eitaa logo
یاسین عصر
1.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
63 فایل
تنها کانال رسمی موسسه پژوهشی یاسین عصر 🌼محمدی دیگر در راه است...
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ چگونه پاداش خود را دو برابر کنیم؟! @yasinasr
هدایت شده از یاسین عصر
💠پست آخر💠 ✔️همه با هم دعای فرج را زمزمه می کنیم: إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌹 🍃🌸💖🌺🌷🌹💐🌸🌼🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9
هدایت شده از یاسین عصر
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💚 توسل امروز(روز پنجشنبه) 💚 🌹یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9
🔴عقوبت وحشتناک بدعت گذاشتن! (قابل توجه کسانی که ایام محسنیه رو بدعت میذارن و به دین ضربه میزنن!) ✳️در زمان گذشته مردی دلباخته دنیا بود که دوست داشت به ریاست و زرق و برق دنیا برسد، هرچه تلاش کرد از راه حلال به هدف برسد نتوانست. 💠 ناچار از راه حرام وارد شد، و دین تازه ای اختراع نمود و بساط عوام فریبی را به راه انداخت. 💥 طولی نکشید عده زیادی را به دور خود جمع کرد و شهرت یافت، و در نتیجه ثروتی فراوانی اندوخت و بر جمعی ریاست نمود. 🍀 اواخر عمر ناگاه از خواب غفلت بیدار شد و پیش خود گفت: وای بر من! این چه خطای بزرگی بود که مرتکب شدم، برای دنیا،بندگان خدا را گمراه کردم؟! 🍁آنگاه تصمیم گرفت برای جبران این خیانت بزرگ، افرادی را که گمراه کرده بود به راه راست و دین حق برگرداند. 🔰او همه را جمع کرد و حقیقت مطلب را با آنان در میان گذارد ⚡️ولی پیروانش گفته های او را نپذیرفتند. ✨مرد که چنین دید، زنجیر به گردن خود انداخت و سر آن را به زمین میخکوب کرد و گفت: من هرگز بند زنجیر را از گردن خود باز نمی کنم مگر اینکه خداوند مرا ببخشد و توبه ام را بپذیرد. 🌸خداوند به یکی از پیغمبران آن زمان فرمود: به این مرد دینساز و گمراه کننده بگو اگر آنقدر مرا بخوانی و ناله و زاری کنی که بند بند استخوانت از هم جدا گردد تو را نخواهم بخشید، 🔰مگر این که افراد گمراه شده را هدایت کرده و به راه راست برگردانی، و مردگانی را که به باطل کشانده ای زنده کنی و به راه حق هدایت نمایی... ?🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 📒بحار،ج 2، ص 267 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
▪️کوتاه👇👇👇 انتقاد فرشاد مومنی ، اقتصاددان از کسانی که معتقدند باید قیمت سوخت را آزاد کرد : 🔺️ چطور می گوئید هزینه های مردم باید با قیمت های بین المللی محاسبه شود ، اما درباره درآمدهای آن ها سکوت می‌کنید؟ 🔺️ مگر می شود با درآمدهای بورکینافاسویی در ایران ، هزینه های اروپایی کرد ؟! 