eitaa logo
یاس کلیک(به خاطر تو)
70 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه، خورشید، ستارگان، همه ردیف شده اند. در برابر چشمانم نور، گرما، درخشش هیچ کدام دل مرا التیام نمی بخشند آن هنگام که چشم بر هم می نهی و مرا دل آشوبی عجیبی فرا می گیرد آن یک چشم بر هم زدن برای من عمری تمام می شود آه ای خالق عشق چقدر سخت است فراق معشوق حتی به اندازه چشم بر هم زدنی نکند این فراق نفسهای مرا به شماره اندازد؟ باکم نیست اگر دلم با دلت پیوند خورده باشد حتی تاریکی مطلق هم در فضای عشقت روشن‌ترین نور است. چون عشق نور است و روشنی بخش عالم وجود ۱۴۰۳.۱۹. ۱۲:۱۵. "یسار"
چون رود جیحون می رودازچشم من آب روان چون می روددامن کشان،یک یاس و شمس و ارغوان آخر چه سازم من دگر بی تابش رخسار او مانده ز من خوناب دل، از او بماند عطر جان ای شمع جمع انجمن، روشن نما چشم مرا بار دگر رخسار او تابان شود بر چشم جان ای خوش سفر خوش می روی، جان و دل ما می بری بنگر به احوال من و لختی در این وادی بمان گم گشته ره را هم ببر از وادی خوف و خطر سالک نمی داند چه سان آسوده گردد این زمان از کرده های ماضی اش، ازگفته های باقی اش یک گنج بی پایان شده، دیدار یار مهربان جان من و جانان من، گشته مه تابان من خورشید رویش تا ابد تابیده بادا بر جهان ۱۴۰۳.۰۵.۲۰. ۰۸:۰۴. "یسار"
گنبد طلایی ات، هر وجود مسی را طلا می کند نقاره خانه ات، بانگ لا اله الله را بر گوش جان‌های تشنه معرفت می نوشاند نسیم سحرگاهی شبستانهایت هر دل خفته ای را بیدار می کند ملائک، پیرامون کعبه حرمت در طوافند و من نشسته ام گوشه ای در برابر ضریحت، دل می سپارم به ترنم باران محبتت که رئوفانه بر سر و جان دل زائران بی وقفه می بارد. من در شگفتم از این همه لطف بر زائرانی که شاید، قضاوت عقل ظاهر بین من آنان را زائر نخواند که زیر لب زمزمه کنان قدم بر کوی محبتت می گذارند آمدم ای شاه پناهم بده ... و من اشک ندامت جاری بر رخسار و لبخند امید بر لب روبرویی نشسته ام و در اندیشه های خویش غوطه ور که مکبر ندا می دهد قد قامت الصلاه و من خویش را بر سیل تکبیر مصلین می سپارم. و آن میقات، عجب مأمنی است برای هر هراسناک گریزان از طوفان بلا و حصن حصینی است بر گویندگان لا اله الا الله و مگر حرم ، ترجمانی غیر این می تواند برای سالک عارف گریزان از خویشتن خویش داشته باشد ۱۴۰۳.۰۵.۲۱. ۰۹:۲۱. "یسار"
بوسه بر چشمان زیبایت خوش است چشم خورشید شما زیباوش است چشم تو آفاق جمله کائنات می دهد ابر مرا آب حیات نور تو انوار عالم را سزد هر دلی را سوی بالا می برد بی رخت چشم مرا آن نور کو کی نماز آرم برایت بی وضو آب چشمم می کند روشن رخم بی عنایاتت سپند آتشم مهر تو همواره جانا طالبم مهر و ماه آسمانت عاشقم عیب رخسار مرا مستور تو مأمن جانم شوی در گور تو ای شبانگاهان خطاب یا ربم بی حضورت بنده در تاب و تبم خود مرا از حول غم آرام کن این هوای سرکشم را رام کن ۱۴۰۳.۰۵.۲۲. ۱۸:۰۳. "یسار"
حس غریبی است صحن پیامبر اعظم، نه, صحن کوثر، نه, صحن جمهوری اسلامی، نه, صحن انقلاب، نه، صحن گوهرشاد، نه، جای جای این حرم امنیت و آرامش را به دلت جاری می کند. خیل مشتاقان، دلسوختگان، حاجتمندان، گرفتاران ، زائران هر یک در گوشه ای نجوا کنان، با امام. رضای خود، در گفتگویند. انگار هر کس حرف دلی دارد که محرم دلشان فقط امام رئوف است، و سال‌هاست که در دل نگه داشته تا فقط با امامش بگوید، ناگفته های دلش را, آن هم فقط در حرمش و در حضورش و من هم ناگفته های دلم را گفته ام و او سمیع النجوا و سمیع الدعاست و کلام ما را می شنود و سلام ما را علیک می گوید و حاجت روا می شوی اگر لایق باشی ۱۴۰۳.۰۵.۲۲. ۱۸:۲۸. "یسار"
شعر، غزل، مثنوی هنر، ساز، موسیقی همه و همه آمده اند که تو را به تصویر بکشند و مرا از جام شراب وجودت سیراب سازند این گونه است که هر شعر و غزلی مرا به وجد می آورد آندم که می‌خوانم یا می سرایم هر پرده نقاشی، خطوط زیبای چهره ات را بر دلم نقش می زند و ضرب آهنگ هر ساز تار و پود وجودم را به حرکت وا می دارد تا نوای دلنشین وجود هستی ات را با روح و جان من همنوا سازد و به مناجاتی در سحرگاه برد و از عمق وجود نجوا کنم من لی غیرک یا رب العالمین ۱۴۰۳.۰۶.۲۴. ۰۹:۱۹. "یسار"
ماه رویت را میان حوض آبی دیده ام با گل لبخند تو یک عمر من خندیده ام چون گلی در باغ گل با هر نسیم موی تو در میان گل ستان چون برگ گل بالیده ام بهر دیدار رخت ای ماه تابان غزل چون ستاره چون شفق در هر سحر تابیده ام مشک و عنبر می دهی با هر نسیم صبحدم من کنار باغ گل عطر تو. ا بوییده ام همچو مروارید غلطان در دل تنگ صدف بودی و از عمق دریای دلم کاویده ام رنگ رخسار مرا چون زردی گل در چمن بین، که از داغ فراق روی تو رنجیده ام عشق جز دیدار یار هم‌نفس در صبح نیست ماه رویت را میان حوض آبی دیده ام ۱۴۰۳.۰۵.۲۴. ۱۰:۳۸. "یسار"
دل است دیگر وقتی بهانه ات را می گیرد هیچ چیز جلودارش نیست تمام شب تا سحر به نجوای نام تو می گذرد بدون این که بدانم خوابم یا بیدار هر سکوت، هر هوهوی نسیم هر نغمه مرغ حق باز تو را یادم می آورد و نام قشنگت را بر زبانم جاری می سازد و چقدر شیرین است نامت که هر تلخ کامی را شیرین می کند از اندوه خالی می کند هر دل محزونی را من در سایه سار این نجوا بار دیگر زنده می شوم و زیستنی دوباره آغاز می کنم به امید رسیدن به وصلت ۱۴۰۳.۰۵.۲۵. ۰۸:۵۶.  "یسار"
سلام ای گوزللرین جیرانه بنزه ر فغانِ عشقیوی دولدوردی گوی لر منیم عمروم گِچه بیلمزدی سن سیز اولوب عشقین یولوندا خان و بَی لر محال لار ممکن اولماز اولماسان سن سنین عطرین نسیم، صحراده ایی لر فراقِ گولده بلبل چوخ چکر آه سنین هجرینده پروانه نه اِیله ار دولانار باشینه شمعین یانان جک اتوتا دوشه ر سنین آدونی دیلّلر منیم حالیم سحر ده ناز یاتان یار فقط مرغ سحر صحراده سویلر منیم درد و غمیم بس چوخدی یاران که شرح بو غمه ارتوخدی گوی لر ۱۴۰۳.۲۶. ۰۷:۳۹. "یسار"
شهر در جوش و خروش مردمانش همه آماده خدمت بودند بهر یک امر برزگی گویی از بهر سپاس شه دین شهر را بسته به آذین عزا همگان پر شده از عطر محبت در دل درب  کاشانه گشوده‌اند بهر مهمانی آنچنان گرم، نثارت کنندت سلام که دل   رهگذران جلب محبت گردد و تو در گفتن نه, در مانی . و چقدر بذل محبت نیکوست به سلامی، به کلامی یا که سیراب شدن از آبی یا که یک لقمه نانی که همه از ته دل بکنند بذل به زوار حسین با صفایی که تو  وصفش نتوانی گفتن کی توان ژرفترین دلها را  برسی بر  عمقش که ز ژرفای عمیقِ همهِ بحر عمیق است آن هم اینچنین پیوندد همه دلها بر هم همه از عشق حسین ۱۴۰۳.۰۶.۰۳. ۱۳:۴۰. "یسار"
اشک در دیده و چشمان سیاهم به در است گویی آن چهر مهش، تابش قرص قمر است تا که بگشوده شود برقع رخسار نکوش ماه رخسار وی اش، جام می معتبر است من به هر غمزه احساس دل بیچاره ام می دهم وعده دیدار رخش، در سفر است شاد باش ای دل و کن صبر براین درد فراق کز فراق رخ وی کاسه صبرم به سر است تا سحر چشم به باران شده ام اشک آلود که رخ ماه وی از من همه جا مستتر است. ماه را ابر خزان چهره بپوشاند باز دل دیوانه من ابر دو چشمش ثمر است ۱۴۰۳.۰۶.۰۳.۲۰:۵۸. "یسار"
برای من تو بهتر از فرشته ای که عشق خود بر دل من نوشته ای به پاکی خصال تو امید من که در بهشت گِل مرا بهشته ای تو بهترین ترانه سرود من که بر چمن به برگ گل نوشته ای خدا کند که گیرمت دمی به بر که در دلم گل وفا بکشته ای تویی مرا هماره در دلم امید که نور روی خود به دل بهشته ای چراغ راه زندگی تویی مرا به نور خود تو زندگی نوشته ای ۱۴۰۳.۰۶.۰۴. ۱۳:۰۴. "یسار"