eitaa logo
حسینیه مجازی زهرای مرضیه(س)
55 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
128 فایل
بیاکه بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح راصداقتی🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ میراث روحانی برای رئیسی ✖️۹ میلیارد دلار بدهی خارجی دولت ✖️۱۴۹ هزار میلیارد تومان بدهی دولت به بانک مرکزی ✖️۵۶۰ هزار میلیارد تومان بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی ✖️۲۵۲ هزار میلیارد تومان اوراق بدهی+سود......
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک حسینی(سلیمانی بازیگر سینما و تلوزیون) در اثر کرونا به حسین ع پیوست... خاطره اربعینی از ایشان😭😭😭
"طالبان در برخی مناطق از مردم خواسته‌اند به نشانه‌ی اینکه دختر جوانی در خانه دارند، روی در خانه‌‌ی خود علامت گذارند." باید زن باشی تاحتی فرسنگ‌ها دور از آن خاک، از تصور این وحشت، لرز را بر انگشتانت، خفگی را در گلویت و مرگ را در قلبت احساس کنی. 🤲 پ.ن :بی‌تفاوت‌ نباشیم‌ و براشون‌ در این شب‌های عزیز دعاکنیم😔
*مقبل کاشانی* شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده. هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته. یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا. در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند. یک عده از افراد بر میگردند کاشان. یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری. از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه. همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن. *مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند. *مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید. ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود. حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان. و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش : *کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا* *در خاک و خون طپیده میدان کربلا* *گر چشم روزگار بر او زار میگریست* *خون میگذشت از سر ایوان کربلا* *نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک* *زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا* *از آب هم مضایقه کردند کوفیان* *خوش داشتند حرمت مهمان کربلا* *بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید* *خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا* *زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد* *فریاد العطش ز بیابان کربلا* - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود : ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . *محتشم ادامه داد :* *روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار* *خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار* - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛ باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده. محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله : *این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست* *وین صید دست و پا زده در خون حسین توست* *این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی* *دود از زمین رسانده به گردون حسین توست* *این ماهی فتاده به دریای خون که هست* *زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست* - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند. و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند: *خاموش محتشم که دل سنگ آب شد* *بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد* *خاموش محتشم که از این حرف سوزناک* *مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد* - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد. پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت. *مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند. *مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم: *نه ذوالجناح دگر تاب استقام
ت داشت* *نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت* *هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید* *عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید* *بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد* *اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد* تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند. سلام لطفا بعنوان صدقه جاریه و هدیه به روح تمام گذشتگان از مؤمنین و مومنات بی وارث و بد وارث بویژه شهدای گمنام بخصوص گردان عمار و سیدالشهدا و شهدای مدافع حرم *التماس دعا*
یزید ملعون پس از اینکه توبیخ سفیر پادشاه روم درباره قتل امام حسین(ع) را شنید، قصد کشتن او را کرد که در این زمان مرد نصرانی گفت: بدان که من دیشب پیغمبر شما را در خواب دیدم که به من می‎فرمود: «ای نصرانی، تو اهل بهشتی؛ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم ، شهادت امام حسین(ع) بسیاری از فطرتهای خاموش را بیدار کرد طوری که نمود آن را در قالبهای مختلفی مانند قیامها و انقلابهای مردمی شاهدیم و این جریان تاکنون نیز ادامه دارد. گستره اثرگذاری شهادت اباعبدالله(ع) تا حدی بود که بسیاری از دولتها و امپراطوری‎های آن دوران را در بر گرفت تا حدی که در صدد پیگیری جوانب این ماجرای عظیم بر می‎آمدند و جالب اینجاست که این موضوع تاکنون نیز ادامه یافت طوری که باعث شد بسیاری از محققین و مسترقین علوم اسلامی تحقیقات وسیعی درباره شخصیت امام حسین(ع) و قیام و شهادت ایشان انجام دهند و در مناقب حضرت مطالب فراوانی بنویسند. در این راستا از امام سجاد(ع) داستانی عجیب درباره مواجهه سفیر پادشاه روم با یزید ملعون در کاخش پس از شهادت امام حسین(ع) نقل است که درسهای عظیمی در آن نهفته است. این روایت در مقتل لهوف و نیز کتاب تسلیةالمجالس آمده است. از امام زین العابدین روایت شده است که چون سر بریده حسین(ع) را نزد یزید آوردند، مجالس می‎گساری ترتیب میداد و سر مبارک را می‏‎آورد و در مقابل خود میگذاشت و بر آن سفره می‎خوارگی میکرد. روزی سفیر پادشاه روم که خود یکی از اشراف و بزرگان بود در مجلس حضور داشت گفت: ای شاه عرب این سر از کیست؟ یزید گفت: تو را با این سر چکار؟ گفت: من که به نزد پادشاه باز میگردم از آنچه دیده‎‏ام از من می‎‏پرسد، دوست داشتم که داستان این سر و صاحب سر را برایش گفته باشم تا او نیز شریک شادی و سرور تو باشد. یزید ملعون گفت: این سر حسین بن علیّ بن ابی طالب است. رومی گفت: مادرش کیست؟ گفت: فاطمه دختر رسول خدا. نصرانی گفت: نفرین بر تو و دین تو، دین من که بهتر از دین شما است، زیرا پدر من از نواده‎‏گان داود است و میان من و داود پدران بسیاری فاصله‏ است و نصاری مرا بزرگ میشمارند و از خاک پای من به عنوان تبرّک که من نواده داودم بر میدارند و شما پسر دختر رسول خدا را میکشید با اینکه میان او و پیغمبر شما یک مادر بیشتر فاصله نیست این چه دینی است؟ سپس به یزید گفت: داستان کلیسای حافر را شنیده‎‏ای؟ گفت بگو تا بشنوم سفیر گفت: دریایی است میان عمّان و چین که یک سال راه است و هیچ آبادی در آن نیست مگر یک شهر که در وسط دریا است در هشتاد فرسخ، شهری بزرگتر از آن بروی زمین نیست، صادراتش کافور و یاقوت است و درختانش همه عود و عنبر و در تصرّف نصاری است و هیچ یک از پادشاهان را به جز نصاری
یاسِ مولا: •💔• آجرڪ‌الله‌یاصاحب‌الزمان علامہ امینے شب تاسوعا وعاشورا براے امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صدقہ ڪنار مے گذاشتند!چون قلب مبارک امام زمان در این روزها تحت فشار هستن.. صدقه برای آرام گرفتن دل آقا و دعای فرج فراموش نشه بزرگواران..التماس دعا🌸🙏 🏴-