شهید سید علی اندرزگو در رمضان سال ۱۳۱۸ شمسی، در خیابان شوش تهران در یک خانواده متوسط متولد شد. با وجود سختیهای معیشتی زندگی، به تحصیل پرداخت و علوم حوزوی را نیز فرا گرفت. وی در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و نتیجه این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید اندرزگو نقش بسیاری داشت.
شهید اندرزگو فعالیتهای مبارزاتی خود علیه رژیم را از همان نوجوانی آغاز کرد و در ترور "حسنعلی منصور" نقش بسزایی داشت. با دستگیری همه همراهانش که در ترور منصور نقش داشتند، شهید اندرزگو زندگی مخفی خود را آغاز کرد و ساواک مدت ۱۵ سال سایهوار دنبال او میگشت. شهید اندرزگو، از اعضای شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه بود که تا پایان عمر مهمترین اشتغالش مبارزه و فعالیت برای سرنگونی رژیم ستمشاهی بود، سرانجام پس از سالها مبارزه با رژیم پهلوی، در ۲ شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در کمین نیروهای ساواک گرفتار شده و به شهادت رسید.
پس از بازگشت از عراق دوباره در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شد. وی در مدت حضور در قم، نزد آیت الله مشکینی و آیت الله مکارم شیرازی از درس تفسیر و اخلاق بهره برد و نزد آیت الله حاج میرزا یدالله دوزدوزانی قوانین و لمعه را آموخت. سید علی اندرزگو که با نام "شیخ عباس تهرانی" در حوزه علمیه قم رحل اقامت افکنده بود، به علت فعالیتهایی که داشت مورد شناسایی قرار گرفت و از لباس روحانیت خارج شد.
او به چیذر آمد و در مدرسهای که توسط حجت الاسلام سید علیاصغر هاشمی تاسیس شده بود، پناه گرفت و در آنجا به دروس حوزوی، ادامه داد. پس از مدتی مجدداً شناسایی شد و پس از رفت و آمدهای طاقتفرسا به افغانستان و … در کنار حرم رضوی سکنی گزید. شهید اندرزگو در مشهد نیز در درس مرحوم ادیب نیشابوری حاضر شد و بنا بر نقل همسرش، در مدت ۵ سال از محضر ایشان استفادهها برد و در حسینیه اصفهانیها در بازار سرشور نیز در درس آقای موسوی شرکت کرد.
💌 #خاطرات_شهدا
💛 شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده
یکبار ماه رمضان، مامان برای خرید به بازار رفت. آن روز من و مصطفی خانهشان بودیم. خیلی نگذشت که مامان دست خالی به خانه برگشت. مصطفی در را به روی مامان باز کرد و گفت:«به این زودی خریدتون تموم شد؟»
مامانم روی مبل نشست و با ناراحتی گفت:«اصلا خرید نکردم!» چادرش را روی مبل گذاشت و ادامه داد:«وقتی دیدم خیلیا به راحتی در ملأ عام روزهخوری میکنن، اونقدر ناراحت و عصبانی شدم که دیگه قدرت خرید نداشتم!»
مصطفی کنار مامان نشست و گفت:«کسی که روزهخوری میکنه، در واقع داره با خدا علنی میجنگه؛ چون خدا به صراحت توی قرآن این کار رو حرام دونسته. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امامزمان به درد میآد!»
📚 گزیدهای از کتاب «قرار بیقرار»
✍ فرازی از وصیتنامه:
مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم، چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امامزمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد!