ا ﷽ ا
#روضه /۷۲
🔸حضرت #معصومه علیها السلام
🔹🔷《ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِةِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷🔹
✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《إِنَّ لِلَّهِ حَرَمَاً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَمَاً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَمَاً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ》
♦️خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر(ص) را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین(ع) را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه(س) دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود.(۱)
در سال ۲۰۰ هجری قمری در پى اصرار «مأمون عباسی» به سفر تبعيدگونه امام رضا(علیه السلام) از مدینه به خراسان، يك سال بعد، حضرت معصومه(س) به شوق ديدار برادر به همراه کاروانی که عده اى از برادران و برادر زادگان در بین آنها بودند، به طرف خراسان حركت كردند.
وقتی كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد، عدهاى از مخالفان و دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) راه را سدّ كردند و با همراهان حضرت معصومه(س) وارد جنگ شدند.
در نتيجه تقريبا اكثر مردان كاروان به شهادت رسيدند و عدهای مجروح شدند و خود حضرت(س) نیز بیمار و رنجور گشتند.
وقتی حضرت معصومه(س) دیدند، ادامه مسیر به سمت خراسان، برای کاروان میسر نیست، ایشان قصد شهر قم کردند و از همراهان پرسیدند : چقدر راه است بين ساوه و قم؟
گفتند : ده فرسخ
ایشان فرمود :
📋《إِحْمِلُونِي إِلَيْهَا》
♦️مرا به قم ببريد.
پس ایشان را به قم بردند.
وقتی این خبر به اهالی قم رسید، اشراف و بزرگان قم به نمایندگی «موسی بن خزرج» به استقبال حضرت فاطمه معصومه(س) رفتند.
آل سعد(اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند، در این باب که چه کسی سزاوار میزبانی از دختر حضرت موسی بن جعفر(ع) باشد.
📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا أَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهَا وَ جَرَّهَا إِلَى مَنْزِلِهِ》
♦️سرانجام موسی پس از دیدار حضرت(س)، افسار ناقه ی ایشان را گرفت و به سمت قم و به منزل خویش آورد.(۲)
🏴اینجا وقتی کاروان حضرت معصومه(س) وارد قم شد، شهر را برای استقبال از ایشان، تزیین کردند و همگی به استقبال ایشان رفتند و قدوم مبارکش را گلباران کردند و ارادت خود را به این خاندان نشان دادند.
اما امان از دل زینب(س) که وقتی کاروان اسرای کربلا را وارد شهر شام کردند، در این هنگام؛
📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》
♦️اسرای اهل بيت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳)
و وقتی اسراء را از دروازه شام داخل کردند، آنها را سنگ باران کردند.
اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند.
📋《إذا بَكَت إِحدَاهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ فِي وُجوهِهِنَّ》
♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه میکرد، نگهبانان او را با تازیانه میزدند و یهود و نصارا برای دیدن آنها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آنها آب دهان میانداختند.
يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند.
همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛
📋《إِذَا بَكَت مِنهُنَّ بَاكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》
♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
معصومه ای که تالی زهرای اطهر است
ناموس حق و دختر موسی ابن جعفر است
همچون رضا برادر والا تبار خویش
باشد غریب و دور ز بابا و مادر است
احرام اشک بند وبنه پا به احترام
بر آستانه اش که به کعبه برابر است
نومید کس نرفته و هرگز نمی رود
تا حشر هر که امیدش به این در است
جبریل گرد این حرم آهسته می پرد
خواهر دلش شکسته ز داغ برادر است
در شهر قم به سوگ برادر نشسته است
بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است
با پهلوی شکسته به قم آید از بقیع
زهرا دلش ز غربت دختر مکدر است
چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش
هر دیده را که بنگری از خون دل تر است
امام خود او به عمه خود گریه می کند
زینب، که از ستاره غم او فزونتر است
آن زینبی که هر چه نظر کرد باز دید
رأس حسین بر سر نی در برابر است
👤رستگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۸، ص۳۱۷
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۷، ص۲۱۹
۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳
منبع: اسناد المصائب
حضرت #معصومه علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۳
🔸حضرت امام علی علیه السلام
🔹🔷《السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عَلیهمَا السَّلامُ)》🔷🔹
✅در اواخر خلافت «ابوبکر بن ابی قحافه»، «صعصعة بن صوحان» حدیثی در فضیلت امام علی(علیه السلام) به «مغیرة بن شعبه» گفت و مغیره در جواب به او گفت :
📋《إِیَّاکَ أَنْ یَبْلُغَنِی أَنَّکَ تُظْهِرُ شَیئًا مِنْ فَضْلِ عَلِیِّ(ع)! وَأَمَّا عَلَانِیةً فِی الْمَسْجِدِ فَإِنَّ هَذَا لَا یحْتَمِلُهُ الْخَلِیفَةُ لَنَا!
بَل أنا أعلَمُ بِذلکَ! ولکِن هَذَا السُّلطَانُ قَد ظَهَرَ وَ قَد أَخَذنَا بِإظهَارِ عَیبِ عَلیِّ(ع) لِلنَّاسِ!》
♦️مبادا از تو بشنوم که چیزی از فضائل علی(ع) برای من بگویی!
اگر فضایل علی(ع) در مسجد علناً بیان شود خلیفه ما را معذور نمی دارد.
من از تو به آن آگاه تر هستم؛ امّا حکومت از ما خواسته است که عیب او را برای مردم بگوییم.(۱)
«ابن ابی الحدید معتزلی» می گوید :
📋《إِنَّ مَعَاوِيَةَ أَمَرَ النَّاسَ بِالعَرَاقِ وَ الشَّامِ وَ غَيرِهِمِا بِسَبِّ عَلِي(ع) وَ البَرَاءَةِ مِنهُ وَ خَطَبَ بِذَلِكَ عَلَى مَنابِرِ الِإسلَامِ وَ صَارَ ذَلِكَ سَنَةً فِي أَيَّامِ بَنِي أُمَيَّةِ إِلَى أَن قَامَ عُمَرُ بنُ عَبدِالعَزِيزِ فَأَزَالَهُ》
♦️معاویه به مردم عراق و شام و دیگر بلاد دستور داد، تا علی(ع) را در خطبه های منبرهای اسلام سب و لعن کنند و از او برائت بجویند!
تا اینکه این سنتی شد در ایام حکومت بنی امیه تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز بر حکومت نشست.(۲)
و نقل شده است که ؛
📋《أَنَّ مَعَاوِيَةَ كَانَ يَقُولُ فِي آخِرِ خُطبَةِ الجُمعَةِ : اللَّهُمَّ إِنَّ أَبَا تُرَابِِ أَلحَدَ فِي دِينِكَ وَ صَدَّ عَن سَبِيلِكَ فَالعَنَهُ لَعنَاً وَبِيلَا وَ عَذَبَه عَذابَاً أَلِيمَاً فَكانَت هَذِهِ الكَلَماتِ يَشَارُ بِهَا عَلَى المَنابِرَ إلَى خَلافَةِ عُمرِ بنِ عَبدِالعَزِيزِ》
♦️معاویه در آخر خطبه های نماز جمعه همواره می گفت : پروردگارا! اباتراب ملحد شده و از دین تو بر گشته است، پس خدا او را لعن کند و به عذابی دردناک دچار سازد.
این جملات در منابر گفته می شد تا خلافت عمر بن عبدالعزیز!(۳)
سَبّ و لعن امام(ع) از حدود سال ۴۰ تا سال ۱۰۰ هجری بوده، یعنی از زمان به خلافت رسیدن معاویه تا زمان شروع حکومت عمر بن عبدالعزیز، در هزاران منبر رسول خدا(ص)!
جاحظ می گوید :
📋《أَنَّ قَوْماً مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ قَالُوا لِمُعَاوِيَةَ إِنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ مَا أَمَّلْتَ فَلَوْ كَفَفْتَ عَنْ لَعْنِ هَذَا اَلرَّجُلِ》
♦️جمعی از بنی امیه به معاویه گفتند :
تو که به آرزویت رسیدی، اگر از لعن این مرد دست برداری بهتر است!