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | آمریکا فیلم عملیات ادعایی کشتن البغدادی را منتشر کرد ژنرال فرانک مک کنزی : 🔺️ نیروهای آمریکایی پس از رسیدن به محل مخفیگاه البغدادی در استان ادلب سوریه ، یازده کودک را از محل درگیری بیرون بردند اما پنج نفر از نیروهای داعش که شروع به تهدید نیروهای آمریکایی کردند ، شامل چهار زن و یک مرد، کشته شدند. 🔺️ البغدادی که در یک تونل مخفی شده بود، پس از آنکه فهمید به زودی توسط نیروهای آمریکایی دستگیر خواهد شد کمربند انفجاری خود را منفجر کرد و خود و «دو کودک» را که به همراهش بودند ، کشت. ⚠️ لازم به ذکر است که در این کلیپ چیزی مشخص نیست. #کانال_رسمی_موسسه_پژوهشی_یاسین_عصر 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید 📌ایشون مدیر ارشد فارسی ۱ Farsi1 بودن... تایید تولید محتوای شبکه با ایشون بوده... سینا ولی الله 🚨قضاوت با شما ( با حجم بسیار کم) کاری از #موسسه_پژوهشی_یاسین_عصر 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | بخشی از سخنان ماهروزاده ، همسر غلامعلی حداد عادل و صاحب مدارس غیرانتفاعی فرهنگ در برنامه زاویه شبکه چهار سیما با موضوع بررسی عدالت آموزشی. پ.ن. #پرستو_مروجی 👇👇👇 🔺️ نگاه‌ تحقیرآمیز به دیگران و خود را برتر از دیگران دانستن يعنی همین‌ که می بینید. 🔺️ لابد چون در شأن ژن #حدادعادل نیستند ، باید مدرسه ای زد که اينها سوا باشن 🔸با حجم بسیار کم کاری از #موسسه_پژوهشی_یاسین_عصر 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
🆔 لینک مستقیم ویدئو با موضوع: نگاه تحقیرآمیز زن در آپارات آنلاین ببینید👇👇👇 https://www.aparat.com/v/dKhMS لینک آنلاین در 👇👇 http://yasinasr.ir/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%aa%d8%ad%d9%82%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%85%db%8c%d8%b2-%d9%87%d9%85%d8%b3%d8%b1-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%b9%d8%a7%d8%af%d9%84/
یک نکته مهمی رو خدمت شما مخاطبان محترم باید عرض کنم: بعد از بسته شدن پرونده پی ان دی مربوط به پرتاب ماهواره و... قرار بود پس از پایان بازجویی ها و تخلیه اطلاعاتی شبکه ای که دستگیر شد عطا اعدام بشه، اما رییس سیستم ما حجت الاسلام «...» جلوی این اعدام و گرفت. رییس احساس کرد این شبکه بدون پشتوانه یه آدم قدرتمند نمیتونه اون کارهارو انجام داده باشه. برای همین صبر کرد. عطارو در یک خونه امن نگه داشت. حاج کاظم میگفت برنامه ی من و رییس این بود که عطا اعدام نشه. باید می موند تا اون آدمی که پشت این جریان بود پیداش کنیم.. در یکی از بازجویی هایی که از عطا صورت میگیره، بعد از ده ماه اعترافی میکنه که همه رو به شوک فرو میبره. اگر یادتون باشه در مستند داستانی امنیتی عاکف سری دوم اشاره شد که همسر عطا مریض بود و عطا باید نوعی آمپول و تهیه میکرد تا همسرش از اون استفاده کنه و فوت نشه. «شرح کامل در مستند داستانی امنیتی عاکف سری دوم». برای همین حاج کاظم میگفت از این حربه و عملیات روانی روی عطا استفاده کردیم و گفتیم همسرت به دلیل عدم دسترسی به اون آمپول ها فوت شده. عطا داخل خونه امن داشت دیوانه میشد، خودش و به در و دیوار میزد که با خانوادش ارتباط بگیره اما حاجی قبول نمیکرد. حتی تقاضا کرد یک شب که کسی داخل آرامگاه نیست، نیروهای امنیتی اون و ببرن سرمزار همسرش، اما حاجی بازم قبول نکرد. حاج کاظم میگفت از همین حربه استفاده کردیم، عطا رو شکنجه روانی کردیم، تا اینکه بعد از ده ماه اعتراف کرد. عطا گفته بود: در طی مدتی که درگیر سکوی پرتاب ماهواره بودم، یک ایمیل محرمانه از تامی برایان اومده بود که شخصی ساعت 4 فلان روز با فلان شماره با تو تماس میگیره. اون روز رسید و با همون شماره با من تماس گرفتن. عطا میگفت تا پنج روز قبل از دستگیریم با این شخص حرف میزدم اما ناگهان ارتباطش با من قطع شد. هیچ وقت هم در طول اون چندماه ندیدمش. ارتباط ما تلفنی بود و هربار هم با گوشی مختلفی زنگ میزد. عطا اعتراف کرد هر هفته براش یه سیم کارت و موبایل جدید که گوشی بسیار معمولی و ساده ای بود می اومد و اون شخص ناشناس به اون خط زنگ میزد تا به عطا دستور کار جدید و بده. همچنین عطا اعتراف کرد اون شخص ناشناس در آخرین تماس بهم گفت وقتی گیر افتادی حق نداری بگی با شخصی ناشناس ارتباط داشتی، چون اگر من گیر بیفتم دیگه نمیتونم تورو فراری بدم. حاج کاظم برام تعریف میکرد بعد از اینکه عطا این حرفارو زد، یه لب تاپ بردیم جلوش گذاشتیم ، دونه دونه صداهایی که احساس میکردیم ممکنه صدای اون شخص ناشناس باشه رو براش پلی کردیم تا بشنوه ببینه آیا همون شخص هست یا نه؟ اما همش به در بسته خوردیم. مدت ها گذشت تا جایی که مشکل خانومم پیش اومد و فهمیدم ترک جمجمه سرش بخاطر ضربه های جاسوسای تحت امر عطا بود. اگر یادتون باشه یه شب رفتم سراغش چگ و لگدش کردم. بعد از ماجرای اون شب، عطارو منتقل میکنن به یه خونه امن دیگه. یک شب به طور اتفاقی حاج هادی با حاج کاظم به اون خونه ای میرن که عطا بازداشت بود. از طرفی حاج هادی هم اصلا مطلع نبوده که عطا داخل اون خونه نگهداری میشه. حاج هادی از روبروی یکی از اتاق هایی که عطا داخلش بوده داشت رد میشد وَ همزمان مشغول گفتگوی تلفنی با شخصی میشه که صداش به گوش عطا میرسه. عطا فورا از داخل درو میزنه و تقاضای دیدار با کارشناس و بازجوی خودش و میکنه. بازجوی عطا در 7 مرحله اول من بودم که تخلیه اطلاعاتی شد اما خب بنابردلایلی نامعلوم بعدا من و از ادامه بازجویی کنار زدن. عطا وقتی در میزنه، حاج کاظم میره سمت در، هادی رو از اون طبقه میفرسته پایین، بعد خودش میره داخل. عطا میگه این کی بود داشته اینجا حرف میزده. حاج کاظم بهش گفت چطور؟ اونم میگه این همون صدایی بود که من باهاش حرف میزدم.. خیلی به گوشم آشناست. شاید خودش نباشه، اما خییییلی بهش نزدیکه. نوع لهجش و... حاج کاظم خیلی شک میکنه. دیگه تقریبا همه ی پازل ها برای حاجی کامل میشه.
مخاطبان محترم دلیل عدم موفقیت آدم نخبه ای مثل حاج هادی این بود که بیش تر از این نمی تونست به نفوذی ها گرا بده چون به شدت زیر نظر حاج کاظم بود و نمیتونست حریف حاج کاظم بشه. چون حاج کاظم لحظه به لحظه با مهره های مخفی که کاشته بود تموم ارتباطات تلفنی، کد گذاری شده، ایمیلی، حضوری و کاغذی وَ همه چیز پیرامون حاج هادی رو کنترل می‌کرد و زیر نظر داشت. درمورد نسترن هم بهتون بگم که اون فهمید ما دنبالشیم، برای همین بعد از سفر به عراق قرار نبود دیگه به ایران برگرده. بلیطی که من از داخل کیفش گرفتم بلیط انگلیس بود. قرار بود از همون سمت بره انگلیس.. به همین دلیل وقتی در عراق متوجه حضورش شدیم و فهمیدیم داره فرار میکنه، فورا دستگیرش کردیم. وقتی در بَدوِ ورودم به عراق فهمیدم خودمم حتی لو رفتم، برای همین زرنگی کردم اون فایل مکالمه جلسه افشین عزتی و نسترن با اون افسران امنیتی آمریکایی و آل سعود رو که در پوشش نیروهای سفارت اومده بودن هتل نورالعباس، برای ایران نفرستادم. این کارم ریسک بزرگی بود، بنابراین میتونست برای من دردسر بزرگی بشه اما... یه مثال میزنم و ازش رد میشم. بر فرض مثال، اگر یک مامور امنیتی وسط عملیات یا حین ماموریتش به کسی شک کنه و احساس خطر کنه که ممکنه خودش حذف بشه، میتونه اون گزینه رو حذفش کنه و بهش جوری بزنه که از بین بره. حالا اینجا هم من طبق تجربه و... شک کردم که حاج هادی یه مرموزی هست که حُسن «مول» رو داره. سرفرصت براتون مول رو توضیح میدم. برای همین صوت شنود جلسه دیدار عزتی و نسترن با مهموناشون در هتل نورالعباس رو نفرستادم ایران و... یکی دیگه از مواردی که منو بیشتر اذیت میکرد و پازل های من و درمورد حاج هادی تکمیل میکرد، خبر دروغی بود که با جو سازی به من داد و گفت فرودگاه عراق رو باید فورا ترک کنی. منم ترک نکردم چون همون لحظه به ذهنم رسید چهره ای که اون در نظر داشت برام با موی تراشیده و سیبیلی بود که از ایران ایران اومدم، پس اون چهره شاید لو رفته باشه، اما این چهره جدید که حاجی توسط یه عامل موی مصنوعی و ریش مصنوعی و... فرستاد و حاج هادی نمیشناخت لو نرفته.. هادی از چهره جدید من در عراق با خبر نبود. شک نداشتم حاج کاظم داره یه چیزایی رو مخفی میکنه، وَ از پشت پرده مراقبتِ از جونم رو به عهده داره و نمیزاره هادی ازچیزی باخبر بشه. یکی از کارهایی که حاج هادی کرده بود این بود شبی که عاصف بعد از تعقیب به همراه عزتی و فائزه ملکی که توسط ملک جاسم به قتل رسید وارد کافه شد، فائزه در رفت و عزتی تنها موند.. اون شب هم کار حاج هادی بود. عزتی رو گذاشت بمونه تا کسی بهش شک نکنه که جاسوس هست تا سفید باقی بمونه و بتونه به کارش ادامه بده. برای همین فائزه رو فراری داد تا دستمون به اون هم نرسه و با یک تیر دوتا نشون بزنه. اون خبر و یکی از بچه های تحت امرش در ضدجاسوسی داده بودبهش. یعنی همون شبکه ای که داخل اداره برای خودش ترسیم کرده بود. تموم این شواهد و ادله رو به طور رسمی نوشتم، بردم دفتر حاج آقای (.....) ! وقتی هماهنگ شد رفتم داخل دیدم هنوز با حاج کاظم نشستن. برگه های گزارش رو دادم و رفتم نشستم روبروش. حاج کاظم هم کنارش نشسته بود.. رییس عینکش و زد به چشمش، همينطور که مشغول خوندن گزارش بود، دیدم حاج کاظم منو نگاه میکنه. با ابروش یه طرف و نشون داد بعد خودش و کمی عقب کشید و با دست زیر گردنش و به حالت اینکه داره با چاقو بریده میشه نشونم داد. فهمیدم رییس دستور عملیات دستگیری هادی رو صادر کرده و عاصف عبدالزهرا توی راه اداره هست.
همینطور که نشسته بودیم، ده دقیقه ای از دادن گزارش و مطالعه رییس گذشته بود که تلفن دفتر ریاست زنگ خورد.. رفت گوشی رو گرفت.. گفت: «بله. خب. کجاست؟ الان در و میزنم بیاد داخل.» قطع کرد رفت اثر انگشت زد درو باز کرد.. برگشتم نگاه کردم دیدم عاصف هست. رییس بهش گفت: «بیا داخل.» اومد داخل و در اتاقش و بست. عاصف اومد سلام علیکی با من وحاج کاظم کرد نشست.. رییس گفت: «خب چه خبر؟ کجاست؟» عاصف گفت: «خبر که زیاده.. خائن داشته موقع دستگیری هولم میداد در خونه رو ببنده فرار کنه، پام و گذاشتم لای در تا نتونه درو ببنده.. دید نمیتونه درو ببنده و حریف منو بهزاد و میثم نمیشه، درو یه هویی باز کرد اسلحه کشید روی من، منم معطل نکردم با پشت اسلحه زدم دماغ خرطومیش و شکستم. الآنم داخل اتاق بازجویی هست. بهزاد پشت در اتاق هست تا یه وقت کسی سمتش نره. رییس لبخندی زد گفت: «خوب کاری کردی.» بعد به حاج کاظم نگاهی کرد گفت: «بریم کاظم جان.. مهمون داریم.. باید حسابی وقت بزاریم ازش پذیرایی کنیم.» از دفتر رفتیم بیرون، خیال کردم باید با رییس و حاج کاظم بریم. اما به هیچ عنوان از این موضوع خبری نبود. مارو فرستادن پی کار خودمون. اما توضیحی رو پیرامون حاج هادی عرض میکنم، سپس سری سومِ پرونده ی مستند داستانی امنیتی عاکف رو میبندم. ریاست اداره و حاج کاظم شخصا از حاج هادی بازجویی کردن که به نظرم درست بود.. آدمی مثل حاج هادی بسیار زیرک بود و اصلا اعتراف نمیکرد. آدمی مثل اون خیلی راحت بازجورو فریب میده. اما خب شاهرگش دست حاج کاظم و رییس بود. پس باید از یک نخبه ی ضدجاسوسی که درحدوقواره خودِ هادی باشه، حاج کاظم یا یکی مثل رئیس تشکیلات بازجویی میکرد. حاج هادی اعترافات زیادی کرد، شبکه ای که درون سیستم امنیتی ما داشت، وَ در کشور وَ در بخش های مختلف صنعتی و اقتصادی و سیاسی فعال کرده بود، زیر ضربه ی ما قرار گرفت، اما اون فقط یک شبکه بود. مخاطبان محترم و ملت شریف ایران که بعدا این مستند داستانی امنیتی رو مطالعه میفرمایید، باید عرض کنم که «حاج هادی ها» در این مملکت زیاد بودند و هنوز هم هستند، که باید به موقع با حجامت نظام اون ها رو به تیغ محاکمه سپرد. وَ در آخر: زالوهایی که دارند خون این مردم بی گناه را میمَکَند، بدانند که افسران اطلاعاتی گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وَ سربازهای صفری همچون عاکف سلیمانی در این ممکلت، به هیچ عنوان اجازه نفس کشیدن به نفوذی ها را نمی‌دهند. چون گام دوم انقلاب برداشته شده وَ آن نامه، خطاب به ما جوانان بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ وَ اما در آخر، مناجاتی کوتاه با خداوندی که زمین و آسمان تحت امر او هستند: الهی، آن چه نوشتم، برای رضای خودت بود و اولیاءِ مقربِ درگاهت. الهی، آن چه نوشتم برای رضای خودت بود و خشنودی حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین. الهی، آن چه نوشتم، با وضو نوشتم، برای رضای خودت نوشتم وَ برای رضایت و خشنودی قلب نازنینِ آخرین حجتت روی زمین، حضرت ولی الله الاَعظم جناب ولیعصر ارواحنا لتراب مقدمهِ الفداء بوده. از همه ی عزیزان التماس دعای شهادت و عاقبت بخیری دارم. والسلام علیکم/والعاقبة للمتقین سرباز صفر کشور ایران وَ مردم مهربانش/ عاکف سلیمانی یاعلی مدد. 1398/08/08 ساعت 22:39 دقیقه / تهران @ysinasr