این صحن ، اسمش صحن سقیفه است😏😒
در مدینه
یک صحن بنام امیرالمومنین نیست.
یک در بنام علی نیست..
یک جا اسم علی رو نمیبرن..
سمت درب خانه اش رو هم بستن ، کسی نره برای نماز و گریه
اما سقیفه رو حفظ کردن
براش تابلو زدن
تبدیل به باغش کردن
درسی از یک زندانی
سال 98 بود که ماموریت یافتم به عنوان مسئول امور فرهنگی و تربیتی، در شهر دیگری و در زندان دیگری، انجام وظیفه کنم. در دو جلسه اول، نشستی با زندانیان داشتم و این جلسه سوم بود. جلسه اول و دوم به آشنایی با زندانیان و پرس و جو از علت حبس و جرم آنها گذشته بود. موضوع جلسه سوم، درباره معرفت خدا و نحوه ارتباط با خدا بود. خُب، مدیریت جلسه با زندانیان، سختی ها و گاهی شیرینی های خاص خودش را دارد. همین که موضوع جلسه سوم مطرح شد؛ یکی از زندانیان گفت: «چرا باید در یک زمان خاص، رو به قبله، با وضو و با زبان عربی با خدا صحبت کنیم؟!!! شاید من دلم بخواهد هر وقت دلم خواست و به هر زبانی خواستم با خدای خودم صحبت کنم» هنوز حرفش تمام نشده بود که یکی از زندانیان از انتهای جلسه، با صدای بلند و با یک ادبیات جاهلانه( که بنده آن واژه ها را سانسور میکنم) گفت: «خفه شو بابا دوزاری؛ همینجوریش نجسی چه برسه بخوای بدون وضو و بدون قبله با خدا زِرزِر کنی؟ تو بَلَدی حرف یومیه خودت رو با مردم بزنی که می خوای با خدا حرف بزنی ؟» وکلّی حرف تحقیر آمیز دیگر با ادبیات خودش، بار آن بینوا کرد.اضطراب گرفتم که اگر دعوا و درگیری جمعی شود، چه کنم؟ خوشبختانه آن فرد سوال کننده جواب توهین ها را نداد به نظرم یا شوکه شده بود یا مراعات مجلس را کرد. تصور کردم این دو با هم مشکل و خصومت شخصی دارند؛ رو به آن فرد عصبانی گفتم که مشکلات و خصومت ها را بیرون جلسه با هم حل کنند و این جلسه مقدس است و جای تسویه حساب نیست که یکدفعه همان فرد عصبانی گفت: « من اصلا این رو نمی شناسم» با تعجب گفتم: «پس چرا اینقدر بد و بیراه برای یک سوال پرسیدن بهش گفتی؟» گر چه با توهین هایش حال و هوای جمع را خراب کرده بود اما پاسخش همه را جلب کرد. او توضیح داد: « این سوالش مرا به ریشه همه بد بختی هایم بُرد، مرا به علت این حبس لعنتی و آتش گرفتن جوانی ام بُرد» . از او خواستم بیشتر توضیح دهد و این طور شرح داد: «از 15 سالگی تا حدود 19 سالگی نماز میخواندم که چند بار با پسر همسایه که دو سال از من بزرگتر و دانشجوی تهران بود با هم درباره نماز صحبت کردیم که او هم مثل این زندانی گفت: نماز را با زبان خودت و هر وقت خواستی باید بخوانی و اصل، ارتباط با خداست و نماز مسلمانان را سنتی و قدیمی فرض کرد و گفت: ما آدمهای قرن 21 نباید به شیوه هزار سال پیش نمار بخوانیم و چندین بار درباره این موضوع با هم صحبت کردیم. راستش خیلی حرفهایش برایم جالب و جدید بود و احساس میکردم نباید مقید به نماز و آداب آن باشم؛ تحت تاثیر حرف های روشنفکری پسر همسایه قرار گرفتم، فکر میکردم چون کتابخوان و دانشجو است خیلی میفهمد نمیدانستم از زبان شیطان حرف میزند، برای همین، اوایل رو به قبله می نشستم و خودم با خدا حرف میزدم اوایلش خوب بود ؛چون نه وضویی بود نه سوره و ذکر خاصی، فقط می نشستم و نجوا میکردم، راحت بود، یواش یواش، احساس کردم دیگر حرفهایم با خدا تمام شده و حرف جدیدی برایش ندارم؛ آرام آرام، همان حرف زدن با خدا و نجواها هم برایم مسخره و تکراری و بچگانه آمد. اینقدر از خدا فاصله گرفتم که سه سال حتی اسم خدا را هم نیاوردم و رفته رفته پایه هر فسق و فجوری شدم و حالا باید به جرم قتل شبه عمد، سوختن جوانی ام را ببینم و البته چهار ماه است که نماز می خوانم.؛ چون دو سال در زندان، خیلی به چرایی بدبختی هایم فکر کردم و باور دارم ریشه بدبختی من افساری بود که خودم از همان روز اول، دست شیطان دادم؛ این حرفی که این زندانی زد، همان حرف شیطان است؛ به خدا حرف شیطان است» زندانی دیگری که نزدیک من در صف اول نشسته بود دوبار گفت: راست میگه. از او پرسیدم شما به چه دلیل حرف ایشون رو تایید میکنی و میگی راست میگه؟! او هم خاطره مشابهی از خودش را گفت. جلسه را ادامه دادیم و خیلی بهتر از آنچه فکرش را میکردم تمام شد. در پایان جلسه، از زندانی عصبانی خواستم که تنهایی به دفتر بیاید تا گفتگو کنیم، به دفتر که آمد خیلی آرام و با وقار و درون گرا بود و با اویی که در جلسه بود، خیلی تفاوت داشت. معذرت خواست که در جلسه تنش ایجاد کرده بود و باز هم علت به هم ریختگی اعصابش را سوال آن زندانی عنوان کرد. زمینه های هدایت را خیلی قوی در او میدیدم چون اهل تفکر بود و البته در نمازهای جماعت زندان هم او را دیده بودم. برایش از گناه توهین و تحقیر دیگران و آثار روحی آن بر افراد، گفتم و قول داد از آن زندانی که به او توهین کرده بود، عذر خواهی کند. گذشت و گذشت تا سه ماه بعد در جشنی که به مناسبت میلاد امام حسین(ع) در زندان بود، آن دو را کنار هم دیدم و چند روز بعد، در نماز مغرب و عشاء قبل از جشن نیمه شعبان، هر دو را کنار هم در صف نماز جماعت زندان دیدم.
✍بیان خاطره از حجت الاسلام سید رسول موسوی فرد، حسینیه محبان الزهرا(س)، محرم 1402
سلام حاج آقا من دخترم یک سال و سه ماهشه من سرکار بودم از پله افتاده و هر دو دستش شکسته😭😭
تو رو خدا دعا کنید براش🙏🙏
میشه حاج آقا تو گروه بذارید براش دعا کنن😭😭 هنوز حرفم نمیزنه نمیتونه بگه کجاش درد می کنه کجاش نه😭 پیش ۳ تا متخصص ارتوپد نشون دادم هر کی یک چی میگه😭😭
🟥حل مشکلات به روش شهدا
ارادت خاصی به حضرت زهرا داشت، همیشه میگفت:
بعد از توکل به خدا، توسل به حضرات معصومین، خصوصاً حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) حلّال مشکلات است...
#شهید_ابراهیم_هادی
#هفته_بسیج #بسیج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟦 دیدن این کلیپ شاید باعث تغییر مسیر زندگیتون بشه، حتما ببینید.
🔹90 ثانیه از سخنان ناب امام علی از کتاب نهج البلاغه
Eitaa.com/yazahramadad135
سلام زیارت قبول
ان شالله هرسال مشرف بشید
فایلهای صوتی خودتون رو طوری بفرستید بتونیم ذخیره کنیم
خیلی عالی واثرگذارهستن سخنان شما لطفا لطفا اگه درتوانتون هست بیشتر ضبط کنید ما سراغ این سخنرانان انگیزشی نریم تا فایلهاشون باز میکنی فوری میگن رفتن به زیارت مرده پرستیه بعد همش دم ازخدا میزنن
◀️از دریافت طلا و شماره کارت تا پرداخت وام ۳دقیقه
بدون سود و کارمزد
بدون دوندگی
بدون اذیت و کاغذ بازی
بدون ضامن
بدون هزینه تمبر و مسدودی حساب و...
برای توسعه این جور قرض الحسنه ها چکار ازتون بر میاد؟؟
◀️شما هم با سپردن پول به خیریه ما برای قرض الحسنه ، شریک در خدمتهای ما باشید ..
✅تضمین برگشت پول با چک توسط بنده و خیریه
✅مبالغ سنگین ما هم پیش شما طلا یا سند گرو میذاریم..
یابن الزهرا
نمیدونی چقدر خوشحالم که مادر و پدر حقیقیم پیدا کردم😭😭😭
فقط آرزوی قلبیم اینه که همهههه مسلمونای جهان
همه ی مؤمنین دنیا
مادر و پدر حقیقی شون
خانواده اصلی آسمانی شون پیدا کنن ...
شما واسطه من شدی با حضرت زهرا انس بگیرم ، من هرچی دارم از شما دارم..
تا ابد بهتون مدیونم
ممنونم که دلسوزانه با مطالب ناب بهم کمک کردید تا مادر و پدر حقیقیم پیدا کنم...
ممنونم که راهنمای صراط المستقیم من شدید..
نکات ناب قرآن و اهلبیت
🔴با محاصره شدن حلب سوریه مردم در حال تخلیه شهر هستند داعش دوباره ریختن توی سوریه سوریه تنها بازوی
این کلیپ رو دیدم ناخودآگاه یاد اونایی افتادم که از نظام وانقلاب شاکی بودند و با تمسخر و استهزاء میگفتند: " در عوض امنیت داریم"
نکات ناب قرآن و اهلبیت
گول نخورید
طرف توی گروه گفت شماره کارت بده کمکت کنم..
رفتم بهش گفتم گولش نخور ، این
توی همه گروهها هست..
گفت چون اسم اهلبیت پروفایلشه کمکش میکنم😐
گفتم خیریه ثبت شده اینجا هست⬇️
@darolehsan
این همه خدماتش ببین قربانی ، اطعام ، زوار ، لباس و کفش و....
خدایا عقلمون زیاد کن☹️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جناب خردوغان!!!
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل👌
🌏
اقاسید مطالبی که در مورد طواف تو کانال گذاشتید واقعا عالی بود برای خودم تو دفتر مینوسم حتما ان شا ءالله قسمتم شد عمره حتما استفاده میکنم
فیش عمره دارم
ولی کاش قبل سفر تمتع با گروه شما وشما اشنا شده بود م و این مطالب میدونستم
مثل یه خواب بود
آرزم دوباره قسمتم بشه
من همیشه سرنماز شما وابوی محترم ، شهید وخانواده تون دعا میکنم
چه ذخیره اخرتی دارید با این مطالب خوبی که نشر میدین
خوشا به سعاد تتون
سالروز شهادت حضرت آیت الله سید حسن طباطبایی زواره ، مشهور به سید حسن مدرّس (۱۲۴۹ – ۱۰ آذر ۱۳۱۶) نمایندهٔ مردم تهران در دوره های دوم تا ششم مجلس شورای ملی، سیاستمدار بزرگ و شجاع گرامی باد.
آن مرد بزرگ در سال ۱۳۱۶ پس از ۷ سال تبعید در خواف کاشمر به دستور دست نشانده انگلیس یعنی رضاشاه خائن ، مظلومانه ، به شهادت رسیدند.
روحش شاد و یادش گرامی با صلوات🤲
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی دیگه از ترفندهای سارقین😐
◀️خانومها مواظب باشید