eitaa logo
🌴 یاوران نماز 🌴
22.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
427 فایل
ارتباط با ادمین جهت هر گونه انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال @Yazahra8054 سایر کانالهای ما ✅کانال ره توشه مبلغان👈 @rahtoosheh12 🔰کانال یاوران قران👈 @yavaraneQoran1
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 محمد‌حسین ، مسئول تأمین لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب ✍رسم رزمنده‌ها بود اینکه یک بدهند به هم و بگویند چند خطی برای مان بنویس. 📋 برای یکی از دوستانش نوشت «بسم الله الرحمن الرحیم ، همیشه با باش» 📋 برای دیگری نوشت «بسم الله الرحمن الرحیم اول وقتت ترک نشه» یادگاری هایی که از محمد برایمان مانده. 📚 ستارگان حرم کریمه ، جلد ۲۰ ، خاطره ۲۷ از رجب جهرمی. شب جمعه است شهداء را یادکنیم با صلوات اللهم صل علی محمدوال محمد🌹 🆔کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
🌷حاج حسین یڪتا می‌گــفت: در عالــم رویا به گفتم چرا برای ما نمی‌ڪنید ڪه شــهید بشـــیم؟! میگـفت ما دعـا می‌ڪنیم براتون شهادت میـــنویسن ولی می‌ڪنید پاڪ میشه!! 🚫 شادی روح شهدا صلوات(اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ) 🆔 کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
در نماز 👈 استاد مرتضی مطهری رضوان الله علیه اهمیّت فوق العاده ای برای نماز قائل بودند، ایشان هرگز با لباس خانه، نماز نمی خواندند خصوصاً را. 🔹 ما که از رختخواب بیرون می‌آئیم با همان لباس زیر نماز صبح را خوانیم، امّا ایشان به هنگام نماز لباس می‌پوشیدند، عمامه به سر می‌گذاشتند و خودشان را برای نماز آراسته می‌کردند. ✅ شاید این کار بدین سبب بود که می‌خواستند از همان آغاز که لباس می‌پوشیدند، پیدا کنند، یعنی من می‌خواهم کاری انجام دهم که سرسری نیست، 🔹 این حالت آمادگی قبل از نماز مسلّماً تأثیر روحی بسزائی [در ] دارد. 📚 طهارت روح؛ عبادت و نماز در آثار شهید مطهری ، خلاصه ای از صفحه ۳۱۸. کانال یاوران نماز 🔰👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ♻️
✨﷽✨ ✍ آثار فوق العاده خواندن بعد از هر نماز 👈حضرت پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :هر شخصی آية الكرسی را بعد از بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوی خواننده آية الكرسی نظر افكند و فرشته ای را بر انگيزد كه از آن زمان تا فردای آن كارهای خویش را بنويسد و كارهای بدش را محو كند . 👈در روایت دیگر نیز حضرت فرمودند : يا علی ، بر تو باد به خواندن آية الكرسی بعد از هر نماز واجب زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد شخصی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی كند و هر شخصی بعد از هر نماز آية الكرسی را بخواند به جز خداوند متعال شخصی او را قبض روح نمی كند و مانند شخصی باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شده است . 👈در روايتی از حضرت امام‌باقر (علیه‌السلام) آمده‌ است :" هر شخصی آية الكرسی را بعد از هر نماز بخواند از و بيچارگی در امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادی بخشد". 👈حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) : هر شخصی آية الكرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از و گناهان نگه دارد . 👈خداوند متعال فرمودند : شخصی كه بعد از نماز واجبش آية الكرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاكرين – اجر انبيا و عمل صديقين را عطا فرمايد . مداومت نمی نمايد به آن مگر پيامبر يا صديق يا شخصی كه از او راضی شده ام و يا شخصی كه را روزی او می نمايم . 📚 منابع ۱- قول ثابت ، ص ۴۱ . ۲- لئالى الأخبار ، ج ۱ ، ص ۲۰۸ . ۳- مصابيح الدجى ، ص ۱۲۹ . کانال یاوران نماز 🔰👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ♻️
🎀 جمعه های کانال ✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 🔰کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab 🔰کانالی جامع بروز و کاربردی در ایتا
