6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بد اخلاقی پدر جد سحر و جادوست
آیت الله فاطمی نیا در مورد سید ابن طاووس و مراقبه
https://eitaa.com/joinchat/2853371925Ce74a415d8a
این ها آجیل راه است ...
حاج اسماعیل دولابی :
بعضی با مکاشفات و چهله گرفتن ، پشت در می مانند و راه آن ها سد می شود.اگر در راه خوابی یا مکاشفه ای رخ داد ، حواست پرت نشود . این ها آجیل راه است . راهت را ادامه بده و تمام حواست به صاحبخانه باشد و خودت را نبین.
🔅 #پندانه
✍ تار و تور و تیر خدا
👤حاجاسماعیل دولابی میگفت:
خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد. با تار، تیر و تور خودش، آدمها را جذب میکند. مجذوب خودش میکند.
🔹تار خدا، قرآن است. نغمههای آسمانی است. خیلیها را از طریق قرآن جذب خودش میکند.
🔸خیلیها را با تور خودش جذب میکند. مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر.
🔹تیر خدا همان بارهای مشکلات است. غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش میکند. اولیای خدا برای این مشکلات لحظهشماری میکردند.
🔸شیخ بهایی میگوید:
شد دلم آسوده چون تیرم زدی
ای سرت گردم چرا دیرم زدی.
🔹اگر کسی به گرفتاریها چنین نگاهی داشته باشد، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمیماند. این گرفتاریها باید زمینه امید ما را فراهم کند.
🔸گرفتاریها باید زمینه نشاط ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم، تا مصیبتی میرسد، ناراحت میشویم. این شیوه خداست.
✍ https://eitaa.com/joinchat/2853371925Ce74a415d8a
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
🔹و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ...
💠یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
ڪفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...
ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!
🔹از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...
🔸تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
🌺🌿"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"
✍ https://eitaa.com/joinchat/2853371925Ce74a415d8a
فقر را از خانه دور کنیم...
امام علی علیه السلام می فرمایند:
هرگاه یکی از شما وارد منزل شدند به خانواده اش سلام کند.
و بگوید السلام علینا من ربنا..
( سلام پروردگارمان بر ما )و هنگام ورود به منزل سوره توحید را بخواند زیرا آن فقر را از میان میبرد.
✍ @yajavadolaemah
✨﷽✨
#حکایت
🌼اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج میدهم!
✍در بنیاسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده میشد! درب خانهاش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام میکشید.
عابدی از آنجا میگذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچهای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد کهای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبیهایم از بین خواهد رفت!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند میترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا میترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت میخورد و سخت میگریست!
زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که میخواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سالهاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنهای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج میدهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
💥بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى،
نوشته استاد حسین انصاریان
✍ @yajavadolaemah
معادل ده هزار رکعت نماز
اگر بخواهیم هزار رکعت نماز مستحبی بخوانیم چقدر زمان میبرد؟!
با یک ترک غیبت به ثوابی معادل این کار بزرگ دست پیدا میکنیم.
آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه
✍ @yajavadolaemah
آیه 18 سوره نحل
🔸🔶 و إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ
و اگر بخواهید که نعمتهای خدا را شماره کنید هرگز نتوانید، که خدا در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است
https://eitaa.com/joinchat/2853371925Ce74a415d8a
#داستانک_قابل_تامل
🕊مهلت ندادن عزرائیل
حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود.
یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند،
ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟.
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم.
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام.
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود.
عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است،
مدتی توقف کرد، دید مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن.
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد.
عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت،
در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد.
عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید.
عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟
مریم (سلام الله علیها) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر
📚 منهاج الشارعین - منهج 13، ص 59
✍ @yajavadolaemah
از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید
یا نخستین حرف قرآن کریم آمد پدید✨
صوت اقرأ بسم ربک مىرسد بر گوش جان
یا که از کوه حرا خلق عظیم آمد پدید✨
🌺با سلام و عرض ادب خدمت همراهان محترم
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگاری و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت را خدمت همراهان محترم و خانواده محترمتان تبریک عرض می نمایم 🌺
https://eitaa.com/joinchat/2853371925Ce74a415d8a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب :
🔸 توصیه میکنم خودم را و شما را که از برکات ماه رجب استفاده کنیم با تقویت پیوند و ارتباط قلبی با خدای متعال.
التماس دعا