🌷🕊🌷🌷
🌷🕊🌷
🌷🕊
🌷
#داستان🌸
#بسیارزیبا🌸
💢یکی از #بانوان مؤمنه و پرهیزگار به نام "خدیجه ظهوریان" فرزند عباسعلی نقل میکند:👇👇
💢 حدود ۳۰ سال قبل مُهر تربتی که خودم از کربلا آورده بودم کثیف شده بود. آن را در آب روان (آب خیابان وسط شهر مشهد مقدس) شستشو دادم و در میان سطل گذاشته و برگشتم.وقتی روبروی مسجد دوازده امامی ها رسیدم با خود گفتم:🍂🍂
💢خوب است مُهر را برگردانم تا وقتی که به منزل میرسم طرف دیگرش نیز خشک شود.🍂🍂
💢مُهر را برگردانیدم؛ بر اثر خیس بودن طرف زیرین مُهر قدری تربت به انگشت بزرگم چسبید، انگشتم را به دیوار روبروی مسجد مالیدم و رفتم.🌿🌿
💢شب در #خواب دیدم آقای بزرگواری که به ذهنم رسید حضرت حجة ابن الحسن امام زمان -ارواحنافداه- هستند، سرشان را به همان جای #دیوار که ذکر شد گذاشته اند و به من
می فرمایند:🌿🌷
《اینجا #تربت جدّم حسین (علیه السلام) را مالیده ای.
#منبع عنایات حضرت بقیة الله -عجل الله فرجه- به آثار امام حسین -علیه السلام-؛ صفحه ۵۰
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
✅🌿 @yamahdi313z 🌿✅
🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
🌷🌷
🌷
#داستان
#بسیارزیبا
عشق #حیدر مرا اینجا کشیده است
💢در کتاب شیخ ابوعمرو کَشّی مسطور است که حارث شبی به خدمت حضرت امیر علیه السّلام رفت.
آن حضرت پرسیدند که چه چیز ترا در این شب به نزد من آورده ؟
💢حارث گفت : واللّه ! دوستی که مرا با تُست مرا پیش تو آورده.
💢آنگاه آن حضرت فرمودند: بدان ای حارث که نمیرد آن کسی که مرا دوست دارد الاّ آنکه در وقت جان دادن مرا ببیند و به دیدن من ، امیدوار رحمت الهی گردد و همچنین نمی میرد کسی که مرا دشمن دارد الاّ آنکه در آن وقت مردن مرا ببیند و از دیدن من ، در عرق خجالت و ناامیدی نشیند.🌸
📚بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث جلد 6 صفحه 180💢
✅🍃 @yamahdi313z 🍃✅
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#داستان🍃
#پند🍃
💐آیت الله بهاء الدینی میفرمایند:💐
💢 شش ساعت از شب گذشته بود، چراغها خاموش و اهل خانه همه خوابیده بودند، ناگهان صدای کوبیدن در، مرا از خواب بیدار کرد. در را گشودم دیدم زنی ایستاده است، چون مرا دید گفت:
💢حاج آقا چراغ بقالی روشن است. در را بستم و به اتاق رفتم، در ذهن خود میگذراندم که این چه خبری بود، آن هم در این وقت شب چرا بعضیها مزاحمت میکنند.
چشمها را روی هم گذاشتم که بخوابم، صدای خفیفی شنیدم. دقت کردم، حدس زدم حرکت سوسک باشد، چراغ را روشن کردم دیدم دو #عقرب بزرگ و سیاه نزدیک بچه کوچکمان در حال راه رفتن هستند، فوراً آنها را از بین بردم. چراغ را خاموش کردم، ناگهان متوجه شدم که آن زن #مأمور بیدار کردن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است
⭕️اگر تیغ عالم بجنبد زجای
⭕️نبرد رگی تا نخواهد خدای
🌸🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🌸
💢🌷 @yamahdi313z 🌷💢
کریم کفاش.mp3
5.71M
▪️🕊✨🕊▪️
#داستان
ماجرای تشرف سید کریم کفاش خدمت امام زمام
💢روضه #سرامام حسین (علیه السلام)
#بسیارزیبا✨
#نشرحداکثری✨
#حتمادانلودکنید✨
▪️🕊✨🕊▪️
💢▪️ @yamahdi313z ▪️💢
🕊✨🕊▪️
✨🕊▪️
🕊▪️
▪️
📚 #داستان
👈 گریه امام سجاد (ع) بر شهدای کربلا
💢حضرت یعقوب (علیه السلام)، در فراغ یوسف (علیه السلام) چنان گریست که قرآن می فرماید:
<<و ابیضت عیناه من الحزن>>
چشمانش از گریه در غم فراق یوسف سفید شد.»
