اللهم عجل لولیک الفرج
ختم سی و هشتم قرآن
اهدا محضر امام حسن از طرف حضرت زینب
به نیت اینکه خدا صبرمون،حلممون،علممون،درکمون و سخاوتمون زیاد کنه..
هرکس جزء میخاد بگه
@mahdi9350
حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی :
در ماه مبارک رمضان اگر دعای ابوحمزه و جوشن کبیر نخواندید و ختم قرآن نکردید ؛ اشکالی ندارد و مورد اخذ و عقاب خدا قرار نمی گیرید.آنچه لازم و واجب است ؛ پاک نگه داشتن چشم و گوش و زبان و شکم و دامن است. اگر این چنین شدیم ؛ به طور حتم مشمول لطف خدا می شویم وگرنه ساعت ها دعای ابوحمزه و جوشن کبیر خواندن و دنبالش چشم و گوش و زبان و .... را آلوده به گناهان نمودن ؛ نتیجه ای جز عقاب خدا نخواهد داشت.
@yazahramadad135
☘به یک گنجشک رحم کردی؟!☘
رسول خدا صلي الله عليه و آله:
✅ يُنادِي مُنادٍ في النارِ: يا حَنّانُ يا مَنّانُ نَجِّني مِنَ النارِ، فَيَأْمُرُ اللّه ُ مَلَكا فَيُخرِجُهُ حتّى يَقِفَ بينَ يَدَيهِ، فيقولُ اللّه ُ عزّوجلّ: هل رَحِمتَ عُصفورا.
✅ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
آواز دهنده اى در دوزخ فرياد مى زند: مهربانا! بخشايشگرا! مرا ازآتش رهايى ده. پس خداوند فرشته اى را فرمان مى دهد كه او را از آتش بيرون مى آورد و در پيشگاه پروردگار مى ايستد. خداوند عز و جل به او مى فرمايد: آيا تو به گنجشكى رحم كردى؟ (که بخاطر آن ببخشمت)
📚كنز العمّال: ۵۹۹۲.
اللهم عجل لولیک الفرج
ختم سی و نهم قرآن
اهدا محضر امام حسین از طرف حضرت امام مجتبی
هدیه برا شادی همه اموات شیعه، بی وارث و بد وارث، شهدا و مدافعین حرم،
به نیت اینکه خدا رزق مادی و معنوی و توفیق و سخاوتمون زیاد کنه..کربلایی بشیم..حاجی بشیم..
هرکس جزء میخاد بگه
@mahdi9350
🌹به مناسبت سالگرد شهید مستبصر🌹
🌹سعید چندانیِ سنّی مذهب، بیماری لاعلاجی داشت. او در شب شهادت حضرت زهرا (س) در مسجد مقدس جمکران بدستان مبارک امام زمان أرواحنا فداه، شفا یافت ؛ سپس شیعه شد ؛ و در نهایت، بدست وهابیت ملعون، مسموم و مضروب شد و در شب 21 رمضان، شب شهادت امیرالمؤمنین (ع)، سال 1375به شهادت رسید. »
خلاصه ای از زندگینامه شهید سعید چندانی:
سعید چندانی متولد 1360، در استان سیستان و بلوچستان، منطقه سنی نشین، کهمذهب او نیز سنّی حنفی بود.
او در سن حدود 12 - 13 سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود. و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برای او اتفاقی می افتد، و لگن او آسیب شدیدی می بیند. بعد از مدتی او را به بیمارستان می برند برای عمل جراحی. ولی متوجه میشوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام میکنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود.
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند؛ و خواستار شفا یافتن فرزندشان میشوند. شبی در خواب مشاهده میکنند که شخص بزرگواری تشریف می آورند و می فرمایند: «پسرتو ببر پیش پسرم تو قم». مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟ میگویند: بله. حرم حضرت معصومه (س). مادرش میگوید: خانم نه. آقا. جواب میدهند: نه کسی نیست. (در ذهن مخاطبان چنین چیزی بود که مادرش حتما دنبال مقبره ای می گردد که کسی آنجا دفن شده است.) مادر بزرگوار سعید، وارد نمازخانه می شود. مشغول عبادت بود که خانمی از پشت سر تشریف می آورند و فقط می فرمایند: «جمکران» و سپس می روند. مادرش متوجه میشود که جمکران دوای درد سعید است.
