🏴
#واحد
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم عليه السلام
#محمد_فصولی🎤
صلی الله علیک
ای نور هر دو دیده
دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده
ای شهید سر جدا
خامس آل عبا
وعده بعدی ما
اربعین کرب و بلا
من اراد الله، به خیرا
عشق تو برده، دل ما را
بی تو میمیرم، عزیزالله
با تو محشورم انشاءالله
در غربت ماندهای
ای مسلم غریبم
میبینمت سرِ دار / ای یار و ای حبیبم
عید قربان من است
اولین قربان تویی
در قیام تشنگان
اولین عطشان تویی
تشنهلب رفتی، به قربانگاه
میکشد از دل، یتیمت آه
میشوم ملحق، پس از یک ماه
من به تو مسلم، انشاءالله
غرقی در اضطراب
سوی تو کِی میآیم
با سر به خاک پاکت/بر روی نی میآیم
من به کوفه میرسم
با سری بر نیزهها
بی تنی که مانده است
غرق خون در کربلا
تو اگر امروز، شدی تنها
میشوم مثل ِ، تو من فردا
غربت است انگار، نصیب ما
در میان این، بیغیرتها
#محمد_بیابانی ✍
#مسلمیه
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#واحد #شب_دوم_محرم #ورودیه
صلی الله علیک
ای نور هر دو دیده
دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده
ای شهید سر جدا
خامس آل عبا
وعده بعدی ما
اربعین کرب و بلا
من اراد الله، به خیرا
عشق تو برده، دل ما را
بی تو میمیرم، عزیزالله
با تو محشورم انشاءالله
آه ای کرب و بلا
مهمان رسیده انگار
جان تو را نسیمی/در خون کشیده انگار
پا به خاک تو نهاد
کاروان حاجیان
میشود اینجا تمام
غرق در خون حجشان
تو منایی و، تویی مشعر
میشود در خا ک تو محشر
روی خاک تو، که میریزد
خون پاک این، باغ بیسر
آه ای آب فرات
یک قافله رسیده
با طفل شیرخوار و / با پیر قد خمیده
روز آخر کافی است
از تو یک پیمانه هم
وای اگر منعت کنند
ای فرات از این حرم
ای فرات آن لحـــظهٔ آخر
میروی از مشـــک آبآور
در پی یک قطـــره از آبت
میرود از دست، آخر اصغر
.....................
#واحد #شب_سوم_محرم، #حضرت_رقیه عليها السلام
امشب دیگر دلم
از این جهان بریده
از دوری تو دیگر / جانم به لب رسیده
دخترت دلتنگ توست
در سپاه جنگ توست
غرق خون مثل سرت
صورتم همرنگ توست
دوریَت آتش، به جانم زد
آنکه سنگت زد، مرا هم زد
آنکه آتش در، حرم انداخت
تا ابد آتش، در عالم زد
کی قرآن مرا
در خاک و خون کشیده
از زخم روی لبهات/ جانم به لب رسیده
ای سر از تن جدا
تو کجا اینجا کجا
ردّ سنگت بر جبین
میکُشد امشب مرا
کی مرا از تو، جدا کرده
کی تو را ذبح از، قفا کرده
با سرت خولی چهها کرده
با تو چه ای سر، دنیا کرده
....................
#واحد #شب_چهارم_محرم #طف_حضرت_زینب عليها السلام و شهدا
خواهر قربان تو
مظلومی و غریبی
تنهایی و میانِ / این قوم نانجیبی
غم مخور امروز اگر
شد سپاهت کم حسین
نوجوانهایم فدات
من مگر مُردم حسین
زینب است و این، دو قربانی
نذر تو هستند، تو میدانی
هدیههایم را، نرنجانی
از نگاهم غمم، را میخوانی
قربان تو شدن
رزقی است بینهایت
هر کس فداییت شد / افتاد روی پایت
نزد تو بیارزش است
جان بیمقدار من
من فقط عار توام
تو همیشه یار من
ای فدای تو، سر و جانم
پای تو والله، که میمانم
من که دلتنگِ، شهیدانم
با دل تنگ از، تو میخوانم
........................
