در عملیات والفجر 8 قرار بود بچه های طرح عملیات برای عبور گردانها از خط، خاکریزی بزنند آقای فاضل الحسینی علاوه بر فرمانده گردان، از بچه های طرح عملیات نیز بود. مسئول زدن خاکریز یکی از برادران دیگر بود ولی ایشان چون اهمیت این خاکریز را می دانست رفت تا خاکریز بزند یکی از برادرها گفت: اگر می توانی برو کمک فاضل الحسینی کن چون دست تنهاست. جای خاکریز که رفتم دیدم لباس هایش را درآورده است و یک شلوار بادگیر و زیرپوش به تن دارد و سروصورتش پر از خاک شده است و بلدوزر را در زدن خاکریز هدایت می کند و همزمان با این که بلدوزر خاک می ریزد نیروهایش را پشت خاکریز مستقر می کرد
شهید سیدحسین فاضلالحسینی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
در والفجر هشت خاکریزی توسط واحد مهندسی زده شد و بچه ها در پشت آن مستقر شدند که بلافاصله دشمن اقدام به پاتک کرد. بعد از ظهر همان روز من به خط رفتم. دیدم آقای پلیان در حالی که آرپی جی می زند چشمانش قرمز است و صدایش نیز در نمی آید و چیزی را هم به آن صورت نمی شنود. برای همین با صدای بلند گفتم: آقای پلیان دیشب بیدار خوابی کشیدی یا بر اثر آرپی جی زدن های مکرر است که اینطوری شدی؟ گفت: فکر می کنم بر اثر آرپی جی باشد. چون از صبح حدود صد تا صدو بیست تا آرپی جی زدم.
شهید محمدعلی پلیان
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
عملیات والفجر 8 بود و در منطقه فاو مستقر بودیم «همتی » از گردان احتیاط، درخواست کمک کرد. اولین ستونی که به کمک «همتی » شتافت ما بودیم که گفتند:« بروید فلانجا را پوشش دهید که پاتک دشمن شدید است.» در پشت خاکریز موضع گرفته بودیم. آن روز همتی، دائم در خط رفت و آمد می کرد و در جابجایی نیروها و مشخص نمودن مراحل حساس سوق الجیشی به شدت فعالیت می نمود. خاک منطقه گل بود و همتی به خاطر اینکه راحت راه برود کفشهایش را در آورده بود و با پای برهنه در خط راه می رفت. صبح روز بعد من مجروح شدم و به قم انتقال داده شدم. آنجا شنیدم که خمپاره نزدیک سنگر «همتی » اصابت می کند و او طبق معمول از سنگر خارج می شود تا از نیروها خبر بگیرد و در حین خارج شدن از سنگر، مجدداً خمپاره ای جلوی پایش اصابت می کند و به شهادت می رسد.»
شهید علیاصغر همتی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
در عملیات فاو یکی دو مرتبه دیدم که صبح ها لباس برادر سمندری خون آلود است.من به او گفتم:محمد رضا تو کجایی وچکار می کنی؟ایشان جواب درستی به من نداد ولی یکی از دوستانش گفت:شبها که شما خواب هستید برادر سمندری برای حمل پیکر شهدایی که در تیررس دشمن هستند و روز نمی شود آنها را تخلیه کرد می رود و با توجه به تخصصش که تخریب است این کار را انجام می دهد تا چنانچه پیکر مطهر آنها هم مین گذاری هم شده باشند آن مینها را خنثی نماید.من آن زمان متوجه نشدم که ایشان معاون تخریب لشکر 21امام رضا(ع)هستند بعد از شهادتشان متوجه شدم که فرمانده گردان-موقع شهادتشان-بودند.
شهید محمدرضا سمندری مارشک
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
والفجر هشت بود كه فاو فتح شد. من به هر دري زدم، تا جزو اولين كساني باشم كه وارد فاو مي شوند. صبح وقتي رسيديم، عمو حسن زودتر از بقيه آن جا بود. چه جوري؟ نمي دانم. يك مبل پيدا كرده بود و رويش خوابيده بود.
يادگاران، جلد 15 كتاب شهيد حسن اميري (عموحسن) ، ص 91
عملیات میمک بود. منطقه خیلی بدی بود. بنده هم تازه وارد بودم. همان روزهای بدو ورودم، من با ایشام و چند نفر دیگر در حال پیش روی بودیم. عراقی ها پاتک داشتند. ما تعداد کمی نیرو بودیم که پشت خاکریز قرار داشتیم. تعدادی از نیروها هم مجروح شده بودند. واقعاً عملیات نفر با تانک بود. خیلی از رزمندگان هم شهید شدند. یادم می آید آقای سمندری یک آر پی جی برداشته بود و به خاطر اینکه روحیه نیروها را بالا ببرد و دشمن را به زانو در بیاورد، از مواضع مختلف شلیک می کرد. من خودم هم مجروح شده بودم و بشدت خون ریزی داشتم و فکر می کردم دیگر راه نجاتی نیست. امّا وقتی دیدم که ایشان با شجاعت تمام از هفت نقطه تیراندازی می کند، از یک نقطه تیربار می زد و از نقطه دیگری آر پی جی و از جای دیگر تک تیری زد، روحیه می گرفتم. و بدین وسیله می خواست روحیه از دست دفته نیروها را برگرداند.
شهید محمدرضا سمندری مارشک
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
هنگام عملیات میمک بود. هنگام شب مىبایستى جادهاى احداث مىکردیم که از رودخانه مىگذشت. در مسیر هم با سیم خاردار و هم با میدان مین برخورد کردیم. کار با کندى پیش مىرفت. چراغچى خودش را به این موقعیت رسانید. خودش جلو افتاد مسیر را چک کرد و جلو رفت. با سعى و تلاش بیش از حد او کارى که مىخواستیم از سر شب تا صبح انجام بدهیم را در نیم ساعت انجام دادیم. آنگاه آب و غذا و مهمات به منطقه ارسال شد.
شهید ولیاله چراغچی مسجدی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
یکی از برادران تخریب نقل میکند در عملیات میمک که ایشان به مدت سه ماه در واحد تخریب بودند یکی از برادران از ایشان پرسید: تا کی در منطقه خواهد بود، شهید گفت: 6 ماه دیگر. ولی به علت اخلاص زیادی که در واحد تخریب میدیدند، این مدت هم تمام شد و گفتند من دیگر به وطن باز نمیگردم و آنقدر در واحد تخریب فداکاری و ایثار کرد و هیچ شبی نمازش ترک نمیشد تا مخلص و عارف و عابد شد که بالاخره خداوند ایشان را به سوی خود فرا خواند.
شهید محمدحسن هویدا
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
به خاطر دارم روزی را که بعد از عملیات میمک بر اثر مجروحیت بستری شده بود، برای ملاقات ایشان به بیمارستان رفتیم و افراد دیگری که برای ملاقات نزد ایشان می آمدند را توصیه می کرد که: من کاری نکردم و همه کارها را برادران بسیجی انجام داده اند، لطفاً به ملاقات آنها بروید چون بعضی از آنها در اینجا غریب هستند و کسی را ندارند.
شهید رضا خضرائیراد
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
یک شب به عملیات میمک مانده بودیم. منطقه ای که باید عقبه را آنجا تشکیل می دادیم، بسیار تنگ و کوچک بود. مجبور بودیم تمام امکانات از جمله اورژانس و ... را آنجا سازماندهی کنیم. خیلی مشکل بود در روز، جرثقیل و سایر امکانات را انتقال دهیم زیرا عراقی ها می دیدند و به همین خاطر شبانه کارها را انجام می دادیدم و با این وضع کار به کندی پیش می رفت. نیروهای مهندسی از جمله آقای دهقان، آقای رمضانی، شهید علی پور، شبانه روز کار می کردند و در واقع سنگر سازان بی سنگر بودند. سردار قاآنی از من پرسید اورژانس آماده شده است؟ گفتم: کف سازی آن هنوز نیمه تمام است و مشغول تکمیل کردن آن هستیم. آقای قاآنی آمد و گفت: خسته نباشید دست شما درد نکند ولی من تا لحظه ای که اورژانس آماده نشود، اعلام آمادگی نمی کنم و بایستی ظرف چند ساعت باقی مانده آنرا آماده کنید و گرنه مسؤولیت دنیا و آخرتش به گردن شماست. پیش آقای دهقان رفتم عرض کردم که سردار قاآنی اینطوری فرمودند. ایشان گفت: این که چیزی نیست چرا خودت را ناراحت می کنی؟ بچه های مهندسی بقدری کار کرده و خسته بودند که خجالت می کشیدم به آنها بگویم دوباره مشغول کار شوند. ولی آقای دهقان با اینکه خسته بود سریع بلند شد و یک مقداری سیمان درست کردیم و کف اورژانس را سیمان کردیم و ایشان خاکریزهای پشت و اطراف را هم درست نمود و محوطه ی اطراف را کمی مرتب نمود و تا قبل از ساعتی که سردار قاآنی گفته بود، موفق شدیم کار را به اتمام برسانیم و اورژانس را آماده کنیم.
شهید محمدجمعه دهقان
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
حدیث (2) امام على عليه السلام :
مَن حَسُنَت نيَّتُهُ أَمَدَّهُ التَّوفيقُ؛
هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
نهج البلاغه، خطبه 184
حدیث (1) امام كاظم عليهالسلام:
مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ يُمنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفيقٌ مِنَ اللّه؛
مشورت با عاقلِ خيرخواه، خجستگى، بركت، رشد و توفيقى از سوى خداست.
تحف العقول، ص 398