معاویه گفت :
📋《لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى يَرْبُوَ عَلَيْهِ اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمَ عَلَيْهِ اَلْكَبِيرُ》
♦️هرگز! به خدا سوگند! که دست از سبّ او نمی دارم تا زمانی كه اطفال امّت با سبِّ علی(ع) جوان گردند و با آن سبّ رشد و نمو كنند، و بزرگان به صورت پيران فرتوت درآيند.(۴)
ابن حجر مي گويد :
📋《كَانَ بَنُو أميَّةِ إذَا سَمَعوا بِمَولُودِِ اسمُهُ عَليِِّ قَتَلُوهُ》
♦️بنی امیه هنگامی که متوجه می شدند که نام کودکی را علی گذاشته اند، او را می کشتند.(۵)
🏴در روز عاشورا نیز یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام «عمرو بن حجاج زُبیدی» که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أَ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟ أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۶)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست
به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست
داشت ایزد به صدف یک دُر یک گوهر ناب
دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد
تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست
کس نگفته است سلونی به جهان بهر بشر
آنکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست
👤ژولیده نیشابوری
حضرت #امام_علی علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۴
🔸حضرت امام علی علیه السلام
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(عَلیهِما السَّلامُ)》🔷🔹
✅در روایتی از «ابان بن ابی عیاش» نقل شده است که می گوید :
📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ》
♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمی بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده.
در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید :
📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》
♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟
📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ : شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》
♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود :
به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود.
فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱)
میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجات هاى آن حضرت(ع) را در نخلستانهاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود.
میثم در این باره میگوید:
شبی از شب ها دیدم مولایم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از اقامه نماز در مسجد، به نخلستان رفت.
📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ》
♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا!
و آن گاه خودش به تنهایی رفت!
📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً
فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》
♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی؟!!
با آن که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟
به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم.
📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》
♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن میگوید!
📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟!
قُلْتُ : مِيثَمٌ!
فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!!
قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي!
فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟
قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》
♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟
گفتم : میثم!
فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟
عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت.
فرمود : آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟
عرض کردم : نه!
حضرت(ع) فرمود : ای میثم!
📋《وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ
إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي
نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ
وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ
فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي》
♦️در سینه عقده هایست، که وقتی سینهام از آن تنگ میشود، با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم.(۲)(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
👤سازگار
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴
۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳
۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵
منبع : اسناد المصائب
حضرت #امام_علی علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۵
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
✅وقتی «عمر بن سعد» با لشکر عظیمى به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود امام حسین(ع) ایستاد، فرستاده ی عمر بن سعد نزد امام حسین(ع) آمد.
سلام کرد و نامه ابن سعد را به حضرت(ع) تقدیم نمود و عرض کرد :
مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟
امام(ع) در پاسخ فرمود :
📋《کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمَّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْکُم》
♦️اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند، باز خواهم گشت.(۱)
در نقلی دیگر؛ امام(ع) به فرستاده ی عمر بن سعد فرمود :
📋《بَلِّغْ صَاحِبَکَ عَنِّی أَنِّی لَمْ أَرِدْ هَذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ آتِیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لَا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ》
♦️از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.(۲)
وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی(ع) برهاند.
آنگاه این خواسته امام حسین(ع) را به اطلاع «عبیدالله بن زیاد» در کوفه رساند، ولى او در پاسخ نوشت :
📋《أَمَّا بَعْدُ.. فَأَعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَن يُبَايِعَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ هُوَ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِهِ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا، وَ اَلسَّلاَمُ》
♦️از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند.
اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت، والسلام.
وقتی نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت :
📋《قَدْ حَسِبْتُ أَنْ لاَ يَقْبَلَ اِبْنُ زِيَادٍ اَلْعَافِيَةَ》
♦️تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.(۳)
عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(ع) فرستاد.
امام(ع) فرمود :
📋《لَا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ أَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ》
♦️من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!(۴)
تا اینکه در عصر تاسوعا، امام حسین(ع) قاصدى نزد عمر بن سعد روانه ساخت و فرمود :
📋《أَنِ اِلْقَنِي اَللَّيْلَ بَيْنَ عَسْكَرِي وَ عَسْكَرِكَ》
♦️مى خواهم شب هنگام، در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم.
📋《فَخَرَجَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي نَحْوٍ مِنْ عِشْرِينَ فَارِساً، وَ أَقْبَلَ حُسَيْنٌ(ع) فِي مِثْلِ ذَلِكَ》
♦️هنگامی که شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(ع) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند.(۵)
امام(ع) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها حضرت عبّاس(ع) برادرش و حضرت على اکبر(ع) فرزندش را نزد خود نگاه داشت.
همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش «حفص» و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند.
📋《فَتَكَلَّمَا فَأَطَالاَ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اَللَّيْلِ هَزِيعٌ》
♦️سپس آن دو مدت زيادى با هم صحبت كردند، به طورى كه پاسى از شب گذشت.(۶)
ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود :
📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟
أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟
ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى》
♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟
آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟
این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي》
♦️اگر از این گروه جدا شوم، مى ترسم خانه ام را ویران کنند.
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ》
♦️من آن را براى تو مى سازم.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي》
♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد.
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مَالِی بِالْحِجَازِ》
♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.
ابن سعد گفت :
📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ》
♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》
♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم.
📋《ثُمَّ سَكَتَ وَ لَمْ يُجِبْهُ إِلَى شَيْءٍ》
♦️سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت.
ادامه 👇
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه از👆
امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود :
📋《مَالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عَاجِلاً، وَ لَا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلاّ یَسِیراً》
♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد.
به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى!
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت :
📋《وَ فِی الشَّعِیرِ کِفَایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》
♦️جو عراق مرا کافى است!(۷)
📋《ثُمَّ اِنْصَرَفَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَى عَسْكَرِهِ بِأَصْحَابِهِ》
♦️سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند.(۸)
در روز عاشورا حُبّ دنیا و حُبّ مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود. در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد :
📋《یا ذُوَیدُ! أدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أَوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ أَرتَمَی النَّاسُ وَ تَبارَزوا》
♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور.
او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت :
گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹)
و برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یَا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۱۰)
سرانجام در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید و لشگر دشمن مشغول غارت خیمه ها شد، در این حین حضرت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر بن سعد فرمود :
📋《یَابنَ سَعدِِ! أَ یُقتَلُ أَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ أَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》
♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟
در این هنگام عمر بن سعد چیزی نگفت.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
شورش روز قیامت به جهان بر پا بود
خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید
در دل دایره چون نقطۀ پا بر جا بود
جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست
با لب تشنه روان میشد و خود دریا بود
تو مپندار که شاهنشه این درگه رزم
در بیابان بلا بی مدد و تنها بود
انبیاء و رُسُل و جن و ملائک هر یک
جان به کف در بَرِ شه منتظر ایماء بود
پرده پوشان نهان خانۀ ملک و ملکوت
همه پروانۀ آن شمع جهان آرا بود
در همه مُلک بلا نیست به جز ذکر حسین
قاف تا قاف جهان، صوت همین عنقا بود
👤نیّر تبریزی
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۵
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۱
۳)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۵
۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۴
۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵
۶)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/
مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵
۸)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱
۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۶
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔸حضرت محسن علیه السلام
✅دومین شهید از خاندان اهلبیت(سلام الله علیهم) بعد از حضرت رسول اکرم(ص) حضرت محسن(ع) است.
امام جعفر صادق(ع) می فرماید :
📋《أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)》
♦️اولین جنایتی که در روز قیامت به آن حکم داده خواهد شد، کشته شدن محسن بن علی(ع) است.(۱)
«ابن قولویه قمی»(۳۶۹ق) می نویسد :
شبی که حضرت رسول اکرم(ص) به سفر «معراج» رفتند، از ایشان خواسته شد تا در مورد سه امتحان الهی صبر پیشه کند.
و اما مورد سوم؛
📋《وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ》
♦️امّا دخترت، به او ستم روا می شود، در حالی که او طفلی در رحم دارد، او را کتک میزنند و بدون اجازه، وارد خانه و حریمش می شوند، سپس خوار می شود و کسی را برای دفاع از خود نمی یابد و به خاطر آن ضربت، فرزندش را سقط میکند وبه شهادت میرسد.(۲)
«مفضل بن عمر» می گوید :
روزی امام صادق(ع) حوادث بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و ماجرای هجوم به خانه امیرالمومنین(ع) و شهادت حضرت محسن(ع) را به یاد آورد و برای ما شرح داد، و در آخر ایشان آنقدر گریست که محاسن مبارکشان از شدت گریه، تَر گشت و فرمود :
📋《لَا قَرَّت عَیْنٌ لَا تَبْکِی عِنْدَ هَذَا الذِّکْرِ》
♦️روشن مباد آن چشمی که در این مصیبت نگرید.(۳)
در جریان هجوم مهاجمین و اصحاب سقیفه به بیت حضرت فاطمه(س)، هنگامی که ایشان بین در و دیوار قرار گرفتند، ناله زنان فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! بنگر که این چنین رفتار با حبیبه ات و دخترت رفتار کردند و سپس فریاد کشید : ای فضّه! به فریادم برس که فرزندم را کشتند.(۴)
«ابن حجر عسقلانی»(۸۵۲ق) می نویسد :
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أَسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》
♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد که او فرزندی که در رحم داشت را سقط کرد.(۵)
«خُصیْبی»(۳۴۶ق) می نویسد :
امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود :
در روز قیامت؛
📋《يَأْتِي مُحَسِّنٌ(ع) مُخَضَّباً بِدَمِهِ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ(س) ابْنَةُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ(س) ابْنَةُ أَسَدٍ وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ جُمَانَةُ عَمَّتُهُ ابْنَةُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَسْمَاءُ ابْنَةُ عُمَيْسٍ صَارِخَاتٍ وَ أَيْدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنَّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنْتَشِرَةٌ وَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتُرُهُنَّ بِأَجْنِحَتِهَا》
♦️حضرت محسن(ع) می آید در حالی که او را حضرت خدیجه(س) و فاطمه بنت اسد که دو جدّه او هستند، حمل می کنند.
جمانه دختر ابی طالب و اسماء بنت عمیس نیز در آنجا حضور دارند و آنها در همان حالی که فریاد می زنند و دست ها را بر صورت می گذارند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.
در همین حال؛
📋《فَاطِمَةُ(س) أُمُّهُ تَبکِی وَ تَصِیحُ وَ تَقُولُ : ﴿یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾(انبیاء۱۰۳)》
♦️مادرش فاطمه(س) گریه می کند و فریاد می زند و می گوید : امروز همان روزی است که وعده داده شدید!
جبرائیل از جانب محسن(ع) ناله می زند :
📋《إِنِّي مَظْلُومٌ! فَانْتَصِرْ》
♦️من مظلوم واقع شده ام! مرا یاری کن!
در این هنگام؛ حضرت رسول اکرم(ص) محسن(ع) را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید :
📋《إِلَهِي صَبَرْنَا فِي الدُّنْيَا احْتِسَاباً وَ هَذَا الْيَوْمَ ﴿تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً﴾(آل عمران۳۰)》
♦️الهی و سیدی! در دنیا به خاطر تو صبر کردیم و امروز وقت آن است که هر کس آنچه بدی کرده، آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(۷)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
۱)بحار، ج۲۸، ص۶۴
۲)کامل الزیارات ابن قولویه، ص۳۳۲
۳)بحار، ج۵۳، ص۲۳
۴)بحار ج۳۰، ص۲۹۴
۵)لسان المیزان ج۱، ص۴۰۶
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #محسن علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۷
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا فَاطِمَةَ الزَهرا(سلام الله علیها)》🔷🔹
✅دعای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظات آخر عمر خود این چنین بود :
📋《يَا إِلَهِي! عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعَاً
فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَيَاةُ يَا مَوْلَائِي》
♦️خدایا! مرگ مرا به زودى برسان، زيرا زندگى من تيره و تار گرديد.(۱)
و آخرین دعاهای فاطمه(س) این چنین بود :
📋《إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَسْئَلُکَ بِالَّذینَ أَصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِیعَتِی وَ شِیعَةِ ذُرِّیَتِی》
♦️خداوندا! از تو می خواهم به حق انسان هایی که برگزیده ای و به ناله های دو فرزندم در فراق من، از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم درگذر.(۲)
هنگامی كه حضرت فاطمه(س) رحلت كرد اسماء بنت عمیس گريبان خود را پاره نمود و خارج شد، آنگاه با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مصادف شد، ايشان به اسماء فرمودند :
مادر ما كجاست؟ اسماء جوابى نداد!
📋《فَدَخَلَا الْبَيْتَ فَإِذَا هِيَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّكَهَا الْحُسَيْنُ(ع) فَإِذَا هِيَ مَيِّتَةٌ فَقَالَ :
يَا أَخَاهْ! آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا يُنَادِيَانِ : يَا مُحَمَّدَاهْ! يَا أَحْمَدَاهْ!
الْيَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُكَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا》
♦️آنان وارد خانه شدند، ديدند مادر بزرگوارشان خوابيده است.
امام حسين(ع) مادر خود را حركت داد ديد از دنيا رفته است.
آنگاه در حالى خارج شدند كه مى فرمودند : يا محمّداه! يا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصيبت تو براى ما تجديد شد.
📋《ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ [فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ] فَغُشِيَ عَلَيْهِ حَتَّى رُشَ عَلَيْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَيْتَ فَاطِمَةَ(س) وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْكِي وَ تَقُولُ :
وَا يَتَامَى مُحَمَّدٍ(ص)! كُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَةَ(س) بَعْدَ مَوْتِ جَدِّكُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا؟》
♦️پس از اين جريان متوجه حضرت اميرالمومنین(ع) كه در مسجد بود، شدند و آن حضرت(ع) را از رحلت مادرشان آگاه نمودند.
امير المؤمنين على(ع) بعد از شنيدن اين خبرِ دلخراش با صورت بر زمین افتاد و غش كرد.
آب به صورت آن حضرت(ع) پاشيدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنين(ع) را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا(س) شد.
اسماء را ديد كه بالاى سر فاطمه(س) نشسته و گريه مى كند و مى گويد :
يتيمان حضرت محمّد(ص) چه كنند، بعد از فوت جدّ شما؟
دل ما به فاطمه(س) خوش بود! بعد از فاطمه(س) به چه كسى دل خوش كنيم!
📋《فَكَشَفَ عَلِيٌّ(ع) عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا》
♦️آنگاه حضرت على بن ابى طالب(ع) صورت مبارك فاطمه(س) را باز كرد و رقعه اى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود :
📋《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!
يَا عَلِيُّ(ع) أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ》
♦️به نام خداوند بخشنده مهربان،
اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا(ص) كرده است :
فاطمه(س) شهادت مى دهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد(ص) بنده و پيامبر خدا مى باشد.
ای على! من فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) مى باشم.
خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود.
يا على(ع)! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه مکن، من تو را به خداوند مى سپارم، و فرزندانم به درود تا روز قيامت!(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
حرف سخت است بیاید به زبان من و تو
اشک گل کرده به جای سخنان من و تو
رازِ افتادن تو، رمز زمین خوردن من
رمز و رازی است در این کوچه میان من و تو
پر زدی، سوختی و آب شدم ... این دنیا
شمع و پروانه ندیده است بسان من و تو
می روی محرم من! چاه فقط می فهمد
چه کشیدیم از این جور زمانه من و تو
ظلمت شهر مرا کشت زمانی که زدیم
حرف غسل و کفن و دفن شبانه من و تو
خانه از عطر نفس هات هنوز آکنده است
کاش می شد بنشینیم به خانه من و تو
👤محمد میرزایی
📚منابع :
۱)بحار، ج۴۳، ص۱۷۷
۲)نهج الحیاة ص۱۴۸
۳)بحار ج۴۳، ص۲۱۴
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۸
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرماید :
📋《رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْءٍ》
♦️مادرم فاطمه(سلام الله علیها) را در شب جمعه ای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود، تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می کرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می کرد، ولی برای خویش چیزی نمی خواست.