#واحد #شب_پنجم_محرم #حضرت_عبدالله_بن_حسن
آخر در قتلگاه
من هم به تو رسیدم
از بین تیر و شمشیر / دنبال تو دویدم
بشکند دستم اگر
نشکند در راه تو
تا نبینم بیکسی
آمد عبدالله تو
من فداییّ، سرت هستم
من شهید آخرت هستم
پر زدم از خیـــمه تا گودال
زخمی از زخم ِ، پرَت هستم
دیدم که محشر است
دور سرت عموجان
زیر هجوم مانده
بال و پرت عموجان
نیزهها دور سرت
در طواف چندمند
نالههای غربتت
بین این غوغا گمند
یک نفر سنگی، به سویت زد
یک نفر با تیر، به رویت زد
یک نفر با خنـــجری آمد
پنجه در تابِ، گیسویت زد
.👇کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
.
#واحد
#شب_اول_محرم ۱۴۰۳
یار بی پناها فقط امام حسینه
چاره گناها فقط امام حسینه
اونکه عمری مونده ، فقط برام حسینه
بهترین رفیق عالم امام حسینه
وقتی بی قرارم ، ندارم ، من هم دمی الا حسین
بوده تکیه گاهم ، پناهم ، توو زندگی تنها حسین
بهترین چاره ساز
حضرت دل نواز
شاه کربلا حسین جان
یا حسین یا حسین ...
........
هیچ غمی توو عالم ، غم حسین نمیشه
کعبه هست سیاه پوش ، ازین عزا همیشه
آسمون پریشون ، از غربت حسینه
اعظم مصیبتات ، مصیبت حسینه
ای غریب مادر، تو بی سر ، موندی روو خاک قتلگاه
ای عزیز حیدر ، یه لشکر، کشتن تو رو از کینه آه
روی نیزه سرت
زیر پا پیکرت
وای حسین غریب مادر
یا حسین یا حسین ...
♦️♦️
#ورویه
واحد #شب_دوم_محرم
خیلی بی قرارم ، قلبم به خون نشسته
غصه جدایی ، دل من و شکسته
آروم آروم از هم ، باید دیگه جدا شیم
قسمت ما اینه ، کنار هم نباشیم
تا اعوذبالله ،تو گفتی ، فهمیدم این صحرا کجاست
شد ازین بیابون ، دلم خون ، دردم حسین جان بی دواست
دل پریشون منم
ابر بارون منم
وای ازین غم جدایی
آه و واویلتا
♦️♦️
وای ازون غروبی ، که بین ِ این بیابون
زینبت می بینه ، جسمت رو غرق ِ در خون
وای ازون غروبی ، که خیمه میشه غوغا
زنده میشه اینجا ، مصیبتای زهرا
وای ازون غروبی ، که هستی ، بی سر به زیر دست و پا
وای ازون غروبی ، که هستم ، بی تو میون شعله ها
رفته از دل قرار
وای ازین روزگار
زینبت دلش شکسته
آه و واویلتا
♦️♦️
#حضرت_رقیه
✅ واحد #شب_سوم_محرم
یا رقیه خاتون ، منم فدایی تو
تا همیشه کارم ، شده گدایی تو
یا رقیه خاتون، عمریه بی نواتم
عاقبت بخیره ، گریه توو روضه هاتم
دلخوشیم همینه ، که خانوم ، روی سرم هس پرچمت
جونم و میگیره، یه روزی ، آخر غم عمر کَمِت
ای عزیز حسین
بانوی عالمین
جون من فدات رقیه
آه و واویلتا
.........
ای سه ساله ای که ،دیدی یه عمر مصیبت
گریه می کنم از ، غم قد خمیدت
خوردی تازیونه ، به جرم بی گناهی
تا میدیدی زجر و ، چشمات میرفت سیاهی
روی ارغوانی ، قد خم ، تو فاطمه نشونه ای
من برات بمیرم ، که خوردی ، کتک به هر بهونه ای
طعنه ی شامیا
تهمت و ناسزا
خیلی قلب تو شکسته
آه و واویلتا
♦️♦️
#طفلان_حضرت_زینب
✅ واحد #شب_چهارم_محرم
ای عزیز عالم ، آروم جون زینب
نذر تو حسین جان ، دو نوجوون زینب
کاشکی مثل اکبر ، به عشق تو فداشن
کاش بلای جون ، تموم کوفیا شن
ای همه امیده ، دو عالم ، نذار که نا امید بشم
رخصتی بده ای ، حسین جان ، من نادر شهید بشم
به فدای سرت
هستی خواهرت
ای برادرم حسین جان
آه و واویلتا
........
وای اگه ببینن ، شدی تو سر بریده
وای اگه ببینن ، زینب قدش خمیده
وای اگه ببینن ، حرم شده قیامت
وای اگه ببینن ، چل روز و شب اسارت
وای اگر که امشب ، ببینن ، زینب میون شعله هاست
وای اگر که امشب ، ببینن ، رقیه زیر دست و پاست
من و دلواپسی
وای ازین بی کسی
ای برادرم حسین جان
♦️♦️
✅ واحد #شب_پنجم_محرم
وای من قیامت ، میون قتلگاهه
غرق خون و تنها، عمو توو این سپاهه
اومدم تقاص مدینه رو بگیرم
اومدم توو گودال ، برا عمو بمیرم
وای ازین مصیبت ، جسارت، پشت جسارت میکنن
با تموم قدرت ، یه لشکر ، عمو رو غارت می کنن
ماه خیر النسا
پیکرش زیر پا
وای حسین غریب مادر
آه و واویلتا
........
وقتشه تلافی ، کنم محبتاش و
کم کنم یه ذره ، کوه مصیبتاش و
وقتشه فدا شم ، منم به جای بابا
دستم و بدم من ، مثل عموی سقا
من چه جور بمونم ، ببینم ، سرِ عمو روو نیزه هاست
من چه جور بمونم ، ببینم ، حرم پر از نامحرماست
حاجتم شد روا
درد من شد دوا
ای عمو خدا نگهدار
♦️♦️
✅ واحد #شب_ششم_محرم
شد یکی تن تو ، با خاک این بیابون
رنگ ارغوانی ، ای یاس نجمه خاتون
خیلی از زمونه ، خون شد دل تو ای وای
کینه از حسن جان ، شد قاتل تو ای وای
سنگ بی هوا آه ، عزیزم ، برده رمق از پیکرت
پا نکش روو خاکا ، رسیده ، جونم به لب بالا سرت
ای یتیم حسن
صید صدپاره تن
مردم از خجالت تو
آه و واویلتا
...
با تو زنده بازم ، حماسه ی جمل شد
آخرش نصیبت ، احلی من العسل شد
موندی پای حرفت ، به تن تا جون تو داشتی
واسه ما عزیزم ، سنگ تموم گذاشتی
مرکبای کوفه ، گذاشتن ، پا روو گل یاسم چرا
باورم نمیشه ، شدی تو ، هم قد عباسم چرا
تازه داماد من
شاخه شمشاد من
مردر از خجالت تو
#محمد_حسین_رحیمیان - محرم ۱۴۰۳
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
|⇦•حال دلم تو روضه هات...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•
حال دلم تو روضههات، حال زیارته حسین
دلای ما از عشق تو، پر از حرارته حسین
حسین جان... حسین جان...
به پرچم مقدست، همیشه تکیه میکنم
از روزی که یادم میاد، برا تو گریه میکنم
حسین جان... حسین جان...
سیاهی کتیبههات نوره
عاشق تو نداره دلشوره
کی گفته کربلا ازم دوره
*من اربعین میام،دلم برات تنگ شده
الان دلم میخواست کربلا بودم، از سرازیری باب القبله پایین می آمدم،می گفتم:آقا!
الان حرف دل می زنم با تو...زیارتنامه بعدا میخونم.حرفای درشت درشت نمیزنم
فقط هی میام پایین میگم:حسین! دوست دارم...*
تو گریههام عشق تو معلومه
اونکه تو رو داره چه آرومه
آقای ما تشنه و مظلومه
«سیدنا الغریب حسین جانم»
#شاعر: محمدرسولی
*سهل ساعدیِ،صحابی پیغمبره.میگه من نبودم...دیر رسیدم...بیت المَقدِس بودم وارد شام شدم...دیدم همه جا رو آزین بستن...پارچه های رنگی از در و دیوار آویزون کردن"والنساء یَلعَبنَ بالدُّفوفِ و الطُّبول"دیدم زن هاشون همه دارن دف می زنند،زن ها دارن طبل میزنند.همه خوشحالند.همه به هم تبریک میگن.میگه رفتم جلو دیدم چند نفر ایستادند،خودمو معرفی نکردم. گفتم:یه سوال دارم! شما مردم شام عیدی دارید که ما بی خبریم؟یه نگاه از سر حقارت بهم انداختند.گفتند:"نَظُنُّک اعرابیا" انگار بیابونی هستی،انگار اهل بادیه ای خبرنداری.گفتم:من صحابی پیغمبرم،من سهل ساعدی ام،من از پیغمبر حدیث نقل کردم.یه نفر برگشت گفت:سهل تعجب نمی کنی چرا آسمون خون نمی باره؟!چرا باید اینطور باشه؟اشاره کرد به باب ساعات"هذا راسُ الحُسَین!یُهدی من العراق"ای سهل! سر پسر پیغمبر و دارن برای امیر هدیه میارن. سهل ساعدی میگه خودمو رسوندم.صحرای محشره...انگار قیامت به پا شده.اولین منظره ای که دیدم این بود*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد، سر برادر زینب....
*میگه دیدم سرها وارد شد.نیزه دارها سرها رو به دست گرفتن...یه سر نورانی دیدم...
"و الریحُ تَلعبُ بها یَمینا وَ شمالا"باد که می وزید این سر به راست و چپ متمایل میشد."و هو راسٌ زهريُّ قمری،اشبه الناس برسول الله..."گفتم حالا که دیر رسیدی لااقل یه کاری بکن. رفتم وسط این زن ها، دخترها روی کجاوه های بدون عِماری و محمل سوارند.به یه دختر بزرگواری رسیدم گفتم:مَن انتِ ؟!شما کی هستی؟اول خیالشو راحت کردم.گفتم:من سهل ساعدی هستم.صحابی جد شما.صدا زد:"انا سُکینه بنت الحسین"من سکینه دختر امام حسینم. بی بی من بیتُ المَقدِس بودم دیر آمدم. اگه کاری از دست من برمیاد با جون و دل همه جوره در خدمتم،سهل پول همراه داری یا نه؟ بله...یه پولی به این نیزه دارها بده، این سرها رو از بین زن ها بیرون ببرن. ای سهل! "فَقد خُزینا لکثرةِ نظرِ الینا" اینقدر به ما نگاه کردن ما خوار و خفیف شدیم.
سر رو بردن .خانواده اشو کنار دارالاماره جا دادن...اگر نمی دیدم نمی گفتم.بعضی مردم شام آمدن"و یَبصُقونَ فی وجوهِهِنَّ "به صورت این زن ها آب دهن می انداختند. سر رو بردند دارالاماره، سُفرا رو دعوت کرده بود.اتفاقات خیلی زیادی افتاد قصر اون ملعون،یکیش اینه: سر رو گذاشت زیر تختش گوشه ی تشت بیرون بود نشسته بود با سُفرا حرف میزد، شراب می خورد. باقیمونده شراب رو توی تشت می ریخت. یه نگاه می انداخت.میگفت:حسین! چقدر زود پیر شدی.بعد دوباره حرف میزد
سر رو برای دخترش بردنددر چه خرابه ای؟!
زین العابدین میگه ما رودر خرابه ای جا دادن روزها گرم بود، آفتاب داغ بود،شب ها سرد بود"حتی تَقَشَّرَت وُجوهِهِنَّ"این دخترها صورتاشون پوست انداخت.
پارچه رو کنار زد،اول عقب عقب رفت بهش گفتن: "هذا راسُ ابیکِ الحسین" اومد نشست"فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةًلَه"دستاش کوچیک بود،مراقب بود سر از بین دستاشhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی نیفته سر را به سینه چسبانید*
|⇦•ای سیه پوش غمت..
#سینه_زنی و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•
خون تو میجوشد از قلب زمان
داغِ تو آتش به جان عاشقان
کشته ما را یادت، آخرین فریادت
«ای سیه پوش غمت هفت آسمان»
شد زمین و آسمان آتشفشان
تا که افشاندی به طاق آسمان
خون ذبح آخرت را ناگهان، ای تمام آبروی
این جهان ای سرت بر نیزه مصباحالهدی
گشته بزم روضهات عرش خدا
جان دهم در راهت، ای خدا خونخواهت
«ای سیه پوش غمت هفت آسمان»
از ازل بستی تو عهدی با بلا،
خواندی آنگه عاشقان را الصلا
تا ابد آوازه قالوا بلا
میرسد با موج خون از کربلا
گویی از سر بگذر و سامان بگیر
آری از جان بگذر و جانان بگیر
جان ما حیرانت، چشم ما گریانت
«ای سیه پوش غمت هفت آسمان»
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
#شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
|⇦•بابا شبیه پیر زن ها..
#قسمت_ اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَرِیعَ الْعَبْرَهِ السَّاکِبَه،السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَه، یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْاُمَّة
دل دلداده را دل بسته دلبر تصور کن
کمال عشق را عشق پدر دختر تصور کن
دم صبح از سفر برگشتهای بابا عطشانم
نم چشم مرا سرچشمه کوثر تصور کن
بیا جای طبق سر روی پای دخترت بگذار
لباس پارهام را بالشی از پر تصور کن
بابا شبیه پیرزنها خم شدم چرا از بس لگد خوردم
رسیدن هرکه دستش تاری از زلف مرا کنده
خودت این مختصر جای موی سر تصور کن
بابا ببین رنگ کبود گونهام را زجر بد میزد
شب و روز من را اینگونه زجرآور تصور کن
نگو آن گوشواری که خریدی کو؟ کشید و برد
همین خون لخته گوش مرا زیور تصور کن
بابا ادای لکنتم را دختر شامی درآورده
زمان ترس زبانم را از این بدتر تصور کن
میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم
گلی را زیر دست و پای یک لشکر تصور کن
حجاب عمه ام زینب، عمو عباس مرا کشت
برایش آستین پاره را معجر تصور کن
چها دیدن در بزم شراب شام دخترهات
میان مستها بابا خودت دیگر تصور کن
نفسم میمونه تو گلوم
منو میکِشن از سر موم
منو میکِشه میگه نگاه
این داداش عمو این هم عمو
بزنم میری سمت کدوم
نمیگفتی مگه کو عموم
مثلاً بزنم چی میشه
بسه گریه و زاری تموم
بشکنه دستت که معجر برنداری
مطمئناً تو یکی دختر نداری
بزن تو صورتم هیچ جا نمیگم
ولی فکر نکنی بابا نمیگم
صورتم، باورم چی میشه
بابا کار حرم چی میشه
نیزه ای که زدن به عموم
بزنن تو سرم چی میشه
آخه بال و پرم چی میشه
با لگد کمرم چی میشه
زجر میگه اگه
گوشوارهتو ببرم چی میشه
ببین گونهام که میریزه ازش درد
سنان زد حرمله از خنده غش کرد
هولم میداد جلوی لشکر بیارم
بابا رو تنم پر از زخمه و خون
دارم از یه محله نشون
خدا نگذره از اونی که شده دلقکِ مجلسشون
اینو بابا در گوش میگن
چیه بازار برده فروش که میگن
خدا ناموس حیدر بد نبینه
خدا صبرت بده خواهر سکینه
ما پرده نشینهای حرم را چه بازار
از دست ابوالفضل عمویم گله دارم
بگذریم چقدر خوبه حالم پدر
چقدر خوش گذشت این سفر
رو پر قو میخوابیدم شبا تا سحر
توی این شهر یهودی نیست
این کبودی کبودی نیست
بابا صورتم گل انداخته
هوای شام بهم ساخته
اگر تو زیر دست و پا نبودی
خوب منم نبودم
اگه میون آتیش توی خیمهها نبودی
خب منم نبودم
اگه جایی با اضطراب نرفتی
خب منم نرفتم
اگر توی بزم شراب نرفتی
خب منم نرفتم
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سر بگذارم
حرف نگفته دارم
چند شب بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم
همش کتک میخوردم
آه دیگه از دست خودم کلافهام
زحمتو باید کم کنم اضافهام
عمه میکشم سرمه
چشام ناز میشه مگه نه؟
عمه باباییم بیاد
دلم باز میشه مگه نه؟
دوباره زندگیم https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
آغاز میشه مگه نه ؟
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
نامرتب نیستم من فقط النگوهام دستم نیست
ندیدی بابا زیر سر گُل سر بستم نیست
بابا دندونم که افتاده در میاد مگه نه؟
بابا تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه؟
*مقتل صاحب ریاض القدس میگه: اون قدر ابی عبدالله این بچه رو دوست داشت مشعوف میشد وقتی این بچه رو میدید شعف تو صورتش میومد تا این بچه رو میدید بچه رو مفصل میبویید...
گفت:بابا! شب شد من بغل کی بخوابم؟
"يا أبتاه! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا" کاش کور میشدم اینجوری نمیدیدم تورو...
"يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء" کاش من محاسنت رو خونی و به خون خضاب شده نمیدیدم...
میدونی کجا ابی عبدالله محاسنش به خون خضاب شد؟ یه جا تو گودال بود که تیری به سینه آقا زدن اونجا آقا محاسنش به خون خضاب شد، یه جا دیگه هم اون لحظهای که خون گلوی علی اصغر.... ناله بزن یاحسین!...https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
1402042906.mp3
37.71M
.
|⇦•بخواب دخترک...
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
بخواب دخترک معصومم
بخواب رقیه ی مظلومم
آروم آروم ببند چشاتو
عمه نبینه گریه هاتو
لالایی قول میدم بهت میاد بابایی
لالایی چند وقته همش روی خاکایی
قربون دستای کوچیکت
قربون اون پاهای خسته ات
قربون بازوی کبودت
قربون پهلوی شکسته ات
«لالایی لالایی میادش بابایی»
بخواب خدا بزرگه جونم
بخواب کلافه ای میدونم
دلت میدونم پُره درده
بابایی داره برمیگرده
«لالایی امشب روی دامن زهرایی»
لالایی چند وقته
که زیر دست و پاهایی
چقدر شدی شبیه زهرا
قربون قامت کمونت
چقدر شدی شبیه بابات
قربون موی پریشونت
«لالایی لالایی میادش بابایی»
بخواب رو پای عمه آروم
بخواب گلم رقیه خانوم
بیا ستاره ها رو بشمار
خورشید داره میاد انگار
لالایی دیدی گفتمت میاد بابایی
لالایی امشب راحت از غمِ دنیایی
دیگه داره خوب میشه زخمات
داره تموم میشه اسارت
قربون روسری سوختت
قربون پیراهن پاره ات
«لالایی لالایی میادش بابایی»
صل الله علیک یا سیدناالغریب
صل الله علیک یا سیدناالمظلوم
صل الله علیک یا سیدنا العطشان یاحسینhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
|⇦•روزی به زلفت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •
روزی به زلفت شانه میزد دست زینب
جز پنجههای شمر حالا شانهای نیست
این چندمین بار است زینب میشمارد
انگار که در قافله دُردانهای نیست
از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر به روی صورت تو چانهای نیست
عباس چشمان خودش را بسته یعنی
جای حرم در بزمِ بیشرمانهای نیست …
*وقتی عید قربان میشه، قربانی رو انجام میدن بهت خبر میدن باید بری حلق کنی. اونایی که بار اولشونه باید سرشون و از ته بزنند، همچین که سرت و از ته میزنی، موهات و با تیغ میزنند؛ قیافهت فرق میکنه، تغییر پیدا میکنه. دیگه اگه زنگ بزنی مثلاً عرض میکنم دخترت پشت گوشی ببینتت، اولش نمیشناستت، تشخیص نمیده. میگه مامان این کیه؟!...*
*توو گودال که اومد، هی نگاه میکرد آخه سرِ حسین و موهاش و که نزدند.آخ این خنجر و گذاشت...سر تغییر کرده، این سر دیگه اون سرِ قبلی نیست. همچین که سر و آوردن توو خرابه یه نگاهی کرد؛ عمه! ما هذا؟!دید عمه روش و برگردوند؛ به سکینه خواهرش گفت:« خواهر، ما هذا»؟!
چرا تغییر کرده؟!آخه سری که از بالای نیزه رو زمین افتاد، سری که زیر دست و پای اسبا...سری که توو تنور رفته، سری که از بالای نی آنقدر سنگ بهش زدن پیشونیش شکسته؛ سری که توو مجلس شراب آنقدر با نی به لب و دندانش زده...
همهی اینا یه طرف، این یکیش یه طرف. آخه سری که هر روز از نیزه دم غروب برمیداشتند، طلوع آفتاب به نیزه میزدند. سر و اگه یه بار به نیزه بزنی دفعه دوم، سوم دیگه تغییر پیدا میکنه...*
خوش اومدی، آبرو داری کردی
هرجا زمین خوردم یه کاری کردی
هرجایی که میزدن این یتیم و
صدا زدم بابای غیرتیم و
میگن مثل زهرا، این بچه هم خودش مُرد
هیشکی نگفت کتک خورد،کی اشکش و در آورد؟!
حتما میگن بابا، خودش شکسته بازوش
خورده به جایی پهلوش ، سوخته خودش
سر و روش ..بابا کجایی؟؟
حالا که شد گوشوارهم بِدُزدن
نذار لباس پاره رو بدزدن
همون بلایی که سَرت آوردن
شاهدِ من پیرهنیه که بردن
وقتی میگم بابا، دوست داری دخترت رو
تکون بده سرت رو، ببین نیلوفرت رو
وقتی میگم بابا، منو بگیر توو آغوش
زجر و کنم فراموش، نَرَم دوباره از هوش
بابا کجایی؟!
بدون تو تا حالا سر نکردیم
با یکی مثل شمر سفر نکردیم
توی مسیر چند دفعه زد توو گوشم
نیزه رو میگرفت میذاشت رو دوشم
بابا اون دختر که، خیلی بلنده موهاش
سنگینه دست باباش، بیشتر مراقبم باش
بابا نازم کن بیشتر که، از سر شب زدم زار
خوردم زمین توو بازار، افتاده دستم از کار
بابا کجایی؟!https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •
ای سر در خون خضاب ای لالهی خوشبوی من
لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلوی من
زانوانت را نیاوردی سرم بیبالش است
لااقل بگذار امشب سر روی زانوی من
قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را
کن تماشایم ولی بابا! نپرس از موی من
برنمیدارم سرت را چون برایم مشکل است
خورد شد با تازیانه هر دوتا بازوی من
اصلاً امشب من قراری میگذارم با خودت
من به ابروی تو میگِریم تو بر ابروی من
غصهی من را نخور آنقدر محکم هم نبود
جای سیلی ماند چند شب بر روی من
#شاعر: محسن ناصحی
همچین که سر رو آوردن توو خرابه، هرچی خونا رو از محاسن مبارک حسین پاک میکرد، دوباره خونِ تازه میاومد؛ دوباره مثل اولش میشد...
یه شبیم امیرالمومنین هرچی آب روی این بازو میریخت، هی میدید خون تازه سرازیر میشد...
فلذا میدونی چی کار کرد رقیه، یه کاری کرده مقتل مینویسه:« دهانش و گذاشت به دهان مبارک باباش؛ آنقدر گریه کرد، زار زد، یهو سر بریده به سخن در اومد صدا زد: دخترم بیا این طرف منتظرتم...
بعد این جمله میگن دیگه بیهوش شد طوری که هرچی صداش میزدند جواب نمیداد. هرچی این این زنها تکونش میدادن، حرکتش میدادن، دیدن انگار روح از بدنش خارج شده. جواب نمیده، تا نگاه کردن دیدن سر یه طرفه...https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
|⇦•چرا دیر اومدی....
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی•
انتظارشو نداشتم که بری و جام بذاری
چرا دیر اومدی پیشم؟نکنه دوسم نداری
چرا اینقدر پریشونی الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
ازهمون وقتی که رفتی دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی باشه، من تو رو بغل میگیرم
نمیگی که دخترت رو چراباخودت نبردی
لااقل بگو بابایی منو دست کی سپردی
چادرم تو صحرا گم شد اما روسریم نیفتاد
گوشواره ام رو پس میگیرم عمه قولش رو بهم داد
*همه نگرانی من این بوده بابا، نگران رقیه ات نشی..میگن دختر بچه اینجوریه اگه بفهمه باباش غصه می خوره یه جوری حواس بابا روپرت میکنه..گفت بابا!..*
روسریم یه خورده سوخته غم نخور عیبی نداره
عموازسفر که برگشت یه دونه نووشو میاره
چی میشه بازم بخندی دلم از غصه رهاشه
دندونام شکسته اما شیریه غمت نباشه
اینا چیزی نیست بابا
همه اشون می گذره میره
اما چندروزه کلافه ام
زبونم همه اش می گیره
«ابتا من الذی ایطمنی علی صغر سنی»
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
شب سوم همه جا بوی جگر سوخته میاد
بوی پر سوخته میاد ای وای ای وای..