«دل تکانی های ما برای درک بهار ظهور »
«السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام»
نوروز به معنای احيای طبيعت است .نوروز و فصل بهار يك نوع معاد كوچك است، كه در مقابل ديدگان ما هر سال تكرار میشود. تا شاید از «غفلت دنیوی »
،«بصیرت معنوی» بياييم.
«امّا بهار واقعی وقتی خواهد بود، حضرت ولی عصر(عج) ظهور كنند و زمستان غیبت برای منتظران به اتمام برسد.»
در زیارت امام زمان(عج) دوران ظهور چنین وصف شده است:
السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام» یعنی سلام بر بهار مردمان و خرمی روزگاران.
در این تعبیر معنایی زیبا نهفته دارد، یعنی قرار است، امام عصر(عج) با «ظهور»
«بهار انسانیت» را برای هستی به ارمغان بیاورند .
با ظهور مهدی (عج)،بساط، ظلم
وستم بر چیده خواهد شد،و
جای خود را به عدل و داد می دهد. ثمره تلاش و کوشش انبیاء
و اولیاء به بار نشسته و عدالت اجتماعی ،و بصیرت معنوی و عبادت، آنگونه که مختص ذات الهی است ،فراگیر خواهد شد. مردم طعم شیرین امنیّت وآسایش و دنیایی بدون نگرانی دنیوی از «ظلم حاکم» و« بدون نیاز به طبّ حکیم» خواهند داشت.
«برای درک ظهور و استقبال بهار وجود مقدس امام مهدی(عج) چه مقدماتی نیاز داریم؟»
برای استقبال از بهار ظهور بعضی از مقدمات آن را اشاره می کنیم:
۱)«تأثیر دل تکانی ها در بهرهمندی حد اکثری در بهار ظهور»
برای بهترین بهره مندی از بهار ظهور، نیازمند دل تکانی هستیم . همان طور که در خانه تکانی آخر سال فقط گرد و غبارها را ازخانه دور نمی کنیم، بلکه،همه جای منزل را رفت و روب می کنیم، منتظران هم باید همه اخلاقیات و خُلقیات خود را بررسی کنندواز« همه اعمالی که سبب خشم وغضب الهی و رنجش قلب مبارک امام زمان (عج) و دلشکستی کسانی که حق وذمه و انتظاراتی داشتند،وتوجهی به آنها نداشتند،جبران کنند.
۲) «طبق روایات «یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلما و جوراً»مهمترین مقدمه ظهور عدالت است »
مهمترین ویژگی استقبال کنندگان از «بهار ظهور»، این است ،که خود آماده پذیرش عدالت باشند .زیرا امام زمان(عج) می آیند، تا عدالت جهانی را اقامه کنند. در روایات
«عدالت وارد همه خانه ها می شود چنان که گرما و سرما وارد می شود.یعنی: در عصر ظهور هیچ خانواده در آن همسری به همسر خود ظلم نمی کند، یا پدری به فرزندانش بی مهری نمی کند، یا فرزندی درحق پدر و مادر کوتاهی وقصور نمی کندو...
پس باید مراقب باشیم، سختی های دوران غیبت سبب غفلت از ظهور و محروم ماندن از حضور در دولت کریمه نشود..
۳)«ظرفیت عدالت را برای عصر غیبت در خود ایجاد کنیم تا بتوانیم بهار مهدوی را درک کنیم»
عدالت در این سطح به دل تکانی های اساسی نیاز دارد، یعنی وقتی کسی ادعای انتظار ظهور امام زمان(عج) را دارد ، باید رفتار خود را با همه اطرافیان بسنجد. چون عدالت در همه اینها تأثیر دارد،
«اگر کسی قبح گناه برای او برداشته شود، وترک نماز و روزه وترک حفظ حجاب و... و از گناهان دوری وتوبه نکند وقتی ظهور رخ دهد،« مثل عدم تاثیر بهار در درختی که از سرمای زمستان خشک شده،» و زمستان دوران غیبت را در غفلت به سر رسانده است، در بهار ظهور بهره ای نداردو تاثیر نمی پذیرد.»
۴)«نافله وعاشورا وجامعه کبیره سه باب ورود به جبهه منتظران حقیقی می باشد»
همه آنچه ما در قالب مستحبات وتعقیبات و مراقبات ،از فضایل اخلاقی میدانیم، در عصر ظهور جنبه واجب می یابد، لذا منتظر امام زمان(عج) باید به سبک زندگی منتظرانه توجه خاص داشته باشد، ومستحباتی که جنبه فردی ویا اجتماعی دارد، سعی کند ترک نکند.
۵)«بهار ظهور شهر آرزوهای گمشده بشر را ترسیم می کند، شهری که بیماری نیست تا احتیاج به پزشک بیابد، نیازمندی باقی نمی ماند که زکات به او تعلق بگیرد و...»
با فرا رسیدن بهار اگر فقط خود و زندگی مان را سامان دهیم ، برای حضور در «بهار ظهور» قصور کرده ایم، ،بلکه باید، دیگران را هم در نظر بگیریم و بکوشیم تا گره ای از کار نیازمندی ،بگشاییم.
« منتظر واقعی کسی نیست که صرفاً به خود و درستی اعمالش بیندیشد، بلکه علاوه بر خودسازی به دیگرسازی و اصلاح جامعه هم همّت وتلاش دارد.»
یکی از وظایف ما برای استقبال از «بهار ظهور»، آماده کردن جامعه برای ظهور است، که در نامه حضرت بقیه الله الاعظم(عج) به شیعیان و منتظران چنین تاکید نمودند:
«آنچه باعث تعجیل بر فرج است، اجتماع قلبی شیعیان بر وفای به عهد است». یعنی امام (عج) تاکید دارند، که شیعیان باید در وفای به عهد مسلمانی ، اجتماع قلبی داشته باشند،اگر ما به فکر مشکلات دیگران نباشیم به سمت راه های نامشروع سوق داده می شوند، لذا باید حواس مان به نیازمندان باشد، تا زیر فشار مشکلات، عهدشان را با خداوند نشکنند ،تا از «بهار ظهور »
فاصله نگیریم.
«کسانی که در عصر غیبت در مسیر اطاعت الهی و رضایت مهدوی گام بر می دارند، آمادگی درک این بهار را بزودی خواهند داشت.»
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»،
۱۸)« ابوبکر از حضرت فاطمه (س)شاهد می خواهد»
چون سخنان قاطع و محکم حضرت فاطمه(س) به اینجا رسید و ابوبکر خود را محکوم دید بناچار به آخرین حربه خود متوصل شد و گفت:
«آیا در این ادعا که میگویی پدرت فدک را به تو بخشیده است شاهدی هم داری؟» فاطمه (س) فرمود: «ای ابوبکر تو با من بر خلاف تمام دستورات شرع رفتار میکنی، زیرا در اینکه فدک در حیات پیغمبر (ص) به مدت سه سال در تصرف من بوده، هیچ شکّی نیست و تو خود میدانی که در تصرف و ملکیّت من بود، و از طرفی شما که مدّعی هستید، فدک را پیغمبر (ص) به من نداده است، باید تو شاهد بیاوری، نه من، زیرا طبق قاعده «البیّنةُ علی المدّعی و الیمینُ علی من انکر» شما مدعی هستید و باید اقامه بیّنه و شاهد نمائید معذلک من شاهد هم میآورم.»
حضرت فاطمه(س) در همان مجلس ماند و کسی را فرستاد، تا
امیرالمؤ منین علی(ع) و امام حسن و امام حسین (ع) و ام ایمن و اسماء بنت عمیس را برای شهادت فرا خواند.
حضرت علی (ع) و حسنین (ع) به حقانیت فاطمه(س) شهادت دادند و چون نوبت به شهادت امّ ایمن رسید، ابتدا رو به ابابکر کرده وگفت: «اول از تو سؤال میکنم، آیا از پیغمبر خدا (ص) شنیدهای که درباره من فرمود: «اُمّ ایمن امرءَةٌ من اهل الجنّة» یعنی اُمّ ایمن از زنان بهشتی است؟» ابابکر گفت: «آری شنیدهام.» ام ایمن گفت: «فَاُشْهِدُ اَنَّ اللهَ عزَّوجل اَوحی الی رسولِ اللهِ (ص) «فآتِ ذالقربی حقَّه» فجَعَلَ فدک لها طُعمةً بامرِالله.» پس من شهادت میدهم، به اینکه خداوند وحی
فرستاد به سوی پیغمبر خود به اینکه «حق ذالقربی را بده» و آن حضرت فدک را به امر الهی به او (فاطمه) داد.»
ابابکر به ناچار نوشت که فدک را تحویل فاطمه (س) دهند، لکن در این اثنا عمر گفت: اسماء بنت عمیس قبلا همسر جعفر بن ابی طالب بوده و خدمتگزار فاطمه( س) است و به نفع بنی هاشم شهادت می دهد،در باره ام ایمن گفت:«لا تُقْبَلُ شَهادةُ امرءَةٍ عَجَمِیَّةٍ لا تفصح و امّا علیُّ فجَرَّ النّارَ الی قُرصِهِ»یعنی: «ما هرگز شهادت یک زن عجمیّه را قبول نخواهیم کرد و اما «علی» هم آتش را به روی قرص نان خود میکشد ،تا نانش پخته گردد (کنایه از اینکه قصد دارد، تا با شهادت (نعوذ بالله) ذینفع گردد) حسن و حسین هم که کودک خردسال بیش نیستند و لذا شهادت این دو کودک نیز مورد قبول نیست. (به خدا پناه میبریم از هجویّات و مزخرفات و جسارات او).
در اینجا بود که زهرا (س) حق
خود را از دست رفته دید ،
فرمود:بخدا سوگند هيچگاه با تو سخن نخواهم گفت. بخداسوگند تو را نفرين مي كنم. بخداسوگند تو را دعا نخواهم كرد.
لذا با غضب و ناراحتی تمام مسجد را ترک کرد وبه منزل بازگشت.
۱۹)«شرحی بر خطبه فدک»
«حدیث شٍکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) هنگام بازگشت به منزل بعد از خطبه فدک»
قبل از بیان این فراز اهل سنت،
شبههای مطرح کردهاند، مبنی بر اینکه طبق روایت شیعیان حضرت فاطمه(س)پس از بازگشت از مسجد وایراد خطبه به علی ( ع) عتاب نمودند، که شما مانند جنین در خانه نشستهای و آنها حق من و تو را غصب کردند. اگر فاطمه (س)معصوم است،چرا به معصوم عتاب میزند. در این فراز پاسخ این شبهه واصل کلمات حضرت فاطمه(س)وعلت را بیان می کنیم :
شبهه برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک و گلایه حضرت فاطمه (س) ازامام علی (ع) به این سبب بوده است، تا اعمال زشت غاصبان حکومت به این وسیله بیان شود،تا به نسلهای امّت اسلامی تا قیامت بفهمانند ، که چه ظلمهایی از صدر اسلام بر اهل بیت(ع) روا داشتهاند. به مثالی قرآن توجه کنید : وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد، که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد، محاسن وسرش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»،طه/۹۴،، «گفت: اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم ،که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، موسی(ع) میداند، که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد، زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله رابرساند.
سرّ اینکه هارون(ع) بنیاسرائیل را رها نکرد و به موسی ملحق نشد،این بود،که اگر از میان قوم بیرون رفته بود، بهواسطهی گوساله پرستی ، عذاب بر آنها نازل میشد ، سرّ این که فاطمه الزهرا(س) در این فراز هنگامی که به امیر المؤمنین علی(ع) عرض می کنند:[اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ؟ ]
همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته ای؟! حضرت علی (ع)در جواب فاطمه (س) به این آیه اشاره نمودند و فرمودند: که اگر برای حق خود وحق شما قیام کنم ، تفرقه در مسلمین می افتد و دشمنان بر دین مسلط شده و دستگاه اسلام برچیده میشود. از سویی اگر شهر مدینه خارج شوم به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، بلا وعذاب الهی نازل خواهد شد.
قسمت دوم:
در روایتی از، امیر مؤمنان در باره دلیل قیام نکردن در فاجعه سقیفه پاسخی به سؤال تمام نسلها تا قیامت است، فرمود:«فَنَظَرْتُ فَاِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَلَا مَعِی مُسَاعِدٌ اِلَّا اَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْهَلَاکِ؛ وَلَوْ کَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَمِّی حَمْزَةُ وَاَخِی جَعْفَرٌ لَمْ اُبَایِعْ کَرْهاً وَلَکِنِّی بُلِیتُ بِرَجُلَیْنِ حَدِیثِی عَهْدٍ بِالْاِسْلَامِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ، فَضَنِنْتُ بِاَهْلِ بَیْتِی عَنِ الْهَلَاکِ، فَاَغْضَیْتُ عَیْنِی عَلَی الْقَذَی، وَتَجَرَّعْتُ رِیقِی عَلَی الشَّجَی وَصَبَرْتُ عَلَی اَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَآلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزِّ الشِّفَار.»
بحارالانوار،ج۳۰،ص۱۵،« نگاه کردم که نه کمک کاری دارم و نه یاری کنندهای؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودی حفظ کنم؛ و اگر برای من پس از رسول خدا عمویم حمزه و جعفر بودند با زور بیعت نمیکردم؛ ولیکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم؛ عباس و عقیل؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودی حفظ کنم؛ چشم خود را با وجود خار (در آن) بستم و آب دهان را با وجود تیغ فرو بردم و بر چیزی تلخ تر از علقم (گیاهی تلخ) صبر کردم؛ و بر چیزی درد آور تر از تیغ برای قلب، صبر نمودم » لذا حضرت فاطمه (س) با امام (ع) ابراز همدردی نموده و شایدچنین می فرماید: گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری؟!!
پس با بصیرت به تحلیل دو معصوم بزرگوار در آن دوران از اوضاع اسلام توجه خاص کنیم:
[ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع)]
سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت،
[وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ]
در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت او ،
[وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ]
و درخشش طلعت سیماى مبارک او بود،
[فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ،]
وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت،
چنین فرمود:
[قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام:]
در خطاب به امام علی(ع) فرمود:
[یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ]
ای پسر ابوطالب! سلام بر تو [اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ؟ ]
همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته ای؟
[وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ؟]
همانند آدمهای ظنین و متهم
(تهمت زده) در کنج خانه نشستهای؟
[نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، ]
تو کسی بودی که بالهای باز شکاری (شجاعان عرب) را در هم شکستی،
[فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ،]
پس چرا اکنون خیانت می کنند،ناتوان فرو مانده ایی؟!؟
[هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ]
این پسر ابیقحافه (ابوبکر)،
[ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی]
عطیه پدرم،را ربوده ،
[وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ،]
که وسیله زندگی ساده فرزندانم بود.
[ لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی،]
همانا او (ابوبکر) کوشش کرد که با من دشمنی کند،
[وَاَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی، ]
و او را در مکالمهای که با وی داشتم، دشمنترین (و لجبازترین) دشمنها یافتم،
[حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا،]
تا آن جا که انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند،
[ وَالْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، ]
و مهاجرین، ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند،(رشته دوستی و خویشی را گسسته اند)
[وَغَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا،]
و جماعت (حاضر در مسجد)، چشم خود را روی هم نهادند تا مرا نبینند،(همه تنهایم گذاشتند.)
[ فَلا دَافِعَ وَلا مَانِعَ، ]
نه کسی بود که دفاع (از من) کند، و نه کسی مانع (از ستم) شد.
[خَرَجْتُ کَاظِمَةً،]
از خانه با دلی آکنده از خشم خارج شدم،
[ وَعُدْتُ رَاغِمَةً، ]
ودر نهایت خواری بازگشتم،
[اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ،]
آن روزی شکست خوردی که منزلت خویش را نادیده گرفتى،( چهره فروتنى و خوارى بر خاک ساییدى. )
[ افْتَرَسَتِ الذِّئَاب]
روزگاری در شکار گرگان بودی وانها را می دریدی،( تو شیرمردى بودى که گرگان را مىکشتى،)
[وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ، ]
امروز خاک را فرش خود قرار دادهای ،
[مَا کَفَفْتَ قَائِلًا،]
نه گویندهاى را از گفتار بیهودهاش باز می داری،(نه پاسخ گوینده ای را می دهی ،)
[وَلا اَغْنَیْتَ بَاطِلًا،]
ونه سخن یاوه ای را ممنوع می سازی( و نه با ابطال باطل نفع و فایدهاى به من عاید گردانى)
[ وَلا خِیَارَ لِی، ]
من هم هیچ اختیاری ندارم.(من نیز هر چاره ای را از دست داده ام،)
[لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی وَدُونَ زَلَّتِی، ]
اى کاش پیش از این خوارى (ظاهری و گوشهنشینی، تو) من مرده بودم.
[عَذِیرِی اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً،وَمِنْکَ حَامِیاً، ]
خداوند را پوزش مىطلبم ، عذر خواهم اگر سخن به تندى گفتم و یا از یارى نکردنت بر آشفتم ، چرا که قدرت حمایت از خود ندارم.
[وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، ]
وای بر من در هر طلوع خورشید
[مَاتَ الْعَمَدُ]
که پناه من از دنیا رفت ،
[ وَهَنَتِ الْعَضُدُ،]
و بازویم سست و ناتوان شد،
[ شَکْوَایَ اِلَی اَبِی، وَعَدْوَایَ اِلَی رَبِّی،]
چه کنم جز آنکه شکایت به نزد پدر برم و رعایت و یارى از حق طلبم؟! )
[ اللَّهُمَّ اَنْتَ اَشَدُّ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَاَحَدُّ بَاْساً وَتَنْکِیلًا.]
خدایا! نیرویت از همه کس فزونتر و عذاب ونکال تو از همه شدید تر است !
[فقال امیرالمؤمنین علیه السلام:]
حضرت علی در پاسخ فرمود:
[یٰا بٍنتَ سَیّدَ النّبیّن]
[لا وَیلَ لَكِ، بَلِ الْوَیلُ لِشانِئِكِ،]
ویل بر تو نیست، بلكه سزاوار دشمن ستمگر توست،
[ نَهْنِهْنی عَنْ وُجْدِكِ، یا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیةَ النُّبُوَّةِ،]
از اندوه و غضب دست بردار،
ای دختر برگزیده خدا و ای باقیمانده نبوت،
[ فَما وَنَیتُ عَنْ دینی، ]
من در دینم سست نشده
[وَ لااَخْطَأْتُ مَقْدُوری،]
و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمیكنم،
[فَاِنْ كُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفیلُكِ مَأْمُونٌ،]
اگر تو برای گذران روزیات ناراحتی، بدانكه روزی تو نزد خدا ضمانت شده و كفیل تو امین است،
[ وَ ما اُعِدَّ لَكِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِی اللَّـهَ.]
و آنچه برایت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس برای خدا صبر كن.
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
[فقالت: حَسْبِی اللَّـهُ،
[و أمْسَكَتْ.]
خدا مرا كافی است، آنگاه سکوت نمود، این حدیث اوج اندوه دخت گرامی رسول خدا (ص) را در ستمهایی که دیده است میرساند، و از طرفی برای ثبت در تاریخ از این روش استفاده نموده است، تا دشمنانش را سر در گم نموده و آیندگان را از آنچه گذشته است با خبر نماید،جمله به جملهٔ این حدیث شرحی دارد، درفرازی از این حدیث خطاب حضرت صدیقه طاهره (س) به حضرت علی (ع) که میفرماید:
[هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ.}
ابوبکر، هدیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من ربوده است!!حضرت فاطمه (س) به سه نکته اساسی اشاره فرمودهاند:
جمله اول:هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی،،دلالت میکند که ابوبکر حقوق مسلّم فاطمه (س) را غصب کرده است.
جمله دوم«نَحِیلَةَ اَبِی» اثبات میکند که فدک هدیه پیامبر اکرم (ص) به حضرت بوده است که علمای بزرگ اهل سنت همانند
طبری و ذهبی با صراحت گفتهاند: فدک ملک شخصی پیامبر اکرم (ص) بود و به فاطمه (س) هدیه نمود، و چنین تاکید کرده اند:
خیبر متعلق به همه مسلمانان بود، ولی فدک مخصوص رسول خدا بود چون با لشگرکشی فتح نشد.
جلالالدین سیوطی نیز از علمای اهل سنت مینویسد:: وقتی آیه «وآت ذا القربی حقه» اسراء/۲۶،، نازل شد رسول خدا فاطمه را فرا خواند و فدک را به وی بخشید.
جمله سوم: «وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ» نشان میدهد که فدک تنها محل درآمد خانواده فاطمه الزهرا (س)هست،
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ،، آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز می گردند
۲۰)«شرحی بر خطبه فدک»
«هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها واسناد آن»
۱) «جسارت در هجوم اول به بیت فاطمه (س)»
بزرگ ترین حادثه تاریخی پس از غصب خلافت موضوع هجوم و یورش به خانه وحی، و منزل فاطمه زهرا (س) است، که برای بیرون آوردن متحصنان و معترضان به غصب خلافت انجام گرفت. قبل از اینکه ماجرای هتک حرمت بیت دخت نبی اکرم(ص)
بازگو کنیم ،به چند روایت توجه کنیم :
یکی از دستورات ارزنده و آداب اخلاقی اسلام، خداوند می فرماید:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا...نور/۲۷،،»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید.»,پس هیچ مسلمانی حق ندارد، بدون اجازه و رضایت صاحب خانه، به منزل کسی وارد شود .البته برخی از خانه ها از مقام و منزلت خاصی برخوردارند،در این میان خانه پیامبر اکرم(ص) از احترام ویژه ای برخوردار است، لذا خداوند دستور مخصوصی در این باره می دهند، و می فرمایند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ ....»احزاب/۵۳،،
«ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه های پیامبر وارد نشوید، مگر زمانی که به شما اذن [اجازه ] داده شود.»
همچنین خانه هایی است، که خداوند ورود به آنها را نیز بدون اجازه ، اذن دخول نداده است،
و چنین می فرماید:
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»نور/۳۶،،خانههای که مرکز نور الهی است، به اذن الهی رفعت ومنزلت یافته اند، که همواره محترم و با عظمت باشند و نام وی در هر بامداد وشامگاه در آن ياد شود.
«ثعلبى مفسر شافعی مذهب قرن پنجم» در تفسير این آیه روایت مىكند: روزى پيامبر اكرم(ص) مشغول تلاوت اين آيه بود. ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانهى فاطمه (س) و على (ع) از مصاديق اين آيه است؟ فرمود: آرى، از بهترين مصاديق اين آيه است۰
امام باقر (ع) فرمود: منظور از «بيوت» در اين آيه، خانههاى انبيا و ائمه (ع)می باشند.
بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۲۷،،
در زيارت «جامعه کبیره» نیز
خطاب به ائمّه معصومين عليهم السلام مىخوانيم: جعلكم فى بيوت أذن الله أن ترفع ... تاکید بر این است،که حرم امامان معصوم عليهم السلام، يكى از مصاديق اين آيه است.
پس بهترین خانه ای که رفعت و مقام خاصی دارد ، بیت دخت نبی مکرّم(ص) و علی (ع) و فرزندان آن دو، می باشد،که خداوند را به بهترین وجه عبادت و تقدیس نموده اند .
اکنون باید دید، که مأموران دستگاه خلافت احترام خانه فاطمه (س) را تا چه حد رعایت کردند؟!!
در روایات از کتب شیعه واهل سنت نوشته اند، دستگاه خلافت نه تنها حرمت این خانه را نگه نداشتند، بلکه بدترین جسارتها را بر آنها روا داشتند .این یورش در سه مرحله اجرا شد:
۱)هجوم اول: شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران از خانه امام علی(ع)!
۲)هجوم دوم: تهدید اهل بیت توسط حکومت و ارعاب مردم
به واسطه جسارت و قدرت نمایی !
۳)هجوم سوم: آتش کشیدن درب خانه حضرت فاطمه (س) توسط مهاجمین و ضرب و جرح حضرت فاطمه(س) و صدمات و لطمات وارده بر آن حضرت(س) توسط آنان و بیرون کشاندن اجباری حضرت علی(ع) از خانه توسط مهاجمین و تهدید ایشان به قتل!
«هجوم اول چگونه اتفاق افتاد؟»
اولین هجوم آنان دو روز بعد از تدفین پیامبر (ص)یعنی در روز جمعه به خانه وحی انجام گرفت. اصحاب سقیفه در طی این هجوم، درصدد شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران، از خانه امام علی(ع) بودند.
حوادثِ پس از «سقیفه » از تلخ ترین و دردناک ترین فجایع و وقایع تاریخ اسلام و زندگانی امیرمؤمنان علی (ع) و فاطمه زهرا(س) می باشد .
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می گوید:«جساراتی را که مربوط به فاطمه زهرا (س) نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است.»(شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۶۰)
ماجرای هجوم به بیت فاطمه (س)را طبری چنین می نویسد: عمر بن خطاب گفت:
«وَ اَللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَیکمْ اَلْبَیتَ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَی اَلْبَیعَةِ»
به خدا قسم! خانه را بر شما به آتش می کشم، یا اینکه برای بیعت خارج شوید.
در این هنگام مردم مدینه خطاب به او گفتند:
«إِنَّ فِیهِ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ وُلْدَ رَسُولِ اَللَّه(ص) وَ آثَارَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)!»
تو قصد آتش زدن خانه فاطمه(س) را داری در حالی که در این خانه دختر و فرزندان و آثار و یادگاران حضرت رسول اکرم(ص) هستند؟!!