در ‎گیلان ، یک کشاورز با حضور در هلال احمر شهرستان آستانه اشرفیه، تنها دارایی خود یک رأس گاو را جهت حمایت به جبهه مقاومت اهدا کرد. ربنا تقبل منا

سر مزارش دعاگوی همه بودم

🌹هرکس دوست داره خودش و امواتش شریک اعمال خیر باشه ، طبق جدولی که گذاشتم انجام بده.در طول ماه این اعمال میتونید انجام بدید لازم نیست همش یکجا انجام بدید یک روز صلواتش بفرست یک روز عاشورا بخون یک روز نماز قضا بخون یک روز یاسین بخون 👈ماهی 540 صلوات (روزی18تا) ⬅️ماهی 540 استغفار (روزی 18تا) ⬅️ماهی یکبار صد مرتبه الحمدلله کما هو اهله 👈ماهی یک زیارت عاشورا 👈ماهی یک سوره یاسین و ۱۴ سوره توحید 👈ماهی ۲رکعت نماز هدیه بخونن برای اموات بانیان خیریه و مرحومین فوت شده در اون ماه از بستگان اعضا 👈یک زیارت نیابتی امام یا امامزادگان محل هر موقع روزیت شد (اجباری نیست) 👈اگر توفیق روزه مستحبی یا مجلس روضه داشتی یک روز اعضای این گروه باقیات و صالحات شریک کن 👈و ماهانه حداقل مبلغ ۵۹۰۰۰ تومن هدیه (ابجد عدد مهدی عج) یا ۶۹۰۰۰ به عدد ابجد زینب یا ۷۲۰۰۰ به نیت شهدای کربلا یا ۱۱۰۰۰۰ به ابجد عدد علی ، تا هر مبلغی که تمایل دارید ، میتوانید جهت فعالیتهای خیر و معنوی ، از طرف اموات بانیان در اختیار خیریه بذارن.. ✅هرکس قصد داره از ثواب خدمات قبلی خیریه هم بهره مند بشه ،حداقل هزینه ماهانه ۳ماه قبل حضورش رو هم محاسبه و ادا کنه با اعمال یکماه که باید انجام میداده ✅ یک باقیات و صالحات جاری بمونه برای بانی و اموات بانیان..

5892107044557489

خیریه دارالاحسان حضرت فاطمه ثبت۱۲۷ ادمین @mahdi9350 https://eitaa.com/joinchat/1591935613Ca5a49c0d76

روز بعد شهادتش یکی از اعضا رویای جالبی دیدن که میذارم بخونید

سلام حاج آقا خواب دیدم شما توی دفتر کارت بودی مقام و مسئولیتت هم یه چیزی شبیه شهید رییسی و شهید هنییه بود ینی هم درجه بودی باهاشون توی اون ساختمون بزرگ شما مدیر و رییس و همه کاره اش بودی توی اتاقت ۳ نفر مشغول کار بودن یکی خودت که رییس بودی یکی بنده که معاون و دستیار و مشاور مخصوص شما بودم اون شخص سوم یه آقایی بود که اونم مقام و مسئولیتش از شما دو سه پله پایین تر بود ولی خیییلی شخص مهمی بود.. همون زمان یحیی سنوار با یه بقچه خیلی کوچک از وسیله های خودش که دستش بود اومد اول از شما ، بعد از ما خداحافظی کنه به چند زبون صحبت میکرد هم عربی هم پاکستانی هم گاهی فارسی (الان توی کانالی خوندم که حتی به عبری هم خیلی تسلط داشته) با یه حال خییییلی منقلب و چشمای اشکباری داشت باهاتون حرف میزد و خداحافظی میکرد با اینکه به چند زبون صحبت میکرد توی خواب کامل فهمیدم چی گفت اما الان فقط کلیاتش یادمه یادمه یکم داشت از جنگ و اتفاقات خاصی که افتاده بود تعریف میکرد لابه لای حرفاش یکم روضه حضرت زهرا سلام الله علیها و کربلا رو میخوند...😭 بعدم چند تا جمله وصیت کرد. بر عکس ظاهرش خیییلی مظلوم و غریییب بود ینی هرررچی از غربت این شیعه امیرالمومنین علیه السلام بگم، کم گفتم😭 همه حرفاش شبیه دردودل برامون میزد اینقدر هم مهربون بود که حد نداشت آخرش دو سه مرتبه باهات دست و روبوسی کرد یه خداحافظی خیلی گرررم برای بار آخر...... با چه دل شکسته ای رفت با اون شخص سوم توی اتاقتون هم دست و روبوسی کرد.

◀️بنده گفتم چون اول لحظه ای شک داشتم شیعه شده یا نه ، و چون من همیشه شهدای مقاومت در روضه ها یاد میکنم ،شب قبلش بعد روضه حضرت زهرا و روضه امام حسین ایشون یادش کردم ، از این طریق آمده خواسته بگه من شیعه ام و منو در روضه ها یاد کن و روضه ها رسید.. ◀️نیم ساعت بعد از ارسال این خواب هم جایی اتفاقی رفتم مجلس دعای ندبه، به زور گفتن یه روضه برامون بخون و روضه حضرت زهرا و امام حسین خوانده شد ، ویژه یاد این شهید بزرگوار کردم..

عذرخواهی میکنم استاد میفرستین کارت روضه‌خوانی تونو