5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امنیت اتفاقی نیست..
ماجرای تعقیب و گریز و رهاسازی ۲ کودک ربوده شده
🔹تعقیب و گریز و دستگیری عامل ربایش دو کودک تبعه خارجی در مشهد، منجر به بازگشت این دو کودک به آغوش گرم خانوادهشان شد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن روغن دنبه...
✅خرما اولین و قوی ترین داروی ضد سرطان است !
جالب بدونید ، اگر هر شخص روزانه 10 الی 15 مغز بادام را با 3 تا 5 عدد خرما بخورد
تا آخر عمرش نه سایدگی استخوان سراغش می آید و نه آرترز میگیرد.
😱زنده شدن دختر جوان بصورت پیر زن و گفتن حقایقی از شب اول قبر وشیعه شدن 😱
🔸 مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی فرمود: نزدیکی منزل ما ـ در نجف اشرف ـ ، زنی از سنی های عثمانی که به افندی معروف بودند از دنیا این زن، دختر جوانی داشت که در مرگ مادرش، خیلی بی تابی می کرد، او چنان ناله می زد، ضجه می کرد و اشک می ریخت که در تشییع جنازه، همه را متاثر نمود.
🔹 جنازه را کنار قبر نهادند و قبر را آماده کردند، اما وقتی خواستند جسد را دفن کنند این دختر که بی نهایت به مادر دل بسته بود، خود را بر روی پیکر مادرش انداخت و با گریه و شیون گفت: هرگز از مادرم جدا نمی شوم، مادرم را رها نمی کنم.
🔸 هرچه خواستند او را آرام کنند و از جنازه مادرش جدا کنند، نتوانستند. دخترک مصیبت زده چنان اضطرابی داشت و طوری بدن مادر را در آغوش گرفته بود که دیدند اگر بخواهند با خشونت جدایش کنند و او را به دور شدن از جنازه مجبور سازند، قطعا از غصه جان می سپارد.
🔹 سرانجام به این نتیجه رسیدند که جنازه را در قبر بگذارند، اما روی قبر را با خاک نپوشانند، فقط روی آن را تخته ای که دریچه کوچکی برای جریان هوا داشته باشد بگذارند تا دخترک قدری پهلوی جسد مادرش بنشیند و وقتی به وضع عادی برگشت، خود از درون قبر خارج شود.
به این ترتیب میت را در گور نهادند.
🔻 دختر مادر مرده هم شیون زنان و اشک ریزان کنار بدن سرد میت نشست، آنگاه روی قبر تخته ای قرار دادند که روزنه ای برای تنفس داشت.
🔺 آن شب، که شب اول قبر میت بود، دختر در میان گور، پهلوی جسد مادرش ماند.
سپیده دم بستگانش آمدند که از حال دختر باخبر شوند، وقتی تخته را از روی قبر برداشتند و دخترک را بیرون آوردند، مشاهده کردند تمام موهای سرش، سفید شده است.
🔶 آنان حیرت زده پرسیدند: چه شده؟! چرا موهایت یکباره سفید شده است؟
دختر گفت: دیشب که در کنار مادرم ماندم، دیدم مردی بزرگوار به همراه دو فرشته بر سر مادرم حاضر شدند.
آن دو فرشته که ماموران بازپرسی و سوال از اعتقادات بودند، شروع به پرسش از مادرم نمودند.
🔷 پرسیدند: پروردگارت کیست؟ مادرم جواب داد: خدای واحد. سؤال کردند: به کدام پیامبر اعتقاد داری؟
🔴 مادرم گفت: به محمد بن عبد الله.
🔸 آنگاه پرسیدند: امام تو کیست؟
🔸 مادرم ساکت ماند و به آن مرد نگاه کرد.
در این هنگام، آقای بزرگواری که میان آن دو فرشته ایستاده بود به آنان فرمود: من امام او نیستم. به محض اینکه فرشتگان این جمله را شنیدند، چنان با گرز آتشین بر سر مادرم کوبیدند که شعله های آتش به طرف آسمان زبانه کشید.
🔵 من از مشاهده حال مادرم چنان وحشت کردم که از شدت ترس یکباره جسم و جانم منقلب گردید و به این وضعی که می بینید دچار شدم.
به واسطه این حادثه تعداد زیادی از افندی ها و اقوام سنی آن زن به مذهب شیعه روی آوردند و شیعه شدند.
« داستان هایی از عقوبت منکرین و دشمنان ولایت »
14.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار زیبا..
💠قصه ماشاءالله نجّار
یک روایت عاشقانه از محبت امام حسین(ع)
داستانی واقعی از شفا یافتن مریضی که دکترها از او قطع امید کرده بودند.
🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