audio_2020-04-11_23-48-58.mp3
4.57M
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یک دقیقه یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 قسمت اول وظایف منتظران
🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم
🔵 تهذیب نفس از مهمترین و اصلی ترین وظایف یک منتظر است.
⚪️ بدون تهذیب نفس نمی توانیم خودمان را جزو یاران آن حضرت حساب بکنیم.
🎙️#ابراهیم_افشاری
@yazahraa_1363
#مهدویت
سلام عرض ادب و احترام.
لطفااگه حرفی زدم ، بحثی کردم ، نظری دادم که ناراحتتون کرده و به دل گرفتید،
ازتون میخوام عمیقا حلالم کنید
شاید عمری نمونه که حلالیت بگیرم.
از همگی التماس دعا دارم🙏
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
🌷 بسم رب الشهداء 🌷
هیئت #شهیدگمنام
باهمکاری موسسه همگام هندسه زمان
و
اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای
دفاع مقدس برگزار میکند :
یادواره
132 #بانوی_شهید
استان قم
🕌مکان: مسجد مقدس جمکران
جنب پارکینگ شماره یک ساختمان 313
⏰زمان: دوشنبه سوم مرداد
ساعت 9_13
🎤مهمان ویژه برنامه :
#راوی دفاع مقدس حاج حسین یکتا
📽 فیلم #هناس پخش خواهد شد.
هزینه هرفرد 10 تومان
🔹 هدیه کمک هزینه #مشهد مقدس
با نیت (زیارت به #نیابت از شهدای بانو) قرعهکشی خواهد شد.😃
📚این برنامه یکی از مراحل رویداد دهه هشتادیها است،
که میتوانند با مادران شون هم تشریف بیاورند.
❌سلسله برنامه های #مادر_دختری ☺️🌸
🆔 جهت ثبت نام:
@zahraa1983
#گروه_جهادی_چهار_شنبه_های_زهرایی
🖤السلام علیكم یااباصالح المهدى (عج)🌹السلام علیك یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)🖤ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم🙏🥀
▪️به مناسبت دهه اول محرم قصد داریم موکب دختران زهرایی برپا کنیم،منتظر کمک های نقدی و غیر نقدی شما هستیم✔️
*شماره حساب سبز ما*
به نام: *هیئت شهیده های انقلاب*
5041-7211-1172-5637
لطفا پس از واریز اطلاع بدهید
#گروه_جهادی_چهار_شنبه_های_زهرایی #موسسه_راه_بهشت_اطهر
#یه_حس_خوب
ارسالی از اعضا کانال #گروه_جهادی_چهارشنبه_های_زهرایی
امروز سوار تاکسی بودیم من و مامانم و یه خانمی که کنار مامانم نشسته بود، دیدم لباسش بلند آرایش هم نکرده بود اما شالی که سر کرده بود باز بود و با هر نسیمی که بهش میخورد موهاشو آزادانه تو هوا میرقصوند مخصوصا که کنار پنجره نشسته بود و ماشین هم داشت از یه جاده ای که دو طرفش با درختهای کوتاه و بلند پوشیده شده بود رد میشد، از نیمرخش شاید صحنه جالبی بود اما وقتی دیدم آینه جلوی راننده رو صورتش تنظیم شده و از طرفی هم هر آدمای بیرون بهش نگاه میکنند، دلو زدم به دریا و گفتم بسه دیگه هرچی قلب امام زمانم به درد اومد
با مهربونی چنتا گیره ای که همراهم بود رو درآوردم و بعد از سلام صمیمانه گفتم اسم شما چیه دختر یکمی جاخورد و با کمی مکث گفت: پریناز، گفتم چه اسم قشنگی، بعد دستم رو بردم جلو و گفتم یکی از اینارو انتخاب کن، با کمی تعجب اما عجیب همراهیم میکرد یه گیره صورتی خوشگل رو انتخاب کرد و همینطور بهم نگاه کرد که خب حالا چی؟ فهمیدم اصلا نمیدونه این چیه، با لبخند آرومی گفتم میدونی این برای چیه؟ اونم با لبخند گفت: نه! با همون لبخند اما کمی گرمتر گفتم برای روسری گلم، اجازه میدی برات بزنم؟
گفتم عجیب همراهیم میکرد؟ عجیب همراهیم کرد و منم با آرامش تو اون فضای زیبا گیره رو بستم به روسریش رو گفتم اینجوری خیلی خوشگلتری پریناز خانم 🥰
میگن سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند
فکر کنم حرفم به دلش نشست که همراه لبخند سکوت کرد و آروم تکیه داد و زل زد به فضای زیبای بیرون منتها ایندفعه زیباتر از قبل.....