آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آن شب که خون از دامن مهتاب می ریخت
اسما برای غسل زهرا آب می ریخت
آن شب امیرالمومنین با اشک دیده
می شست تنها پیکر یار شهیده
میشست در تاریکی شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
میشست جسم هم دم دلداده اش را
قرآن زیر دست پا افتاده اش را
میشست جسم دختر خیر البشر را
میشست جای بوسه های میخ در را
صد بار از پا رفت و دست از خوشتن شست
جانان خود را در درون پیروهن شست
چشم از نگه، نای از نوا، لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست
ناگه فتاد آن تیره کوکب را نظاره
گریان به گرد آفتابش دو ستاره
از بی کسی در بال هم سر برده بودند
گویا کنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه هارا زد صدا پای جنازه
آن پرشکسته طائران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
چون جان شیرین جان او در برگرفتن
گل بوسه از آن لاله ی پرپر گرفتند
یکباره از عمق کفن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
ناگه ندا آمد علی بشتاب بشتاب
در دانه های وحی را دریاب دریاب
مگذار زهرا را چنین در بر بگیرند
مگذار روی سینه ی مادر بمیرند
می خوانم از سوز جگر آقا ببخشید
از غصه شد خاکم به سر آقا ببخشید
با هیزم و اتش به قصد کشت، ابلیس
شد سوی جنت حمله ور آقا ببخشید
راه نجاتی پشت در پیدا نمی کرد
هر قدر می زد بال و پر آقا ببخشید
سینه سپر آمد به یاری علی و
از آن لگد تا شد سپر آقا ببخشید
در کنده شد از جا و بار شیشه اش ریخت
در زیر پای چل نفر آقا ببخشید
هم ریشه های رو سری هم پیرهن سوخت
از شعله های روی در آقا ببخشید
در خانه اش بر اولین مظلوم عالم
بی حرمتی شد اینقدر آقا ببخشید
پای برهنه بی عبا با دست بسته
در کوچه ها با چشم تر آقا ببخشید
هر قدر میزد هر کسی با هر سلاحی
میزد مغیره بیشتر آقا ببخشید
با هم تبانی کرده اند انگار از پیش
میخ در و تیر سپر آقا ببخشید
امروز مادر سینه اش شد خرد از در
از نعل ها فردا پسر اقا ببخشید
هدایت شده از اشعار امام زمان ارواحنافداه
عمری که بی تو رفت یقینا حرام شد
بی تو دلم اسیر خیالات خام شد
آقا بیا که بی تو به پایان رسید عمر
آقا بیا که فرصت ما هم تمام شد...
خوبی نداشتم بدی ام را حلال کن
اقا دوباره وقت گذشت از غلام شد
بیچاره آن کسی که به دور از شما مدام
با هرکسی به غیر شما همکلام شد
بدبخت آن کسی که گرفتار نفس شد
خوشبخت آن کسی که فدای امام شد
رحمت بر آن که بهر تو از نام و نان گذشت
نفرین بر آن که شیفته ی نان و نام شد
آقا شب شهادت مادر رسیده است
روضه بخوان که طاقت اشکم تمام شد
از آن دمی که مادر ما پشت در رسید
از لحظه ای که خانه پر از ازدحام شد
مزد رسالت نبوی خوب شد ادا
بر دختر نبی چقدَر احترام شد
ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت
دیگر بیا بیا که زمان قیام شد
اشعار فاطمیه
{جوان مادر} هوامو داشته باش مادر ببین بازم زمین خوردم ولی هر بار نگام کردی تا اسم حیدر و بردم هوامو
هوامو داشته باش مادر
ببین بازم زمین خوردم
ولی هر بار نگام کردی
تا اسم حیدرو بردم
هوامو داشته باش مادر
هوامو داشته باش مادر
قبولم کن به فرزندی
به حق اون چشایی که
شبا از درد نمی بندی
هوامو داشته باش مادر
الهی تو روضه ت سفید بشه ریشم
نفس های آخرم بیا پیشم
بدون تو حتما جهنمی میشم
(جوان مادر)
-------------------
حلالم می کنی زهرا
که عمرت با خوشی نگذشت
خراب شد رو سرم دنیا
تا در روی تنت برگشت
حلالم می کنی زهرا
حلالم می کنی زهرا
برای روضه ی مسمار
حلالم می کنی زهرا
برای خون رو دیوار
حلالم می کنی زهرا
سه ماهه ازم رو گرفتی عزیزم
مریضی و من هم سه ماهه مریضم
بگو به سرم من چه خاکی بریزم
(جوان مادر)
---------------
خداحافظ خداحافظ
گل یاس و کبود من
خداحافظ خداحافظ
همه بود و نبود من
خداحافظ خداحافظ
خداحافظ خداحافظ
همه عشق و همه هستم
حلالم کن اگه اون روز
تو کوچه بسته بود دستم
خداحافظ خداحافظ
کجا میری ای تمام امیدم
سه ماهه من صورتت رو ندیدم
شده نیلی روی یاس سپیدم
دلم از خون شده دریا و، چشمم چشمه ی جویی
خدا را تا بگریم بیشتر از اشک! نیرویی!
قدَم خم گشته در پای سرشک خود، بدان مانم
که سروی، قامتش درهم شکسته بر لب جویی
چنان در شهر خود گشتم غریب و بی کس و تنها
که غیر از چشم گریانم ندارم یار دلجویی
الهی انتقامم را از آن بیدادگر بستان
که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی
فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا
ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی
به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه
که اینجا کشته ی راه ولایت گشته، بانویی
گرفتم در میان کوچه، پاداش رسالت را!
چه پاداش گرانقدری! چه بازو بند نیکویی!
مدینه! ثبت کن این را، که در امواج دشمنها
حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی
قلم برگیر و لب بر بند و خامش باش میثم
که وصف این حکایت نیست حد هر سخن گویی
میون کوچه ها آه
چهل تا بی حیا آه
یکی داره لگد میکوبه روی در چرا آه
(نزن نامرد)
عزیز مصطفی آه
زمین خورد بی هوا آه
روو خاک اُفتاده ناموس علیه مرتضی آه
(نزن نامرد)
به نا حق زدنش آه
فدا شد محسنش آه
میریزه روو زمین خونابه از زخم تنش آه
(نزن نامرد)
با حال مضطرش آه
توو آتیش سوخت پرش آه
نمونده جای سالمی دیگه روو پیکرش آه
(نزن نامرد)
چی اومد به سرش آه
جلوی شوهرش آه
میگه در بین شعله روبه روی حیدرش آه
(علی سوختم)
امان از میخ در آه
لگد شد درده سَر آه
پیچیده این صدا افتاده مادر بی پسر آه
(علی سوختم)
میون خون نشست آه
زدن پهلوو شکست آه
جلو چشمای مولا با غلاف بازوو شکست آه
(علی سوختم)
دلش هِی میطپید آه
توو کوچه چی کشید آه
میوفتاد روو زمین از پهلوهاش خون میچکید آه
(علی سوختم)
میون شعله ها آه
پیچیده این صدا آه
که جون من شده به پای عشق تو فدا آه
علی سوختم 4
*
توو آتیشا و دود آه
کسی کمک نبود آه
علی بیا ببین که یاس تو شده کبود آه
علی سوختم 4
*
چی مشه پشت در آه
به گل زدن شرر آه
لگد زدن به پهلوی من اینجا بی خبر آه
علی سوختم 4
*
پر از غمه دلم آه
آتیش مقابلم آه
یه میخ داغ اومد که میشه قاتلم آه
علی سوختم 4
*
جلوی بچه ها آه
منم توو شعله ها آه
تو رو با دست بسته می کِشن توو کوچه ها آه
علی سوختم 4
*
آتیش رو تنم آه
که ناله می زنم آه
توو شعله ها ببین که کشته می شه محسنم آه
علی سوختم 4
*
کجایی مادرم آه
بگیری در برم آه
بیا ببین توی تنوره خولیِ سرم
بیا سوختم 4
***
میون شعله ها آه یکی میزد صدا آه
آتیش گرفته دامنِ تموم بچهها، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
تو دستِ دشمنا آه، همه گوشوارهها، آه
بیا تو این غریبیا برس به داد ما، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
کنار عمّهها آه، دیدم تو قتلهگاه، آه
یه عده بیحیا آه، تنِ بابامو زیرِ دست و پا، آه
به زیرِ سنگ و تیر و شمشیرا و نیزهها، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
نبودی اومدن آه، همه جَری شدن، آه
تو که نبودی ما رو تازیانه میزدن، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
نبودی تو حرم آه، چی اومده سرم آه
با کعبِ نی شکسته شد پرم، آه
دیگه نگم چی شد با معجرم، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
نبودی پیشمون آه، سیاه شد آسمون، آه
ببینی گوش و چشمِ لالهگون، آه
چهل نفر با تازیانه دورِ عمهمون، آه
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
*
رأسِ حسین و نیزهها عمو سوختم
آتیش زدن به خیمهها عمو سوختم
(عمو سوختم، عمو سوختم)4
***
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها
انقلاب ما شکوهش وامدار فاطمهست
اعتبار این نظام از اعتبار فاطمهست
ما خدا را شکر چون کوه، استوار و محکمیم
الگوی ما، گامهای استوار فاطمهست
آری آری در مسیر نهضت پیر خمین
ما اگر ثابت قدم هستیم، کار فاطمهست
این صلابت، این شکوه، این قدرتِ ایران ما
گوشهای از معجزات آشکار فاطمهست
فتنههای دشمنان در نُطفه خنثی میشود
تا عَلَم دست امیری از تبار فاطمهست
هر چه داریم از همان " الجار ثم الدارِ " اوست
عزّت ما از دعای بیشمار فاطمهست
از سر هر مأذنه نام علی آید به گوش
پس یقیناً این حکومت شاهکار فاطمهست
زیر این پرچم که نام شیعه را احیا نمود
هر کسی خدمت کند، خدمتگزار فاطمهست
هر که در راه ولایت بگذرد از جان خویش
مطمئناً روز محشر در جوار فاطمهست
او زمین افتاد تا حیدر نیفتد بر زمین
شیعه، زنده از همین تقسیمِکارِ فاطمهست
یک نفر باید بیاید تا بگیرد انتقام
عالمی چشم انتظار یادگار فاطمهست
#زبانحال_امام_حسن با مادر ..
کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد
میشود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
میکنم دِق اگر این درد مکرر گردد
قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش
نیمه شب آه کشم سینه سبکتر گردد
میشود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین
میشود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد
کاش میشد بنویسند سَرِ کوچهی ما
آینه زود به یک آه مکدر گردد
کاش میشد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد
کوچهای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد
یادم اُفتاد که بالای سرت میگفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد
***
یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو
وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد
زینبت پا بشود خانه بهم میریزد
نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد:
کاشکی تشنهی ما آب نخواهد از شمر
نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد
ای بزرگ آیت خلّاق ودود
بهترین گوهر دریای وجود
کفو والا گهر شاه نجف
دختر ختم رسولان محمود
خلقت کون و مکان را علت
سر پیدا و نهان را مقصود
تو همان چشمهی کوثر هستی
که عطا کرد نبی را معبود
رتبه و جاه و جلالت بی حد
عزت و مرتبهات نامحدود
سینهات مخزن اسرار اله
چهرهات آگهی غیب و شهود
لیلهی قدری و قدرت مجهول
عصمت حقی و قبرت مفقود
از تو ابواب سعادت مفتوح
وز تو هر باب شقاوت مسدود
از تو انوار نبوت ظاهر
وز تو آثار ولایت مشهود
بی تو در حشر شفاعت موقوف
بی نگاهت همه عالم نابود
گر تو در حشر قدم نگذاری
اوفتد سوق شفاعت به رکود
بهر تعظیم تو خم پشت فلک
بهر تشریف تو عالم به سجود
دوستان تو به رحمت مقرون
دشمنانت ز سعادت مطرود
مهبط وحی خدا خانهی توست
به شما این همه عزت مسعود
هرگز، بی اذن شما جبرائیل
نتوان کرد در آن خانه ورود
بارها شخص شخیص احمد
شأن تو ام ابیها فرمود
مصطفی بوسه به دستت میزد
تا قیامت به نبی و تو درود
شب تزویج تو ای آیت قدس
به علی حضرت احمد فرمود
می سپارم به تو زهرایم را
همه ی دار و ندارم این بود
آه با آنهمه جاه و شوکت
که به شأن تو خداوند سرود
به در خانهات آتش افروخت
دشمن سنگدل پست و حسود
تا حمایت کنی از دین خدا
صورت و بازوی تو گشت کبود
سینهای را که نبی میبوئید
به خدا در خور مسمار نبود
آه مادر
تک و تنها رفتی پشت در
آه مادر
تو زمین خوردی جلو حیدر
آه مادر
به خدا نمی کنم باور
خونه ی وحیه و آتیشِ بلا، وا محمدا ۲
ترسیدن بچه ها توو سر و صدا، وامحدا ۲
با لگد ادا شد حق مصطفی، وا محمدا ۲
توی آسمون پیچیده این ندا، وا محمدا ۲
وای مادر
یه تنه مقابل لشکر
وای مادر
غرق خونه سوره ی کوثر
وای مادر
چی بگم از آتیشِ معجر
داغیِ میخه و طفل بی گناه، موندی بی پناه ۲
فضه رو صدا زدی میون راه، موندی بی پناه ۲
در و همسایه ها می کنن نگاه، موندی بی پناه ۲
علی درداشو باید بگه به چاه، موندی بی پناه ۲
آه مادر
سخته بین دود و خاکستر
آه مادر
مثل پروانه شدی پر پر
آه مادر
بیت الاحزان میگه درد آور... و
نقل مقتله که غرق خون شدی، نیمه جون شدی ۲
یه جوری زدن که قد کمون شدی، نیمه جون شدی ۲
بی هوا زدند و در شکسته شد، سر شکسته شد ۲
مرد خونه ی تو سر شکسته شد، سر شکسته شد ۲
سبک آه ریان...