🍃🥀کاش یه جوری تغییر کنیم...
که بعدها بگیم
همش از#محرم اون سال شروع شد🖤🥲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج🌷🍃
🍃🥀#تلنگرانه‹.🌿⚠️.›
مےگفت:
همیشہتوۍِعبادت
متوجہباشکھ . .
خدا
عاشق میخواد💛(:
نہمشترۍِبهشت . . !#🌷🍃
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🍃🥀یازهرا(س)🍃
محزونترین قلب عالم ...🖤💔
#صاحب_عزا 💎
#استوری_مهدوی
.🍃🌷یاعلی (ع)🍃
قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور
#دعای_فرج🕊
#شب_بخیر_عزیز_عالم♥️
🍃🥀شادی قلب نازنین
آقا صاحب الزمان عج،سلامتی
وتعجیل در فرجشون ؛اجماعاً
بر محمد وآل محمدصلوات🌷🍃
1_4855033649.mp3
1.98M
#فایل_صوتي_امام_زمان ش۵
🎧آنچه می شنوید؛👇
✍ همش می گن؛
شما تشنه نيستين!
شما طلب ندارين!
شما نمی خواينش!
که امام تون،هزار ساله در غیبته!
اصلا این طلب وتشنگی چيه؟
📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۹
اکنون این شیطان است که بر شما مسلط شده و عظمت حضور خدا را در دلهایتان به غیبت کشانده . پس ننگ بر شما
و مقصد و مقصود شما.
ما از آن خداییم و به سوى او باز مى گردیم اما پیش روى ما قومى است که از پس ایمان ، به کفر رسیده است .
و قومى که غرقه ستم است هماره از ساحل لطف و رحمت خدا دور باد...((
امید نه ، که آرزو دارى این امت برگشته از امام ، این قبیله پشت کرده به رائد، این قوم روبرتافته از قائد با این کالم
تکان دهنده و سخنان هشیارکننده ، ناگهان به خود بیاید، آب رفته را به جوى بازگرداند و حرمت شکسته را ترمیم
کند.
اما پاسخ ، فقط صداى شیهه اسبانى است که سم بر زمین مى کوبند و بى تابى سوارانشان را براى هجوم تشدید مى
کنند.
دوست دارى حجاب از گوشهایشان بردارى و صداى ضجه سنگ و خاك و کلوخ را به آنها بشنوانى و بفهمانى که از
سنگ و خاك و کلوخ کمترند آنها که چشم بر تابش آفتاب حقیقت مى بندند.
دوست دارى پرده از چشمهایشان بردارى و مالئک را نشانشان دهى که چگونه صف در صف ، گرداگرد امام حلقه
زده اند و اشک چشمهایشان شبنم آسا بر گلبرگ بالهایشان نشسته و گریه هایشان خاك پاى امام را تر کرده است .
فرشتگانى که ضجه مى زنند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء)1 )و امام با تکیه بر دستهاى خدا، در
گوششان زمزمه مى کند:
انى اعلم ما التعلمون .)2)
دوست دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از ظواهر عالم بردارى و لشکر بینهایت اجنه را نشان این سپاه بى مقدار
دشمن دهى و تقاضاى تضرع آمیز امدادشان را به دشمن بفهمانى و بفهمانى که یک اشاره امام کافیست تا میان سرها
و بدنهایشان فاصله اندازد و زمین کربال را از سرهایشان سیاه کند اما امام با اشاره مژگانش آنها را به آرامش مى
خواند و اشتیاق دیدارش با رسول اهلل را به رخشان مى کشد.
دوست دارى ...
ولى هیچ کدام از این کارها را که دوست دارى ، انجام نمى دهى . فقط چشم از شکاف خیمه به امام مى دوزى و رد
نگاه او را دنبال مى کنى . امام ، نگاهش را بر چهره پیرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى کند و تو با خود
مى اندیشى که مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟ مگر هیچ رگى از غیرت و هشیارى در این قوم باقى است
که بتوان بر آن تکیه کرد و احتمال تاءثیر را بر آن بنا نهاد؟ مى دانى که حسین به منفى بودن این پاسخ واقف تر
است اما او فوق وظیفه عمل مى کند و دلش براى راهیان جهنم هم مى سوزد.
))مردم ! ببینید چه کسى پیش روى شما ایستاده است . سپس به وجدانهایتان مراجعه کنید و ببینید که آیا کشتن من
و شکستن حریم من رواست ؟
آیا من فرزندزاده پیامبر شما نیستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولین ایمان آورنده به خدا تصدیق کننده رسول
او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟
آیا حمزه سیدالشهداء عموى من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟
آیا مادر من ، فاطمه دختر پیامبر شما نیست ؟
آیا جده ام خدیجه ، اولین زن اسالم آورده نیست
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'
📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۱۰
آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرموده که ما سید جوانان اهل بهشتیم ؟
آیا انکار مى کنید که پیامبر جد من است ؟ فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟
بغض ، راه گلویت را سد مى کند، اشک در چشمهایت حلقه مى زند و قلبت گر مى گیرد. مى خواهى از همان شکاف
خیمه فریاد بزنى : برادر! همین افتخارات ما جرائم ماست . اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پیامبر نبود که
سران این قوم با تو دشمنى نمى کردند و چنین لشکرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اینها به احد برمى گردد،
به بدر، به حنین . کینه اینها کینه خندقى است . بغض اینها، بغض خیبرى است .
مساءله اینها، مساءله پیامبر و على است . برادرم ! همین فرداست که سر مقدس تو را پیش روى یزید بگذارند و
یزید مست و الیعقل زمزمه کند:
لعبت هاشم بالملک فال
خبر جاء و ال وحى نزل و از بنیان ، منکر خدا و وحى و پیامبر شود. اینها پیامبرى را حکومت و پادشاهى مى بینند و
درپى جبران آن سالها از دست رفته اند.
برادرم ! عزیزدلم ! اینها اکنون محصول سقیفه را درو مى کنند. اینها فرزندان همانهایند که پدرمان على را خانه نشین
کردند. تو به على افتخار، چه مى کنى ؟ آرى برادر! جرم ما همین افتخارات ماست .
مى خواهى فریاد بزنى و این حرفها را به گوش برادرت برسانى . اما بغضت را فرو مى خورى و دم برنمى آورى .
دوست دارى ماجراى جمل )3 )را براى برادرت مرور کنى .
جمل مگر همین دیروز نبود؟ طلحه و زبیر)4 )از سر کینه با عدالت على ، عایشه را سوار بر شتر، علم کردند و به
جنگ با والیت کشاندند!
عایشه ابتدا وقتى فهمید که نام شتر، عسگر است ، تردید کرد و به یاد این کالم پیامبر افتاد که : ))مبادا بر شترى
عسگر نام سوار شوى و به جنگ روى .((
اما طلحه و زبیر لباس و زینت همان شتر را عوض کردند و عایشه را بر آن نشاندند. و عایشه ، دعوى جنگ با على
کرد: بهانه چه بود؟ خونخواهى عثمان !
و خودشان بهتر از هر کس مى دانستند که این بهانه تا کجا مضحک است .
مروان حکم ، سعید عاص را به همراهى در جنگ دعوت کرد. سعید عاص پرسید: ))همراهان تو کیانند؟((
گفت : ))طلحه و زبیر عوام و عایشه و سعد و عبدالرحمن و محمد بن طلحه و عبدالرحمن اسید و عبداهلل حکیم و...((
سعید عاص گفت : ))چه بازى غریبى ! اینها که همه خود، دستشان به خون عثمان آلوده است !((
مروان حکم ، سکوت کرد و از او گذشت .
ام سلمه )5 )با اتکاء به آنچه از پیامبر شنیده بود اعالم کرد: ))بدانید هر که به جنگ با على رود، کافر است و
عصیانگر بر دین خدا.((
اما فریاد او در ازدحام جمعیت گم شد.
مالک اشتر نامه نوشت به عایشه که از خدا بترس و حریم پیامبر را نگاه دار.
عایشه پاسخ داد: ))تو هم البد شریک قتل عثمانى که با من مخالفت مى کنى .((
امیر مؤ منان ، ناخواسته پا به این عرصه گذاشت و با هفتصد سوار به ))ذى قار(( فرود آمد.
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'