هدایت شده از کتاب خوب📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️
ما مبارزه می کردیم؛ چون فقط به رهایی فکر می کردیم. طرح کلی آینده در تخیل ما بود و چون شهری که چراغ هایش از دور می درخشید، خیال ما را به خود مشغول می کرد.
سید علی یکبار گفته بود:" آینده را در آینده خواهیم ساخت. آینده با قدم های ما روشن خواهد شد، هر چند از هم اکنون در تاریکی مطلق باشد. تنها شرطش این است، برای قدم هایی که برمی داریم، دلیلی پاک و قابل دفاع داشته باشیم.
🔥ارتداد
📕@ketabe_khoub
🔸️
✔جهاد تبیین باید مبتنی بر "گفتگو" باشد نه ابلاغ. نمیتوانیم فقط زبان باشیم و گوش نباشیم.
دوران رسانههای انحصاری گذشته و در عصر رسانههای تعاملی روش گذشته که تبلیغ و ابلاغ یکجانبه بود، بی اثر است.
در گفتگو نباید مثل دیپلماتها باشیم. دیپلماتها در گفتگو ناکاماند چون از اول بهدنبال رسیدن به منفعت خود چانهزنی میکنند. گفتگو با چانه زنی متفاوت است، مبتنی بر تفاهم است.
@yaminpour
🔸️همایش بیانیه گام دوم و جهاد تبیین
🇮🇷
1. محور بیانیه گام دوم، تعهد و مسئولیت پذیری #جوانان و نقش آفرینی آنها به عنوان موتور محرک کشور است. پس چرا دعوت به کنشگری و نقش آفرینی در گوش بسیاری از جوانان نمی نشیند؟ چه موانعی سر راه این نقش آفرینی هست؟
2. موانع اصلی از نظر من دو گونه هستند: اول موانع ساختاری و دوم ناظر به فرهنگ سیاسی.
ما الان حدود 24 میلیون جوان بین 18تا35 سال داریم. تعداد زیادی از آنها هیچ گونه فعالیت و کنشگری اجتماعی ندارند؛ نه به دنبال شغل اند، نه تحصیلات و نه مهارت. شاید حدود 4 میلیون نفر جوان پرانرژی و با استعداد این چنین اند. جوانانی که به علت عدم فراهم آمدن فرصت مناسب شغلی کافهگرد و قهوهخانه نشین شدهاند.
3. فرهنگ مصرفی نئولیبرال هم موثر بوده و باعث شده بسیاری عامدانه سن بزرگسالی را به تاخیر میاندازند و تمام زندگی را اوقات فراغت میشمارند و مسئولیت پذیری را نوعی حماقت تلقی میکنند.
4. بخش قابل توجهی از این جوانان، دانش آموختگان دانشگاه هستند که شغل در خور شانی نمییابند و این ناشی از معضل چند ده ساله ماست که بدون توجه به ظرفیت سازی در بازار و اشتغال، پذیرش دانشگاهها بالا رفته و اقدام به صدور مدرک کردند. نظام آموزشی باید به سمت و سوی مهارت آموزی برگردد تا کسب و کارهای بومی و محلی شکل بگیرد.
5. از طرفی اگر توان حل فوری این مسائل زیرساختی را نداریم لااقل «مانع زدایی» کنیم. مساله #سربازی در شکل فعلیاش از نظر جوانان مانع بزرگی بر سر راه #ازدواج و #اشتغال پایدار است. از طرفی حدود ده برابر جوانانی که هر سال به سربازی می روند، مشمول غایب داریم. یعنی چند میلیون اصطلاحا سرباز فراری که از فرصتهای شغلی و اجتماعی و ازدواج و سفر و... محروم اند. چون معاونت امور جوانان یکی از شئونش نمایندگی جوانان در حاکمیت است، بنده باید به عنوان وکیل جوانان این خواسته ها و گلایه ها را مطرح کنم.
6. اما مساله فرهنگ سیاسی؛ تبیین باید بر اساس «گفتگو» باشد نه ابلاغ یک طرفه. نمی توانیم فقط زبان باشیم و گوش نباشیم. دوران ابلاغ و رسانه های انحصاری سرآمده. در عصر رسانه های تعاملی باید گفتگو کرد. گفتگو با چانه زنی متفاوت است. گفتگو مبتنی بر تفاهم است. مسئولان و حاکمیت باید زبان گفتگو با جوانان را بداند. باید از خودمان آغاز کنیم.
#جوان
#گام_دوم
#
#سربازی
https://www.instagram.com/p/CZ662BrNxDZ/?utm_medium=share_sheet
پسرم!
آنچه نمىدانى نگو، گرچه آنچه را مىدانى اندک است... آنچه دوست ندارى به تو نسبت دهند درباره دیگران مگو.
🔸️نامه۳۱نهجالبلاغه
وصایای مولا علی به فرزندش امام حسن علیهماالسلام
💐
رفقا در تامین هزینه عمل چند بیمار و تامین مایحتاج ضروری چند خانواده
سهیم باشید.
کمکها را در لینک زیر واریز نمایید 👇
http://madad.ir/hkejwb
#خیریه_الزهرا سلاماللهعلیها 🥀
هدایت شده از کاوش مدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ سفیر اوکراین در انگلیس:
📍زرادخانه هستهای بزرگی داشتیم، آن را واگذار کردیم و این بلایی است که بر سر ما آوردند/این درس بزرگی برای ما و کشورهایی مثل ایران است که سپر هستهای خود را کنار نگذارند....
🆔 @Kavoshmedia
💥*ایران آن طور که من دیده ام*
✅ عنوان مقاله روزنامه نگارسکولار وسوپر فمنیست تونسی فاطمه بن محمود است.
که پس از بازگشت از شرکت در کنفرانس گفتگوی فرهنگی «ایران و جهان عرب» که چند روز پیش در جمهوری اسلامی ایران برگزار شد، در مورد برداشت ها و مشاهدات خود در ایران نوشته
متن این مقاله خواندنی وقابل تأمل به شرح زیر است:
🛑 ایران یکی از کشورهای دوردست و اسرارآمیزی است که به سختی به ذهنم خطور می کند.
شاید به این دلیل که اعتقادم به سکولاریسم باعث می شود که دولت دینی را کاملاً طرد کنم و شاید به این دلیل که تعصب ضد دینی در من انباشته شده است.
❇️ ذهن من ساخته رسانه ها و سینمای غربی است.
من ، ایران را به عنوان دولتی علیه زنان ، هنر و
زندگی، میدانستم.
بنابراین من به این کشور اهمیت ندادم و به آن توجهی نکردم.
🔺شبِ اول تهران:
هنگامی که از دانشگاه الزهرا ی تهران برای شرکت در کنفرانس گفتگوی فرهنگی ایران و جهان عرب دعوت نامه دریافت کردم، اصلأ درنگ نکردم.
🔻من فرصتی یافتم تا به این کشور اسرارآمیز که نگرانی های زیادی را به وجود آورده، نزدیک شوم.
چمدان هایم را بستم و به سوی این کشور پرواز کردم.
✳️ مشتاقانه و کنجکاو
در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران، شبانه فرود آمدیم.
حرکت در سرتاسر این فرودگاه پرقدرت بود، انگار کندوی عسل و شهر در خوابی عمیق آرام بود.
نمای داخلی فرودگاه بی روح و متشکل از ستونهای فلزی راست و کج بود.
با چشمانم در اطراف فرودگاهی پرسه میزدم که با فرودگاههای دنیا که واردش میشدم متفاوت به نظر میرسید.
لطافت و زیبایی در آن نبود و در ویژگیهای نازیبایی شاید بینظیر بود.
در فرودگاه، نسیم سردِ شب همه حواسمان را بیدار کرد تا تهران را ببینیم.
◀️ با وسیله ای که دانشگاه برایمان در نظر گرفته بود ما را به محل اقامت می برد.
از اتوبانهای عریض و زیبا و تمیز عبور کردیم.
به هتل رسیدیم ، ما باید بخوابیم که صبح شروع کار کنفرانس را در پیش داشتیم.
فعالیتهای همایش به کمیتههایی تقسیم میشد که در شهرهای مختلف بین تهران، قم، مشهد و قزوین توزیع شده بود.
🔷 من عضوی از کمیته هنر و ادبیات بودم که فعالیتهای آن در دانشگاه الزهرا (س) در حال انجام است.
💠 دانشگاه با استقبال بسیار گرمی از ما پذیرایی کرد و ما را با گروهی از زنانی که در دانشگاه درس می دادند به ما آشنا کرد.
من تعجب کردم که همه این خانم ها با چادر های مشکی گشادشان که فقط صورتشان را نشان می دهد همه دارای مدرک دکترا در تخصص های مختلف هستند از جمله فیزیک، زبان، زیست شناسی و علوم انسانی.
🔶 در مراسم افتتاحیه، متوجه شدم که شرکت کنندگانی از بیش از ده کشور با بیش از هشتاد شرکت کننده از موریتانی، الجزایر، کویت، عمان، عراق، سودان، لبنان، سوریه، تونس و دیگران شرکت دارند.
فضای این مراسم کاملا حرفه ای بود.
⚠️ دقت سازمان و اهمیت سخنرانان انتخاب شده توسط مقامات ارشد قابل توجه بود.
پیام کنفرانس روشن بود و آن این که ایران آغوش خود را به روی مهمانان باز کرده و درهای خود را به روی همه فرهنگ ها می گشاید.
کار کنفرانس باید برای آزمایش این پیام مهمی که ایران به جهان عرب ارائه می دهد آغاز می شد.
✴️ وقتی با رئیس دانشگاه صحبت می کردم تعجبم را پنهان نکردم چرا که فکر می کردم زن ایرانی با چادر سیاهی که به سرش می کشد فقط می تواند زندانی خانه باشد که در زیر بار خانواده و مشغله های خانه رنج می برد.
تصور میکردم او هرگز نمی تواند در آستانه مدرسه قدم بگذارد چه برسد به مهندسان و دانشمندان!!!
🔽 غافلگیری واقعی در ماهیت خود دانشگاه الزهرا بود که تنها مؤسسه دانشگاهی غیر مختلط است که حدود ده هزار دانشجو را در مجموعه ای متشکل از دانشکده ها، خوابگاه ها، رستوران بزرگ، کتابخانه کاغذی و الکترونیکی شامل می شود.
کتابخانه ها، باشگاه های ورزشی، استخر شنا و فعالیت های آموزشی مختلف مانند هنرهای تجسمی و موسیقی.
در سالن سخنرانی بزرگی با دو نمایشگر غول پیکر بود، سخنرانی خود را ارائه کردم.
☸️ من در مورد نقش نویسنده زن صحبت کردم که باید نقش ادبی سنتی خود را به عنوان پاسدار ارزش های اخلاقی کنار بگذارد و به دنبال تعریف جدیدی باشد که با آن همذات پنداری کند.
نقش روشنفکر ارگانیک که قرامشی او را شناسایی کرد و او را مأموریتی جدید در پایبندی به اندیشه های روشنگرانه و ارزش های مدرنیته داد.
🔰 برای همه سخنرانانی که به زبان عربی سخنرانی میکردند، ترجمه همزمان به فارسی وجود داشت.
پس از سخنرانی من، دوست سودانی من خانم اشراقا مصطفی و دوست عمانی ام فیضه محمد فریاد زدند که این یک "سخنرانی قوی" بود،
شاید به این دلیل که سخنان من پر از بینش فلسفی بود که به ماهیت شکل گیری دانشگاه من برمیگشت (پ.ن: منظور فلسفه دانشگاه غربی است)
🟢 مشهد شهر مقدس
جمع بندی همایش در شهر مشهد بود که با هواپیما به آنجا رفتیم.
در فرودگاه مشهد ک
ه کاملاً متفاوت با فرودگاه بین المللی امام خمینی تهران بود فرود آمدیم.
فرودگاه مشهد بسیار شیک و گسترده است و دارای زیبایی و ویژگی های جذاب برای خانمها است.
وارد شهر مقدسی شدیم که ارزش اسمی و نمادین زیادی در فرهنگ دینی ایرانیان دارد.
🟩 دانشگاه فردوسی مجموعه ای است از چندین دانشکده و کتابخانه الکترونیکی بسیار مجلل با سالن بزرگ مطالعه.
این دانشگاه دارای موسسات اقتصادی، کارگاه ها و کارخانه هایی است که دانشجویان در آن به آموزش و تولید اجناس مختلف می پردازند که در بازار به فروش می رسد که سود حاصل از آن به صندوق دانشگاه برمی گردد و برخی از این محصولات به صورت هدایایی به ما ارائه شد از جمله جعبه های شیر، آب میوه و نان.
بیرون برف می بارید و من اولین بار در زندگی ام بود که برف را می دیدم.
چند بار بین سخنرانی ها اتاق کنفرانس را ترک کردم و به باغ رفتم و برف بازی کردم درست مانند بچه ای که نمی خواهد بزرگ شود و از ته دل می خندیدم.
برای من اتفاق زیبایی است، اما قطعاً این حکمت برگزارکنندگان همایش است که مراسم اختتامیه را مصادف با افتتاح مشهد مقدس، پایتخت فرهنگ اسلامی کردند.
🔶 با دوست جدیدم، نویسنده عمانی، فیضا محمد، مراسم با هیبت و نفس گیر و خوش آمدگویی و اعلام پایتختی اسلامی مشهد در حضور جمع کثیری از مقامات ارشد ایرانی و هیئت های رسمی متشکل از وزرا و سفرا برگزار شد.
از بسیاری از کشورهای اسلامی از آفریقا و آسیا مدعوین حضور داشتند.
شاید وجه تمایز این جشن دقت و حرفه ای بودن سازمان باشد که کاملا برجسته بود.
🟥 پس از آن، از موزه اسلامی بازدید کردیم که در آن نسخههای کمیاب قرآن کریم، شمشیرها و ابزار زندگی بسیار قدیمی که قدمت آن به دوران باستان بازمیگردد، گردآوری شده بود.
🌿 وارد بهشت بسیار بزرگی که هر هفته بیش از پنج هزار داوطلب و همچنین کارگران و کارمندان رسمی به آن خدمات می دهند، شدیم.( پ.ن: حرم امام رضا علیه السلام)
یک داوطلب راهنمای ما شد. یکی از رسومی که مرا شگفت زده کرد این است که ایرانی ها کار داوطلبانه در این بهشت را مقدس می دانند.
نام خود را ثبت می کنند و سال ها منتظر می مانند تا نوبت آنان شود و ...
🔰هر هفته پنج هزار داوطلب از اقشار مختلف جامعه ایرانی برای خدمات و پاکیزگی مکان به حرم مطهر می آیند.
داوطلبان ،خدمات رسانی به زائران آن را روی چشم و قلب خود میگذارند.
امروز جمعه بود و جمعیت به سمت حرم مطهر هجوم آوردند.
ادامه👇
[28/02, 13:26] Kobra Khazaly: 💥راهنمای جوان وارد صحن بسیار وسیع شد و از درهای بزرگ ما را وارد کرد تا به نمازخانه ای رسیدیم که درهای آن با آب طلا تزئین شده بود و دیوارها و سقف آن حکاکی شده بود.
کتیبه های کریستالی با شکوه و با عظمت به فضای تالار بزرگ زیبایی دوچندان میبخشید و....
💘 نمی دانم چه بر سرم آمد؟
انگار ناپدید شده بودم و تبدیل به روح پاکی شده بودم که در عوالم روحانی شفاف مرا به پرواز در می آورد، چشمانم را به فضای حرم منتقل می کردم و تمام حواسم را از خود می گرفتم.
انگار با چشم دل نگاه می کردم. من فقط متوجه شدم که اشک از چشمانم سرازیر شده بود...
دوستم فیضه شرودی متوجه شد و از من پرسید:
فاطمه، تو چه مشکلی داری؟
نتوانستم جوابش را بدهم...
نمی دانم چی شد فقط دیدم نمی توانم خودم را کنترل کنم و به شدت گریه کردم...
نام امامی که آنجا آرام گرفته بود را نمی دانم.
نمی دانم او در زندگی اش چه کرد یا چگونه مُرد؟
❤️ من شیعه نیستم و سنی هم نبودم
من با فرهنگ سکولار رشد کرده بودم.
اما در حرم چه بر سرم آمد؟ چه چیزی باعث شد که من اینقدر جذب آن شور و حال معنوی شوم؟
چه چیزی مرا تبدیل به موجودی شفاف کرد و باعث شد در فضای آن مکان سبک پرواز کنم... نمیدانم تا حالا نمیدانم چه بر سرم آمده است؟
🍇 از آن بهشت خارج شدیم و به هتل بازگشتیم.
نزدیک محوطه دانشگاه با هیأت عمانی با خنده هایمان قدم می زدیم،
شهر بسیار تمیز به نظر می رسید، باغ های کوچک و درختان در کناره هایش گسترده شده بود و از مغازه های کوچک، رنگ های روشن و متفاوت شیرینی های ایرانی و معطر به چشم می خورد.
بوی داروی گیاهی در بازارهای شهر پخش شده بود.
انواع کالا تا کیلومترها به شکل راهروهای شلوغ از مغازه ها و در طبقات بالای آنها کارخانه ها و کارگاه های کوچکی برای همه محصولاتی که به فروش می رسد ...
😅 شاید خنده دارترین چیزی که متوجه شده ایم این است نبود کافه در شهر بود و شاید بازتاب ماهیت مردمی است که فرهنگ کار را ترجیح میدهند.
شهر در حرکت و فعالیت مداوم و تمیزی بسیار است.
درست است که برخی از ما از نبود «اینترنت سریع» که در دسترس ما نبود، حتی اگر در هتل بودند، ناراحت شدیم و با وجودی که کدهای باز کردن آن را در اختیارمان قرار دادند، اما برای ما باز نشد.