💢امام سجاد (علیه السلام) هم بر امام حسین (علیه السلام) می گریست و می فرمود:
💢 یعقوب از یک یوسف دور افتاده بود، آن چنان گریه می کرد؛ چطور من گریه نکنم، در حالی که جلوی چشم خودم هیجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند؟
🍂یک پسر گم کرد یعقوب، از فراقش گریه کرد
🍂چون نگریم من که یک دریا گهر گم کرده ام؟
📗 #بحارالانوار، ج 45، ص 149
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
✨🕊▪️🕊✨
💢▪️ @yamahdi313z ▪️💢
🍃🌷🍃▪️
🌷🍃▪️
🍃▪️
▪️
💠 #تفکر و تامل
💢 #داستان این شهید رو بخونین
ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه...
✍ یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
💢وقتی روی پایش ایستاد رو به #کربلا دستش را به سینه نهادـ وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد 👌:
🍂((السلام علیک یا ابا عبدالله)) بعد هم به همان حالت به دیدارارباب بی کفن خود رفت. 😔
💢 #آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: #در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟
🌸این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از #احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود :☺️
تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است .👌 از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی #حساب و کتاب بردند.
#بعد استاد مکثی کرد و فرمود :رفقا آیت الله العظمی #بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید. 👌
💢داستان تحول از زبان خود شهيد:
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار✍🚶… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب 💦به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد💧 یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن
💢 نمیدانستم چه کار کنم 😞. همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن👍 .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن.😔 خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند☝️ که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم ...
💢#از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.😊 خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت
💢 .🙏 گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم😢 ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی🎺 شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم😟 صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند 🍃سبوح القدوس و رب الملائکه والروح🌿…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…” 😍😍🙏
💠 #در سال۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت 🌺احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول 🍃وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم..😍
📚کتاب عارفانه شهیداحمد علی نیری
🕊🌷🕊🌷🕊🕊
💢▪️ @yamahdi313z ▪️💢
💠🌷💠🌷▪️
🌷💠🌷▪️
💠🌷▪️
🌷▪️
▪
💠آیا #امام_زمان (عج) صدای مارا میشنود از حال ما خبر دارد 💠
✨یک #داستان✨
📖 جواب نامه ای که بدون مرکب نوشته شده بود
💢محمد بن عباس می گويد ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات امام حسن #عسکری (عليه السلام) صحبت می کرديم.
💢يکی از ناصبی ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت من بدون مرکب، نوشته ای را برای آن حضرت می نويسم.
اگر او پاسخ سؤال های مرا داد، حقانيت او را می پذيرم.
💢پس وی سؤال های خود را در نامه ای نوشت.
ما نيز مسئله های خود را در نامه ای نوشتيم و به سوی آن حضرت فرستاديم.
💢امام حسن عسکری (عليه السلام) پاسخ مسائل همه ما را در جواب نامه اش داد و در نامه مربوط به ناصبی، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود.
💢وقتی که آن مرد ناصبی جواب نامه اش را ديد، متعجب و حيرت زده گرديد، به طوری که از هوش رفت.
پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکری (عليه السلام) را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد.
