eitaa logo
یک آیه در روز. گزیده
316 دنبال‌کننده
111 عکس
10 ویدیو
21 فایل
مطالب این کانال گزیده‌ای است از کانال یک آیه در روز، برای کسانی که فرصت مرور همه مطالب آن را ندارند: https://eitaa.com/yekaye توضیحی درباره کانال یک آیه در روز: https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🔟 «فَابْعَثُوا حَكَماً» در جامعه [به هر حال باید] به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص64) 📜حکایت📜 ابن عباس وقتی از طرف حضرت علی ع برای دعوت خوارج و بازگرداندن آنان به نزد آنان رفت از آنان پرسید: چرا به دشمنی با امیرالمومنین ع برخاسته‌اید. گفتند به سه دلیل: ⛔️خداوند فرموده «لا حکم الا لله» اما علی ع مردانی را به حکمیت در دین خداوند پذیرفت؛ ⛔️دوم اینکه او با عده‌ای قتال کرد اما اجازه غنیمت گرفتن و برده کردن دشمن را نداد [منظورشان این بود که اگر جهاد با آنان جایز بود غنیمت و برده گرفتن هم باید جایز می‌بود] و ⛔️سوم اینکه اجازه داد اسمش از امیرالمومنین بودن حذف شود [زیرا ابوموسی اشعری و عمروعاص هردو وی را کنار زدند]. 🤔ابن عباس در پاسخ آنها گفت: ✅همانا خود خداوند حکمیت مردانی را در کار خدا پذیرفت مثلا در مساله کشتن صید، که فرمود «يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ: افراد عادلی از شما در این خصوص حَکَم شوند» (مائده/95) ‌ویا در خصوص اصلاح بین زن و شوهر، که فرمود: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها: و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35). ✅اما اینکه گفتید چرا جنگید و عنیمت نگرفت؛ آیا می‌خواستید مادرتان عایشه را به کنیزی بگیرید و آنگاه در مورد او آنچه را که در مورد غیر او حلال می‌دانید حلال بشمارید؟ اگر چنین می‌کردید قطعا کافر شده بودید زیرا او مادر شماست و اگر بگویید مادرمان نیست سخن خداوند را تکذیب کرده‌اید که فرمود «وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتِكُمْ: و همسران او [به منزله] مادران آنها هستند] (احزاب/6). ✅و اما اینکه گفتید خودش اجازه داد که اسمش از امیرالمومنین بودن محو شود، خودتان شنیده‌اید که سهیل بن عمرو و ابوسفیان در جریان صلح حدیبیه نزد پیامبر ص آمدند و حضرت فرمود: بنویسید این صلحنامه‌ای است بین محمد رسول الله ص و ... ؛ و بقیه داستان را می دانید[داستان این است که آنان گفتند ما تو را به عنوان رسول الله قبول نداریم و نهایتا حضرت پذیرفت که در آن صلحنامه عنوان «رسول الله» از نامه حذف شود.] و رسول الله ص برتر از حضرت علی ع بود و با این کارش از نبوت خارج نشد. 💠و جمعیت زیادی از آنان برگشتند اما عده‌ای همچنان باقی ماندند. 📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص268 ✳️تکمله این مطلب با عبارات دیگر در بسیاری از منابع دیگر شیعه (مثلا: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار ع، ج‏2، ص46-47 ) و اهل سنت (مثلا: السنن الكبرى (نسائي) ج7، ص480؛ المعجم الكبير للطبراني، ج10، ص257؛ المستدرك على الصحيحين (حاكم نیشابوری) ج2، ص164؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏10، ص253؛ و ...) روایت شده است؛ 🤔اما نکته جالب توجه اینجاست که در بسیاری از منابع، شبیه این گفتگو بین خوارج و خود حضرت علی ع روایت