🦋 اَزهَمینـ؋ـاصِلہیِـבورسَلامَمبِپَذیر ڪهخَرابِتوشُـבَم،خآنــ٨ـﮩـ۸ـﮩہاَتآباבحُـسِین️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
✋🏻---}اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ
💔---}عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
🍃---}عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ
🖤---}عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌿حـضࢪت ܩحܩღـב﴿ص﴾
کسی که نماز را از وقتش تأخیر
بیندازد، (فردای قیامت) به
شفاعت من نخواهد رسید.
/🦋\•••بحارالانوار❅ج⁸3❅ص²0
🖤امام حسن مجتبی:
با مردم به گونه اى رفتار
کن که دوست دارى با
تو آن گونه رفتار کنند.
📗أعلام الدّین/ص۲۹۷
اگر مردم مےدانستند که چہفضیلتی در زیآرت مرقد امامحسین علیہالسلام استاز شوقزیآرت مےمردند .
- امام باقر علیہ السلام " .
روایتعشق
توی سر شلوغی های روز قبل از حرکت کاروان، چند بار پشت سر هم تماس گرفت. نهایتاً جواب دادم.
گفت من یک ساله نیت کردم اربعین پیاده بیام زیارت آقا!
همسرم چند ماهی هست که ناخوش احواله. دیروز خبر دادند باید تا دو سه روز دیگه بره اتاق عمل...
نیت کردم مبلغی رو به عنوان زیارتنیابتی به کاروان بدم. فقط خواهش میکنم از زائرین بخواید برای سلامتی همسرم توی حرم ها و توی مسیر و علی الخصوص زیر قبة سیدالشهداء دعا کنند و سلام ما رو به آقا برسونند...
نذر کردم که اگه از اتاق عمل صحیح و سالم بیرون اومد سال دیگه با هم بیایم سفرعشق...
- سفرعشق، برای خیلیا شده سفرحسرت..!
آقاجان!
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است..
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است...
نوشتۀ؛حانیه اکبری
- حاج آقا يہ سوال داشتم!
+ آیتاللهبهجت : بفرماييد
-حاج آقا چيکار کنم کہاز عبادت لذتــببرم؟
+ آقا با همون لبخند زيباشون فرمودند : شما نميخواد کاري بکني کہ از عبادت لذت ببري! شما لذت هاي ديگہ رو ترک کن لذت عبادت خودش مياد سراغت.
بی هوا زمین خورد!نمی توانست باور کند که جامانده،باور نمیکرد که فراموشش کرده اند،هنوز جوانه امید در دلش زنده بود!زیر لب روضه میخواند و بی صدا اشک میریخت...!اگر او میطلبید الان تا فلان عمود پیاده روی کرده بود،پاهایش از شدت پیاده روی تاول زده بودند و روی پتوی کهنه و نخ نمایی غرق خواب بود! اصلا این ها هیچ...!دلش پر میکشید برای چای روضه و سینه زنی های پرشور،برای چادر روی سر کشیدن و بلند بلند گریه کردن! اما مگر لیاقت داشت؟!دنیایش شده بود هییت های تک نفره وگریه های بی صدا،دخترک خسته بود و آشفته!خسته از جاماندن و آشفته از بی لیاقتی اش! هرجور که حساب میکرد،الان باید در مشایه قدم برمیداشت و چای عراقی مینوشید،هرجور مه حساب میکرد الان باید چادر خاکی اش را تا میکرد و چشم های خسته اش را مهمان اندکی استراحت! نمی دانست چطور شد که جاماند،لحظه شماری ها کرده بود برای این ایام،چشمانش را بست و خود را مهمان رویایی شیرین کرد،رویایی شیرین تر از عسل!در رویایش هم در مشایه قدم برداشت و هم یک دل سیر زیارت کرد،تا توانست چای عراقی خورد و در بین الحرمین بی امان اشک ریخت!
به قلم؛ ز.نیازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند ميگيرى همين راهى كه آمدى رو ادامه ندى و برگردى؟
^ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ^
قطعابا هرسختے ، آسانۍاست 🤍 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه رو از کی نماز خون کنیم؟