📚 مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب
✨🌷✨🌷✨🌷✨
💢▪️ @yamahdi313z ▪️💢
🍃🌸
#داستان✨
🌺 در تشرف مرحوم علی بغدادی (ره) در مسیر کاظمین، ایشان پرسش هایی را از محضر امام زمان (ع) می پرسد از جمله می گوید:
📌 پرسیدم: «روزی نزد مرحوم شیخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنیدم که بر روی منبر می گفت:
کسی که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجای آورد و در میان صفا و مروه بمیخرد ولی از دوستداران و محبان و موالیان امیرالمؤمنین (ع) نباشد ،برای او چیزی محسوب نمی شود.»
🌺 امام زمان (ع) فرمودند: «آری #والله برای او چیزی نیست.»
🍃🌸
💢💠 @yamahdi313z 💠💢
🍃✨🍃✨
✨🍃✨
🍃✨
✨
#تلنگر🌸
#داستان🌸
💢 روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى میگذشت.
در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى میکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت:
💢 «خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.»
💢مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.»
💢در این هنگام خدا به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: «ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل #غرور و خودبینى، اهل #دوزخ.»
🍃🌸🍃
💢💠 @yamahdi313z 💠💢
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌸🍃
#داستان🌷
#بسیارزیبا🌷
⭕️ مردِ ارزنی
🔹 سید مرتضی نجفی نقل کرده: روزی با گروهی در مسجد کوفه بودیم و یکی از علمای معروف در میان ما بود. وقت نماز شد. در وسط مسجد كوفه، اندك آبى از قناتی وجود داشت و راه رسیدن به آن بسیار تنگ بود و گنجایش بیش از یک نفر را نداشت.
🔸 به آن جا رفتم كه وضو بگيرم. ديدم شخص جليلى با لباس اعراب بر لب آب نشسته و در نهايت طمأنينه و وقار وضو میگیرد. اندکی صبر کردم. چون صدای اقامهی نماز بلند شد، گفتم: انگار نمیخواهی با شیخ نماز بخوانی. فرمود: نه! زیرا او شیخی ارزنی است.
🔺 بعد از نماز پیش شیخ رفتم و ماجرا را برایش نقل کردم. حال شیخ دگرگون شد و گفت: تو #حضرت_حجت را ملاقات کردهای. من امسال ارزن زراعت کرده بودم. روزی به نماز ایستاده بودم و از ترس این که اعراب بادیه نشین بیایند و زراعتم را بدزدند، به فکر زراعت خود افتادم و آن حالت مرا از نماز بازداشت.
📚 العبقری الحسان، ج۴، ص۴۲۷
💠خداوندا! به خاطر #نمازهایمان، ما را #ببخش...
🍃🌸🍃
💢✨ @yamahdi313z ✨💢
4_5769452289093796214.mp3
2.25M
⚫️💠⚫️
💠 #داستان _مـیزبـان💠
💢جریان شنیدنی از پسر بچه ای که به #زیارت امام رضا(علیه السلام)رفت و ..
✨ #آمدم_ای_شاه_پناهم_بده✨
✨یا امام رضا (علیه السلام)✨
#بسیارزیبا🌷
⚫️💠⚫️
💢🕊 @yamahdi313z 🕊💢
🍃🌸🍃
#داستان🌷
💠دور امام صادق (علیه السلام) نشسته بودند و قرآن می خواندند.
قاری خواند:"والشمس و ضحیها....."
💠گفت:"خورشید محمد است که دین را برای مردم روشن کرد."
خواند:"والقمراذا تلیها......"🌷
💠گفت:"ماه علی است بعد محمد."
خواند:"والنهار اذاجلیها...."🌷
💢👈گفت:"روز امامی ست از نسل فاطمه که #تاریکی های #ظلم را از بین می برد."
📚 #منبع؛ برگرفته از کتاب « تا همیشه آفتاب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
🍃🌸🍃
💠🕊 @yamahdi313z 🕊💠
🕊🍂🕊🍂
🍂🕊🍂
🕊🍂
🍂
#داستان🌷
💢 #حکایت_صاحب_ما_کجایی؟ (ﺷﻔﺎﻯ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻭ ﻣﺤﺪﺙ ﺑﺰﺭﮒ، ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ﺍﺭﺑﻠﻰ،)
💠ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺳﻴﺪ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﻦ ﻋﻄﻮﻩ، ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﺪﺭﻡ (ﻋﻄﻮﻩ) ﺩﺭ #ﻣﺬﻫﺐ_ﺯﻳﺪﻯ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺍﻭ ﻃﻮﻝ ﻛﺸﻴﺪ، ﻭ ﻫﻤﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎﻥ ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻧﺪ،
🔴ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺑﻪ #ﻣﺬﻫﺐ_ﺷﻴﻌﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻣﻰ، ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ، ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻭ ﻣﻜﺮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﻡ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ #ﺻﺎﺣﺐ ﺷﻤﺎ (ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ (ﻋﺞ) ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ).
🔵ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺷﺒﻰ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻳﻜﺠﺎ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ: ﭘﺪﺭﻡ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ: (#ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﺎﺑﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ) ﻣﺎ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻴﻢ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻳﻢ، ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻳﻢ، ﺟﺮﻳﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
🔶ﮔﻔﺖ: ﺷﺨﺼﻰ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻄﻮﻩ! ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ؟ ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ #ﺷﻔﺎ ﺩﻫﻢ)، ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﻢ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻳﺎﻓﺘﻢ
📚 #ﺍﺛﺒﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ، ﺝ 7، ﺹ 354 - ﻧﺠﻢ ﺍﻟﺜﺎﻗﺐ، ﻁ ﺟﺪﻳﺪ، ﺹ 329
🍃🌸
👉 💢💠 @yamahdi313z 💠💢
🌿🌷🌿✨
🌷🌿✨
🌿✨
✨
#داستان⚜اطلاع از پول ها ارسالی⚜
💠امام زمان (علیه السلام) ، #میبیند، #میداند💠
💢جعفربن همدان گوید که: محمدبن شادان ، چهارصد و هشتاد درهم نزد من گذاشته بود که من آن مبلغ را به وسیله ی شخصی به خدمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام بفرستم.
💢من با خود گفتم: از پانصد درهم، #بیست درهم کمتر است، پس از مال خود بیست درهم به آن اضافه نمودم و پانصد درهم را به خدمت محمدبن احمد قمی فرستادم و منتظر بودم که نامه ی رسیدن آن مبلغ به من برسد و اطمینان قلب حاصل گردد.
💢 روزی شخصی به مجلس من آمد و گفت: من از طرف محمدبن احمد قمی ، نامه ای برای تو دارم. نامه را خواندم ، نامه ی حضرت صاحب الامر علیه السلام بود که محمدبن احمد قمی فرستاده بود ، به این مضمون که #پانصد درهم که #بیست درهم آن از مال تو بود ، واصل شد.
📚:کمال الدین ؛ صدوق؛ ج۲ص۵۰۹
🌿🌸🌿
💠✨ @yamahdi313z ✨💠
🍃🌸🍃
#داستان⚜
#ولایت_علی_علیه_السلام⚜
💠 فرود سنگ از آسمان بر سر حارث بن نعمان
💢ثعلبى و ابن صباغ و ديگران نوشتهاند كه: چون در روز 18 ذيحجه رسول خدا (ص) ، على (ع) را به جانشينى خود منصوب نموده و فرمود: " من كنت مولاه فهذا على مولاه." ؛ حارث بن نعمان پس از شنيدن اين خبر خدمت آن حضرت آمد و گفت:
💢ما را به شهادت يگانگى خدا و نبوت خود از جانب خدا امر كردى قبول نموديم، و سپس به نماز و زكوة و حج و جهاد و روزه دستور دادى، پذيرفتيم. به اينها قناعت نكردى در آخر كار اين جوان را كه پسر عموى تست به ولايت نصب كردى!؟ آيا اين كار از جانب تست يا به دستور خدا است؟
💠 رسول اكرم فرمود: " قسم بخدائى كه جز او خدائى نيست كه اين امر به #دستور خدا است." حارث بن نعمان در حاليكه بسوى ناقه خود ميرفت گفت: خدايا اگر اين مطلب صحيح است بر ما از آسمان #سنگ بفرست يا به عذابى دردناك معذب گردان . هنوز به ناقه اش نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر سرش افتاد و فورا #هلاكش نمود. آنگاه اين آيه نازل شد كه
✨"سأل سائل بعذاب واقع."✨
📚فصول المهمه صفحه26
📚كفاية الخصام صفحه488
🍃🌸🍃
💢✨ @yamahdi313z ✨💢
🍃🌸🍃
#داستان
#امام_زمان_میبیند_میداند
💠حق پسر عموهایت را بده
💢از علی بن محمّد نقل شده:
مردی از اهل عراق برای امام زمان عجل اللّه مالی فرستاد ، حضرت مال را برگرداند و پیغام داد که حق پسر عموهایت را که چهارصد درهم است از این مال خارج کن .
