فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماراتهدیدبهمرگميڪنید
خونعشـٰاق
سرِوقٺِخودش
خواهَدریٖخٺ......🥀
وشهادتڪرامتيازجانبخداوند
برايماست
#شهیدمحسنفخريزاده
#شهیدهستهاي
#فخرایران
#ویژه_استوری
#موشن_استوری
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+ جوانی که مرگش قطعی بود :)))
این فیلم منو به زندگی برگردوند و از
دنیا بُرد🙄! شما چطور؟🤭🧡'
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِحسین
#ولایتاعـتبارمـاشهادتافـتخارمـا
26.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عرشه اقتدار...✌️
🎼 گروه سرود نورالمهدی همدان به مناسبت روز نیروی دریای ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرودی را با عنوان «عرشه اقتدار» برای مردان بزرگ و غرورآفرین وطن در این عرصه دفاع و اقتدار اجرا کردند.
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
#تلنگر📗!
کاش یادمون باشہ قلب ما مثل یک باطریہ
و یک روزے از کار مےافتہ…
و سرانجـام ما مےمونیم و نامہ اعمالمون و یہ خانہے ظاهرا ابدے :)!
#بهشفکرکردهبودے؟
#همینالانتوبہکنرفیق!
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
#سخن_بزرگان🥀
افسردگیناشیازگناه،
یڪیازدستاویزهایخدایمهربون
برایبرگردوندنِ
بندھهابہسمتخودشه !💔(:
✨¦⇠ #استاد_پناهیان
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
[میسوزَماَزتَبـیڪِھ
عـلٰاجَـشبِھخٰاڪڪَـربَلٰاست!]
#اربابمحسینجان❤️🔥
جنگـ، جنگ است چھ سخت باشد، چھ
نرم ! عدھاۍ را با جسمشان مۍکُشند
و دیگرانۍ را با فرهنگشان .. از جنگـ
نرم غافل نشوید.
• مُحسنِ حُججۍ
•• شھادتـ 18 مردادِ 1396
#ـۺاٻدٺلنگر📲
اوناڪہتوےدلِقبرخوابیدن،
اوناهمخیلیاشون یهزمانےغصہمیخوردن
ڪہچراامامزمانشوننیست..!
آره،ناراحتبودن.!
ولیرفیقمهماینهپاشیڪارڪنیواسهآقا!!🌿
•
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_چهارم
#قسمـت_هشتاد_نه
محمدصادق اخم کرد و مسیح ابرو بالا انداخت اما مریم بدون توجه حرفش را زد. میخواست یک بار هم که شده، برای آینده برادرش هم که شده، قدمی بردارد.
ادامه داد: زندگی قلدری کردن نیست. تحقیر کردن طرف مقابل و بالا بردن خودت نیست. زندگی این نیست که فکر تو درست هست و همه به رای تو کارهاشون رو انجام بدن. تو بد کردی محمدصادق! به زینب سادات و خودت بد کردی. چون مسیح رو الگوی خودت کردی. تو دردهای خواهرت رو ندیدی! ندیدی که تو قفس طلاییش داره میپوسه.
ندیدی منت هایی که سرم میذاره، روح من رو مثل خوره میخوره. ندیدی بخاطر دروغ هایی که قبل ازدواج گفت چقدر آسیب دیدم. مسیح من رو خواست و بدست آورد. اون فقط پیروزی برای خودش و خواسته هاش میخواست. ندید که چند نفر برای خوش آمد اون شکستن. من رو تو این
چهار دیواری زندانی کرد و فکر کرد عجب مردی هست که حرف، حرف خودش هست.
نگاهش به نگاه مسیح نشست. مسیحی که مات حرف های او بود. مریم ادامه داد: مهم نیست که زنت رو به زور تو خونه نگه داری! مهم این که خودش تصمیم بگیره! خونه داری بد نیست! خیلی هم خوبه! به شرطی که اجبار نباشه.
مسیح گفت: من مجبورت نکردم! تو آزاد بودی بری سرکار.
مریم پوزخند زد: آزاد؟ با حرف ها و تهدیدها و منت هایی که میذاشتی؟
با زبونت که مثل زبون مار نیش میزد و هر بار خواستم جایی برم و کاری کنم، هزار جور حرف زدی؟ که من از بس کار کردم، خانمی بلد نیستم و خوشی بهم نیومده و باید مثل کلفت ها برای مردم کار کنم؟ یا اینکه سرکار بری کی مواظب بچه ها باشه و تو که خونه هستی از پس اینها
برنمیای! یادت هست؟ تو من رو با حرفهات زمین گیر کردی! تو من رو با زبونت میسوزوندی.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_چهارم
#قسمـت_نود
به محمدصادق نگاه کرد و ادامه داد: همون کاری که تو با زینب سادات کردی! فقط اون، مادر و پدری داشت که جلوی اشتباهش رو گرفتن! تو با
این رفتارت هیچ وقت نمیتونی مثل زینب ساداتی رو داشته باشی که آیه بزرگش کرده! آیه پر از نشاط و زندگی بود. زینب سادات زن بایدهای تو نیست! زنی هست که باید با اون مشورت کنی! باید حرف ها و نظرهاش رو بشنوی! نه که نظرهات رو بگی و منتظر باشی انجام بده! زینب سادات با من فرق داره. اون برای خودش ارزش قائله.
مسیح گفت: چقدر دلت پر بود!
مریم سر به زیر انداخت: خیلی بیشتر از اینها پره دل من!
محمدصادق: اما تو همیشه خوشحال بودی!
مریم لبخندش پر درد بود: برای شادی شما بود.
خیلی بد هستش که بازیگر خوبی هستم! هیچ کس نفهمید من روحم رو از دست دادم. منِ خودم رو از دست دادم. الان دیگه حتی خودم رو نمیشناسم و منتظرم یکی بهم بگه این لیوان آب رو چطور بخورم!
مسیح: لیاقت نداشتی! لیاقت این زندگی و احترامی که بهت دادم رو نداشتی! تو لیاقتت همون محله و زنهایی بود که به جونت بیفتن! البته شاید حق داشتن! از قدیم گفتن تا نباشد چیزکی....
محمدصادق یقه لباس مسیح را گرفت: درست صحبت کن باهاش!
مسیح محمدصادق را هل داد و گفت: جمع کن خودت رو! من برات پدری کردم! حرمت نگهدار!
محمدصادق: مگه تو حرمت خواهرم رو نگهداشتی؟
مسیح خواست چیزی بگوید که مریم گفت: بسه!
فقط میخواستم این رو ببینی! من به این حرفها عادت دارم. فقط میخواستم خودت ببینی که حق با ارمیا بود که جلوت ایستاد. مثل تو که الان جلوی مسیح ایستادی! تو خودت هم همین کار رو با زینب سادات کردی. خودت رو درست کن محمد صادق....
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