﷽ 🌷🌸 عبادت با و 🌸🌷 🔸 عبادت با نشاط و رغبت، روح انسان فوق العاده لطيف است و زود عكس العمل نشان مى‏ دهد. اگر انسان در یک كارى بر روح خودش فشار بياورد - تا چه رسد به روح ديگران- روح فرار می کند. 🔸 مثلًا پیامبر اكرم فرمودند: «يا جابِرُ انَّ هذَا الدّينَ لَمَتينٌ فَأوْغِلْ فيهِ بِرِفْقٍ » 📚 كافى ؛ ج ۲ ؛ ص ۸۶ و ۸۷. عبادت را آن قدر انجام دهيد كه روحتان نشاط دارد و آن را با ميل و رغبت انجام مى‏ دهيد. 🔹 وقتی دیدید و نافله سخت و سنگين است يعنى به زور داريد بر خودتان تحميل مى‏ كنيد. فرمود: ديگر اينجا كافى است. 🔹 تحميل سبب می شود روحت كم كم از عبادت گريزان شود. هميشه كوشش كن در عبادت با نشاط و خاطره خوش همراه باشد. آن آدم هايى كه خيال مى‏ كنند با سخت گيرى بر خود و دیگران زودتر به مقصد مى ‏رسند اشتباه مى‏ كنند، اصلًا به مقصد نمى‏ رسند. 🌳 علیه السلام فرمود: مردى مسلمان ، همسايه ‏اى داشت مسيحى. با او رفت و آمد ‏كرد تا كم كم تمايل به اسلام پيدا كرد و به دست او مسلمان شد. مسیحی تازه مسلمان، دید قبل از طلوع صبح همسایه اش درِ خانه ‏اش را مى ‏زند تا او را برای عبادت به ببرد. 🌳 بيچاره بلند شد گرفت و به مسجد رفت. [پس از خواندن نمازهاى نافله‏] گفت: تمام شد؟ گفت: نه، نماز صبحى هم هست. را هم خواند. 🌴 تمام شد؟ نه، بگذار نافله بخوانيم، مستحب است. آنقدر نافله بخوانيم كه بين الطلوعين بيدار باشيم. آفتاب طلوع كرد. گفت: یک مقدار بعد از آفتاب هم [عبادت كنيم‏]. 🌴 ظهر هم او را براى نماز نگه داشت و تا عصر نيز نگاه داشت و بعد گفت: تو كه غذا نخورده ‏اى، نيت روزه هم بكن، 🍀 و خلاصه او را تا دو ساعت از شب گذشته رها نكرد. فردا صبح كه رفت درِ خانه ‏اش را زد، گفت: كيستى؟ گفت: برادر مسلمانت. براى چه آمده ‏اى؟ آمده‏ ام برويم براى عبادت. 🍀 گفت: اين دين براى آدمهاى بيكار خوب است، ما استعفا داديم، رفتيم به دين اول. بعد امام صادق فرمود كه اين‏طور نباشيد. اين شخص انسانى را مسلمان كرد و بعد به دست خودش مرتد و كافر كرد. 📚 مجموعه‏ آثار استاد مطهرى ، ج‏ ۱۶ ، خلاصه ای از ص ۱۵۷ و ۱۵۸. 🆔 لینک کانال👇👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💓 از به امامت ردّانی پور 💓 🗓 15 مرداد، سالروز شهادت شهید مصطفی ردانی‌پور 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
🌸 نماز هدیه به معصومین 🌸 💛🔸 می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ 💛🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. 📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6. پنج است شهدا را یاد کنید باصلوات اللهم صل علی محمدوال محمد و عجل فرجهم🌹🌹 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 خط شکن نماز چمران 🔹 یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه. 🔹 ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. 🔹 همه از کمونیست ها می ترسیدند. 📚 یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران ص 9. پنج شنبه است شهدا را یاد کنیم با صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💠 خط شکن نماز چمران 🔹 یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه. 🔹 ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. 🔹 همه از کمونیست ها می ترسیدند. 📚 یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران ص 9. پنج شنبه است شهدا را یاد کنیم با صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💖 خجالت نکش، داد بزن 💖 🍏 سید مجتبی صفوی می گفت: «بچه مسلمان باید محکم باشد.» ایشان دستور داده بودند که وقت ظهر هر کجا بودند باید اذان بگویند. 🍎 یک روز رو به من کرد و گفت: «شما اذان می گویید؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم.» ایشان گفت: «یک سؤال از تو دارم؛ شما چه می فروشید؟» گفتم: «خیار، بادمجان، کدو و... .» 🍏 آقا پرسید: «آیا داد هم می زنی؟» گفتم: «بله آقا». گفت: «می شود یکی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم؛ آخر آقا من که جنس ندارم.» حالا اگر سر کار بودم و مثلاً خیار داشتم می گفتم خیار یه قرون؛ امّا اینجا که چیزی ندارم. 🍎 گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یک جوان با این هیبت و توانایی و قدرت، خجالت می کشد فریاد بزند «اللهُ اَکبر، أشهَدُ أن لا إله اِلّا الله» من شهادت می دهم که خدا از همه بالاتر است! خجالت می کشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی کشی با این همه عظمت، داد می زنی: «خیار یه قرون؟!» 📚 افلاکیان زمین، ص14 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
9⃣3⃣ ❤️سجاده‌ی‌ امشب را به نام شهریاری پهن میکنیم و ثواب نماز امشب را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم.. ❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏 💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده. 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
🌸 نماز هدیه به معصومین 🌸 💛🔸 می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ 💛🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. 📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6. پنج است شهدا را یاد کنید باصلوات اللهم صل علی محمدوال محمد و عجل فرجهم🌹🌹 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
﷽ 🌷🌸 عبادت با و 🌸 🔸 عبادت با نشاط و رغبت، روح انسان فوق العاده لطيف است و زود عكس العمل نشان مى‏ دهد. اگر انسان در یک كارى بر روح خودش فشار بياورد - تا چه رسد به روح ديگران- روح فرار می کند. 🔸 مثلًا پیامبر اكرم فرمودند: «يا جابِرُ انَّ هذَا الدّينَ لَمَتينٌ فَأوْغِلْ فيهِ بِرِفْقٍ » 📚 كافى ؛ ج ۲ ؛ ص ۸۶ و ۸۷. عبادت را آن قدر انجام دهيد كه روحتان نشاط دارد و آن را با ميل و رغبت انجام مى‏ دهيد. 🔹 وقتی دیدید و نافله سخت و سنگين است يعنى به زور داريد بر خودتان تحميل مى‏ كنيد. فرمود: ديگر اينجا كافى است. 🔹 تحميل سبب می شود روحت كم كم از عبادت گريزان شود. هميشه كوشش كن در عبادت با نشاط و خاطره خوش همراه باشد. آن آدم هايى كه خيال مى‏ كنند با سخت گيرى بر خود و دیگران زودتر به مقصد مى ‏رسند اشتباه مى‏ كنند، اصلًا به مقصد نمى‏ رسند. 🌳 علیه السلام فرمود: مردى مسلمان ، همسايه ‏اى داشت مسيحى. با او رفت و آمد ‏كرد تا كم كم تمايل به اسلام پيدا كرد و به دست او مسلمان شد. مسیحی تازه مسلمان، دید قبل از طلوع صبح همسایه اش درِ خانه ‏اش را مى ‏زند تا او را برای عبادت به ببرد. 🌳 بيچاره بلند شد گرفت و به مسجد رفت. [پس از خواندن نمازهاى نافله‏] گفت: تمام شد؟ گفت: نه، نماز صبحى هم هست. را هم خواند. 🌴 تمام شد؟ نه، بگذار نافله بخوانيم، مستحب است. آنقدر نافله بخوانيم كه بين الطلوعين بيدار باشيم. آفتاب طلوع كرد. گفت: یک مقدار بعد از آفتاب هم [عبادت كنيم‏]. 🌴 ظهر هم او را براى نماز نگه داشت و تا عصر نيز نگاه داشت و بعد گفت: تو كه غذا نخورده ‏اى، نيت روزه هم بكن، 🍀 و خلاصه او را تا دو ساعت از شب گذشته رها نكرد. فردا صبح كه رفت درِ خانه ‏اش را زد، گفت: كيستى؟ گفت: برادر مسلمانت. براى چه آمده ‏اى؟ آمده‏ ام برويم براى عبادت. 🍀 گفت: اين دين براى آدمهاى بيكار خوب است، ما استعفا داديم، رفتيم به دين اول. بعد امام صادق فرمود كه اين‏طور نباشيد. اين شخص انسانى را مسلمان كرد و بعد به دست خودش مرتد و كافر كرد. 📚 مجموعه‏ آثار استاد مطهرى ، ج‏ ۱۶ ، خلاصه ای از ص ۱۵۷ و ۱۵۸. 🆔 لینک کانال👇👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 🔰کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab 🔰کانالی جامع بروز و کاربردی در ایتا
🔻 با وضو راه می رفت دائم الوضو بود! 🔻 موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند، ولی حسن و اقامه را می گفت و نمازش را شروع می کرد. 🔻 می گفت: « زمین جای جمع کردن ثوابه.. حیف زمین خدا نیست که آدم بدون روش راه بره؟ 📖 کتاب یادگاران ، جلد ۲۵، خاطرات مقدم. 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💍 تا وقتی سمنان بود، نمازهایش را اول وقت می خواند. حالا دو ماهی می شد که به دانشگاه امام حسین علیه‌السلام رفته بود و می خواستم مطمئن شوم که این عادت را ترک نکرده است. 💍 پیامکی برایش فرستادم: « و اقامه برای نمازهای یومیه مستحبه. راستی میدونی توی هر شبانه روز چند بار کلمه ی حیَّ (بشتاب) رو تکرار می‌کنیم ؟» 💍 در جوابم نوشت: «شصت بار منظورت رو فهمیدم، خیالت جمع باشه !» 📖 آخرین نماز در حلب، صفحه ۳۶، خاطره ی پدر .
🌸 نماز هدیه به معصومین 🌸 💛🔸 می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ 💛🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. 📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6. پنج است شهدا را یاد کنید باصلوات اللهم صل علی محمدوال محمد و عجل فرجهم🌹🌹 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳ حل مسئله علمی به کمک نماز 🔻 : من یک جایی خواندم که یک شب تا دیروقت روی یک پیچیده‌ای کار می‌کرد و نتوانست آن را حل کند. شاگرد او نقل می‌کند که شهید مبالغ زیادی کار کرد، بعد که نتوانست این مسئله را حل کند، گفت برویم مسجد دانشگاه - گمانم دانشگاه شهید بهشتی- رفتیم داخل مسجد، دو رکعت خواند با حال، با توجه، بعد از نماز گفت فهمیدم، راه حل را خدای متعال به من نشان داد؛ بلند شد آمد و مسئله را حل کرد. این است، راه خدا اینجوری است. 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۱۲ 👤 باز پنجشنبهو یادشهدا اللهم صل علی محمدوال محمد و عجل فرجهم 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 🔰کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab 🔰کانالی جامع بروز و کاربردی در ایتا
🌸 نماز هدیه به معصومین 🌸 💛🔸 می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ 💛🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. 📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6. پنج است شهدا را یاد کنید باصلوات اللهم صل علی محمدوال محمد و عجل فرجهم🌹🌹 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی؛ نبینی از دستت رفته😍 بی شک گرفت حاجت خود را در این شد خادم الرضا و پس از آن شد😭 ⭕️ دوربین سراغ کسانی می‌رود که در جایی که در حرم نماز می‌خوانده مناجات می‌کنند، واکنش‌ها دیدنی است!
هدایت شده از 
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 🔰کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab 🔰کانالی جامع بروز و کاربردی در ایتا
﷽ 🍏 ثانیه ای تفکر ! 🍏 🔸 به نظر شما چرا رجایی با خودش عهد کرده بود که اگر غذا را زودتر از بخورد فردای آن روز را روزه بگیرد؟ 🔹 اگر شما کاری را به کسی بگویی و دوست داشته باشی آن را سریع انجام دهد ولی انجام ندهد، چه حسی پیدا می کنی؟ 🔸 به نظر شما چرا علیه السلام اصرار داشت که ظهر عاشورا، اول وقت و در بین جنگ، آن هم در مقابل لشکر دشمن، نمازشان را اقامه کنند؟ 🔹 تا حالا فکر کرده اید که چرا دکتر حسابی - پرفسور ایرانی- تمام موفقیت های خود را مدیون می داند؟ 🔸 آیا می دانید بهترین ساعات شبانه روز همان وقت و نماز است؟ 🔹 آیا تا به حال به معانی کلمات اذان دقت کرده اید؟ مثلاً «حَیَّ عَلَی الفَلاح» یا «حَیَّ عَلَی خَیْرٍ العَمَل»، آیا این جملات کارت دعوتی از سوی خدای مهربان برای تک تک ما نیست؟ 📚 پر پرواز ؛ ص ۶۲ 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab