eitaa logo
وحید یامین پور
46هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
444 ویدیو
27 فایل
کانال رسمی وحید یامین پور 🔺️نویسنده 🔺️مدرس دانشگاه شبکه های اجتماعی: https://zil.ink/yaminpour
مشاهده در ایتا
دانلود
نبطیه را دارد بدجور می‌کوبد. می‌پرسم اینها که از جنوب آمده‌اند از نظر روحیه چطورند؟ اگر هم با چشم خودشان ندیده باشند ولی مطمئن‌اند دیر یا زود دیگر خانه‌ای نخواهند داشت. می‌گوید اینها تا به‌حال دست کم سه بار خانه‌شان را از نو ساخته‌اند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانه‌اش قلیان می‌کشید و به در و دیوار خانه‌اش نگاه می‌کرد نقشه جدید خانه‌ را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، این‌بار اینطور می‌سازمش" 🔆 38 ➕️ @yaminpour
حرفه‌اش تصویربرداری و کارگردانی بود. سرش را تراشیده بود و ريشش را بلند کرده بود. برای رفتن سر قرار سوار موتور بزرگ چند سیلندر قرمزش شدم؛ به‌سختی. علاء میگفت ۱۵ هزار دلار قیمت دارد. رسیدیم به مقصد. گفت: "من لامذهب بودم؛ نه خدا نه پیغمبر. یازده سال قبل برای پروژه‌ای تو کربلا دعوت به کار شدم. نه با زیارت و نه با امام حسین کاری نداشتم؛ پول خوبی می‌دانن، قبول کردم. همان کربلا حالم عوض شد. اونقدر درگیر امام حسین شدم که برای فراموش کردنش مشروب می‌خوردم. ولی مشروب هم کارگر نبود. بالاخره تسلیم شدم؛ از ۲۰۱۴ نماز خواندن رو هم شروع کردم." حالا از حزب‌الله بود‌! خیلی از مجاهدین حزب‌الله آدم‌های عادی هستند. با خالکوبی، سیگاری و... آنها خود خود مردم‌اند‌. خدا خواسته در طلایی‌ترین لحظات تاریخ در طلایی‌ترین جغرافیای جهاد باشند. 🔆 39 ➕️ @yaminpour
بیروت 🔥 ۱۷ اکتبر خبرنگار است. حدود ۱۵ سال پیش در خانه‌ی مرحوم نادر طالب‌زاده همدیگر را دیده بودیم. سر و صورتش از آفتاب جنوب سوخته بود. مثل یک دوست قدیمی خوشامد گفت و ما را به بالکن دفترش رو به دریا هدایت کرد. الجزیره داشت به‌طور مستقیم بمباران هوایی نبطیه را نشان می‌داد. - امروز شهرداری نبطیه رو زدن. اسرائیل دیوانه شده. پیام‌های گوشی‌اش را چک کرد و روی یک خبر متوقف شده. روی خبر شهادت پسر عمویش در شهرداری نبطیه... نمی‌دانستم در همان لحظه‌ای که پیام شهادت عزیزی را به کسی میدهند، چه باید بکنم. فقط گفتم: خدا رحمتش کنه. گفت: دیروز هم پسر عمه‌ام شهید شد. پریروز هم... و از توی گوشی عکسهایشان را نشان داد. صدای مهیبی رشته حرفها را پاره کرد. طوری که انگار همین اطراف را بمباران کرده باشند. به فاصله بسیار کوتاهی صدای مهیب دیگری پیچید. علاء گفت: "نگران نباشید، بمب نیست. هواپیماها دیوار صوتی رو شکوندن، میخوان با اعصاب ما بازی کنن" درباره ابعاد اجتماعی و سیاسی این جنگ و وضع آوارگان می‌پرسم. تحلیلش تازه و بدیع است. می‌گوید: این جنگ ترکیب جمعیتی لبنان را عوض خواهد کرد و لبنان را به کشوری شیعه تبدیل می‌کند. اولا که فرق شیعیان با مسیحیان این است که مسیحیان وقتی به‌خاطر جنگ از لبنان مهاجرت میکنند دیگر هیچ وقت برنمیگردند. اما شیعیان برمی‌گردند. آنها به این خاک علاقه دارند. نمونه‌اش خود من. صد سال است خاندان ما از لبنان رفته‌اند اما خود من به لبنان برگشته‌ام و حتی به روستای‌مان در ناقوره سر میزنم. 🔆 40 ➕️ @yaminpour
22.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتیم دیدار خانواده‌ای که از بمباران نجات پیدا کرده‌اند. عمه همانجا شهید شده، پدربزرگ و مادربزرگ مجروح‌اند. حالا زهیر و فاطمه توضیح میدهند چه بر سرشان آمده. سه دقیقه از بلبل‌زبانی‌های این دختر و پسر را ببینید. به آنها یاد داده‌اند بعد از تعریف کردن همه چیز در آخر آن جمله تاریخی را بگویند ... ➕️ @yaminpour
اینجا، مردم برای اینکه با احساسات‌شان کنار بیایند، وقت کم می‌آورند. شهید بعد از شهید... 🔆 42 ➕️ @yaminpour
