eitaa logo
یاران ولیعصر
194 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
31.3هزار ویدیو
619 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انگشتر کفیل
حضرت زهرا عَلَیها السَلام فرمودند: ...و عُمر با پایش به درب خانه ام لگد زد و درب را بر روی من انداخت در حالیکه باردار بودم پس با صورت به زمین افتادم‌ و آتش زبانه می کشید. 📚بحارالانوار،ج:۳۰،ص:۳۴۶ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
محمّد بن ابي کثير کوفی می گويد : هميشه نمازم را با لعن بر ابوبکر و عمر ملعون آغاز کرده و به پايان می بردم. شبی در خواب پرنده ای را ديدم که با او ظرفي از جواهر بود، و درون آن مادّه ای قرمز رنگ شبيه «خَلُوق» [عطری که از مشک و زعفران ساخته می شود] بود. پرنده بر مزار پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرود آمد و ابوبکر و عمر را از ضريح خارج کرد و آن دو  خَلُوق (عطر) کشید ، سپس آن دو را به ضريح بازگرداند و پرواز کرد. من از اطرافيانم پرسيدم : اين پرنده چه بود؟ و اين خَلُوق (عطر) را برای چه استعمال کرد گفتند : اين پرنده فرشته‌ای است که هر شب جمعه برای این کار برای آن دو به اين مکان می آيد، از اين رؤيا بسيار ناراحت شدم. صبح که شد، (بر خلاف عادت هر روز) آن دو را لعن نکردم و نزد امام صادق (عليه السلام) آمدم. وقتی امام صادق(عليه السلام)من را ديد، خنديد و فرمود؛ آن پرنده را ديدی؟ گفتم: بله ای سرور من حضرت فرمود؛ هرگاه خوابی ديدی که تو را ناراحت کرد اين آيه را بخوان : إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ "سوره مجادله، آيه ۱۰" به خدا سوگند! آن پرنده، فرشته‌ای نيست که برای اکرام و گراميداشت ابوبکر و عمر (لعنةالله علیهم) مأمور شده باشد، بلکه فرشته‌ای است که بر شرق و غرب عالم گماشته شده است تا هر کجای عالم  کسی را ظالمانه بکُشند، خون او را برگيرد و بر گردن ابوبکر و عمر (ملعون) بياويزد. زيرا آن دو هميشه سبب هر ظلمی بودند که اتفاق مي افتاد، (و اين تا قيامت ادامه دارد). بحار الأنوار ‏، ج ۳۰ ، ص۲۳۷ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
⭕️ وقتی مؤمن الطاق، ابوحنیفه را بیچاره کرد محمّد بن علی بن نعمان بی‌ أبی طریفة بجلی کوفی، ملقب به مؤمن الطاق رحمه الله، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او را صاحب طاق و طاقی و شاه طاق می‌گفته‌اند، این لقب بدین خاطر بود که وی در طاق المحامل کوفه دُکان صرافی داشت. البته از آن جهت که در کار صرافی خبرگی داشت و می‌توانست پول اصل را از تقلبی تشخیص دهد به او شیطان طاق می‌گفتند. البته گفته شده است چون در مناظره‌ای بر ابوحنیفه پیروز شد، ابوحنیفه نخستین کسی بود که او را شیطان طاق نامید، و چون هشام بن حکم این را شنید، نخستین کسی بود که او را مؤمن طاق نامید. وی بسیار با ابوحنیفه بحث داشته و گاهی جوابهایی به او داده که جالب توجه است و گاهی انسان را به خنده شوق وا می‌دارد. حال چند گزارش از گفتگوهای او را می‌خوانیم : 1⃣ ابوحنیفه: آیا به اعتقاد داری؟ مؤمن طاق: بلی. ابوحنیفه: پس پانصد اشرفی به من قرض بده که در رجعت وقتی برگشتم به تو پس می‌دهم. ( تمسخر و کنایه به رجعت) مؤمن طاق‌: قبول دارم، به شرط اینکه برای من ضامنی بیاور که وقتی به دنیا برمی‌گردی به شکل انسان برگردی. می‌ترسم که رجعت تو به شکل غیر انسانی باشد و من تو را نشناسم و نتوانم وجهم را از تو دریافت کنم. (رجال نجاشی، ص ٣٢٦) 2⃣ ابوحنیفه به مؤمن الطاق گـفت: اگر واقعاً علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حقّی داشت چرا حقّ خود را مطالبه نکرد؟ مؤمن الطاق با لبخند پاسخ داد: می‌ترسید جنیّان او را بکُشند، همانگونه که سعد بن عباده را کشتند! (بحار الانوار، ج ٤٧، ص ٣٩٩) 👈🏻 سعد بن عباده از بزرگان انصار بود و پس از جریان سقیفه مخالفت خود را با خلافت ابوبکر ابراز کرد و در خلافت عمر نیز بر عقیده خود ماند و خلافت را حق او نمی‌دانست. او در مقام اعتراض به خلافت عمر راهی زمین‌هایش در شام شد اما در بیابان‌های اطراف مدینه در سال پانزده هجری در پنجاه و شش سالگی به دست خالد بن ولید، مأمور عمر کشته شد. اما به منظور پیشگیری از مقابله انصار، بین عامه مردم شایع کردند، او توسط جنیان به قتل رسیده است. 3⃣ پس از شهادت امام صادق علیه السلام، ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت: امامِ تو از دنیا رفت. (یعنی دیگر سنگ چه کسی را می‌خواهی به سینه بزنی) وی پاسخ داد: بلی، لیکن امام تو ‌(شیطان) تا روز قیامت زنده خواهد بود. (اشاره به آیه: قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرین اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ) رجال الکشی، قم: آل البیت، ج ٢ ص ٤٢٦ 4⃣ یک روز ابو حنیفه با مؤمن طاق در یکی از بازارهای کوفه همراه شد، شخصی فریاد می‌زد چه کسی بچه‌ای که (ضال) گمشده است را دیده است؟ مؤمن طاق گفت: بچه گمشده‌ای را ندیدم؛ ولی اگر پیر (ضال) گمراه می‌خواهی، بیا و ابوحنیفه را بگیر! (بحارالانوار، ج ٤٧ ص ٤٠٠) 5⃣ روزی ابوحنيفه از مومن طاق پرسيد: دربارۀ ازدواج موقّت چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ مؤمن طاق گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه به اهل منزلت (كنيزان و زنان و...) دستور دهى كه ازدواج موقت كنند و برايت درآمد كسب كنند؟ مؤمن طاق گفت: تمام كارها مورد رغبت مردم نيست؛ گرچه حلال هم باشد. و مردم شأن و منزلتى دارند كه مى‌كوشند آن را بالاتر برند. امّا اى ابوحنيفه! درباره شراب چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ ابوحنيفه گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه زنانت را در دكان‌هاى شراب‌فروشى بگمارى تا برايت درآمدى كسب نمايند؟ ابوحنیفه گفت: تيرى در مقابل تيرى، ولى تير تو کاری بود. (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۵ ص ٤٥٠) اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
🏴 نامه معاویه به محمد بن ابی‌بکر پیرو انتشار نامه یزید به عبدالله بن عمر، نامه مشابهی را مرور می‌کنیم که در آن، معاویه ابوبکر و عمر را زمینه‌سازان حکومت خود معرفی می‌کند. هنگامی که محمد بن ابی‌بکر نامه تندی به معاویه نوشت و از مقابله او با امیرالمومنین علیه‌السلام انتقاد شدید کرد، معاویه نیز پاسخ تندی به او داد. بخشی از آن نامه چنین است: ... من و پدرت با هم در زمان حيات پيامبرمان محمّد، حق على بن ابی‌طالب را بر خود لازم مى‌ديديم و فضل و برترى او را بر خودمان مى‌دانستيم، تا اينكه خداوند او را قبض روح كرد. اولين كسى كه حق او را به زور گرفت، پدر تو[ابوبکر] و فاروقش [عُمر] بودند كه با امر او[علی‌بن‌ابیطالب] مخالفت كردند و بر اين كار ميان خودشان اتفاق‌نظر يافته و كارها را مرتب كردند و سپس او را -على بن ابى طالب- فرا خواندند تا با آنها بيعت كند، اما او آنها را به تأخير انداخت و براى بيعت نزد آنها نرفت. ولى آنها تصميماتى درباره او گرفتند و قصد كار عظيمى كردند...، اما آن دو[ابوبکر و عمر] او [علی‌بن‌ابیطالب] را در كارشان شركت ندادند و هيچ‌گاه او را از اسرارشان آگاه نساختند، تا اينكه بر همين حال مردند. پس از آن، عثمان به اداره امور برخاست و او نيز به شيوه آنها اقتدا جست. اى پسر ابوبكر، احتياط پيشه كن و وجبت را به اندازه انگشتانت بگير و از كسى عيب‌جويى مكن كه پدرت، فراش او را گسترانده است و براى حكومت او مسند چيده است. اگر كار ما درست است، پدرت نخستين كسى است كه بناى آن را نهاد و ما به همان شيوه او اقتدا كرده‌ايم و از عملكرد او پيروى كرده‌ايم؛ و اگر كارهايى كه پدرت و فاروق او بر آنها پيشى گرفتند نبود، اينك ما با كتاب خدا و نص رسول‌خدا مخالفت نمى‌كرديم، بلكه تسليم آنها مى‌شديم و نزد او گرد مى‌آمديم. پس عيب‌جوئيت براى پدرت باشد و به هرچه مى‌خواهى بر او عيب بگير و يا رهايش كن. و السّلام». 📚وقعه صفّین، نصر بن مزاحم (درگذشته قرن ۳)، ص۱۱۹؛ مروج الذهب، ج۳، ص۱۲؛ شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج۳، ص۱۸۹. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
👥 نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند. پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟ گفتند: مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است . راوی حکایت می گوید: رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه، و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت: من می روم و با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمی روم. گفتم: این عالم بزرگی است و از عهدۀ بحث با او بر نمی آیی. گفت: من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمی شود. وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت: ایها العالم، من برادری دارم که رافضی است (یعنی شیعه است) و من هر چه می خواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر اکرم، افضل امّت و خلیفۀ به حق بوده قبول نمی کند و می گوید: علی بن ابیطالب، افضل و خلیفۀ به حق است. شما یک دلیل قاطعی به من یاد بدهید که به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم. ابوحنیفه گفت: به برادرت بگو بهترین و روشن ترین دلیل این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، همواره در میدان های جنگ، آن دو بزرگوار (ابوبکر و عمر) را کنارخود می نشاند و علی را مقابل نیزه و شمشیر دشمن می فرستاد! و این نشان می دهد که آن دو نفر، محبوب پیامبر بوده اند و چون آن حضرت می خواسته که آنها بعد از خودش جانشین باشند آنها را حفظ می کرد!و چون علی را دوست نمی داشت، طردش می کرد؛ و به میدان می فرستاد تا کشته شود و این بهترین دلیل بر افضلیت ابوبکر و عمر است! فضل گفت: بله من این را به برادرم می گویم. ولی او از قرآن به من جواب می دهد که خداوند فرموده است: «خداوند، مجاهدین را بر قاعدین ونشستگان برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده است» و به حکم این آیه، علی چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر وعمراست که قاعد بوده اند. ابوحنیفه گفت: به او بگو از این بهتر می خواهی که ابوبکر و عمر قبرشان کنار قبر پیامبر و چسبیده به قبر آن حضرت است؛ در حالی که قبر علی از قبر پیامبر دور افتاده و در عراق است! فضل گفت: بله این را هم به برادرم می گویم. امّا او می گوید: آن ها غاصبانه در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، دفن شده اند! برای این که خداوند فرموده است: « ای مؤمنان بدون اذن و اجازۀ پیامبر، داخل خانه اش نشوید…» و می دانیم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله در خانۀ خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانۀ آن حضرت دفن شده اند و محل دفن ایشان غصبی است. ابوحنیفه که از این گفتگو سخت ناراحت شده بود تأمّلی کرد و سپس با لحنی تند گفت: به این برادر خبیثت بگو آنها غاصبانه در خانة پیامبر صلی الله علیه وآله دفن نشده اند! بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و از پیامبر صلی الله علیه وآله مهریه طلبکار