📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۲)
⏳پنجشنبه ۲۴ ماه صفر سال ۱۱ هجری..
📖 ...حدود ۳۰ نفر از اصحاب پیامبر اکرم
« صلیالله علیه و آله» به عیادت ایشان رفته اند. پیامبر دستوری صادر می فرمایند:
« برای من قلم و دوات 📜🪔🖌️بیاورید، تا برای شما مطلبی بنویسم که هرگز گمراه نشوید...»
فریاد مغرضانهی یکی از اصحاب، سکوت را می شکند :
این مرد هذیان می گوید... قرآن ما را بس است...
سبحان الله، این کیست که نسبت هذیانگویی به پیامبری می دهد که قرآن در مورد او فرموده: «جز وحی الهی سخنی نمیگوید...»
قرآن را تفسیر لازم است و مفسر آن، «امام مبین» است.
همهمه ای به پا شده... نمیگذارند رسول خدا مطلبی بنویسند. 😔😖
حضرت دستور میدهند تا اطرافشان را خلوت کنند.
اصحاب خانه را ترک می کنند...
🔖 «ادامه دارد..»👈
, 📙حوداث فاطميه آقای خدامیان ارانی
@emammontazar_313
📚#تاریخ_سخن_میگوید (۳)
⏳ جمعه ۲۵ ماه صفر
سال ۱۱ هجری قمری.
📖 حالِ پیامبر اکرم «صلّی اللّه علیه و آله» وخیمتر شده. سم در بدن مبارک اثر نموده است.
امّا پیامبر خدا «صلّی اللّه علیه و آله»، با زحمت به مسجد🕌 میروند تا آخرین سخنان خود را برای مردم، بیان فرمایند.
مردم به سمت مسجد میشتابند..
این صدای ملکوتی پیامبر است که میفرمایند:
مردم؛ من بزودی به دیدار خدای خویش خواهم رفت. امّا « دو چیز گرانبها را برای شما به یادگار میگذارم،
💫قرآن💫
و
✨ خاندانم را...✨
مبادا بعد از من از دین خدا برگردید و به هوا و هوس خود عمل کنید.
علی برادر من، وارث من و جانشین من است...»
✨پیامبر اکرم « صلوات الله علیه و آله »
خوب میدانند که عدهای
فتنهگر، برای بعد از شهادت ایشان برنامهها دارند...
🔖 «ادامه دارد...»👈
📚 برگرفته از کتاب: حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۴)
📖 یکشنبه 27 ماه صفر، سال ۱۱ هجری
💫 جبرئیل بر پیامبر خدا « صلیالله علیه و آله» نازل میشود. عهدنامه ای 📃 آورده که باید به دست وصی برسد.
✨رسول خدا
از امیرالمومنین، علی «علیهالسلام» پیمان میگیرند که به عهدنامه عمل کند.
علی قول میدهد...
✨ علی جان، در این عهد نامه آمده است، که تو باید بر سختیها و بلاها صبر کنی..
بعد از من مردم حق تو را غصب میکنند..
و به ناموس تو بیحرمتی میکنند،
باید در مقابل همه اینها صبر کنی..
چه بر علی گذشت؟
فقط خدا میداند... 😔
اما علی «علیه السلام» بنده مطیع خداست :
عرض میکند،
✨ چشم یا رسولالله، من در مقابل همه این سختیها و بلاها، صبر میکنم...
🔖 «ادامه دارد...»👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۵)
⌛ دوشنبه ۲۸ ماه صفر... سال ۱۱ هجری..
📖 حال پیامبر خدا
« صلی الله علیه و آله» منقلب است. فاطمه
«سلام الله علیها»را نزد خود فرا میخواند.
✨به او میفرماید: پدرت به فدایت باد دخترم... بدان که خدا به غضب تو غضبناک خواهد شد. وای بر کسانی که در حق تو ستم روا دارند...
فاطمه گریه می کند...
✨پیامبر گرامی به آرامی چیزی به دخت گرانقدرش فاطمه میگویند، ناگهان لبخند بر صورت دختر نبی نقش می بندد.
مگر چه شنیده است؟ آری پیامبر اکرم به او فرمودند:
✨ دخترم تو اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی...
صدای در می آید... کیست که در میزند؟
پیامبر می فرمایند: عزرائیل است. او تا به حال برای ورود به هیچ خانه ای غیر از این خانه اجازه نگرفته است.. داخل شو پیک الهی...
✨ علی جان، سر مرا درآغوش بگیر که امر خدا آمد...
شیون اهل خانه بلند شد.
😭😭😭
🔖 «ادامه دارد...»👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammotatazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۶)
📖 دوشنبه ۲۸ صفر...
سال ۱۱ هجری قمری
♻️ مردم با شنیدن خبر شهادت پیامبر خدا «صلی الله علیه و آله» دور هم جمع شدند.
شرایط برای بیعت با امیرالمومنین علیه السلام فراهم است.
منافقین اما،
برای اجرای نقشه خود و غصب خلافت فرصت
میخواهند؛
پس در بین جمعیت فریاد میزنند: به خدا قسم پیامبر از دنیا نرفته است...
مردم دچار حیرت شده و پراکنده میشوند.
این وقفه، فرصتی است تا گروهی که در حجة الوداع 🕋
پیمان بسته بودند🤝که نگذارند خلافت به دست امیرالمومنین
«علیهالسلام» برسد، در مکانی به نام سقیفه دور هم جمع شوند...
بزرگان مهاجر در سقیفه جمع شدند تا خلافت را از امیرالمومنین «علیه السلام» غصب کنند..
خبر به سران انصار رسید.. آنها نیز سراسیمه به سمت سقیفه به راه افتادند...
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
🔖 ادامه دارد...👈
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۷)
⏳ دوشنبه ۲۸ صفر...
سال ۱۱ هجری
📖 بزرگان انصار و عدهای دیگر به سمت سقیفه در حرکتند.
انصار و مهاجر از سبقت خود در اسلام میگویند و هر کس خود را محقِّ جانشینی پیامبر میداند...
عجبا!!!، این جماعت پیمانشکنی را چه زود آغاز کردند.😔
هنوز چند ماهی از غدیر و بیعت🤝آنان با علی علیه السلام نمیگذرد..
اختلاف بالا گرفته، اما سرانجام مهاجران بر انصار پیروز میشوند.
♻️حرفشان این است: بیایید با کسی که از همه ما پیرتر است بیعت کنیم.
جانشین انتخاب میشود و افراد سقیفه با او بیعت میکنند... 🤝
پیمانغدیر شکسته شد و مردم عهد خود با خدا و رسول را پشت سر انداختند... 😔
و در همین لحظات است، که جانشین به حقّ رسول خدا « صلی الله علیه و آله»،
علی «علیه السلام»
مشغول غسل دادن بدن مطهر پیامبر است...😔😔
🔖 ادامه دارد..👈
📚 برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammotatazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید(۸)
⏳چهارشنبه (۱) ربیع الاول... سال ۱۱ هجری
📖 امروز امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» بدن مطهر رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را به خاک سپرده است. بسیاری از مردم به علت مشغول بودن در ماجرای انتخاب خلیفه، لیاقت پیدا نکردهاند در مراسم نماز و تدفین پیامبر اکرم شرکت کنند...
چه خُسران بزرگی... ابوسفیان به دیدار امیرالمومنین«علیه السلام» آمده،
🔰 پیشنهادی دارد:
« یا علی، مردم در سقیفه با دیگری، بیعت کردند...
ما آماده هستیم تا تو را در جنگ با آنها یاری کنیم.
دستت را بده تا با تو بیعت کنیم...»
✨علی اما، ابوسفیان را خوب میشناسد...
محال است شخصی چون علی، دست به شیطان دهد.
✨ حضرت پاسخ می دهند:
«...ای ابوسفیان، تو از این سخنان، قصدی جز مکر و حیله نداری... »
ابوسفیان مشت خود را باز شده می بیند، پس علی علیه السلام را ترک میکند...
🔖 ادامه دارد...👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید(۱۰)
⏳چهارشنبه اول ربیع الاول، سال ۱۱ هجری
📖 خلیفه به همراهی طرفدارانش وارد مسجد می شود و بر منبر رسول خدا «صلیالله علیهوآله»
مینشیند.
شخصی فریاد میزند: ای خلیفه خدا... همه تعجب میکنند. خلیفه از بالای منبر فریاد می زند: من خلیفه خدا نیستم بلکه خلیفه رسولخدا هستم و مرا با این نام بخوانید..
سپس ادامه میدهد: هیچکس شایستگی خلافت را همانند من ندارد. آیا من اولین کسی نبودم که نماز خواندم؟ آیا من بهترین یار پیامبر نبودم؟
مردم سکوت میکنند... آنان امّا، خوب میدانند اولین کسی که به پیامبر خدا ایمان آورد و نماز خواند، علی «علیه السلام» بود... امّا باز هم سکوت میکنند.
♻️درست در همین لحظات، جریان نفاق در کوچه های مدینه می چرخد و مردم را برای بیعت به مسجد فرا می خواند...
🔖 ادامه دارد..👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید(۱۱)
⏳چهارشنبه اول ربیع الاول...
« علی باید بیعت کند تا بنی هاشم هم کوتاه بیایند» ...
این پیشنهاد جریان نفاق به خلیفه است...
راز بقاء خلافت، اجبار علی به بیعت است... ابوبکر قنفذ را به حضور میطلبد. او که به خشونت زیاد معروف است، همراه با عده ای به سوی خانه علی علیه السلام حرکت میکند. به در منزل که میرسد فریاد میزند: ای علی، هر چه زودتر به مسجد بیاد که خلیفه پیامبر تورا میخواند...
✨ امیرالمؤمنین «علیه السلام» پاسخ می دهد: «آیا فراموش کردهاید که پیامبر مرا خلیفه و جانشین خود قرار داده؟»
قنفذ پاسخی ندارد... پس به سمت مسجد باز میگردد. خلیفه می بیند قنفذ دست خالی برگشته است... به فکر فرو میرود... کسی در گوش خلیفه زمزمه می کند...
ای خلیفه، این فتنه جز با کشتن علی تمام نمیشود. اجازه بده من بروم و سر او را بیاورم...
🔖 ادامه دارد..👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید (۱۲)
⏳ پنجشنبه ۲ ربیع الاول...
طبق وصیت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» علی «علیه السلام» از خانه بیرون نیامده و مشغول جمع آوری قرآن است.
مردم برای نماز جمع شدهاند علی وارد مسجد میشود، همه تعجب می کنند...
علی قرآن را نوشته و به مسجد آورده... مردم را صدا میزند: «ای مردم، این قرآنی است که من جمع آوری نمودهام... تفسیر همه آیه های قرآن را می دانم وآنرا نوشتهام..»
📜🖌️🪔📜
سرکرده جریان نفاق فریاد میزند ما نیاز به قرآن تو نداریم...
علی قرآن را به خانه میآورد. قرآنی که همراه با شأن نزول و تفسیر دقیق آیات قرآن بود.
افسوس که مردم آن را نخواستند و دیگر چشم کسی هرگز به آن قرآن نیافتاد.
🔖 ادامه دارد...👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
﷽
📚 #تاریخ_سخن_میگوید(۱۳)
⏳ جمعه ۳ ربیع الاول..
📖 جمعی از یاران امیرالمؤمنین «علیه السلام» در خانه حضرت تحصن کردهاند. خلیفه دستور حمله به خانه حضرت علی(علیه السلام) را صادر میکند.
سرکرده جریان نفاق با جمعی از مردان به سمت خانه علی علیهالسلام حرکت میکنند.
او پشت در✨ خانهی نبوت ✨
ایستاده و فریاد میزند: ای کسانی که در این خانه هستید، هرچه سریعتر بیرون بیایید، وگرنه این خانه را
🔥آتش🔥 میزنم. (این سومین هجوم به خانه ی علی علیه السلام بعد از شهادت پیامبر است).
به توصیه حضرت زهرا
« سلام الله علیها» افراد خانه را ترک میکنند.
معاندین، میخواهند وارد خانه شوند تا علی علیه السلام را به زور برای بیعت ببرند.
«فاطمه سلام الله علیها» اکنون به یاری همسر خود می آید.
با ناله ای حزین پدر را صدا میزند. بسیاری از حمله کنندگان با شنیدن این ناله برمیگردند.
✨ دخت نبی اکرم «صلی الله علیه و آله» با جمعی از زنان بنی هاشم به سمت مسجد میرود و با صدای رسا، خلیفه را مخاطب قرار میدهد:
«اگر علی را رها نکنید، نفرین خواهم کرد.»
پیامی فوری به حمله کنندگان ارسال میشود، برگردید...
جریان نفاق امروز فهمید تا زمانی که علی «علیه السلام »، «فاطمه سلام الله علیها » را دارد نمیشود کاری کرد...
🔖 ادامه دارد...👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313
📚 #تاریخ_سخن_میگوید(۱۴)
⏳شنبه ۴ ربیع الاول، سال ۱۱ هجری
📖 ✨امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام به همراه حسنین «علیهم السلام» شبانه 🎇 به خانهی مهاجران و انصار میروند.
✨ فاطمه زهرا «سلام الله علیها» بیعت غدیر🤝را به آنان یادآوری می کنند...
آنها بهانه میآورند که ای کاش علی، زودتر به سقیفه میآمد تا با او بیعت می کردند.
✨ فاطمه «سلامالله علیها» به آنها پاسخ می دهند: آیا میخواستید علی، پیکر پیامبر خدا را رها کند و به سقیفه بیاید؟
منطق دختر پیامبر راهی برایشان باقی نمیگذارد.. اظهار پشیمانی میکنند و میخواهند جبران کنند.
✨علی «علیه السلام» میفرمایند: قرار ما فردا صبح کنار مسجد در حالی که موی سر خود را تراشیدهاید.
۳۶۰ نفر به اميرالمؤمنين قول یاری می دهند. فردا صبح امّا، جز سلمان، مقداد، ابوذر و عمار کسی کنار مسجد نیست...
🔖 ادامه دارد..👈
📚برگرفته از کتاب:
حوادث فاطمیه /آقای مهدی خدّامیان
@emammontazar_313