شهدا خودشون دعوت میکنند... شهید گمنام هم اکنون

«ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم/ مأمور برای خدمت زهرائیم/ روزی که تمام خلق حیران هستند/ ما منتظر شفاعت زهرائیم

چهارشنبه های زهرایی.آتش به اختیار: فوق العاده زیبا و تکان دهنده و تاثیرگذار بود! تمنا می کنم هرطور شده ببینید و ببینید و ببینید! خاطره ای که شک ندارم شما را منقلب می کند

🎥 راهیان نوردر کلام امام خامنه ای بخش 2️⃣

من چند روز پیش رفته بودم بازار تعجب کردم چرا همه اسباب بازی فروشی ها عروسک خوک آوردن حالا نگو نماد امساله.چه شوووودددد😭😭 فکرش رو بکن امسال کنار قرآن های سفره ی هفت سین، یک عروسک نمدی با چینی از خوک هم میزاریم 😱 مگه یک بوم و دوهوا دارررریم؟؟؟ قرآن ،خوک رو نجس و حرام معرفی کرده و اونوقت ما نماد ثروت میخواهیم بزاریم توی سفره مون😢 این حیوانات نمادهای چینی هستند. البته علت اینکه چرا فرهنگ چینی در کشور ما رسوخ کرده هم جای سواله. ولی دستهای پشت پرده بسیار است. شاید این جا هم مساله ی عادی سازی در میانه. می بینیم که چقدر سگ در میان مسلمانان حضور پیدا کرده، سگی که روایات می گن اگر در خانه ای باشه تا هفت خانه فرشته ها نمیان!😱 #بیاییم_خودمون_باشیم_مگه_خودمون_چشه_ @yazahraa1397

ادمین نوشت.....✍✍✍ شهدا از ما اشک😭 نمی خواهند، عمل می خواهند . ما برای خوشحالی آقا چه کردیم؟ غیبت کردیم؟ دروغ گفتیم؟😔 نگاه به نامحرم کردیم؟😔 چه کردیم؟ شهدابه شما قول می دهم دلم را از غیر خدا بشویم و فقط به خدا امید داشته باشم وتا زنده ام در راه خدا تلاش کنم تا همه وجودم را برای خودش فدا کنم . 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 سوم فروردین5سالگرد شهادت .طلبه شهید علی خلیلی ..شهید امربه معروف و نهی از منکر😔😔😔😔ان شالله بتونیم علی به همه بشناسونیم.....مراسم سالگرد رفیق شهیدم علی خلیلی شب شهادت ایشون در کربلای ایران با حضور خانواده شهدا و خادمین شهدا برگزار میشود..التماس دعا شهادت..یازهرا @yazahraa1397 چهارشنبه های زهرایی @shahidalikhalili128 شهید علی خلیلی

🌷هـو الـشَـهـیــد🌷 #شهادت ۱ داستان از نیمه شعبان سال ۱۳۹۰شروع شد! نیمه شب بود هیئت تموم شده بود و علی مثل خیلی از ماها داشت بعد هیئت دو سه تا از دوستای خودشو که سنشون کمتر بود و خونشون تا محل هیئت فاصله داشت رو میرسوند خونه هاشون! هیئت داخل محله ی نارمک بود و خونه ی بچه ها سمت تهرانپارس... چهارراه #سیدالشهداء بودند که یه تعداد جوون که مزاحم دو تا خانوم شده بودن توجه علی رو جلب کردن و شرایط رو طوری دید که رفت جلو تا تذکر بده -بچه ها شما وایسین *چشم علی اقا -اقا چخبره.. چیکار میکنین.. +به تو چه.. چی میگی (دووپ! یکی کوبوند به تخت سینه ی علی) جوونا که تو حال خودشون نبودن فورا درگیر شدن و حتی اون بچه ها هم یه کتک ریزی خوردن! این وسط یکی از جوونا اسمش احسان بود یک کاری کرد که داغی به دل خیلی ها گذاشت! چاقویی که تو دستاش بود رو از پشت تو گردن علی فرو کرد! شاهرگه علی پاره شد!! علی دستاش رو گذاشت رو گردنش و: -یا امام رضا... -یا امام رضا .... روی زانوهاش فرود اومد و خورد زمین!! عالم رو سره بچه ها خراب شده بود! یکی سریع سوار موتور شد و رفت برای تعقیب ماشین ضارب که متواری شده بود؛ یکی هم فورا بقیه ی دوستای علی که هنوز تو همون محل هیئت مشغول جمع آوری وسایل بودن تماس گرفت!! ساعت12 شبه شام نیمه شعبان علی نیم ساعت با گلوی بریده جلوی چشمای بی تفاوت مردم روی زمین افتاده تا درنهایت یکی میرسونش بیمارستان اونجا بود که گفتن بخاطر شدت جراحات نمیتونیم کاری کنیم و تجهیزات نداریم..! @yazahraa1397 چهارشنبه های زهرایی @shahidalikhalili128 شهید علی خلیلی