💐 آیا ایران به مهمانان خود مشکوک است و اگر چنین است، چرا درهای خود را به روی ما باز می کند؟
چرا هرکس
ی را که در ایران میبینیم به ما لبخند میزند و دستش را برای در آغوش گرفتن ما میگشاید؟
سوالات یکی یکی در ذهن من جوانه می زنند در حالی که چمدان هایم را می بندیم تا به تونس برگردم.
⭐ با دوستان زیادی از تونس و از همه کشورهای شرکت کننده، کارت ویزیت رد و بدل می کنیم و خنده هایم را...
به تهران بازمیگردیم
در تهران ما را به دانشگاه ها و موزه هایش میبرند.
عکس ها و خاطرات زیادی در سرم ایجاد میشود.
سوالات جدید نمی دانم چگونه در من رشد کردند.
من با کنجکاوی زیادی آمدم تا در مورد تجربه یک کشور دور و فرهنگ متفاوتی که قبلاً آن را شیطانی می دیدم آشنا شوم، ولی افسوس اکنون در حال بازگشتم...
منظور از رنگ مشکی گسترده چیست؟ چرا من کافه های زیادی نمی بینم؟
عاشقان کجا همدیگر را ملاقات می کنند؟
آیا شما به موسیقی گوش می دهید؟ می رقصید؟
تمایل داشتیم تا وقت بیشتری داشتیم تا بتوانیم وقت خود را در شهر بگذرانیم تا در میادین آن قدم بزنیم و وارد کافه های آن شویم و با مردم درآمیخته باشیم تا حافظه ما پر شود از تصاویر و بوها و رنگ هایی که به ما احساس می دهد از عمق و حریم این کشور.
🌻اما هیچ کس تحسین بزرگ ما را از توسعه و پیشرفت علمی که این کشور از طریق دانشگاه های مختلف خود و همچنین از طریق مراکز علمی در مرکز تهران و شهرهای خود به دست آورده است، انکار نمی کند.
در برخی زمینه ها ایران پنجره علمی جهان است.
من پاسخ هایی برای آن یافتم که باعث شد ایران پیشرفت کند و از بقیه کشورهای عقب مانده همسایه خود جلو بزند...
می خواستیم صفحات خود را در فیس بوک باز کنیم تا به دوستانمان بگوییم که در تهران هستیم و حالمان خوب است، اما این امکان برایمان وجود نداشت.
🔰 یکی از دوستانم گفت : «به نظر من بهتر است فیس بوک نباشد. از همه کشورها بریده، ما با فیس بوک چه کرده ایم جز نابود کردن کشورهای امن خود؟».
اکثریت ما با او موافق بودیم که فیس بوک بی فایده است و برخی اضافه کردند که این فرصتی است تا کمی اعصاب خود را از شایعات او آرام کنیم.
حضور فعال زنان در جامعه ایران برای من بسیار جالب است و دوست داشتم که در سیاست و آموزش در پست های بالایی باشند،
در طول سفری که چند روز طول کشید، در محاصره مقامات یا شهروندان ایرانی بودیم، کسی را پیدا نکردیم که اختلاف شیعه و سنی را به ما بگوید، یا کسی از ما در مورد دینداری یا نبودن ما بپرسد یا کسی از ما در مورد وطن خود بپرسد.
بلکه این ما بودیم که در مورد همه چیز می پرسیدیم... شخصاً، همه این سؤالات حتی برای مترجم ما به ذهن خطور می کند: چرا زنان ایرانی این لباس ها را می پوشند؟
✅ چه شد که ایران خانه نشینی زنانش را به باغ و گل پراکنده در جاهای مختلف شهر تبدیل کرد؟
ایران چگونه تصمیم گرفت، پس از جنگ با عراق، که این دو ملت را خشک کرد، با اختراعات و نوآوری های شگفت آور، به قدرتی در حال ظهور تبدیل شود؟
چه اتفاقی افتاد تا اینکه ایران آنچه را که «عقب ماندگی» تاریخی خود میخواند به یک نیروی کار قدرتمند تبدیل کرد که در چند دهه از آن به ابرقدرتی تبدیل شد که با بزرگان جهان مذاکره میکند، در حالی که بقیه کشورهای ....
🌿 و برای یافتن پاسخ سوالاتم دوباره به ایران بازخواهم گشت...
🔴فاطمه بن محمود روزنامه نگار تونسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠من باور ندارم که جوانها از ریشه های دینی و ملی بریده باشند. آنها دین را نقد نمیکنند بلکه مدعیان دینداری را نقد میکنند. جوان چون آرمانگرا و خلوصگراست تاب دیدن ریاکاری مدعیان را ندارد و نقد میکند و این اتفاق مثبتی است.
@yaminpour