یکی از بچه‌های حزب‌الله بعد از ۴ ماه از جبهه جنوب مرخصی گرفته اومده خونه، مادرش جلوی در بهش گفت سید حسن شهید شده تو برای چی اومدی خونه؟ برگرد برو. در این عقیده، شکست معنا ندارد. 🔆 43 ➕️ @yaminpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️روایت هاآرتص از نحوه شهادت رهبر حماس: در ابتدا، یک تانک سنوار را هدف گرفت که باعث شد او دستش را از دست بدهد. ارتش اسرائیل می‌خواستند به او نزدیک شوند که سنوار دو نارنجک به سمت آن‌ها پرتاب کرد. سپس پهپادی فرستادند که سنوار با دست زخمی به سوی آن، چوب پرتاب کرد. با تیر، نشد تیغ، نشد چوب، نشد سنگ با هرچه به دستم برسد آمده‌ام جنگ 🥀 ➕️ @yaminpour
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 همواره نسلی از پی نسلی می‌آید... صبورتر و شجاع‌تر. جنگاوران سلاح خود را به ارث می‌گذارند و همواره فرزندانی با دست‌هایی مصمم‌تر از گذشتگان، سلاح را برخواهند داشت. شه🥀ید با ریخته شدن خونش، تازه از خاک برمی‌خیزد. ➕️ @yaminpour
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیروت🔥 ۱۸ اکتبر در مرز ضاحیه قهوه‌خانه‌‌‌ی محقری است که ده‌ها نفر در پیاده‌روی جلوی آن نشسته‌اند. زیر نور کم رمق ماه، دود سیگار و قلیانشان چون ابر لطیفی رو به آسمان می‌رود. مرتضی موتور را پارک می‌کند و به سمتی میرود‌. سه جوان نشسته اند به نوشیدن قهوه و ختم سوره‌ی دخان. آنها را در آغوش می‌گیرد و رفقایش را معرفی می‌کند: - اینا کارشون آواربرداری و امدادرسانی بعد از بمبارانه. مجبورن در نزدیکی ضاحیه باشن که زودتر برسن به محل حادثه. شبها تا نصف شب همینجا میشینن. بعدش میرن عقب وانت یا توی چادر میخوابن. توی روز هم کارشون غذا بردن برای آواره‌هاست. و مرا معرفی می‌کند: - حاژژژ وحید من إيران... یادتونه یه رُمان رو براتون تعریف کردم که انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن شکست میخوره و... حاژژژ وحید نویسنده همون رُمانه... مرتضی میگوید قبلاً یکی از رفقا گفته بود کاش ما هم رُمانی بنویسیم که در تاریخ موازی مقاومت در سوريه شکست خورده و داعش پیروز شده و حالا تصور کنیم بقیه ماجرا را... می‌گویم ایده‌ی خوبی است. من به فکر فرومی‌روم که همین حالا در لحظه نوشتن مهمترین ورق‌های تاریخیم. اگر اسرائیل خط را بشکند و حزب‌الله را از پا دربیاورد تصور آینده تاریخ چه تلخ و دهشتناک است. تا حدود ۱ونیم صبح سرگرم صحبت میشوم. روایت آنچه گذشت باشد در زمان مناسب... 🔆 44 ➕️ @yaminpour
با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد بیچاره آن کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آنکه بر سر پیمان شهید شد تسبیح و عطر، قمقمه‌ی آب پس کجاست؟ حدست درست، با لب عطشان شهید شد چند اسکناس، پول زیادی نمی‌شود اما کسی نگفت که ارزان شهید شد آن کس که هم کتاب دعا هم تفنگ را با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد بی‌عشق و بی‌حماسه و بی‌شوق و بی‌امید بی‌جنگ و بی‌مبارزه نتوان شهید شد من بی حسین ماندم و بَل هُم أضَل شدم او عاقبت بخیر شد، انسان شهید شد 📝شعر از مهدی جهاندار ➕️ @yaminpour
همه‌ی آنچه می‌توانند به آن امید ببندند و اعتماد کنند، فرو ریخته... آنها معلق مانده‌اند. بین زمین و آسمان؛ میان رنج و رنج، مرگ و مرگ. این حال، حال ظهور خداوند است. این قوم، قوم برگزیده خداوندند؛ در همان جغرافیای موعود. آنها رو به راز هستی ایستاده‌اند. بر خلاف همه‌ی ابناء بشر که پشت به وجود، و رو به خود مانده‌اند. ما همه در آینه حق، خود را می‌بینیم و آنها در آینه، حق را... کاش بتوانیم در همین لحظه تاریخی در نسبتی که آنها با حق یافته‌اند، شریک می‌شدیم تا در ورطه‌ی املاء و استدراج، از گردونه هستی بیرون نیفتیم. ✍وحید یامین پور ➕️ @yaminpour
وحید یامین پور
بیروت🔥 ۱۸ اکتبر در مرز ضاحیه قهوه‌خانه‌‌‌ی محقری است که ده‌ها نفر در پیاده‌روی جلوی آن نشسته‌اند. ز
عمیقا به این فکر میکنم که گاهی درباره اینکه کدام لحظات نامش زندگی است، اشتباه می‌کنیم. آن لحظات غیرمعمول و گاه آمیخته به رنج که گمان می‌کنیم کوتاه است و گذرا و مقدمه‌ای است برای زندگی واقعی؟ یا همان زندگی روزمره و پایدار و باثبات که همه چیزش روی حساب و کتاب و مطابق پیش‌بینی است؟ نام کدام را "زندگی" بگذاریم؟ 🔆 45 ➕️ @yaminpour