پس به ایشان گفتم :
📋《یَا أُمَّاهْ! لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ؟》
♦️مادرم! چرا آنگونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟
ایشان فرمود :
📋《یَا بُنَیَّ! الْجَّارَ ثُمَّ الدَّارَ!》
♦️فرزندم! اول همسایه بعد خانه![دیگران مقدم ترند.](۱)
🏴اما مگر به فرموده ی خداوند متعال؛
📋《هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؟》
♦️آيا پاداش نيکی و احسان، جز نيکی است؟(الرحمن/۶۰)
مردم مدینه و همسایگان حضرت فاطمه(س)، جواب دعای خیر حضرت(س) را اینگونه جواب دادند، که خود حضرت فاطمه(س) با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
📋《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》
♦️بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
📋《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ مَولی أبِی بَکرٍ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی!
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أنا حامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ( غلام ابوبکر) گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》
♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن را که بی گناه بود سقط کردم.
📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》
♦️آیا این ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته اند، من نيز از آنان برائت می جويم.(۲)
و در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ[عُمَر]، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً..》
♦️علّت شهادت فاطمه(س)، این بود که قنفذ به دستور عمر، با قبضهی شمشیر، به ایشان ضربتی زد که بر اثر آن، محسن(ع) را سقط شد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد
از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد
زهرا ندید محسن و گلچین روزگار
گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد
می خواست با پسر بدهد جان به پشت در
اما چو بی کسی علی دید جان نداد
در کوچه خواست تا که شود حامی علی
دردا که تازیانه دشمن امان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
👤قاسم ملکی
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۱
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
۳)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۱۳۴
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۹
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
🔹🔷《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹
✅ز گهواره تا گور حسین(ع) را بجوی!
1⃣کودکی : «خاک تربتش مایه امان و امنیت در کودکی!»👇
امام صادق(علیه السلام) فرمود :
📋《حَنِّكُوا أَوْلاَدَكُمْ بِتُرْبَةِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَإِنَّهُ أَمَانُ》
♦️کام کودکانتان را با تربت حسین(ع) بردارید؛ چرا که خاک کربلا فرزندانتان را در امان نگه مى دارد.(۱)
2⃣حیات دنیوی : «وجودش مایه سعادتمندی در دنیا!»👇
حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید :
📋《بِالْحُسَينِ(ع) تَسعَدُونَ!》
♦️به وسيله حسين(ع) عاقبت به خیر و سعادتمند و خوشبخت مى شويد!(۲)
3⃣هنگام مرگ : «زیارتش باعث آسانی سختی های مرگ!»👇
از معصوم نقل است که؛
📋《مَنْ سَرَّهُ أَنْ تَهُونَ عَلَيْهِ سَكْرَةُ اَلْمَوْتِ وَ هَوْلُ اَلْمُطَّلَعِ فَلْيُكْثِرْ زِيَارَةَ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️هر کس دوست دارد، سختی های مرگ برای او آسان شود، و هول و هراس قیامت از او برطرف گردد، پس قبر امام حسین(ع) را زیاد زیارت کند.(۳)
4⃣قیامت : «اردتمندانش مورد شفاعت در قیامت!»👇
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند :
هنگامی که روز قیامت فرا رسد؛
📋《يُمَثَّلُ لِفَاطِمَةَ(س) رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ فَتَصِيحُ : وَا وَلَدَاهْ! وَا ثَمَرَةَ فُؤَادَاهْ!
فَتَصِيحُ الْمَلَائِكَةُ لِصَيْحَةِ فَاطِمَةَ(س) وَ يُنَادُونَ أَهْلَ الْقِيَامَةِ : قَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَ وَلَدِكِ يَا فَاطِمَةُ(س)!》
♦️سر مبارک و غرقه به خون امام حسین(ع) در نظر حضرت فاطمه(س) جلوه گر خواهد شد.
وقتی نظر فاطمه(س) به سر بریدهی امام حسین(ع) میافتد، فریاد می زند :
ای فرزند مظلوم من!
ای میوهی قلب محزون من!
به جهت ناله و فریاد حضرت فاطمه(س) ملائکه مدهوش میشوند و اهل محشر عموماً فریاد میزنند و میگویند :
یا فاطمه(س)! خدا قاتلهای فرزندت حسین(ع) را بکشد!
📋《فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ : أَفْعَلُ بِهِ وَ لِشِيعَتِهِ وَ أَحِبَّائِهِ وَ أَتْبَاعِهِ!》
♦️در همین موقع از طرف پروردگار ندا میرسد : من این عمل را انجام میدهم و از قاتلان حسین(ع) و تابعین و دوستان آنان انتقام خواهم کشید.
آنگاه منادی از طرف خداوند ندا میکند :
📋《يَا أَهْلَ الْقِيَامَةِ! غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ! فَهَذِهِ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(ص) تَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ فَاطِمَةُ(س) وَ شِيعَتُهَا عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ!》
♦️ای اهل قیامت! چشمان خود را ببندید تا فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) از صراط عبور نماید.
سپس فاطمه(س) وارد محشر می شوند.
آنگاه [به واسطه شفاعت فاطمه(س) با راس خونین فرزندش] شیعیان و دوستانش مانند برق جهنده از صراط میگذرند و دشمنانش و دشمنانِ ذریّهی خود را، به دوزخ خواهد انداخت.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند
اینجا گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق میکند
صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق میکند
از نوع ویژگی دعا زیر قبهاش
معلوم میشود حرمش فرق میکند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق میکند
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان، قدمش فرق میکند
من از «حسینُ منّی» پیغمبر خدا
فهمیدهام حسین همهاش فرق میکند
👤زمانیان
📚منابع :
۱)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۲۷۸
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۳۵، ص۴۰۵
۳)کامل الزیارت ابن قولویه قمی، ص۱۴۹
۴)ثواب الأعمال شیخ صدوق، ص۲۱۹
منبع :اسناد المصائب
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۸۰
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
🔸🔶《أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔶🔸
✅در منابع اهل تسنن آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ریختند، و حضرت(س) را بین در و دیوار گذاشتند.
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》
♦️عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(سلام الله علیها) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۱)
🏴کلمه «رَفَسَ» در مقاتل حضرت اباعبدالله(علیه السلام) نیز دیده می شود.
خوارزمی نقل می کند که وقتی امام حسین(ع) در قتلگاه افتاده بود.
📋《أنَّهُ جَاءَ إِلَيهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ وَ سِنانُ بنُ أنَسٍ وَ الحُسَينُ(عليه السلام) بِآخِرِ رَمَقٍ يَلُوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ، وَ قَالَ : يَابنَ أَبي تُرابٍ! ألَستَ تَزعُمُ أَنَّ أَبَاكَ عَلَى حَوضِ النَّبِيِّ(ص) يَسقَي مَن أَحَبَّهُ؟ فَأَصبِر حَتَّى تَأخُذَ المَاءَ مِن يَدِهِ! ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ》
♦️شمر و سنان به سراغ امام حسین(علیه السلام) آمدند، در حالی که در آن وقت تشنگى آن حضرت(ع) به نهايت رسيده بود و زبان شريفش را از نهايت عطش مى خائيد و آب طلب می کرد.
در این هنگام شمر با پا به حسین(علیه السلام) لگد زد و گفت : اى فرزند ابوتراب! تو ادعا مى كنى كه پدرم ساقى حوض كوثر است؟
صبر كن تا پدرت تو را با دستش آب دهد!
سپس سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را از تن مطهّر ایشان جدا کرد.(۲)
و در نقل دیگر؛
📋《فَضَرَبَ بِسَیِفِهِ ثُمَّ اجَتَزَّ رَأسَهُ الشَرَیفَ قَفَاءً》
♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام حسین(علیه السلام) را از قفاء برید.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آن دم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
👤جودی
📚منابع :
۱)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۴۱
۳)موسوعة الامام الحسین(ع) جمعی از مولفان، ص۶۱۸
منبع :اسناد المصائب
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham