【• #ڪلید_زندگے🔑 •】
🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃
☺️ بهبه!! میبینم که داری نهال
میکاری؟!! اما یه چیزش عجیبه!!
😁 چه چیزش عجیبه؟
☺️ این چرا این همه تنوع داره؟؟
😁 عیبش چیه؟؟ من عاشق
چیزای گوناگونی هستم.
☺️ ولی این نهال با این همه تنوع
میوهاش خیلی متنوع میشه هاا.
😎 واسه همین دوستش دارم و
کاشتمش دیگهه!
☺️ ولی عمرا بتونی اون همه درد
رو تحمل کنی. میوههای این نهال
فقط دردای جورواجوره.
😳 نگووووووو!!!!
📕|• #مفاتیح_الحیاة. ص: ۱۰۳
#آیتالله_جوادی_آملی.
@yazainab314
🌷🍃
🍃
#چفیه
"همـہڪارها
ازسـلامڪردݩ
تاخداحافظۍ
بایدبراےرضاێخداباشد
کـہاگرچنیݩنباشـد
سخٺدرضـرواشتباههستیـم."
#شهـیدسجادزبرجدی
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•|🕊|• @yazainab314
🍃
🌷🍃
•[🕊]• #شهادت_آرزومه♡
گـفتم:
دگر قــــــلبم
شوق شهادت ندارد!
گــفت:
••مراقب |نگاهت| باش••
" اَلعَینِ بَریدُ القَلبــــ "
↯چشـم پیام رسان دل است.↯
#اللهمالرزقناشهادتفےسبیلالله
#التماسدعاۍشهـادت💔
@yazainab314
sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan-mojtehedi_sharh-doa-rooz-aval-ramezan_02.mp3
9.28M
❤شرح #دعای_روز_دوم ماه مبارک
و احکام.. ویک نکته اخلاقی شیرین از استاد مجتهدی
#ماه_رمضان
🆔@yazainab314🇮🇷
🌹🍃
✍🏻 #سخن_نگاشت
💠 #امام_خامنه_ای
🕋 #ماه_رمضان
از فرصت #دعا و #نماز_شب در شبهای ماه رمضان استفاده کنید؛
روزه فرصت است، دعا فرصت است، بیداری شبها فرصت است، نمازشبی که قاعدتاً مؤمنین در این جور شبها بیشتر توفیق پیدا میکنند بخوانند،فرصت است دعا کنید، تضرع کنید. ۹۵/۰۳/۱۶
#ویژه_استوری 🌹
#نشر_حداکثری✌️🏻
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 @yazainab314
{• #مهمانے_خدا🌙 •}
.
.
توصیه امام رضا(ع)
به ابـاصلت هروے در
آستانه ماه مبارڪ رمضان؛
در قلبت ڪینهے هیچ مومنے
نباشد مگر آنڪه آن را از قـلــب
بیرون بڪشے!
#مـاهِ_رمـضـان
#آمادهاے_مؤمن؟!😉
.
.
|💕| @yazainab314
یا زهرا:
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
•|• یهاستادداشتیـممےگفت:
+اگه درسمےخونین
بگینبرا #امامزمان
+اگه مهارتڪسبمےکنین
نیتتونباشهبراےمفیدبودن
تودولتامامزمان(عج)✨
+اگہورزش:مےکنین
آمادگےباشهبراےدوییدن
تو #حکومتڪریمهآقا باشه🌼...
اینجورےمیشیم⇓
#سـربازقبلازظهـور
#التماستفکروعمل💫
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@yazainab314
•🍃•☝️•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#چطور_شد_که_چادری_شدم_
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
روز اول مدرسه ها بود. خیلی خوشحال بودم .مادرم به من گفت عجله کن روز اول دیر به مدرسه نرسی .من باخوشحالی ☺️چادرم راسر کردم وبه مدرسه رفتیم وقتی که به مدرسه وارد شدیم من از دیدن دوستانم تعجب کردم چون کسی مثل من چادر سر نکرده بود 😕😕
روزها میگذشت ومن به مدرسه میرفتم تا اینکه یه روز سرما خوردم وبه سختی به مدرسه رفتم در راه برگشت به خودم گفتم من که به سن تکلیف نرسیده ام وچادرم را چون حوصله نداشتم باز کردم واز ان روز دیگه چادر سر کردن برام سخت شد.😔😢
دم عید چند سال بعد که به سن تکلیف رسیدم خودم خجالت میکشیدم که بدون چادر بیرون میرم به مادرم گفتم برایم چادر مشکی بخره وبدوزه ومادرم خرید ومن چادر را سر کردم چون بدون چادر به نظر من خانمها لباس ندارن واندامشون مشخصه ..
خلاصه من حالا یه دختر چادری هستم وافتخار میکنم که در جامعه اسلامی به دنیا امدم وزندگی میکنم .🙂
باخودم قرار گذاشتم که در هیچ شرایطی حاضر نخواهم بود چادرم را کنار بزارم ..😇
@yazainab314
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
یا زهرا:
#تلنگر ✨☝️
براے وقتت ڪه برنامه ریزے نڪنے
شیطون برات برنامه ریزے میڪنه....
#بجنب_به_خودت^ ^
@yazainab314
•°| #تلنگرانه
💬✍ دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت : خیلی مغروری ازت خوشم میاد. هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد، من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم.😉
👤پسرگفت : شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم ☺️
👩دختره که از حسودی داشت میترکید گفت : خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته...😏😒
👤پسره گفت : نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم.😇
👩دختره گفت اووووه چه رمانتیک😯 این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده❔
عکسشو داری ببینمش❔☺️
👤پسر گفت : عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست.😇
👩دختره شروع کرد به خندیدن😂
ندیده عاشقش شدی؟😏
نکنه اسمشم نمیدونی؟😏🙁
👤پسر سرشو بالا گرفت گفت : آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم...😊
🌸اسمش مهدی فاطمه است...🌸
❣دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه❣
♥ ألسلام عليك یا أباصالح المهدي ♥️
#امام_زمان
زندگیتون بہ #رنگ_خدا☺🌈
#فوروارد_یادت_نره😉
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
💠«ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی»💠
🟡مسابقات قهرمانی 74کیلو باشگاه ها بود. ابراهیم همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهایی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. اکثر حریف ها را با اقتدار شکست داد. اگر این مسابقه را میزد حتما در فینال قهرمان می شد.
🟢 اما در نیمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت. بالاخره با یک امتیاز بازی را واگذار کرد. آن سال ابراهیم مقام سوم را کسب کرد. اما سال ها بعد،همان پسری که حریف نیمه نهایی ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به ابراهیم سر بزند.
🔵آن آقا از خاطرات خوش خود با ابراهیم تعریف می کرد. همه ما هم گوش می کردیم. تا اینکه رسید به ماجرای آشنائی خودش با ابراهیم و گفت: آشنائی ما برمی گردد به نیمه نهایی کشتی باشگاه ها در وزن 74کیلو، قرار بود من با ابراهیم کشتی بگیرم.
🟣 اما هرچه خواست آن ماجرا را تعریف کند ابراهیم بحث را عوض می کرد! آخر هم نگذاشت که ماجرا تعریف شود! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه می شه قضیه کشتی خودتان را تعریف کنید. او هم نگاهی به من کرد.
⚫️نفس عمیقی کشید و گفت : آن سال من، در نیمه نهائی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم شدیداً آسیب دید. به ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق، این پای من آسیب دیده. هوای ما رو داشته باش. ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چشم.
⚪️ بازی های او را دیده بودم. توی کشتی استاد بود. با اینکه شگرد ابراهیم فن هائی بود که روی پا می زد. اما اصلا به پای من نزدیک نشد! ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
🟤ابراهیم با اینکه راحت می تونست من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی این کار رو نکرد. بعد ادامه داد: البته فکر می کنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ای داشت.
🔴ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال، بچه محل خودمون بود. فکر می کردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
🟠اما توی فینال با اینکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پایم آسیب دیده، او دقیقا با اولین حرکت همان پای آسیب دیده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم. آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهیم قهرمانی بود.
🟡از آن روز تا حالا با او رفیقم. چیزهای عجیبی هم از او دیده ام. خدا راهم شکر می کنم که چنین رفیقی نصیبم کرده. صحبت هایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبت هایش فکر می کردم. یادم افتاد در مقر سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوار ها برای هر کدام از رزمنده ها جمله ای نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند: «ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی»
🔴راوی:حسین الله کرم
📚 برگرفته از سلام بر ابراهیم 1/ص35
@yazainab314
•••••••••••••••••••••••••••••••