❌❌❌✅امروز (جمعه) این اعمال فراموش نشه:
۱-غسل
۲- گرفتن ناخن ها. از انگشت کوچک دست چپ شروع و به انگشت کوچک دست راست ختم کنید. البته بانوان ناخن ها رو از بیخ کوتاه نکنند و مقداری از ناخن رو باقی بگذارند!
۳- کوتاه کردن سبیل
۴- عطر زدن
۵- قرائت سوره صافات
۶- قبل از غروب آفتاب،دعا ترک نشه که وقت استجابت دعاست.
۷- ۱۰۰ تا صلوات
۸-صدقه
أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام:
الْعَجْزُ آفَةٌ،
ناتوانی، آفتی است،
و الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ،
و شكيبايی، دلاوری
و الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ،
و پارسايی، ثروت
و الْوَرَعُ جُنَّةٌ،
و پرهيزكاری، سپری است،
و نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى
و چه همنشين خوبی است رضايت در زندگی.
📚نهجالبلاغه، حکمت ۴،
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیزاری جستن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام حتی در دل ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محرم با فاطمیه خیلی فرق میکنه🖤
#طعام_چیست ؟
#علم
زید شحام از امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه
«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ»،
[سوره عبس ،آیه ۲۴]
{پس انسان باید به خوراک خود بنگرد. } روایت کرده، عرض کردم: طعام انسان چیست؟ فرمود: علمی است که انسان [باید ببیند] آن را از چه کسی میگیرد.
محاسن،ص۲۲۰، ب ۱۱، ح ۱۲۷
بحارالانوار، ج۲،ص۹۶،ح۳۸
💔آه یٰازَهْــࢪاء🩸
بخشی ازنامه🔥عمربه معاویه علیهمااللعنه والعذاب🔥
خواستم لگدبه در نزنم اما کینه هایی که از علی علیه السلام داشتم، به خاطرم آمد...
در نامه ای که عمر به معاویه نوشت، خودش اعتراف به ظلم و جنایت هایی که در حق صدیقه کبری علیها السلام روا داشت، حکایت کرد که :
... به سمت خانه علی علیه السلام رفتم و میخواستم اوراباگفتگو ازخانه اش بیرون بیاورم. کنیزشان فضه آمد،من به او گفتم: به علی بگو:برای بیعت با ابوبکر خارج شود، زیرا مسلمانان با او بیعت کرده اند.
فضه گفت: امیر مؤمنان علیه السلام مشغول اند.
من گفتم: این سخنان را رها کن و به علی بگو: خارج شود وگرنه خود داخل شده و او را به زور خارج میکنم، در این هنگام فاطمه علیهاالسلام جلو آمد و پشت در ایستاد و گفت: ای گمراهان دروغ گوچه میگویید؟ و چه میخواهید؟ من گفتم: ای فاطمه! فاطمه گفت: ای 🔥عمر چه میخواهی؟ من گفتم: پسرعمویت را چه شده است که تو را برای جواب دادن فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ فاطمه به من گفت: سرکشی تو ای بدبخت، مرا جلو فرستاد تا حجت را بر تو و هر شخص گمراه تمام کند. گفتم: سخنان یاوه و دروغهای زنان را رها کن و به علی بگو خارج شود. او گفت: نه دوستی است و نه کرامتی، آیا مرا با حزب شیطان میترسانی ای عمر؟! و حال آنکه حزب شیطان ضعیف است. من گفتم: اگر خارج نشود هیزم زیادی میآورم و اهل خانه و هر کس را که داخل آن هست به آتش میکشم، یا اینکه علی برای بیعت آورده شود.
و تازیانه🔥قنفد راگرفتم و زدم و به🔥خالد بن ولید گفتم: تو و مردان ما به سرعت هیزم جمع کنید. و گفتم: من آتش را روشن میکنم.فاطمه گفت:ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و امیرمؤمنان.
💔فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ فَضَرَبْتُ کَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُکَاءً
💔و فاطمة علیها السلام دستش را بر در گذاشته و نمی گذاشت در را باز کنم. با تازیانه بر دستان او زدم و او درد کشید، و شنیدم که گریه و ناله میکرد،
😭فَکِدتُ أَنْ أَلِینَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَکَرْتُ أَحْقَادَ عَلِیٍّ وَ وُلُوعَهُ فِی دِمَاءِ صَنَادِیدِ الْعَرَبِ، وَ کَیْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَکَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ،
و نزدیک بود که دلم برایش بسوزد و از در برگردم، در این هنگام کینههای علی و ولع او در ریختن خون قهرمانان عرب و نیرنگ محمد (صلی الله علیه و آله) وجادوی او یادم افتاد، و با لگد بر در زدم، درحالی که فاطمه بر در تکیه کرده و اجازه نمی داد باز شود
💔وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَی الْمَدِینَةِ أَسْفَلَهَا، وَ قَالَتْ: یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ، آهِ یَا فِضَّةُ! إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ🩸
و شنیدم که چنان فریادی زد که گمان کردم مدینه زیر و رو شد، و گفت: پدرجان، ای رسول خدا، این گونه با دخترت و حبیبه ات رفتار میکند، آه ای فضه، مرا دریاب، به خدا قسم، بچهام در شکمم کشته شد😫🩸
👈🏻 وَسَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِیَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَی الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ
😫و شنیدم که از درد زایمان مینالد و او به دیوار تکیه کرده بود، من در را باز کردم و داخل خانه شدم و فاطمه با چهره ای که جلوی چشمانم را گرفت جلو آمد، من از روی روبند او😫 سیلی بر دو گونه او زدم که گوشواره اش پاره شد😫وبرزمین افتاد😫
منبع📚بحارالانوار ج٣٠ص٢٨٧