چرا امامت از نسل امام حسن مجتبی ادامه نیافت؟
پاسخ این سؤال را در قالب چند نکته خدمت شما تقدیم میکنیم:
نکته اول:
جز امام سجاد(علیهالسلام) بقیه امامان همه از نسل امام حسن(علیهالسلام) هستند، یعنی هم فرزند امام حسین(علیهالسلام) و هم فرزند امام حسن(علیهالسلام) هستند، چون مادر امام باقر(علیهالسلام) دختر امام حسن (علیهالسلام) بوده و پدرش هم پسر امام حسین (علیهالسلام) بوده به همین دلیل از این به بعد همه امامان فرزند هر دو امام هستند که از طرف پدر به امام حسین(علیهالسلام) منتهی میشوند و از طرف مادر به امام حسن(علیهالسلام)، مگر اینکه ما هم مثل دوره جاهلیت بگوییم که فرزند دختر فرزند نیست که ما این نظر را قبول نداریم زیرا فرزند دختر هم مثل فرزند پسر است و فرقی نمیکند. بنابراین از امام سجاد(علیهالسلام) به بعد بقیه امامان که از امام باقر(علیهالسلام) شروع میشوند هم فرزند امام حسن(علیهالسلام) و هم فرزند امام حسین(علیهالسلام) بودند.
نکته دوم:
به اعتقاد ما گزینش امام و گزینش پیغمبر که توسط خداوند متعال انجام میشود روی حساب است «الله أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه»(۱) خدا میداند که چه کسی شایستگی این سمت را دارد و چه کسی ندارد به عبارت دیگر خداوند متعال علم داشت که از اول عالم تا آخر شاکرترین، عابدترین و شایستهترین بندگانش برای سمتهای الهی چه کسانی هستند و آنها را برگزید به اصطلاح إصْطِفاء کرد، إجْتِباء کرد که مجتبی و مصطفی شدند و بعد هم این سمت را به آنها داد و قبل از این که این سمت را بدهد امکاناتش را هم در اختیارشان گذاشت از جمله عصمت، علم و چیزهایی از این قبیل.
بر اساس این اعتقاد میگوئیم خداوند بین همه بندهها اصطفا کرده و دید امام سجاد(علیهالسلام) بعد از امام حسین(علیهالسلام) از همه بندههایش شایستهتر است حتی از حسن مثنّی که فرزند امام حسن(علیهالسلام) بود و در کربلا هم حضور داشت و آنجا مجروح شد و در بین کشتهها افتاد به طوری که خیال کردند که به شهادت رسیده ولی بعد که داشتند سر را جدا میکردند دیدند نیمه جانی دارد. خلاصه خاندان مادرش او را از صحنه بیرون بردند و مداوا کردند.
پس در واقع چون انتخاب مختص خداوند است، معیارهای خداوند این گونه است که در هر کسی که آن معیارها باشد خداوند مسئولیت امامت را به او واگذار میکند.
پی نوشتها:
۱.انعام، آیه ۱۲۴.
برنامه پاسخگو
#شبهات_دینی
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
چرا بعضی از دانشمندان برجسته جهان در زمینه ریاضی و فیزیک (مانند استیون هاوکینگ( که با استدلالهای سخت بسیاری دست و پنجه نرم میکنند خدا را قبول ندارند؟
اِستیوِن ویلیام هاوکینگ یا استفن هاوکینگ(۱) فیزیکدان معروف انگلیسی است و سخنان و بیانات او همواره در محافل علمی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و وی را بیشتر به یک چهره رسانهای تبدیل ساخته است. وی در سال ۲۰۱۸ در ۷۶ سالگی در انگلستان از دنیا رفت.
با این مقدمه به سراغ پاسخ سؤال شما رفته و آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که برخلاف آن چه ممکن است با تبلیغات شهرت یافته باشد، بسیاری از دانشمندان بزرگ دنیا که موفق به اخذ عالیترین نشانهای علمی در جهان هم شدهاند، خداباور بودهاند؛ و تعدادی نیز به خدا اعتقاد ندارند.(۲)
استیون هاوکینگ هیچ گاه موفق به اخذ جایزه نوبل در فیزیک نشد(۳) در حالی که فیزیکدانانی چون ماکس پلانک، ماکس برن، ورنر هایزنبرگ، جوزف جان تامسون، گولیلمو مارکونی، ماکس فون لائو، آرتور لئونارد شالو و دهها نام دیگر، همگی خداباور بوده و موفق به دریافت عالیترین نشان علمی، یعنی جایزه نوبل فیزیک شدهاند.(۴)
در نتیجه نباید این گونه تلقی شود که دانشمندان، نا خداباور هستند، بلکه دقیقاً عکس این مسئله صادق بوده و خصوصاً در سالهای اخیر، تعداد دانشمندان خداباور روز به روز بیشتر شده و باور به خداوند، در حال یافتن جایگاه مناسبی در فضای آکادمیک غرب است.(۵)
نکته دوم:
آن چه در نکته اول بیان شد، صرفاً به جهت شفاف سازی در خصوص باور اشتباهی است که ممکن است شهرت یافته باشد، اما حقیقت مطلب آن است که استناد به بیان یک فیزیکدان و یا یک دانشمند علوم تجربی، برای قبول یا عدم قبول وجود خدا، از نظر منطقی یک مغالطه است که از آن با عنوان مغالطه «مرجعیت کاذب»(۶) یاد میکنند. به این معنا که شخصی به جهت تخصص در یک رشته، در رشتههای دیگر که ارتباطی با رشته اصلی او ندارد متخصص در نظر گرفته شده و کلام او نسبت به علوم دیگر نیز نافذ و محترم باشد.(۷)
در حقیقت پرسش از «وجود خدا»، یک پرسش فلسفی است که موضوعات و مسائل آن غیر از علوم تجربی است و دانشمندان علوم تجربی با تمام احترام و تخصصی که در رشته خود دارند، در این حیطه صاحب نظر به نظر نمیرسند. در واقع بسیاری از مسائل علمی و دقیق خارج از قلمرو حس و تجربه مادی هستند و دانش تجربی در این گونه موضوعات ابزاری برای کشف ندارد. نه میتواند آنها را رد کند و نه اثبات و حتی حق شک کردن هم ندارد؛ زیرا این گونه امور اساساً خارج از دسترس اوست.(۸)
از این رو، صرف دست و پنجه نرم کردن یک فیزیکدان با فرمولهای پیچیده فیزیک، وی را دارای توانایی تفکر فلسفی و تخصص در حل موضوعات این علم نمیسازد.
نکته سوم:
نکته دیگری که در اینجا باید بدان اشاره کرد، این است که اساساً به دنبال فهرستی از طرفداران و یا مخالفین یک باور رفتن، یک مغالطه فلسفی است که از آن با عنوان «مغالطه یارکشی» یاد میشود؛ یعنی به جای ارزیابی عقلانی یک گزاره، مانند گزاره «خدا وجود دارد» به فهرستی تمسک شود که برخی از افراد و چهرههای مشهور، در آن لیست قرار داشته باشند! (حال میخواهند فیلسوف باشند یا دانشمند) آیا اگر همه مردم دنیا باور نادرستی داشته باشند، آن باور درست خواهد شد؟!
در نتیجه آن چه در این میان مهم است، یافتههای عقلانی خودِ شماست؛ یعنی باید آستین همت بالا زده و در خصوص اصول دین و باورهای بنیادینی چون باور به وجود خداوند، به فحص و بحث عقلانی بپردازید و دلایل و براهین مطرح شده در این باب را با عقل خود ارزیابی نمایید. اگر به نتیجهای رسیدید که همه دنیا آن را مردود میدانند، آن چه برای شما معتبر است همان یافتههای عقلانی شماست، نه اجماع دیگران.
نکته چهارم:
باید توجه داشت که باور به خداوند همانند هر باور دیگری، ممکن است دچار بدفهمیها و سوء قصدها گشته و انکار شود؛ از این رو باور نداشتن و یا قانع نشدن عدهای در مقابل یک باور، لزوماً به معنای ضعف استدلالی آن باور نیست؛ بلکه چه بسا مبادی و مبانی معرفتی و غیرمعرفتی در ارزیابی انسان از باوری خاص دخیل بوده و سبب شود تا انسان در مواجهه با یک حقیقت، نتواند جانب بیطرفی، انصاف و عدالت علمی را بپیماید.
حقیقت آن است که برخلاف آن چه در یک بینش سطحی به نظر میرسد، تمام معتقدات انسانها همواره متکی بر دلیل و منطق نیست. عوامل محیطی، خانوادگی، بیماری، خود پرستی به جای حق پرستی، فرو رفتن در انحرافات اخلاقی، فهم نادرست از مبادی مسئله، فروکاست همه مسائل به جنبههای مادی و تجربه پذیر، غرور علمی بیجا، پیروی از جوّ حاکم بر فضای فکری و فرهنگی جامعه و... همگی از مواردی است که میتوانند انسان را از آزاد اندیشی دور کرده و راه رسیدن به حقیقت را دشوار سازند.
پی نوشتها:
۱. Stephen William Hawking
۲. نباید این گروه اندک را تماماً خدا ناباور دانست، چرا که بسیاری از آنها، نسبت به بود یا نبود خدا، موضعی ندانم گرا و شکاکانه دارند.
۳. https://en.wikipedia.org/wiki/Stephen_Hawking
۴.https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Christians_in_science_and_technology
۵. ر.ک گلشنی، مهدی، خداباوری و دانشمندان معاصر غربی: چالشها و تبیینها، تهران، کانون اندیشه جوان، ۱۳۹۶ ش.
۶. Appeal to Inappropriate Authority
۷. خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰ ش، ص۱۷۲.
۸. جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۸ ش، ص۲۱.
برنامه پاسخگو
#شبهات_دینی
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
اگر تحریف قرآن، یک ادعای ساختگی و ضعیف و غیر قابل دفاع است، پس این همه شواهد و قرائن و نیز روایات فراوانی که در کتابهای حدیثی وجود دارد؟
معروف و مشهور در میان دانشمندان شیعه و اهل سنت این است که هیچگونه تحریفی در قرآن روی نداده است و قرآنی که امروز در دست ماست، همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل شده و از آن، کم و زیاد نگردیده است. این در حالی است که وجود روایات قابل توجه در کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه مبنی بر وجود تحریف در قرآن، مستمسکی شده است تا برخی عوامل دیگر نیز به آنها اضافه شده و بستری شکل بگیرد که در آن بستر، موضوع تحریف در قامت یک مقوله چالش برانگیز در میان علوم قرآنی قد علم کند و از دیر باز به عنوان یک مبحث داغ در علوم قرآنی مطرح بوده است که با ورود مستشرقان به مباحث قرآنی، به ابعاد و تبعات آن افزوده شده است. پذیرش تحریف قرآن، پیآمدهای دامنهداری است به دنبال دارد؛ زیرا مستلزم انكار اعجاز قرآن، عدم امكان اثبات نبوت پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله، عدم امکان استدلال به قرآن و... میگردد.
اقسام تحریف
در یك تقسیمبندی كلی، تحریف در قرآن به دو نوع «تحریف لفظی» و «تحریف معنوی» تقسیم میگردد. مقصود از تحریف معنوی، برداشت انحرافی و تفسیر و توجیه سخن، برخلاف مقصود گوینده است. وقوع این نوع تحریف در قرآن و نیز دیگر کتابهای آسمانی، جای بحث و گفتگو نیست؛ چراکه تحریف معنوی در آنها همیشه رخ داده و رخ خواهد داد. وقوع این نوع تحریف در كتابهای آسمانی گذشته در قرآن بیان شده است و تحریف معنوی قرآن در احادیث فراوان و نیز در نهج البلاغه مورد تأکید واقع شده است.
اما آنچه که محل گفتگو است و محور تضارب افکار گشته است، تحریف لفظی در قرآن کریم میباشد. منظور از «تحریف لفظی» آنست که در الفاظ و عبارات قرآن کم و زیاد و تغییر داده شود که علی رغم مباحث زیادی که پیرامون این موضوع در جریان بوده، از جانب قاطبه مسلمانان و محققان مذاهب اسلامی، مصونیت قرآن از اینگونه تحریف دفاع و تبیین شده است.
مستمسک مدعیان تحریف
مجموع ادله باورمندان بر تحریف در قرآن را میتوان به صورت زیر دستهبندی و ترسیم کرد:
الف: آیات بیانگر مشابهت امّت اسلام با امّتهای پیشین؛
یعنی آیاتی که بیانگر جریان سنتهای الهی در امتهاست، با این بیان که امت اسلامی نیز همچون امتهای پیشین هستند، و بر همین اساس، چنانکه کتابهای آنان تحریف شده است، قرآن نیز تحریف خواهد شد و حال آنکه هیچ یك از آیات مورد استناد، مشابهت در تمامی امور را نمیرساند؛ بلكه ناظر به مخالفت امتها (تكذیب و معارضه) با پیامبران و نابود شدن آن امتها است.
ب: وجود کتابهایی متفاوت با قرآن موجود؛
یعنی وجود مصحفهای مختلف منتسب به صحابه و از جمله مصحف امام علی علیهالسلام و تفاوت آنها با قرآن موجود، دلیل تحریف قرآن است.
در پاسخ این دسته از ادله باید گفت: قرآنهای یادشده و قرائتهای مذكور آنها با قرآن موجود تفاوت نداشته و آنچه به عنوان موارد اختلاف ذكر شده، از قبیل شأن نزول، ذكر مصداق، تفسیر و تأویل قرآن بوده است و ربطی به متن قرآن ندارد.
ج: روایات بیانگر تحریف قرآن؛
بررسی و نقد روایات تحریف
گرچه دلائل معتقدان به تحریف قرآن، محدود به روایات نیست و در ظاهر، متعدد و متنوع بوده و قابلیت دسته بندی در چند دسته یاد شده را دارد ولی از آنجاییکه نقد و بطلان ادله غیر حدیثی روشن است، پس مهمترین دستاویز برای مسأله تحریف، وجود روایات قابل توجه در مجامع حدیثی اهل سنت و شیعه است که بررسی و تحلیل دقیق این روایات، بیانگر آن است که بر اثر عدم درک مفهوم واقعی مفاد آنها، و یا به دلیل عدم بررسی سند آنها چنین سوء تعبیری به وجود آمده است.
برخی از این روایات، بیانگر جمعآوری قرآن از جانب امام علی علیهالسلام و شکل گیری مصحف آن حضرت و عدم استقبال صحابه از آن مصحف است. دقت در همین روایات روشن میسازد که قرآنِ نزد امام علی علیهالسلام با دیگر قرآنها، تفاوت در آیات و سورهها نداشت، تنها تفاوت آن در بیان شأن نزول، ترتیب نزول و برخی نکات تفسیری دیگر بود و به تعبیر دیگر، هم قرآن بود، و هم تفسیر اصیل قرآن.
بخشی از روایات تحریف، بیانگر تحریف معنوی قرآن است که وقوع آن جای گفتگو و اختلاف نیست و خارج از محل نزاع میباشد.
بخش قابل توجهی از این روایات، مجعول و ساختگی است و برای بیاعتبار ساختن قرآن به دست دشمنان و منحرفان یا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است؛ آنها که نمیتوانستند و یا که نمیخواستند عظمت این کتاب آسمانی را برای مسلمانان احساس کنند، کوشش کردند با این گونه خرافهها و اباطیل، اعتبار و اصالت قرآن را زیر سؤال برند.
نتیجه
1.قرآن کریم به عنوان منبع اصلی معارف اسلامی، جایگاه بیبدیلی نزد امت اسلامی دارد و به تبع آن، مقوله مصونیت قرآن از تحریف از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است و به همین خاطر است که ادعای تحریف در قرآن به عنوان یک مقوله چالش برانگیز در علوم قرآنی مطرح است.
2.وقوع تحریف معنوی در قرآن، جای بحث و گفتگو نیست؛ چراکه تحریف معنوی در آنها همیشه رخ داده و رخ خواهد داد. آنچه که محل گفتگو و محور تضارب افکار است، تحریف لفظی در قرآن کریم میباشد که علی رغم مباحث زیادی که پیرامون این موضوع در جریان بوده، قاطبه مسلمانان و محققان مذاهب اسلامی، بر مصونیت قرآن از این گونه تحریف تأکید دارند.
3.گرچه دلائل معتقدان به تحریف قرآن، محدود به روایات نیست ولی مهمترین دستاویز برای مسأله تحریف، وجود روایات قابل توجه در مجامع حدیثی است که با ورود مستشرقان به مباحث قرآنی، به ابعاد و تبعات آن افزوده شده است.
4.بررسی و تحلیل دقیق روایات تحریف، بیانگر آن است که این روایات یا بر اثر عدم درک مفهوم واقعی مفاد آنها، و یا به دلیل عدم بررسی سندی آنها، مستمسکی برای ادعای تحریف قرار گرفته است؛ زیرا تعدادی از آنها ناظر به تحریف معنوی بوده و بخشی قابل توجهی از آنها از اعتبار لازم برخوردار نیست.
پی نوشت:
برنامه پاسخگو
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
در فضای مجازی کلیپهایی پخش میشود که امام حسن مجتبی(علیهالسلام) تعداد زیادی زن داشتند حتی ۳۰۰ زن هم گفتهاند.😂 آیا در منابع تاریخی چنین چیزی داریم؟
در طول تاریخ عدهای انسان کینه توز برای ابراز دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام) از هر ترفندی استفاده کرده و میکنند. یکی از ابزار مهم این افراد، شایعه سازی و شایه پراکنی بر علیه امامان شیعه میباشد.
اما پاسخ این شبهه:
۱. با توجّه به آنچه در منابع شیعه و سنی در بیان فضایل اخلاقی و ویژگیهای ممتاز شخصیتی امام حسن(علیهالسلام) بیان شده است، قابل قبول نیست که شخصی دارای چنین اخلاق و رفتار و چنین زندگی که سراسر عبادت و کوشش در راه خداست، علاقه و توجّه خارج از حدّ متعارف به مسأله ازدواج و زناشویی از خود نشان دهد.
۲. از طراحان این شبهه باید خواست تا با استناد به منابع معتبر و قابل مراجعه تاریخی حداقل نام ۲۰ نفر از همسران آن حضرت را ذکر کنند. تا زمانی که این عده برای ادعای خود مستندات معتبری ارائه ندهند، حرفشان ادعایی بیش نبوده و هیچ ارزشی ندارد.
۳. اگر آن حضرت این تعداد زن داشته است قطعا باید فرزندان زیادی هم داشته باشند. در حالی که بالاترین رقم را در مورد فرزندان امام مجتبی(علیهالسلام) ابن جوزی نوشته است که ۲۳ نفر میباشد.(۱)
بدین ترتیب طبق تصریح مورّخان، امام مجتبی(علیهالسلام) حدّاکثر بیش از بیست و سه فرزند نداشته است و این نشان میدهد که موضوع تعدّد زوجات آن حضرت به آن صورت که در پارهای از کتابها به چشم میخورد کاملا بیاساس است.
۴. مورّخانی که تعداد زنان حضرت امام مجتبی(علیهالسلام) را زیاد نوشتهاند، از تعیین نام آنها و یا نام قبیله آنها فروماندهاند و فقط چند تن از دانشمندان به ذکر نام همسران معدودی اکتفا کردهاند.
۵. ریشه این شایعات تسط خلفای عباسی مطرح شد. چون بنی الحسن بیشترین قیامها را بر علیه عباسیان راه میانداختند، خلفای عباسی برای اینکه جایگاه آنها را در بین شیعیان و مسلمانان سست کنند، این شایعه را مطرح کردند که نیای بنی الحسن بعد از پدرش علی(علیهالسلام) به خلافت رسید و امّا چون مرد عیاشی بود و به زنان سرگرم بود و کارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنیامد؛ از معاویه که رقیب سرسختش بود پول گرفت و سرگرم زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را به معاویه واگذار کرد.
پی نوشت:
۱. پاسخ به پرسشهای مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب(علیهالسلام)، چاپ دوم، ص۲۰۲.
برنامه پاسخگو
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فیزیکالیسم و نفی روح!
متفکران قدیمی وقتی ذهن انسان رو موردتحقیق قرار میدادند، اذعان میکردند که ذهن انسان دارای حالات و قدرت خاصی (مثلاً تفکر و محاسبه و کسب اطلاعات و غیره) است که در سایر اشیای فیزیکال نیست و به همین جهت، به روح اعتقاد پیدا کردند که غیرفیزیکال هست تا از این طریق، منشأ این حالات و قدرت ذهنی را توضیح بدهند؛ اما الآن که ساختار عصبی مغز شناساییشده و کامپیوتر اختراعشده، مشخصشده نیازی به فرضیه روح نیست و میشود مغز را سختافزار و ذهن را نرمافزار مغز دانست و همه این حالات و قدرت ممتاز ذهن را به شکل فیزیکال توضیح داد بدون اینکه موجود غیرفیزیکالی را فرض بگیریم. عجیب اینجاست که هنوز برخی به روح باور دارند و از دوگانه روح و بدن صحبت میکنند!