به سرعت می رود بالا و به دکتر می گوید: « آقای دکتر؛ اگه جمکران قرصه، به من بده. اگه شربته، به من بده. اگه دارویی، پوشیدنی ای، نوشیدنی ای هست، به من بده... »
... به هر حال ایشان را راهنمایی میکنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) میکند و می گوید که: « خانم جان؛ سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو میگیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن میشوند
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند.
سعید خودش تعریف می کرد: « خوابيدم. بين خواب و بيداري دو نفر اومدن توي اتاقم. يه خانوم و يه آقا. با هم عربي حرف ميزدن. من به اونا اعتنايي نكردم. آقا كنارم نشست و سلام كرد. پتو رو از روي سرم ورداشتم و از روي اجبار جواب دادم. آقا به نظرم آشنا اومد. خانومه، روبند و چادر سياه داشت. چند دقيقه اي با هم صحبت كرديم راجع به يه موضوعي و با زبان عربي در صورتي كه من عربي اصلا بلد نيستم ولي زبانشان را مي فهميدم. اون خانومه خودشو معرفي كرد و گفت: فاطمه زهراست (سلام الله علیها). و گفت كه چون مادرت خيلي گريه و التماس ميكنه، من سفارش شما رو به فرزندم مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كردم».
با دستی که امام زمان (عج) بر بدن سعید میکشند، او شفا پیدا میکند و دیگر هیچ یک از علائم بیماری در او وجود ندارد...
* مادرش در بدو ورود به مسجد، یک عهدی بسته بود: « اگه سعید شفا پیدا کنه، منپیرو شما میشم. »
آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان.
بعد از بررسی های پزشکان، به سیستان و بلوچستان بر می گردند. جریان شفا یافتن سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی در آن منطقه پدید بیاید. موجی از شیعه گری. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند. خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر میبینند، برای ادامه تحصیل او را به مشهد می فرستند.
* سعید به خانواده گفته بود که من مدت کمی میهمان شما هستم و باید بروم... سعید چندانی به یکی از خادمین مسجد جمکران گفته بود که: « سیّد؛ من رفتنی هستم و آقا علی بن موسی الرّضا (ع) فرمودند که بیا که جایگاه تو پیش ماست... و دیدار ما تا زمان ظهور ولیّ الله أعظم أرواحنا فداه... » آری. او خود، قبل از شهادتش، خبر شهادتش و اینکه در کجا آرام می گیرد را به نزدیکانش گفته بود.
پس از مدتی، وهابیت ملعون، این شخص بزرگوار و عنایت شده را مسموم و مضروب کرد، و روح او در شب 21 رمضان سال 1375 به ملکوت اعلا پیوست.
به راستی که سعید، خاری بود در چشمان منکران مهدویت و منکران زنده بودن حضرت مهدی أرواحنا فداه. علی الخصوص وهابیت ملعون.
* تولّد سعید، مصادف بود با میلاد حضرت عیسی ع.
* شفا یافتن ایشون، مصادف بود با شهادت فاطمة الزهرا سلام الله علیها
شهادتش هم شب۲۱رمضان
مزارش بهشت ثامن بلوک ۹۳
✓خدمت به زائران امام رئوف
در یکی از سالها، امام با چند تن از علمای دیگر، برای زیارت مرقد حضرت امام رضا علیه السلام به مشهد رفت و در آنجا خانه ای اجاره کردند .آنان هر روز بعد از ظهر به طور دسته جمعی به حرم مطهر می رفتند و پس از زیارت و دعا به خانه مراجعت می کردند و در حیاط می نشستند و چایی می خوردند .
امام هم هر روز همراه بقیه به حرم می رفت . ولی پس از زیارت، زودتر برمی گشت و حیاط را جارو می کرد; فرش را می انداخت و چای آماده می کرد .یکی از همراهان پرسید: حیف نیست برای خاطر دوستان و پذیرایی از آنان دعا و زیارت را مختصر می کنید؟
امام پاسخ داد: ثواب این کار از زیارت و دعا کمتر نیست
1) مردان علم در میدان عمل، ج 7، ص 170
@yazahramadad135