شده، و در این روایت، اشاره می‌شود که این در همان ابتدای خروج آنان بوده و حضرت امیر ع شرط کرده بود که فقط قاریان و حاملان قرآن در جلسه حضور یابند (معلوم است که چون حضرت می‌خواسته با قرآن با آنان احتجاج کند)؛ و طبیعتا (چنانکه در برخی از این منابع هم تصریح شده) ارسال عبدالله بن عباس بعد از این محاجه بوده است 📚(مثلا: مسند أحمد، (ط الرسالة)ج2، ص84-85 ؛ خلق أفعال العباد (بخاري) ص87 ؛ مسند أبي يعلى الموصلي، ج1، ص368). 🤔اکنون معلوم می‌شود که چرا حضرت امیر ع به ابن‌عباس توصیه می‌کند که با سنت با آنها محاجه کن نه با قرآن (لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ؛ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً؛ نهج‌البلاغه، نامه77) و نکته جالبی را ابن ابی الحدید در ذیل همین توصیه امیرالمومنین ع ذکر می‌کند که ابن‌عباس به این توصیه حضرت امیر عمل نکرد، و لذا بود که همه برنگشتند؛ و اگر به توصیه حضرت عمل می‌کرد و با احادیثی مثل «عليٌّ مع الحق و الحق مع عليٍّ يدور معه حيثما دار: علی با حق است و حق با علی است، هرجا که او برود این هم همانجا می‌رود» ویا اینکه «اللهم والِ مَن والاه و عاد مَن عاداه و انصر مَن نصره و اخذل مَن خذله: خدایا ولیّ کسی باش که ولایت او را بپذیرد و دشمن کسی باش که با او دشمنی کن و یاری بده هرکه او را یاری دهد و خوار گردان هرکه در خواری او بکوشد» که کاملا در صحابه رایج بود و بسیاری از خوارج هم آنها را از صحابه شنیده بودند، با آنها محاجه می‌کرد مفری برای تخلف از دستور پیامبر ص نمی‌یافتند. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏18، ص71-73 ) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3️⃣1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» تردیدی نیست که در عرصه‌های اجتماعی، برای رفع نزاع‌ها یک قاضی کافی است؛ 🤔پس چرا برای حل اختلاف زن و شوهر، به یک حَکَم بسنده نکرد و فرمود دو حَکَم برانگیزانید؟ 🔹برخی گفته‌اند: تا از ستم و تحکم‌گویی به دور باشد (الميزان، ج‏4، ص346) ⛔️اما اگر صرف همین باشد، پس چرا در عرصه‌های اجتماعی چنین نیست؟ 🔹برخی گفته‌اند: چون زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند (تفسير نور، ج‏2، ص64). ⛔️ اگر مقصود از این جمله آن است که «برای اینکه حق هردو در این زمینه رعایت شود»؛ این سخن به سخن فوق برمی‌گردد؛ اما اگر می خواهند روی نقش زن و مرد بر تعیین حَکَم تاکید کنند، این سخن قابل قبول نیست، زیرا چنانکه در تدبر 11 گذشت تعیین حَکَم برعهده خود زن و مرد نیست؛ و زن و مرد موظفند به حکم حکمین تن دهند؛ و آنجا که خود زن و مرد اشخاصی را برای رفع نزاع برمی‌انگیزانند، از باب وکالت است که از بحث حاضر خارج است. یا به تعبیر بهتر، 🔹برخی گفته‌اند: تا هریک بتواند با شخص مرتبط با خود خلوت کند و حقیقت حال او را به دست آورد تا بفهمد آیا واقعا او مایل به ماندن است یا طلاق؛ تا وقتی هر دو در کنار هم جمع شدند بهتر راه صواب را بررسی کنند. (مفاتيح الغيب، ج‏10، ص74 ). ⛔️ این پاسخ هم همچنان با این مشکل مواجه است که اگر چنین است، پس چرا برای نزاعهای اجتماعی دو قاضی نمی‌گذارند؟ 