بودند، پدرانشان را در مهریة خودشان دفن کردند! فضل گفت : بله من این مطلب را هم به برادرم گفته ام ، ولی او باز آیه ای برای من می خواند و می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به همسرانش بدهکار نبوده است. برای اینکه خداوند فرموده است: «ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم» طبق این آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مهریۀ زن هایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زن هایش بدهکار نبوده است. ابوحنیفه اندکی تأمّل کرد و گفت: به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر صلی الله علیه واله مهریّه طلبکار نبوده اند، اما سهم الارث که از ماتَرَک پیامبر داشته اند و ماتَرَک (یعنی آنچه پیامبر اکرم بعد از مرگش از خود باقی گذاشته) نیز همین خانه اش بوده و شرعاً سهمی هم از آن خانه به همسرانش می رسد و چون عایشه و حفصه وارث پیامبر صلی الله علیه وآله بوده اند پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن کرده اند و بنابراین غصبی در کار نبوده است! فضل گفت : بله من این را هم به برادرم گفته ام. ولی او می گوید: شما آقایان سنّی ها مگر نمی گویید: پیامبر ارث نمی گذارد و خودتان حدیث نقل می کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: «ما پیامبران اصلاً ارث نمی گذاریم و هر چه از ما باقی مانده صدقه است» پس طبق گفتة خودتان عایشه و حفصه سهم الارث نداشته‌اند. به همان دلیلی که شما حضرت فاطمه علیها سلام را از فدک محروم کردید و گفتید: پیامبر صلی الله علیه وآله، ارث نمی گذارد آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند. آیا دختر از پدر ارث نمی برد اما همسر از شوهر ارث می برد؟! سخن که به اینجا رسید ، ابوحنیفه حسابی از کوره در رفت و با لحنی خشم آلود فریاد کشید: این مرد را بیرون کنید! این خودش رافضی است و اصلاً برادر هم ندارد! 📚 منابع: الفصول المختاره، سيّد مرتضي، ص74 كنز الفوائد، ابو الفتوح كراجكي، ص 135 احتجاج طبرسي، ج2، ص149 اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 @kalamokomnor
هدایت شده از انگشتر کفیل
امام باقر علیه السلام فرمودند: هیزم‌هایی که آن دو نفر[ابوبکر و عمر] برای آتش زدن علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) جمع کرده بودند نزد ماست و ما آن هیزم‌ها را از یکدیگر به ارث می‌بریم، (و دست به دست می‌شود تا برسد به دست قائم علیه السلام ). پس او با همان هیزم‌ها آن دو نفر را خواهد سوزاند. 📗 دلائل الامامة ،ص۴۵۵. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
زكريا بن آدم مى گويد: من نزد امام رضا عليه السلام بودم كه فرزندشان امام جواد عليه السلام را آوردند. ایشان كه كمتر از چهار سال داشتند، دستانشان را بر زمين زدند و سر مبارک را به آسمان بلند كردند و به فكر فرورفتند. امام رضا عليه السلام فرمودند: جانم فدايت، چرا انديشيدنت به درازا كشيد؟ بیان داشتند: براى آن چه در حق مادرم فاطمه (علیهاالسلام) روا داشتند، به خدا سوگند آن_دو را (از قبر) بيرون مى كشم، آتششان مى زنم، ذره_ذره شان كرده و ذراتشان را در دريا_پراكنده مى كنم. امام رضا عليه السلام ایشان را به خود نزديك كردند و ميان دو چشمانشان را بوسيدند و فرمودند: پدر و مادرم به فدايت، تو سزاوارامامتی. 📚کتاب نفیس القطره جلد اول صفحه۶۴۸ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
دوازدهــم رجـب، سالمرگ به درک واصل شدن معاویة بن ابی‌سفیان را خدمت امام زمان علیه السلام تبریک عرض می‌نماییـم. آیة الله سید نصرالله مستنبط در حرم امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه خدمت امام عصر صلوات الله علیه مشرف شد، شنید که امام علیه السلام در قنوت نماز خود چنین می خوانند: «اَللّهـم انّ معاویةَ بنَ ابی سفیان قَد عادی علی بن ابیطالب( صلوات الله علیه) فالعنه لعناً و بیلاً» * خدایا! همانا معاویه پسر ابی سفیان دشمنی سر سختانه ای با علی بن ابیطالب صلوات الله علیه کرد،پس او را به شدت لعنت کن * 📚 معجم رجال الفکر و الادب فی النجف ۱۱۹۹/۳. عرض نیاز به درگاه بی نیاز / ۵۰ و ۵۱. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
از محی الدین اربلی نقل است که گفت : من نزد پدر خود بودم و مردی با او بود و آن مرد را چُرتی گرفت. پس عمّامه از سر او افتاد و جای ضربت هایله در سر او بود و پدرم او را از آن ضربت سؤال کرد. گفت: این ضربت از صفّین است. پدرم گفت: جنگ صفین در زمان قدیم شد و تو در آن زمان نبودی. گفت: من سفر کردم به سوی مصر و مردی از سرزمین غزّه با من رفیق شد. در میان راه، روزی جنگ صفین را یاد کردم. آن رفیق من گفت: اگر من در روز صفین می‌بودم، شمشیر خود را از خون علی و اصحاب او سیراب می‌کردم. من گفتم: اگر من در آن روز می‌بودم، شمشیر خود را از خون معاویه و اصحاب او سیراب می‌کردم و اینک من و تو اصحاب علی و معاویه‌ایم. پس با یکدیگر جنگ عظیمی کردیم و جراحت بسیار با یکدیگر رسانیدیم تا آن که من از شدت ضربت‌ها افتادم و از حال رفتم. ناگاه مردی را دیدم که با سر نیزه مرا بیدار می‌کند و چون چشم گشودم آن مرد از مرکب فرود آمد و دست بر جراحت‌های من مالید؛ در حال، عافیت یافتم!! فرمود: «در آنجا که هستی مکث نما!» پس غایب شد و بعد از اندک زمان، برگشت و سر آن خصم من، با او بود و مرکب او را نیز آورده بود. پس به من فرمود: این سر دشمن تو است و تو ما را یاری و نصرت کردی؛ ما تو را یاری کردیم و خداوند عالم یاری می‌کند هر که را که او را یاری کند.» من گفتم: تو کیستی؟ گفت: من فلان بن فلان، یعنی حضرت صاحب الزمان‌علیه السلام. پس به من فرمود: «هر که تو را از این ضربت سؤال کند، بگو که این ضربت صفّین است.» نجم الثاقب/حکایت 46 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
🗞 نامه بن أبی سفیان به زیاد بن أبیه درباره ایرانیان 🔸این نامه‌ی معاویه درباره ایرانیان که به زیاد بن ابیه برادر خوانده معاویه و سرپرست کوفه، خوزستان و فارس نوشته شده است. نامه‌ای است که به نقل از ابان بن ابی عیاش و از او، به نقل از سلیم آمده است. متن این نامه توسط منشی زیاد بن ابیه که شیعه بوده، به سلیم که دوست نزدیکش بوده نشان داده شده است که آن را بخواند. با توجه به مضمون جالب این  نامه، منشی زیاد بن ابیه، یا خود جناب سلیم، رونوشتی از آن برای خود  برداشته است. 🔻متن این نامه، این‌طور آغاز می‌شود: «…اما بعد…، از من پرسیده‌ای که وظیفه تو در برابر قبایل عرب و غیرعرب چیست؟» (و پس از شرحی درباره قبایل یمن و بنی ‌ربیعه و بنی ‌مضر نوبت به ایرانیان می‌رسد. در این زمینه در ناسخ التواریخ چنین آمده است:) «… و اکنون می‌رسیم به این قومی که به نام موالی در میان امت اسلام به سر می‌برند و قوم فارسی نام دارند. گوش کن زیاد، این مردم را باید ذلیل کرد. ←باید همان روشی که عُمر (عمر بن خطاب) آن‌ها را می‌کوبید، طوری کوبیدشان که هرگز نتوانند سربردارند. این‌ها جز با سیاست عمر اداره شدنی نیستند. از عطایشان که حق عمومی اتباع اسلام است تا می‌توانی بکاه. در تقسیم خواربار تا می‌توانی از سهمشان کم کن. در جبهه جنگ آن‌ها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از دیگران هدف حملات دشمن تازه نفس قرار گیرند. سربازان آن‌ها را به کار جاده‌سازی و هموار کردن راه‌ها و کندن درخت‌ها بگمار و سعی کن هر چه دشواری و عذاب باشد نصیب این عجم‌ها شود. کاری کن که سنگینی بارها بر دوششان هرچه بیشتر فشار آورد. زیرا که اگر جز این باشد هوای عصیان خواهند کرد. مراقب باش که این عجم‌ها هرقدر هم صالح و متقی باشند بر صفوف جماعت در نماز پیش نمازی نکنند و در نمازجماعت در صف اول قرار نگیرند مگر آن‌که عده اعراب برای تکمیل صفوف کافی نباشد و هرچند هم در فقه و قرآن دانشمند باشند بر مسند قضا ننشینند و بر هیچ شهری از شهر های اسلام والی یا حاکم نشوند و در معابر هرقدر هم مقامشان بالا باشد بر عرب هرچند هم پست و فرومایه باشد تقدیر نجویند و در ازدواج حق زناشویی با زن عرب نداشته باشند اما مردان عرب حق همسری با زنان فارسی را داشته باشند. این‌ها همه سیاست عمر رضی الله عنه است و عمر شایسته است از امت محمد صلی الله علیه و خاصاً از شایسته ‌ترین پاداش را ببیند. با این همه عمر اشتباهاتی نیز داشت. مثلاً می‌بایست قوانین و نظاماتی به وجود آورده باشد که برای همیشه عجم‌ها را در برابر عرب ذلیل و خوار نگاه دارد. اگر از ایجاد نفاق در میان امت اسلام پرهیز نداشتم، همین امروز مقرر می‌داشتم که اگر یک عجم، عربی را بکشد محکوم به قصاص یا دیه کامل می‌باشد ولی اگر عربی یک فارسی را به قتل برساند از قصاص معاف باشد و دیه را نیز نصف بپردازد. به هرحال، زیاد، از همین امروز که این نامه به دستت می‌رسد این عجم‌ها را بیشتر ذلیل کن، به آنان توهین کن، آن‌ها را از پیشگاهت دور دار، از آنان در رتق و فتق امور کمک مخواه، به درخواست‌هایشان اعتنا نکن. از این سخن که بگذرم، بگذار نامه‌ای را برایت نقل کنم که عمر بن خطاب برای والی بصره ، در زمانی که تو به سمت منشی حکومت در زیردست این مرد خدمت می‌کردی، فرستاده بود. همراه این نامه ریسمانی به طول پنج وجب بود که هرچه حکایت بود در آن ریسمان بود؛ زیرا عمر در آن نامه به فرماندار بصره دستور داده بود که "به موجب این نامه مردان بصره را احضار کن و درمیان آنان از موالی و اعاجم (ایرانیان) هرکس را که طول قامتش به اندازه این ریسمان رسیده، گردن بزن"❗️» 📔منابع: 1- کتاب سلیم بن قیس، ص۱۴۰ و ص۲۸۱ در چاپ بیروت (ر.ک: تصویر الحاقی) 2- نفس الرحمان، ص١۴۴ 3- سفینة البحار، ج ۲، ۱۶۵ 4- ناسخ التواریخ، ج۶، ص۱۲۳ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
✍️ترک سنت در حج توسط صحابه به خاطر دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام نسایی این روایت را نقل کرده و البانی هم روایت را تصحیح کرده است. أخبرنا أَحْمَدُ بن عُثْمَانَ بن حَكِيمٍ الْأَوْدِيُّ قال حدثنا خَالِدُ بن مَخْلَدٍ قال حدثنا عَلِيُّ بن صَالِحٍ عن مَيْسَرَةَ بن حَبِيبٍ عن الْمِنْهَالِ بن عَمْرٍو عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ قال كنت مع بن عَبَّاسٍ بِعَرَفَاتٍ فقال ما لي لَا أَسْمَعُ الناس يُلَبُّونَ قلت يَخَافُونَ من مُعَاوِيَةَ فَخَرَجَ بن عَبَّاسٍ من فُسْطَاطِهِ فقال لَبَّيْكَ اللهم لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ فَإِنَّهُمْ قد تَرَكُوا السُّنَّةَ من بُغْضِ عَلِيٍّ.تحقيق الألباني :صحيح الإسناد ✍️همراه ابن عباس در عرفات بوديم ؛ گفت چه شده است كه نمي‌شنوم مردم تلبيه بگويند ؟ گفتم : از معاويه مي‌ترسند ! ابن عباس از خيمه بيرون آمده و گفت : لبيك اللهم لبيك ، لبيك لبيك ! بدرستيكه آنان سنت را از روي دشمني علي ترك كردند ! 📚صحیح سنن نسائئ ج2 ص343 چاپ مکتبه المعارف ریاض چاپ اول 1998 میلادی📚 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از انگشتر کفیل
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان قاضی سنی و یک شیعه اصفهانی مرحوم شیخ احمد کافی اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04