56.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش کوتاهی از راهیان نور غرب بسیج دانش آموزی منطقه۱۲🌸✨
اللّهمَّ اَلرزُقنا الشّهادت فی سَبیلِک🤲🏻✨
راه شهیدان ادامه دارد....
#منطقه_۱۲
#ناحیه_امام_خمینی
#نسل_تمدن_ساز
95.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹اردو تشکیلاتی راهیان غرب کردستان🔹
🔸ناحیه امیر المومنین علی علیه السلام 🔸
▪️بسیج دانش آموزی▪️
▫️منطقه یک ▫️
#ناحیه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ناحیه_امیر
#منطقه_یک
فضا سازی دبیرستان هاجر بمناسبت هفته دفاع مقدس💚💫
#حوزه_۰۱۴_علامه_حسن_زاده_آملی
#ناحیه_مقاومت_بسیج_شهید_مطهری
#اداره_آموزش_و_پرورش_منطقه_۷
#دبیرستان_هاجر_دوره_دوم
سلام
از شما خانواده محترم قرآنی دعوت می شود با مراجعه به لینک زیر جهت ثبت نام در سی و دومین دوره مسابقات دارالقرآن بسیج اقدام نمایید
https://event.quranbsj.ir/
سلام علیکم
یکی از دانش آموزان در اردوی راهیان نور شمالغرب قرار بود روایتگری کنند که به علت کمبود وقت نتونستیم روایت ایشون رو بشنویم
متن روایت رو به من دادند و خواستن که اطلاع رسانی بشه
ممنون میشم وقت بذارید و متن ایشون رو بخونید
نام شهید :شهید حسین قاسمی شهرابی
تاریخ تولد : ۲۵ آذر ۱۳۴۳
تاریخ شهادت : ۲۱ مرداد ۱۳۶۱
علت شهادت : اثابت ترکش به پشت سر
محل عملیات : سر پل ذهاب
سن هنگام شهادت : ۱۷ سال ۶ ماه
محل زندگی : تهران خیابان شیوا
پدر و مادرش بعد از ۷ سال زندگی مشترک صاحب این فرزند پر روزی شدن وجود حسین عطر خاصی به زندگی این زوج و اطرافیانشان بخشید و بعد از اون ۳ برادر و ۶ خواهر دیگرش به دنیا آمدند به جز پدر و مادر ، داداش حسین هم حسابی هوای بچه ها رو داشت و دوران کودکی اونها تا وقتی که حسین بود خیلی خوب و شاد بود لذت بازی با برادر بزرگ تر و خوراکی های که همیشه حسین برای بچه ها میگرفت
حسین از بچگی خرید های خونه و حتی خرید های همسایه ها رو انجام میداد و در سن نوجوانی بسیار زیبا و رعنایی بود تا حدی که مادرش وقتی میخواست از خونه بیرون بره براش اسفند دود میکرد و چهار قل میخورند و در همون سن سال دوست داشت که کمک خرج پدرش باشه و توی کارگاه کیف دوزی مشغول کار شد و حقوقش رو به مادرش میداد و بخشی از اون رو در امورات خیر صرف میکرد
توی تابستون تا فرصت پیدا میکرد به شهرستان میرفت و باعث خوشحالی بقیه میشد حسین در سن نوجوانی تنها تکیه گاه پدر و مادرش بود نمازش رو اول وقت توی مسجد میخورند و به زیارت عاشورا توجه خاصی داشت و وقتی پا به سن جوانی گذاشت به علت زیبایی که داشت مورد توجه دختران بود و از این اتفاق احساس نارضایتی میکرد ، سنگینی نگاهشون رو حس میکرد .
در سن ۱۶ سالگی بی تاب جنگ شد و توی خونه آروم و قرار نداشت
با موافقت پدر و مادر وارد جبهه شد
۱۷ سال و ۶ ماه از سنش گذشته بود که پدرش حاج موسی زمانی که روی چهار پایه در حال بنایی ساختمان بود دستش شروع به لرزش کرد از چهار پایه پایین اومد و گفت پسرم شهید شد بقیه باور نکردن و گفتن حاجی خسته شدی داری توهم میزنی اما حاجی با تموم این حرف ها اون تاریخ رو توی دفترش یادداشت کرد ۲۱ مرداد سال ۱۳۶۱
چند روزی بود در اخبار رادیو که اعلام وضعیت شهدا و اسرا رو میکردن
۲۰ روزی بود که از حسین خبری نبود حسینی که حالا توی جبهه و بین رزمنده ها به سید حسین معروف شده بود رفتن دم خونه پدرش .
حاجی خوش رو به در رسوند و خبر شهادت حسین رو به حاجی دادن و گفتن قرار ما معراج شهدا
به خاطر عدم تطبیق نام حسین با سید حسین اجازه دیدار صادر نمیشد حاج موسی با دادن آدرس های دقیق از پسرش و دادن تاریخ شهادت و محل عملیات که سر پل زهاب بوده بالاخره تونست اثبات کنه که سید حسین معروف همون حسین خودشون و در آخر پیکرش در قطعه ۲۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شد .
این شهید رو به شما معرفی کردم که بگم فقط به شهدای معروف اتکا نکنید برین بپرسید تحقیق کنید درباره شهدایی که ازشون تا به امروز فقط به عنوان آدرس دادن استفاده میکردیم و سالها نام های زیباشون کوچه ها و محله های ما رو زیبا کرده بودند درموردشون تحقیق کنیم بشناسیمشون و بهشون افتخار کنیم
روایت از دانش آموز سال ۱۲ از منطقه ۱۴ نازنین زهرا فراهانی