eitaa logo
یاران ابراهیم
153 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ شنیدمت ... که نظر میکنی ؛ به حال ضعیفان تبم گرفت ... و دلـ💔ـم خوش ؛ به انتظار عیادت سلام آقای مهربانممم سلام امام زمااااانمم @yarane_ebrahim_yazd
✨نفس هایم را؛ به ذڪر یاد تو دخیل بسته ام ممنونم که اجازہ دادی در هوای پاڪ تو نفس بڪشم... @yarane_ebrahim_yazd
حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: 🔆 هركس چهل صبح این عهد را بخواند : ✔از یاوران قائم ما باشد ✔و اگر پیش از آن حضرت بمیرد او را از قبر بیرون آورند ✔و در خدمت آن حضرت باشد ✔و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید ✔ و هزار گناه از او محو كند. @yarane_ebrahim_yazd
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: ای صفای قلب زارم! منم خاکِ درت، گدا و نوکرت ... 💠چهارشنبه های امام رضایی 🔹وقتی لحظه به لحظه آرامش و ذره به ذره برکت زندگی را مدیون نگاه مهربانانه او باشی، مگر می‌شود از گدایی درگاهش دست برداشت؛ اینجا تنها جاییست که گدا بودن، اعتبارش از هر چیزی بالاتر است ... @yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارچه لباس پلنگی خریده بود، به یک خياطها داد و گفت: يک دست لباس كُردي برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود، از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس سربازي برگشت! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم هديه دادم به او! ساعتش رو هم به یک شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب اخلاق ابراهيم شوند. 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم ۱" @yarane_ebrahim_yazd
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابه‌لای صف های نماز می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت: 🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا