#مناجات... تمام شد...
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
کِی می رسد تا آسمان ها ... بنده ای که
در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد
پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد
فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشته ای که روشنای دیده باشد
امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد
شاید خدا در لحظه های روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد
بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشد
دنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..
که اینچنین روی زمین پاشیده باشد
عالم ندیده که کسی مانند زینب (س)
مرثیه ی گودال را فهمیده باشد
حتّی اگر زیر گلویش را به جای ...
مادر ... میان کربلا بوسیده باشد ...
خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید را روی فراز نیزه جا کرد ...
#مناجات
آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می کنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت می کنیم
بین مسجد بیشتر باخود تعلق می بریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت می کنیم
هرچه روزی می دهی خرج معاصی می شود
ما فقط سواستفاده از رفاقت می کنیم
بیشتر دارد اجل سر به جوانان می زند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می کنیم؟
کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت می کنیم
سهم ما از قال صادق ها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت می کنیم
ذره ای دربندگی سختی نمی بینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت می کنیم
نهی از منکر نکردن معنی اش این می شود
از فساد و بی حیایی ها حمایت می کنیم
عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت می کنیم
خاک خاک کربلا باشد غذاهم می شود
روزه را افطار با یک ذره تربت می کنیم
از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت می کنیم
#مناجات
رفتی ای ماه خدا ماه جلی
ماه مهمانی حق ماه علی
مه عشق و مه شور و مه نور
مه دلدادگی و ماه سرور
مه عفو و مه غفران گناه
ماه دلبستگی دل به الاه
با نوایی همه لبریز دعا
داشتم در دل شب با تو صفا
همنوا با دل زارم بودی
چلچراغ شب تارم بودی
همه شب با دل پر از غم و آه
خجل از معصیت و بار گناه
می زدم توبه به هر شعله نفس
رو به درگاه تو می کردم و بس
اینکه سرمست ز صهبای توام
عاشق خلوت شب های توام
می روی ای مه پر قدر و بها
ای صفا بخش دل و دیده ما
اشک ما بدرقه راهت باد
نرود خاطره هایت از یاد
بشود گر ز من این عمر تمام
می خورم حسرتت ای ماه صیام
تا شوم بار دگر مهمانت
ز کرم ریزه خور احسانت
محمد مبشری
#مناجات
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یک باره چو اوراق خزان رفت
شد زیر وزبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بی قدری ما چون نشود فاش به عالم
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
بر داشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
#مناجات
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
فاضل نظری
#مناجات
آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شبهای آخر من و ماه صیام شد
درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شد
سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم
دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد
بین دعای آخر سفره دعا کنید
شاید که سال، سالِ ظهور امام شد
آقا دعا کنید که شبهای آخر است
شاید که مهمانی ما هم به کام شد
*رحمان نوازنی*
#مناجات
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا، عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
شاعر:علی اکبر لطیفیان
#مناجات
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
توشه برای روز جزا برنداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
یادش به خیر، سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
یادش به خیر لحظه ی افطار ... تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد
دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد ...
وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد
هر کس به نوبهی خودش از او بها گرفت
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد ...
محمد فردوسی
#مناجات
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق
پایان اشک و سوز و نوا می رسد رفیق
تا اینکه ماه لطف خدا می شود تمام
اتمام کار اهل بکا می شود رفیق
ماه خدا تجلی پرواز بنده است
پایان پر زدن به هوا می رسد رفیق
قطع یقین بدان که در این ماه؛ عاقبت
با افتخار عیدی ما می رسد رفیق
فردا گدا برای گدایی کجا رود؟
پایان کار شاه وگدا می رسد رفیق
این گریه های ما به خدا بی نتیجه نیست
برگ ضمانتی ز رضا می رسد رفیق
هرکس که راه وشیوه اوخط رهبری است
محشر به خدمت شهدا می رسد رفیق
هم عاقبت به خیرو هم اینکه شود عزیز
هر کس به محضر علما می رسد رفیق
باور کنید با نظر لطف فاطمه
روزی برات کرب و بلا می رسد رفیق
بعد از سه ماه گریه برآن شاه تشنه لب
باز این چه نوحه وچه عزا می رسد رفیق
شاعر : حبیب باقرزاده
2_5368296687175467102.mp3
1.61M
خداحافظ ماه رمضون... 😭😭😭
فایل صوتی رو گوش کنید