eitaa logo
یاران ابراهیم
149 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهید داری؟ ✨❤️✨ #شهید،شهیدت میکند؛ باورنمیکنی....؟؟؟ بیدار که بشی، جاده خاکی انحرافی رفته را برمیگردی به صراط مستقیم...✌ شهادت میوه ی درختان جاده صراط مستقیم است...!😍 @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
کاری کن ای بعضی وقتها نمۍ داݩــم در گرد و غبار این دنیــــــا چه کنـــــم مـــرا جدا کن از زمیـــن دستم را بگیــــــر میخواهم در دنیای تو آرام بگیرم 🌺 @yarane_ebrahim_yazd
ابراهیم میگفت: - من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شوم.... 🕊🌿 @yarane_ebrahim_yazd
میگن راه تو غسل و نداره... برا شهید راه تو کفن میاره... سلام صبح و روزتون متبرک به دعای شهدای عزیزمان... و همرزمان @yarane_ebrahim_yazd
❂ رفیق براے شدن ... هنـــر لازم استــــ ! هنــرِ⇜رد شـدن از سیـم خـاردارهای نفـس هنـرِ به⇜ خـــدا رسیدن هنـرِ ڪشتن⇜ نَــفس هنـرِ⇜ تَهذیب تا هنــــرمند نشـی... شهیـــد نمۍشـۍ.. @yarane_ebrahim_yazd
💠 محمود رضا بيضايي(شهيد مدافع حرم ) 💠 : شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و آگاهانه عازم سوریه شد. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. ❤️شهادت: 29/10/92 /قاسميه در جنوب شرقي دمشق مزار شهید:تبريز/گلزارشهدا @yarane_ebrahim_yazd
⭕️ پیامِ محمود‌ رضا‌زاده بلوری 🔹 در زندگی‌تان جهت داشته باشید و جهت‌ِتان سیر الی‌الله باشد. 👈 مواظب باشید زرق و برق‌های دنیوی، شما را از یادِ خدا غافل نکند! @yarane_ebrahim_yazd
💔 : آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم. ✍گفته بودم زهرائےها عاقبت مےشوند؟.. ... https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
یاران ابراهیم
قاســـــم نبــــودے ببینـــے شهــــر آزاد گشتــــہ :')))🥀💔 #خانطومان https://eitaa.com/joinchat/82
سرباز ولایت: مرا یاد بلباسی می اندازد. دلنوشته همسرشهید بلباسی: "نمی دانم خبردرست است یاشایعه،شنیده ام که قراراست مقتل تو تفحص شود،شایدنیزه شکسته ها را کنار بگذارند وپیکررنجورت ازدندان گرگ ها را بیابند،سخت می شود تو را ازگودال برگرداند عزیزم،کاش بوریا داشته باشند... "دختر بی بی مریم" https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
یاران ابراهیم
یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران، چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود. خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم! تا اینکه یه نوار (س) زیر و رویش کرد. بلند شد اومد یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم. می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم. یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...  اجازه گرفت و رفت مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم. آقا بهم فرمود: حمید!اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت ... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود. نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر. گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا منتظر وعده ام. آقا جان چشم به راهم نذار! توی وصیتنامه ساعت ، روز و مکان شهادتش رو هم نوشته بود. که شد، دیدیم حرفاش درست بوده. دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهید شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود ✍ عقب ماندیم از نوجوان ۱۶ساله ای که تازه یک سال از مکلّف شدنش مےگذشت و خود را سراپا گناهکار مےدانست چند سال است به تکلیف رسیده ایم و از گناهان بےشمار، کَـڪِمان هم نمےگَـزد... دل خودمان را با نسیه توبه، گول زده ایم و نقد گناه را به جان خریده ایم دلمان حـُـر شدن مےخواهد به خودم، امیدی ندارم مولا تو که زمان منی ، دستی بر قلبم بکشید تا آدم شوم خدا مےداند که من هم مادرتان (س) را بسیار دوست دارم.... خدا مےداند از این گناهان بےشمار شرمنده ام... شرمنده ام شرمنده ام https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
پشت چشمان تو شهریس پراز ویرانے هر ڪسے تو را دید دلش ویران شد ڪافر آمدڪہ ڪمے ڪفربگوید ازتو یڪ نظرڪرد بہ چشمان تو با ایمان شد!!! 💕 https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20