هدایت شده از اسناد و اطلاعات
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عوامل مژده دهنده را ببینید
#حضرت_ آقا
هدایت شده از 🇮🇷سربازولایت 🇮🇷
💎 چرا زیاد #دعا کنیم؟
🔻امام صادق (علیهالسّلام):
كانَ جَدّي يَقولُ: تَقَدَّموا فِي الدُّعاءِ؛ فَإِنَ العَبدَ إذا كانَ دَعّاءً فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ فَدَعا، قيلَ: صَوتٌ مَعروفٌ، و إذا لَم يَكُن دَعّاءً فَنَزَلَ بِهِ بَلاءٌ فَدَعا، قيلَ: أينَ كُنتَ قَبلَ اليَومِ؟!
✳️ جدّم [امام زین العابدین (علیهالسّلام)] مىفرمود:
در دعا كردن، پيشدستى كنيد؛
زيرا بنده، چنانچه اهل دعای زیاد باشد، وقتى بلايى بر او نازل شود و دعا كند، گفته مىشود:
«صدايى آشناست»
و چنانچه اهل دعاىِ بسيار نباشد، وقتى بلايى بر او نازل شود و دعا كند، گفته مىشود:
«تا به حال، كجا بودى؟!»
📚 الكافي، شیخ کلینی (۳۲۹ ق)، ج ۲، ص ۴۷۲، ح ۵
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که معروف به باب الحوائج هست خیلی ها به ایشان در منزل اش متوسل شده و حاجت گرفتن
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🦋يك كسى يك سيب برداشت و گفت من با اين سيب آبروى امام صادق(ع) را میريزم.
🦋 گفتند: چه كار میکنى؟ گفت: من میگويم اى امام صادق! این رزق من هست يا نه؟ اگر گفت رزقت هست، لگد میکنم. اگر گفت رزقت نيست، میخورم. هرچه امام گفت، من ضدش را انجام میدهم. آن وقت آبروى امام میريزد و امام رسوا میشود. گفتند: باشد. سيب را برد پهلوى امام صادق و گفت: آقا اين رزق من هست يا نه؟ امام به سيب نگاه كرد و يك خورده هم به قيافه ايشان نگاه كرد. نگاه به سيب، نگاه به قيافه. بعد فرمود: اگر از گلويت پايين رفت، معلوم میشود كه رزقت بوده است.
🦋اين در فكر بود كه چه كار كند؟ يعنى گاهى وقت ها حرص میزند و پول هم جمع میکند، اما از گلويش پايين نمیرود. رزقش نيست. رزق اين نيست كه آدم دارد. داشته ها رزق نيست. كاميابى ها رزق است. خيلى ها دارند و كامياب نيستند، خيلى ها ندارند و كامياب هستند. و لذا شما بگو: خدايا يك همسر خوب به من بده! نگو خدايا پولم بده، كه همسر خوب پيدا بشود. خوب! به خدا بر میخورد. چون خيلى ها هستند بدون پول همسر خوب گيرشان مى آيد، خيلى ها بهترين جهازيه را درست میکنند، بهترين خانه ها را هم میسازند، همسر خوب گيرشان نمی آيد.
🦋حديث داريم كه براى خدا تكليف روشن نكنيد، كه خدايا پولم بده كه بروم مكه! به توچه؟ بگو: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَام» خدايا حج میخواهم بروم. خيلى ها بى پول مكه رفتند و خيلى پولدارها مكه نرفتند.
🦋حديث داريم چيزى را كه از خدا میخواهيد، واسطه اش را از خدا نخواهيد. بگو خدايا به من خوشى بده! نگو خانه ام بده كه خوش باشم. چون خانه را به تو میدهد و هر روز يك گوشه اش خراب میشود، و يا همسايه بد گيرت ميايد. ما بايد بندگى كنيم، خدا خدايى كند. گير ما يك چيز است و آن اينكه بندگى خودمان را فراموش میکنيم، و خدايى را ياد خدا میدهيم.
🦋میگوييم ببين! حواست را جمع كن، هرچه من میگويم گوش بده، اگر میخواهى خداى خوبى باشى ! همچين كن، بعد همچين كن، بعد همچين كن ... بندگى خودمان را فراموش میکنيم، خدايى را ياد خدا میدهيم.
🦋خدا میگويد: اينرا ببين! بندگى خودش را بلد نيست، دارد خدايى را ياد من میدهد. حديث داريم كه ابزار را از خدا نخواهيد. خودش را از خدا بخواهيد. خدايا يك همسر به من بده كه دوستش داشته باشم. نگو: خدايا خوشگل ترين دخترها زن من باشد. يك وقت میبينى خوشگل ترين دخترها زنت شد، اما صد عيب دارد. يا حوادثى پيش مى آيد كه با اينكه زيباست، زندگى ات شيرين نيست.
#استاد_قرائتی
💐🌸💐🍃💐🌺💐🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ بعضیا تا آخر عمر، یه خدای اشتباهی رو میپرستند، اما خودشون نمیدونند!
💥ما از کجا بفهمیم، خدایی که ما عبادتش میکنیم خدای واقعیه یا اشتباهی؟
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🔴 نابود کننده حسنات
✍#پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:
روز #قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش را به او مى دهند، اما #حسنات خودرا در آن نمى بيند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب #غيبت كردن از مردم بر باد رفت.
سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
📚جامع الأخبار، ص 412
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
#داستان_آموزنده
🔆برخورد امام با دزد
يحيى بن علاء مى گويد: از امام باقر (ع ) شنيدم مى فرمود:
🌺امام سجاد (ع ) براى انجام فريضه حج ، از مدينه به سوى مكّه رهسپار شد، در راه به بيابانى بين مكّه و مدينه رسيد، و در آنجا به مردى از دزدهاى راه برخورد نمود، دزد به امام سجاد (ع ) گفت :
از مركب بپائين بيا.
🌺امام فرمود: تو از من چه مى خواهى ؟.
دزد: مى خواهم تو را بكشم و آنچه دارى همه را غارت كنم .
🌺امام : من خود آنچه دارم بين خود و تو تقسيم مى كنم و آنچه به تو مى دهم ، براى تو حلال باشد.
🌺دزد: نه ، من به اين كار راضى نيستم .
🌺امام : آنچه مى خواهى بردار ولى به اندازه كفاف و لازم براى من بگذار.
🌺دزد ناپاك ، اين پيشنهاد را نيز رد كرد.
امام به او فرمود: پروردگار تو كجاست ؟ او در جواب گفت :
🌺پروردگار من در خواب است ، در اين هنگام دو شير از بيابان آمدند، يكى سر دزد را و ديگرى دو پاى او را دريدند و به اين ترتيب آن دزد به هلاكت رسيد،
🌺امام سجاد (ع ) به او فرمود: زعمت ان ربك عنك نائم : تو پنداشتى كه پروردگارت نسبت به تو در خواب است ؟!.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