مقدمه:
اندیشمندان و متفکران، در وجود انسان دو نوع حالات را مشاهده میکنند که دارای ویژگیهای متفاوتاند؛ نوع اول حالاتی مانند آگاهی، اراده، هویت شخصی، خوشحالی، غم، احساس درد و...که ویژگیهایش در اکثر اشیای فیزیکال پیرامونی وجود ندارد؛ نوع دوم حالات فیزیکی و جسمانی است که در اعصاب و اعضای بدن انسان نمایان میشود و ویژگیهایش در سایر موجودات فیزیکال نیز موجود است. این دودسته از حالات، در عین تفاوت، بهطور بسیار عمیق و پیچیدهای با یکدیگر در ارتباطاند. بر همین اساس، این پرسش میان محققان شکل گرفت که آیا افزون بر اعضا و اعصاب و اندام جسمانی، انسان دارای حیثیت و بُعد دیگری به نام روح متمایز از بدن است که منشأ حالات ذهنی با ویژگیهای ممتاز است، یا نه. در این مورد، نظریههای مختلفی شکلگرفته است که یکی از آنها فیزیکالیسم است که همه حالات ذهنی با ویژگیهای ممتاز مذکور را به شکل فیزیکال توضیح میدهد و وجود روح را نمیپذیرد. در ادامه، در قالب چند نکته این دیدگاه را موردنقد و بررسی قرار میدهیم:
نکته اول:
برای نقد و بررسی دیدگاه فیزیکالیسم، ابتدا باید به بررسی ویژگیهای حالات ذهنی انسان پرداخت تا مشخص شود آیا فیزیکالیسم قادر است آنها را با ارجاع به مغز توضیح بدهد یا نه. ویژگیهای حالات ذهنی ازاینقرارند:
۱. نامکانمندی حالات ذهنی و نفسانی:
حالات ذهنی برخلاف حالات مغزی مکان مشخصی ندارند و نمیتوان مکان مشخصی برای آنها تعیین کرد. موقعیت مکانی فرایندهای مغزی را میتوان بهصورت دقیق مشخص کرد؛ اما تعیین موقعیت افکار، احساسات، باورها و سایر حالات ذهنی بهکلی بیمعناست.
۲. آگاهانه بودن حالات ذهنی:
برخی از حالات ذهنی مانند احساساتی مثل درد و خارش تنها زمانی وجود دارند که از آنها آگاهی داشته باشید برخلاف امور فیزیکی و مغزی که بدون آگاهی از آنها نیز وجود دارند. مثلاً سکه در جیب من است خواه من به آن آگاهی داشته باشم خواه نه؛ اما درد وجودش به آگاهانه بودنش هست. اگر از درد آگاهی نداشته باشیم، اصلاً دردی وجود ندارد نه اینکه هست و من نمیفهمم.
۳. حیث التفاتی (درباره چیزی بودن):
حالات ذهنی برخلاف حالات فیزیکی و مادی، درباره یا متوجه چیزی غیر از خود هستند. بهعنوانمثال درد همیشه درباره یا متوجه چیزی است یا مثلاً افکار ما همیشه درباره چیزی هستند مثلاً ما درباره فلان مسئله فکر میکنیم یا درباره فلان موضوع تخیل میکنیم و همینطور سایر حالات ذهنی. اینیکی از ویژگیهای مهم اساسی حالات ذهنی است. اساساً حالات ذهنی درباره اوضاع امور خارج از خودشان هستند حتی اموری که وجود ندارند؛ اما حالات مغزی یا یک مداد روی میز درباره چیزی نیست.
۴. شخصی و خصوصی بودن حالات ذهنی:
حالات ذهنی مانند احساسات و شناختها و... امور شخصی محسوب میشوند و تا زمانی که خود ما درباره آنها صحبت نکنیم دیگران نمیتوانند از آنها آگاه و مطلع شوند برخلاف امور فیزیکی که عمومی هستند و هر کس میتواند از آنها آگاه باشد. مثلاً من و شما هر دو میتوانیم سفیدی برف یا سردی آن را حس کنیم اما شما نمیتوانید حس من به فرزندم را حس کنید بلکه صرفاً از طریق توصیف من به آن دسترسی مفهومی دارید.
۵. بینیازی از شاهد و استدلال:
حالات ذهنی مانند احساسات نزد من حاضرند و نیازی نیست کسی آنها را برایم اثبات کند یا شاهدی به سودش بیاورد. برخلاف امور فیزیکی که برای آگاهی از آنها نیازمند شاهد و استدلال هستیم. حتی فرآیند مغزی ما نزد ما مجهول بوده و تا حدودی در دهههای اخیر به آن آگاهی یافتیم.
۶. خطاناپذیری:
حالات ذهنی چون نزد ما حاضرند و واسطه مفهومی ندارند، در ادراکشان خطا راه ندارد. درحالیکه درک ما از امور فیزیکال، نیازمند واسطه مفهومی است و خطاپذیر میباشند و برای اینکه آنها را از خطا دور کنیم، باید معیارهایی را به کاربندیم.
۶. تقسیمناپذیری:
تصور من از درخت به دو قسم تقسیم نمیشود و اگر هم در تخیلم آن را به دو قسم تقسیم کنم، درواقع، دو تصور جدید ساختهام و تصور سابقم محفوظ باقیمانده است. درحالیکه چوب تقسیمپذیر است و با تقسیم شدن، چوب یکدستی که داشتیم را از دست میدهیم.(۱)
نکته دوم:
در توضیح حالات ذهنی و ویژگیهای آن، دیدگاههای مختلفی مطرحشده است؛ ازجمله: فیزیکالیسم(۲) و دوئالیسم(۳).
در فیزیکالیسم، تمامی حالات ذهنی با ویژگیهای منحصربهفردشان، ناشی از مغز و بدن مادی است و روح متمایز از بدن، وجود ندارد.
فیزیکالیسم به شکلهای مختلفی تقریر شده است که یکی از آنها، همانی است که در پرسش حاضر، بازتاب یافته است. به این تقریر، کارکردگرایی گفته میشود چراکه به سبب کارکرد مشابه ذهن و کامپیوتر، مغز و ذهن را بر اساس نسبت سختافزار و نرمافزار در کامپیوتر، توضیح میدهد. در این دیدگاه، ذهن بهمثابه نرمافزار برای سختافزار مغز میماند که میتوان آن را در سایر سختافزارها نیز شبیهسازی کرد. از این منظر، ذهن یک کامپیوتر زیستی است که بهتدریج تکاملیافته و به نقطه کنونی رسیده و رسالتش دریافت اطلاعات پیرامونی و پردازش آنها و استفاده از آنها برای هدایت رفتارهای آدمی در طول زندگی است.(۴)
نکته سوم:
در نقد این دیدگاه گفتنی است: اگرچه ذهن و کامپیوتر شباهتهایی در عملکرد دارند؛ اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند که در این تقریر از فیزیکالیسم نادیده گرفتهشده است. درواقع، کارکردگرایان با نادیده گرفتن حالات ذهنی و ویژگیهای ممتاز آن و صرفاً با استناد به شباهتهای جزئی میان ذهن و کامپیوتر، ذهن را به نرمافزاری برای سختافزار مغز فرو میکاهند و تقلیل میدهند.
آنچه در این تقریر فیزیکالیستی نادیده گرفتهشده است، آگاهانه بودن کارکرد ذهن و حیث التفاتی موجود در حالات ذهنی است که در کامپیوتر وجود ندارد. به تعبیر دیگر، اگرچه کارکرد ذهن همچون کامپیوتر، دریافت دادهها، پردازش آنها و تولید داده جدید است اما این کارکرد در ذهن، برخلاف کامپیوتر، خودآگاهانه و دارای حیث التفاتی به بیرون است. هیچکسی مدعی نیست که کامپیوتر دارای خودآگاهی است و نسبت به کارکردی که دارد آگاه است و بهواسطه دادههای جدید، از حقایق بیرونی آگاهی مییابد.
گذشته از اینکه ذهن آدمی دارای عواطف و احساسات و تصمیمگیری نیز میباشد؛ درحالیکه در کامپیوتر چنین اموری موجود نیست و هیچکسی مدعی آزرده شدن یا خوشحال بودن یا مردد بودن کامپیوتر در تصمیمگیری نیست. ممکن است یک ربات را به شکل هوشمند طراحی کنیم که رفتارهای شبیه به انسان داشته باشد و اینطور وانمود کند که خوشحال یا غمگین است، اما همانطور که گفته شد، این کار او صرفاً یک تظاهر و وانمود است. ربات هوشمند هیچگاه حقیقتاً غمگین و خوشحال نمیشود بلکه نهایتاً میتوان آن را طوری تنظیم کرد که در شرایط خاص، رفتاری همچون رفتار انسان خوشحال یا رفتار انسان غمگین از خودش بروز دهد.(۵)
با عنایت به حالات ذهنی و ویژگیهای منحصربهفردش، اشکالات دیگری نیز به این دیدگاه، قابلذکر بود که از آنها چشمپوشی میکنیم.
نکته چهارم:
بعد از نقد فیزیکالیسم، به دفاع از در دوئالیسم یا دوگانهانگاری میپردازیم. از این منظر، حالات ذهنی، حالات و افعال روح متمایز از بدن مادی هستند. در دوئالیسم، روح و بدن بااینکه متمایز از همدیگرند، اما بهشدت در هم تأثیرگذار میباشند و رابطه دوسویه میانشان برقرار است. برای اثبات این دیدگاه، با استفاده از حالات ذهنی و ویژگیهای منحصربهفرد آن، به ادله مختلفی استناد شده است که در ادامه، به ذکر مهمترین ادله بسنده میکنیم:
۱. دلیل وحدت نفس: این دلیل از سوی افلاطون مطرحشده تا از این طریق، به اثبات تجرد و تمایز روح از بدن بپردازد.(۶) از قدیم تاکنون این مطلب پذیرفتهشده است که بدن مجموعهای از سلولها و اجزاء متکثر است؛ اگر قرار بر این باشد که ما چیزی جز همین سلولها نباشیم، پس صفاتی که هر بخش از بدن ما دارد، برای خود آن بخش است مثلاً معده من گرسنه است و پوست من گرم است و قلب من شاد است و غیره. درحالیکه واقعیت چنین نیست بلکه همان منی که احساس گرما میکند، احساس گرسنگی هم میکند و یا همان منی که احساس شادی میکند احساس پیروزی هم میکند. همه اینها حالات مختلف یک حقیقت است نه حالات مختلف برای اجزای مختلف بدن؛ بنابراین، من چیزی فراسوی بدن مادی و سلولهای متکثر است و به همین جهت، تمامی حالاتی که برای سلولهای متکثر و مختلف بدنم پیش میآید را باهم درمییابم و آنها را حالات یک حقیقت میدانم نه حالات حقایق متکثر و مختلف.(۷)
۲. دلیل انسان رها از بدن: هرکدام ما حالاتی را میتوانیم فرض کنیم که کاملاً از بدن منقطع شدهایم اما بااینحال، از خودمان غافل نیستیم. برای این فرض، میتوان به خواب یا تجربه نزدیک به مرگ (NDE) یا حالت عرفانی جدایی روح از بدن، مثال زد که در آن، التفاتی به بدن نداریم اما بااینحال، خودمان را درمییابیم؛ اما اگر نفس همین بدن باشد، پس نباید هنگامیکه از آن منقطع و غافل شده، به خودش علم داشته باشد؛ درحالیکه توضیحش گذشت که با انقطاع از بدن نیز همچنان من به خودم آگاهم. پس من چیزی فراسوی بدن هستم که با قطعنظر از آن، خودم را درمییابم.(۸)
۳. دلیل وحدت هویت: هویت انسان از ابتدای زندگی تا پایان عمرش، یک تشخص دارد و آن را وجداناً درمییابیم. بدن انسان با سوختوساز همیشگی در حال تغییر است به شکلی که گفتهشده هر هفتتا ده سال، یکبار همه اجزای بدن عوض میشود؛ بنابراین، هویت انسان همان بدن او نیست بلکه امر مجردی است که در پی تغییرات بدن ثابت باقی میماند.(۹)
نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت، روشن میشود که روح از بدن متمایز است و به همین جهت، انسان دارای حالات ذهنی با ویژگیهای منحصربهفرد و متمایز از سایر اشیای فیزیکال است. آدمی دارای دو بُعد بدن مادی و روح غیرمادی است که این دو بُعد، بهشدت باهم مرتبط و در هم تأثیرگذارند و تنها در شرایط تضعیف ارتباط روح و بدن –مثلاً خواب یا تجربه نزدیک به مرگ یا حالت عرفانی جدایی روح از بدن- است که آدمی میتواند به این دوگانه التفات یابد. فیزیکالیسم با نادیده گرفتن ویژگیهای منحصربهفرد حالات ذهنی و صرفاً با استناد به شباهتی که میان کارکرد ذهن و کامپیوتر است، ذهن را بهاشتباه، به کامپیوتر فروکاست و از جنبه غیرمادی و غیرفیزیکال انسان، غفلت نمود.
کلمات کلیدی:
فیزیکالیسم، کارکردگرایی، دوگانهانگاری، مغز، بدن، روح، کامپیوتر.
پینوشتها:
1.برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، انتشارات بینالملل، ۱۳۸۸ ش، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ همچنین، رک:
Heil, John, mental causation, The Blackwell guide to philosophy of mind, Edited by Stephen P. Stich and Ted A. Warfield, Blackwell Publishing, 2003, P.214-215.
2.Physicalism
3.Dualism
4.کرباسی زاده، امیر احسان و حسین شیخ رضایی، آشنایی با فلسفه ذهن، تهران، نشر هرمس، ۱۳۹۱ ش، ص۸۳؛ ادیانی، یونس، فلسفه ذهن، تهران، نشر نقشجهان، ۱۳۸۱ ش، ص۱۹۳.
5.برای مطالعه بیشتر، رک: احسن، مجید و مسعود صادقی، بررسی انتقادی رویکردهای فیزیکالیستی به نفس با تکیهبر شواهد عقلی و نقلی، مجله اندیشه نوین دینی، ۱۳۹۳ ش.
6.کرم، یوسف، تاریخ الفلسفه الیونانیه، بیروت، دارالقلم، [بیتا]، ص۱۵۵.
7.فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، قم، انتشارات مؤسسه آمورشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۰ ش، ص۲۰۳-۲۰۴.
8.همان، ص۲۱۷-۲۲۰.
9.همان، ص۲۲۳-۲۲۵.
برنامه پاسخگو
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
طبق آیات و روایات، شب قدر در کدامیک از شبهای ماه رمضان قرار دارد؟
با کنار هم قرار دادن برخی از آیات قرآن معلوم میشود که شب قدر در ماه رمضان قرار دارد. اما اینکه شب قدر در کدامیک از شبهای ماه رمضان قرار دارد در قرآن کریم بیان نشده است.
در آیه ۱۸۵ سوره بقره میخوانیم: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ: ماه رمضان كه در آن قرآن فرود آمد». از این آیه میتوان دریافت كه قرآن كریم در ماه مبارك رمضان نازل شده است. از سوی دیگر در آیه اوّل سوره قدر میخوانیم: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ»«ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل كردیم.» از کنار هم قرار دادن این دو آیه، به دست میآید كه شب قدری که قرآن نیز در آن نازل شده در ماه مبارك رمضان قرار دارد.(۱)
اما در خصوص اینکه شب قدر در کدامیک از شبهای ماه رمضان قرار دارد قرآن کریم سخنی نگفته است و روایاتی كه از اهل بیت(علیهم السلام) در خصوص تعیین شب قدر نقل شده، به پنج دسته قابل تقسیم هستند:
دسته اول: روایاتی كه شب قدر را در یکی از شبهای دهه آخر ماه رمضان میدانند.(۲)
دسته دوم. روایاتی كه میگویند: شب قدر را در یكی از سه شب: نوزدهم، بیست ویكم و بیست و سوم بجویید.(۳)
دسته سوم. روایاتی كه میگویند: شب قدر، در یكی از دو شب بیست و یكم و بیست و سوم است.در روایتی از امام باقر(ع) درباره شب قدر سؤال شد حضرت فرمود: در دو شب است: شب بیست و سوم و بیست و یكم» روای میگوید از حضرت پرسیدم که یکی از این دو شب را برایم تعیین کن. حضرت فرمود: چه عیبی دارد كه در دو شبی كه شب قدر یكی از آن دوست، اعمال را بجا آوری؟!(۴)
دسته چهارم. روایاتی كه شب بیست و سوم را، شب قدر میدانند. در روایتی از رسول خدا(ص) میخوانیم: شب قدر، شب بیست و سوم است.(۵)
در روایت دیگری میخوانیم که شخصی به نام عبد اللّه بن اُنَیس جُهَنی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: « ای پیامبر خدا! من مردی هستم كه خانهام دور است. یك شب را دستور بده كه بیایم و در مدینه بمانم.» حضرت فرمود:« اِنزِل لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ» (۶) « «شب بیست و سوم بیا».
دسته پنجم. روایاتی كه دلالت میكنند بر این كه شبهای نوزدهم، بیست و یكم و بیست و سوم، هر كدام به گونهای در تعیین سرنوشت انسانها و امور آنان نقش دارد؛ ولی نقش اساسی و نهایی، مربوط به شب بیست و سوم است.
در روایتی از امام صادق(ع) میخوانیم: « مُقَدَّر شدن (سرنوشت)، در شب نوزدهم است و محكم ساختن، در شب بیست و یكم و امضا (حتمی سازی)، در شب بیست و سوم.»(۷)
نکتهای که در پایان لازم به ذکر است این است که گرچه در روایات برخی شبهای ماه رمضان به صورت احتمالی به عنوان شب قدر معرفی شدهاند و احتمال شب قدر بودن شب بیست و سوم از همه بیشتر دانسته شده، اما به جهت مصالحی شب قدر به صورت قطعی معین نشده است.
یکی از مصلحتهایی که برای عدم تعیین دقیق شب قدر در روایات آمده، این است که اگر یک شب به صورت قطعی تعیین میشد، مردم به همان یک شب اکتفا میکردند و خود را از فیض عبادت در شبهای دیگر محروم میکردند و لذا برای اینکه مردم فرصت و مهلت بیشتری برای عبادت داشته باشند این شب به صورت قطعی مشخص نشده است.
در روایتی میخوانیم که از حضرت علی(ع) در خصوص شب قدر سؤال شد حضرت فرمود:(۸) «خداوند به خاطر كمك كردن و مهلت دادن به شما آن را از شما میپوشاند، چون اگر آن را به شما اعلام میكرد، در همان شب عمل میكردید و در غیر آن شب، عبادت را ترك میكردید.»(۹)
پی نوشتها:
۱. آیت الله مصباح یزدی، قرآنشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۰ ش، ج۱،(ص) ۹۰.
۲. در روایتی میخوانیم که از امام باقر(ع) در خصوص تفسیر آیه:« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَكَة»(۲) سؤال شد. حضرت فرمود: آری. آن، شب قدر است. آن شب، در هر سال، در ماه رمضان و در دهه آخر آن است.َعَم، هِی لَیلَةُ القَدر، وهِی مِن كُلِّ سَنَةٍ فی شَهرِ رَمَضانَ فِی العَشرِ الأَواخِرِ كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، تهران،دار الكتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ه ق، ج۴،(ص) ۱۵۷.
۳. در روایتی از امام صادق(ع) در خصوص شب قدر سؤال شد حضرت فرمود: آن را در [شب] نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم بجوی»« اطْلُبْهَا فِی تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ.» طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ش، ج۱۰، ص۷۸۷.
۴. « فی لَیلَتَینِ: لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ، وإحدی وعِشرینَ... و ما عَلَیكَ أن تَعمَلَ فی لَیلَتَینِ هِی إحداهُما؟!» همان.
۵. « لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ ثَلاثٍ وعِشرینَ» سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۱۵ق، ج۱،(ص) ۳۷۵.
۶. « یا رَسولَ اللّه، إنّی رَجُلٌ شاسِعُ الدَّارِ فَأمُرنی بِلَیلَةٍ أنزِلُ فیها» عبدالرزاق صنعانی، المصنف، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۳ق، ج۴،(ص) ۲۵۰.
۷. « التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ، والإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی و عِشرینَ، وَالإِمضاءُ فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ » كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، تهران،دار الكتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ه ق، ج۴،(ص) ۱۵۹.
۸. «أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا یسْتُرُهَا عَنْكُمْ نَظَراً لَكُمْ لِأَنَّكُمْ لَوْ أَعْلَمَكُمُوهَا عَمِلْتُمْ فِیهَا وَ تَرَكْتُمْ غَیرَهَا» علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، سال ۱۴۰۴ ه ق، ج۹۴، ص۵.
۹. برای مطالعه بیشتر روایات مربوط به شب قدر:ر.ک محمدی ری شهری، ماه خدا (ترجمه جواد محدثی)، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳ش، ج۲، از(ص) ۷۷۴ تا(ص) ۷۹۴.
برنامه پاسخگو
به منتظران مهدی بپیوندید
#منتظران_مهدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
برنامه پاسخگو چیست؟
برنامه ای با محوریت پاسخگویی به سوالات احکام دین؛ توی این برنامه شما میتوانید آنلاین با کارشناسان در دین گفتگو کنید و به جواب سوال های تان برسید و علاوه بر رسیدن به پاسخ سوال های دینی تون به جواب سوال های فقهی،احکام
بانوان،اخلاق،حدیث،تاریخ،کلام و اعتقاداتی،قرآنی خود برسید و آنلاین مشاوره بگیرید، چندین مشاور و پاسخگو برای هر رشته است که منتظر نمانید،در آنجا میتوانید سوال های خودتان را جست و جو کنید و بدون گفتگوی آنلاین به جواب هاتون برسید، کتاب هایی در آن هست که به دردتون میخوره، مراسم و پخش زنده داره، کانال ها داره و شبهات و سوالات برگزیده و آماده داره و خیلی چیز های دیگه این برنامه رو لینکش رو تو کانال میزارم یا میتونید این برنامه رو از بازار دانلود کنید حتماً یه سر بزنید به دردتون میخوره.
سازنده این برنامه ما نیستیم و تبادل یا تبلیغ از طرف خودشون نمیکنیم