💢مزرعه ای دست او بود که پسر عموهایش در آن شریک بودند ولی حق آن ها را نمی پرداخت . وقتی حساب کرد متوجه شد طلب پسر عموها همین چهارصد درهم است ، و پس از پرداختن آن مابقی را فرستاد و قبول شد.
📚: بحارالانوار/ج۵۱/ص۳۲۶
🍃🌸🍃
💠🌷 @yamahdi313z 🌷💠
🌿🌿🌿✨
🌿🌿✨
🌿✨
✨
#داستان🌷
#تلنگر🌷
💢👈فردی ڪیسه ای طلا در باغ خود دفن ڪرده بود ڪه بعد از مدتے یادش رفت ڪجا بود.
نزد بایزید بسطامی آمد.
بایزید گفت: نیمه شب برخیر و تا صبح نـماز بخوان. اما باید مواظب باشی ڪه لحظه ای ذهنت نزد گمشده ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.
💠👈نیمه شب به نماز ایستاد و نزدیڪ صبح یادش افتاد ڪجای باغ دفن ڪرده است. سریع نماز خود به هم زد و بیل برداشت و باغ روانه شد. و محل را ڪند و ڪیسه ها در آغوش ڪشید.
✅👈صبح شادمان نزد بایزید آمد و بابت راهنمایی اش تشڪر ڪرد. بایزیدگفت: می دانی چه ڪسی محل سڪه را به تو نشان داد؟ گفت : نه.
گفت : ڪار #شیطان بود ڪه دماغ اش بر سینه ات ڪشید و یادت افتاد.
مرد تعجب ڪرد و گفت: به #خُـــــدا برای شیطان نمی خواندم.
⚫️👈بایزید گفت: می دانم ، خالص برای خـدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانے ، دیگر او را رها می ڪنی... نزدیڪ صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملایڪ می خواستند بر ڪام تو بچشانند، ڪه #شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.
🔴👈چون یڪ شب اگر این لذت را درڪ می ڪردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه شب می رفتے. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع ڪنی. چنانچه وقتی قطع ڪردی و رفتی طلاها را پیدا ڪردی دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی....و اینجا بود ڪه شیطان تیر خلاص خود را به تو رها ڪرد.👌
🍃🌸
💢💠 @yamahdi313z 💠💢
🍃🌸
#داستان
💢 #شیفتگان حضرت مهدی(عج)
💠✍حکایت شنیدنی پیرمردی که ناخودآگاه جیب هایش پر از پول می شد!
♻️پیرمرد ساده و #مؤمنی بود، شاید حدود چهل پنجاه سال پیش در همین قمِ خودمان زندگی می کرد، سیمش به امام زمانش وصل، می گفت امام زمان ارواحنافداه عَطر یاس می دهند، اما نه از این یاسهای خودمان، یاس بهشتی
❇️ یک سال یکی از علما به مکه مشرف می شوند و در مجلسی حضور می یابند که امام زمان ارواحنافداه هم حضور داشتند، نام افرادی که مولا از آنها رضایت دارند برده می شود، اسم آن پیرمرد هم میان آن نام ها به چشم می خورد. «آقا فخر تهرانی»
💠 خادم آن عالم وقتی ماجرا را می فهمد دامنش را می گیرد که آی پیرمرد! چه کرده ای که مولایت لبخند رضایت از تو بر لبانشان دارند؟ گریه می کند و می گوید مادر پیر و بیمارِ علویه ای دارم که حسابی به او رسیدگی می کنم، گمان می کنم رضایت مولا از آن عمل باشد...
💎 آیت الله مبشر کاشانی می فرمایند:
ایشان(حاج آقا فخر تهرانی) روزی بعد از ایام اعتکاف به منزل حقیر آمد . به آقا فخر عرض کردم چه خبر ؟، فرمود: امسال در ایام اعتکاف گفتم خدایا رزق من حیث لایحسب خود را به من نشان بده، در صحن مسجد امام ایستاده بودم، پیراهن بلندی پوشیده بودم که یک جیب خالی داشت، بعد از درخواست من از خدا ناگاه دیدم جیب پیراهنم پر از پول شد و حال این که هیچ کس در اطراف من نبود. این نوع رزق نیز خالی از محاسبات ذهنی است و علت آن شخص یا موجودی نامرئی است.
📚برداشتی آزاد از زندگی مرحوم آقا فخر تهرانی
🌷 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌷
🍃🌸
♻️🌿 @yamahdi313z 🌿♻️
🍃🌸
#تلنگر🕊
#داستان🕊
♻️ امتحان شیعیان و #عدم آمادگی مردم برای ظهور!!!
💢 ترجمه آیه ۲۴۹ سوره بقره :
🌿پس هنگامی که طالوت، سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را به یک نهر آبی آزمایش می کند...🌿
💠 امام صادق در تفسیر آن میفرمایند: خدا اصحاب موسی را به وسیله نهر آبی امتحان کرد، اصحاب #قائم هم، چنین امتحان میشوند.
📚 نورالثقلین، ج۱، ص۲۵۱
♻️جریان مرد خراسانی و امام صادق (ع):
💢مردی خراسانى به امام صادق گفت:
چرا از حق خود دفاع نمیکنید با اینکه بیش از #صدهزار شیعه آماده نبرد دارید؟ 🤔
💠امام (بدون مقدمه) فرمودند: «برو داخل تنور روشن بشین».
🌾خراسانى با التماس گفت: مرا با آتش مسوزان. از جرم من در گذر. در این هنگام هارون مکى وارد شد.
💠 امام به هارون فرمود: «برو داخل تنور
بنشین» هارون رفت داخل تنور روشن نشست.
💠سپس امام به خراسانی فرمود: «برو ببین در تنور چه خبر است»
🌾 خراسانی میگوید رفتم دیدم هارون در تنور نشسته و به ما #سلام کرد.
💠امام فرمودند: چندنفر در خراسان مانند این پیدا میشود؟
🌾خراسانی : بخدا قسم #یک نفر هم #نیست.
💠امام فرمود: ما زمانیکه پنج نفر یاور مانند این(که هرچه گفتیم تسلیم باشد) نداشته باشیم قیام نمى کنیم.
📚مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ٢٣📚
🌸🍃
💠🌿 @yamahdi313z 🌿💠
🌷✨🌷✨
✨🌷✨
🌷✨
✨
#داستان♻️
#عنایت♻️
🔴طلا کردن سنگریزه
💢ازْدی به طواف کعبه اشتغال داشت و شش دور را انجام داده بود و می خواست دور هفتم را انجام دهد، که چشمش در سمت راست کعبه، به گروهی از حاجیان افتاد که گرد جوانی خوشرو و خوشبو حلقه زده اند. او دارای هیبتی مخصوص بود و برای حاضران سخن می گفت.
💠ازدی به حضورش مشرّف می شود و سخنانش را می شنود.
ازدی می گوید: خوش سخن تر از او کسی ندیدم و زیباتر از کلامش، کلامی نشنیدم، پرسیدم: این کیست؟
♻️گفتند: فرزند رسول خداست که سالی یک روز، برای دوستان خاص خود، ظاهر می شود و سخن می گوید. ازدی به حضرتش عرض می کند: مرا #هدایت کنید.
💢حضرت سنگریزه ای کف دستش می نهد. ازدی دستش را می بندد.
💠کسی از او می پرسد: چه به تو داد؟ ازدی می گوید: #سنگریزه. ولی وقتی که دستش را باز می کند، می بیند #طلاست.
♻️سپس حضرت به وی می فرماید: حجت بر تو تمام شد و حق بر تو آشکار گردید.
آیا مرا می شناسی؟ ازدی می گوید: نه. فرمود:
🌸 انَا الْمَهْدی وَ انَا قائِم الزَّمان؛🌸
💢من #مهدی قائم زمانه هستم که زمین را از عدل و داد پر خواهم کرد، وقتی که از ظلم و جور پر شده باشد. زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند و مردم هرگز بدون #رهبر نیستند. این امانتی است نزد تو که بجز برای برادران حق جوی خود، به کسی نگو.[1]
📚[1] كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 177.
📚منبع : امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 146؛ پاک نیا، عبدالکریم
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌷
🌿🌸
💠🕊 @yamahdi313z 🕊💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌸🍃
#داستان
💢دیوانه واقعی کیست
✅حضرت محمد (ص) مردی را مشاهده نمودند که رفتارش، عادی به نظر نمی رسید. از اطرافیان پرسیدند:
او را چه شده است؟
پاسخ دادند:
او دیوانه است !
حضرت محمد فرمودند:
نه، او دیوانه نیست، بلکه بیمار است. دیوانه واقعی کسی است که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.
📚مشکاة الأنوار (طبرسی) ص ۵۷۱
🍃🌸
💠✨ @yamahdi313z ✨💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌸🌷🌸
#سبک_زندگی_مهدوی
#داستان
💢پیشنهاد #رشوه به امام علی علیه السلام
✅امام علی(ع) در میان اهالی کوفه نقل کردند:
یک شب، شخصی دَرِ خانه ام آمد که در دستش ظرف حلوایی لذیذ بود. با دیدن آن ظرف چنان مشمئز شدم که گویی از آب #دهان_مار تهیه شده بود.
به او گفتم:
#زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است!
گفت:
این حلوا نه #زکات است و نه صدقه! بلکه #هدیه است.
گفتم:
#مادرت بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ دیوانه شده ای یا #هذیان میگویی؟!
سوگند به خدا که اگر همه کائنات را به من دهند تا یک پوست جو از دهان مورچه ای بیرون بکشم، هرگز نخواهم کرد. دنیای شما نزد من از برگ جویده شده ای در دهان یک #ملخ پست تر است.
📚نهج البلاغة ، خطبة ۲۲۴
🌿🌷
♻️✨ @yamahdi313z ✨♻️
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌸🍃✨
🌸🍃✨
🍃✨
✨
♻️ #داستان
💠✍️اگر کارد به استخوانت رسیده!
✅مرحوم علامه مجلسی نقل میکند:
💢 فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند .حضرت میفرمایند:
♨️ اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، #یوسف_زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو:"یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی"( #مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
💠 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی #متوسل شدی؟گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
💢 سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸
🍃🌸
♻️✨ @yamahdi313z ✨♻️
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2p
🍃🌸🍃
✨ #داستان ✨
💠 یک حکایت از زندگانی مولا علی(ع)
♻️امیر المؤمنین (ع) در مورد مشاهدات قلبی خود در آغاز بعثت پیامبر (ص) می فرمایند:
♻️ در آن هنگام نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را [از رسول خدا (ص)] استشمام می کردم.
💠 هنگامی که وحی بر پیامبر خدا (ص) نازل شد صدای ناله ی شیطان را شنیدم.
💠پس از شنیدن صدای این ناله با گوش جان، از رسول خدا (ص) پرسیدم که یا رسول الله این ناله چیست؟
✅فرمود:
این ناله، ناله شیطان است که از پرستش خود نومید شده است.
💠در اینجا پیامبر خدا(ص) خطاب به امیرالمومنین(ع) فرمود:
💠تو می شنوی آنچه را من می شنوم،
و می بینی آنچه را که من می بینم،
👈 تنها تفاوت من با تو این است که تو پیامبر نیستی ولی وزیر من هستی.
📚 منبع: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
🌷 شادی قلب امیرالمؤمنین(ع) صلوات بفرستید.
🍃🌸
💠✨ @yamahdi313z ✨💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2