- غلام ِحضرت ِقمر -
فقط خدای حسین است که میداند من چگونه قلبم را در حرم جاگذاشتم و برگشتم
احوال ؟
«أشتاقک حدالوجع»
تا حدِ درد دلتنگتم .
هیئت رو جارو میزد و میگفت :
خانهات جاروکشی میخواست ما جارو کشیم :)
- غلام ِحضرت ِقمر -
تحمل کن ؛ چیزی تا فاطمیه نمونده ..
گره بستم نخ دل را به چادرت ؛
پناهم باش مادر ..
- غلام ِحضرت ِقمر -
- ای بهشت زیر خاک ِعلی ..
زهرای ِمن ؛
بعد تو هیچ کسی حال ِخوش من را ندید ..
و به جز چاه کسی اشک ِچشمانم را ندید :)"
هدایت شده از امیرحسن¹¹⁸
مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو...