✨﷽✨
#پندانه
🔴 الفبای حقکشی
✍خانم "الف" به بانک میرود و نوبت میگیرد، شمارهاش 135 است. همانجا دوستش را میبیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی 24 و یکی 25. شماره 25 را از او میگیرد و کارش را زودتر از 110 نفر دیگر انجام میدهد و خوشحال بانک را ترک میکند.
آقای "ب" راننده تاکسی است. هر روز دقایقی را فریاد میزند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند. امروز باران شدیدی میآمد. آقای "ب" کسی را سوار نمیکرد و میگفت که فقط دربست میرود.
خانم "پ" پنجره را باز میکند و زیرسفرهای را داخل کوچه میتکاند.
آقای "ت" در اتوبان میبیند که همه ماشینها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه خاکی میشود و از چند صد نفر جلو میزند و بعد به داخل صف ماشینها میآید.
خانم "ث" فروشنده است. کیفی میفروشد با قیمت 20 هزار تومان. توریستی از همهجا بیخبر میآید که کیف را بخرد. قیمت را میپرسد، در جواب میشنود: 60 هزار تومان.
آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیدهاند، در اتاقش را بسته، چایی میریزد و مینشیند کنار همکارش هرهر میخندد.
یک لحظه با خودتان روراست باشید و بپذیرید که همه ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایعکننده حق دیگران.
▫️حالا شما بیا و این عده از مردمی که تجاوز به حق دیگری را هر روز و هر روز تمرین میکنند، بگذار بهعنوان مسئول یک کشور.
▫️سوءاستفاده از قدرت و دیگر کارها، طبیعیترین نتیجه ممکن خواهد بود.
شهید علی الهادی نوجوان ۱۷ ساله مدافع حرم از حزب الله لبنان
رویای صادقه
دوستم شهید علی الهادی علاقه ی زیادی به شهید احمد مشلب داشت.این شهید اهل شهر نبطیه بود.
علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و اینطور تعریف کرد:
"یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم، از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی؟
گفت:بله،گفتم از شما یک درخواست دارم:
و آن اینکه اسم من را نیز جزء شهداء در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسد و شما را گلچین میکند بنویس.
شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟! گفتم:علی الهادی!
شهید احمد مشلب دوباره گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد...
اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد شهید شد.
راوی: دوست صمیمی شهیدعلی الهادی
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#تدبردرقرآن #سنتهای_الهی
🌸در#قرآن_کریم زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است
🔸یعنی اگر #یوسف خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم #تعبیر_خواب دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی
نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد.
🔸 یا اگر #یونس را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر #استغفار کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم.
🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم)
❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد.
🌸🍃🌸
حجت عاشق شهادت بود 5سال قبل از شهادتش اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود و با شهدا انس عجیبی داشت
قبل از شهادتش هر کس وارد اتاقش می شد بوی شهیدوشهادت به مشامش میخورد
و براین اساس بود که تقدیر الهی براین شد تا حجت خوبی ها در اسفند ماه 1390 در خرمشهر شهر خونین و در نزدیک ترین نقطه به مرقد اربابش حسین شهدشهادت را در جریان جنگ نرم و در حین ماموریت در ستاد راهیان نور کشور بنوشد. و اینچنین است که راه شهادت هنوز برای برخی خواص باز است ....
📜وصیت شهید حجت الله:
خدایا ! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.
شهید حجت الله رحیمی
🔻تصمیم برای تغییر🔻
همسر فرعون..
تصميم گرفت که عوض بشه..
عوض شد، و شُد یکی از زنان والای بهشتی
و به تعبیر قرآن، شد الگو برای همهی مومنین و مومنات..
🌴سوره تحریم، آیه ۱۱🌴
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ و َنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ و َعَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ اهل ایمان، همسر فرعون را بعنوان الگو مثال زده است.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: "ای ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ! ﺑﺮﺍی من ﺩﺭ بهشت، در ﺟﻮﺍﺭِ خودت، خانهای ﺑﻨﺎ ﻛﻦ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﻫﺎﻳﻰ ﺑﺨﺶ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻮم ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺠﺎﺕ بده".
پسر نوح..
تصميمی برای عوض شدن نداشت..
عوض نشد، و به تعبیر قرآن، شد یک عملِ غیر صالح..
غرق شد، و شُد درسِ عبرتی برای آیندگان..
🌴سوره هود، آیات ۴۵ و ۴۶🌴
وَ نَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی...
قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ...
وقتی طوفان شروع شد، نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: "پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است."
خداوند در پاسخ فرمود: "ای نوح! او در واقع از خاندان تو و نبوّت نیست، او یک عمل ناصالح است."
👈 اوّلی، همسر يک طغيانگر...!!!
👈 دوّمی، پسر يک پيامبرِ اولوالعزم...!!!
⛔️️ برای عوض شدن هيچ بهانهای قابل قبول نيست....⛔️
👈 اين خودت هستی که تصميم میگيری، عوض بشی یا نشی…
👌 هنوز هم دیر نیست...
از همین امروز، تغییر را شروع کن
🎀🍁🎀🍁🔸🍁🎀🍁🎀
💝درسهای مهم زندگی💝
۱- چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است …
٢- برای زیبا زندگی نکردن ، کوتاهی عمر را بهانه نکن ؛ عمر کوتاه نیست ، ما کوتاهی می کنیم
۳- هنگامی که کسی آگاهانه تورا نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن .........…
۴- برآنچه گذشت آنچه شکست آنچه نشد آنچه ریخت حسرت نخور زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد .
۵- تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است
۶- موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر میداریم به نظرمان میرسند.
🍁☘🍁☘🌸☘🍁☘🍁
شهادت طلب باشیم
شهادت را همـہ دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن یڪ اتفاق نیست!!!
گلیست ڪـہ برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری
بـہ بی دردها
بـہ بی غصـہ ها
بـہ عافیت طلب ها
شهادت نمی دهند
بـہ آنڪـہ یڪ شب بی خوابی برای اسلام نڪشیده!
یڪ روز از وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشتـہ
شهادت طلب نمیگویند!
دغدغـہ هیات،بسیج،ڪار جهادی
دغدغـہ ی دست این وآن را گذاشتن توی دست شهدا
دغدغـہ ترڪ گناه،آدم شدن،شهادت
بـہ حرف ڪـہ نیست،قلبت را بو میڪنند اگر بوی دنیا داد
رهایت میڪنند
اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزہ ڪنی
مجروح شوی
اما ڪم نیاوری
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی(ع)
شهادت را بـہ تماشاچی ها نمی دهند
🌷✨🌷✨🌹✨🌷✨🌷
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
💌 نامه امام صادق علیهالسلام به حاکم اهواز
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔹وقتی میخواست وارد سپاه شود #نه ماه طول کشید! وزنش نسبت به وزن ایده آل سپاه کم بود، چند وقتی شروع کرد به زیاد غذا خوردن ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت روزی که باید برای تست وزن میرفت، چاره ای اندیشید!!
🔸پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشید و چند میله آهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست و لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکه های ۲۵ و ۵۰ تومانی را جاسازی کرد، تا وزنش را به وزن ایده_آل سپاه برساند...! و بالاخره با زحمت زیاد در سپاه قبول شد...!
شهید روح الله صحرایی
به روایت همسر بزرگوار
شادی روحش صلوات