🌷 جلسهی فرماندهان در قرارگاه تیپ برگزار شده بود. همه آمده بودند جز آقا ولی. سابقه نداشت آقا ولی بدقولی یا تاخیر داشته باشد. جلسه هم بدون ایشان برگزار نمیشد. پرسوجو کردیم. آقا ولی را در اقامتگاه بسیجیان در منتهیالیه قرارگاه یافتیم. داشت زمین قرارگاه و محیط خوابگاه بسیجیها را جارو میکرد تا وقتی بسیجیها از راه رسیدند، محیطی پاکیزه داشته باشند. آنقدر سرگرم این کار شده بود که گذشت زمان را احساس نکرده بود.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
ادب احمد فوقالعاده بود، این ادب احمد به نظر من شاه کلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونهای از تواضع احمد این بود که در مراسمهای مختلف مثلا در هفته جنگ که فرماندهان را دعوت میکنند یا یک روز ستاد کل دعوت میکند، به جلسهای. ترتیب چیدن صندلیها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر کس جای مشخصی دارد.
یکی از علتهایی که من امتناع داشتم از شرکت در مراسمها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانهی احمد بود ، یک معرکهای داشتیم در جایگاه ، احمد همه را به هم میریخت و جابه جا میکرد تا خودش آخر بایستند، امکان نداشت که این جوری نباشد.
#شهید_احمد_کاظمی
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 نماهنگی زیبا از صحبتهای شهید آوینی
در خصوص شهیدان
کلاهدوز همیشه با ماشین شخصی خود رفتوآمد میکرد و از اینکه کسی را به عنوان رئیس دفتر با تشریفات خاصی در اتاق جداگانهای قرار دهد، پرهیز میکرد. با مسئول دفترش در یک اتاق مینشست؛ به نحوی که مراجعانی که او را نمیشناختند، نمیتوانستند تشخیص دهند که چه کسی مسئول است.
میگفت: غذا به اتاق من نیاورید؛ خودم مثل دیگران، در غذاخوری حاضر میشوم. پس از این که غذایش را میخورد، ظرف خود را میشست.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: وقتی این خبر را شنیدم از خودم خجالت کشیدم!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#كاشكى_امروز_او_بود....
🌷 تقصیر خودش بود. شهید شده که شهید شده. وقتی قراره با ریختن اولین قطره خونش، همه گناهانش پاک شود، خیلی بخیل و از خود راضی است اگر آن کتکهایی را که من بهش زدم حلال نکند. تازه، کتکی هم نبود. دو_سه تا پسگردنی، چهار_پنج تا لنگه پوتین، هفت_هشت_ده تا لگد هم توی جشن پتو. خیلی فیلم بود. دستِ به غیبت کردنش عالی بود. اوائل که همهاشمیگفت: «الغیبتُ عجب کِیفی داره» جدی نمیگرفتم. بعداً فهمیدم حضرت آقا اهل همه جور غیبتی هست. اهل که هیچ، استاده. جیم شدن از صبحگاه، رد شدن از لای سیم خاردار پادگان و رفتن به شهر…. از همه بدتر غیبت در جمع بود، پشت سر این و آن حرف زدن.
🌷جالبتر از همه این بود که خودش قانون گذاشت. آن هم مشروط. شرط كرد که اگر غیبت از نوع اول (فرار از صبحگاه…) را منظور نکنیم، از آن ساعت به بعد هر کس غیبت دیگران را کرد و پشت سرشان حرف زد، هر چند نفر كه در اتاق حضور داشتند، به او پس گردنی بزنند. خودش با همه چهار_پنج نفرمان دست داد و قول داد. هنوز دستش توی دستمان بود که گفت: رضا تنبلی رو به اوج خودش رسونده و یک ساعته رفته چایی بیاره.... خب خودش گفته بود بزنیم و زدیم. البته خداییاش را بخواهی، من بدجور زدم. خیلی دردش آمد، همان شد که وقتی توی جاده امالقصر_فاو در عمليات والفجر هشت دیدمش، باهاش روبوسی کردم و بابت کتکهایی کهزده بودم حلالیت طلبیدم.
🌷خندید و گفت: دمتون گرم… همون کتکهای شما باعث شد که حالا دیگه تنهایی از خودم هم میترسم پشت سر كسى حرف بزنم. میترسم ناخواسته دستم بخوره توی سرم. وقتی فهمیدم «حسن اردستانی» در عملیات کربلای پنج مفقودالاثر شده و ده سال بعد استخوانهایش بازگشت، هم خندیدم هم گریستم. کاشکیامروز او بود تا بزند توی سرم که این قدر پشت سر این و آن غیبت نکنم.
🌷 یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با دقایقی، در چادری بودم. متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او به پتو نیاز داشت، رفت و پتوی خود را آورد و انداخت روی آن مجاهد. بعد گفت: مجاهدین عراقی، ودیعههای امام در دست من هستند، و من باید از آنها نگهداری کنم.
الآن به خانهی هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی؛ عکس حضرت امام، شهید محمدباقر صدر و شهید اسماعیل دقایقی.
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🌷 اگر غریبه ای وارد سپاه همدان می شد و فرمانده را تشخیص نمی داد، باید به او حق می دادیم! آخر چه کسی می تواند باور کند؛ آن که هر روز صبح در حال آب و جاروی باغچه و محوطه ی سپاه همدان است، یا آن که پا به پای بچه های بسیجی با لباس هایی خاک آلود در حال تخلیه ی بار کامیون سیب زمینی است، یا آن که هنوز شب از نیمه نگذشته در حال شستن دستشویی های سپاه همدان است، همان فرمانده ی سپاه استان همدان یعنی محمود شهبازی است.
#شهید_محمود_شهبازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی: اومد جلوی جمع یقه منو گرفت، گفت فلانی همه رو فرستادی خودت موندی. من خیلی آتش گرفتم گفتم چکار کنم
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆👆👆👆👆👆
ام البنین دخیلم✨✨✨
درمانده وذلیلم✨✨✨
تاندهی مرادم✨✨✨
دست از تو برندارم✨✨✨
تو را به جان عباس✨✨✨
نکن تو ناامیدم💫💫✨✨
✨✨✨✨✨🙏✨✨✨✨✨✨💫🙏💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫🙏💫💫💫💫💫🙏💫💫✨✨✨✨✨✨✨✨
⫷