🤔به نظر می‌رسد پاسخ این سوال، در گروی توجه به تفاوت بنیادین خانواده با سایر نظامات اجتماعی است: 💠نکته تخصصی 📝نحوه ، دیگر بر 🔷وقتی نزاعِ بین دو یا چند نفر، نزاع در عرصه‌های غیرخانوادگی باشد، تنها مساله‌ای که در پیش روست، است؛ پس رفع نزاع، در گروی آن است که 🔹اولا دقیقا معلوم شود که چه‌کسی ذی‌حق است و چه کسی نیست؛ و 🔹ثانیا حق به ذی‌حق داده شود. در این گونه موارد ▪️ یک قاضی کافی است (و اگر در برخی از مجامع، هیات منصفه به جای یک نفر نظر می‌دهد، تعدادشان را فرد قرار می‌دهند که نتیجه نهایی توسط اکثریت معلوم شود)؛ و ▪️مهمترین شرط قاضی (صرف نظر از اینکه باید عادل باشد و اگر عدل را تشخیص داد بر همان اساس حکم کند) این است که باید مجتهد باشد؛ یعنی ضوابط شرع را در دست داشته باشد و بتواند حق را از ناحق تشخیص دهد. (در نگاه‌های غیردینی، می‌گویند باید حقوق‌دان باشد: یعنی ضوابط قانون مدنی را در دست داشته باشد و بر اساس آن حق را تشخیص دهد.) 🔷اما در مساله حَکَمیت بین زوجین، ▪️علاوه بر اینکه به جای یک داور، دو داور مطرح شده، ▪️هیچ فقیهی هم اجتهاد حَکَمین را شرط نکرده است؛ ▪️و در این آیه هم به جای تاکید بر اموری همچون عدالت و اجتهاد، فقط به «من أهله» و «من أهلها» بودن اشاره شده است. ▪️و نکته جالبتر اینکه این حَکَمیت صرفا یک پادرمیانی برای آشتی دادن نیست؛ بلکه اینها می‌توانند بدون اینکه مجددا نظر خود زن و شوهر را بپرسند، خودشان حکم به جدایی بدهند. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 13 درباره نحوه ، بر 🤔به نظر می‌رسد ریشه بحث در این است که چون پیوندهای اجتماعیِ غیرخانوادگی‌ای که وقوع نزاع در آنها محتمل است*، بر اساس منفعت و رفع نیاز خود افراد شکل می‌گیرد (یعنی افراد بدین جهت وارد یک مشارکت جمعی می‌شوند که منفعتی بدانان برسد)؛ اما پیوند خانوادگی پیوندی است که ریشه‌اش صرفا نیاز نیست؛ بلکه مکملیت زن و مرد برای همدیگر و پیوند دو روح است، چنانکه کلمه «شقاق» به خوبی بر این معنا دلالت دارد (تدبر5). پس، رفع نزاع در اینجا، صرفا به این نیست که معلوم شود حق با چه کسی است و حق به حق‌دار داده شود؛ بلکه به این است که این شقاق و شکافی که رخ داده مرتفع گردد؛ که: 🔺اگر مرتفع شد، فضای گذشت و صمیمیت خانوادگی به نحوی است که افراد دنبال گرفتن حق خود از طرف مقابل نیستند؛ 🔻و اگر حاصل نشد، حتی حق طرفین هم به آنها داده شود، باز یک خانواده استوار در کار نخواهد بود. ♦️بر همین اساس، ریشه نزاع‌های خانوادگی، بیش از اینکه در افراد باشد، در افراد از وضعیت و روحیات و خوشایند و بدآیندهای همدیگر است. به تعبیر دیگر، در عرصه خانوادگی، آنچه بیشتر موجب نزاع می‌شود، آزردگی روحی از همدیگر و عدم برآورده شدن انتظارات روحی است، تا نزاع بر سر حقوق و خواسته‌های مادی. حتی جایی هم که خواسته‌های مادی منجر به نزاع خانوادگی می‌شود، غالباً آن انتظارات روحی است که این خواسته‌ها را در فضای خانواده رقم زده است؛ وقتی مثلا یک زن با شوهرش بنای ناسازگاری می‌گذارد که چرا برای من چنین و چنان خرج نمی‌کنی، اما هیچگاه چنین ناسازگاری را با رئیس اداره‌اش ندارد! زیرا از او چنین انتظاری ندارد. 💢پس مساله اصلی در نزاع‌های خانوادگی، است تا ، و البته در هر نزاعی، خشم و ناراحتی از طرف مقابل، چنان بر شخص حکمفرما می‌شود که غالبا از تصمیم‌گیری صحیح باز می‌ماند. ویا چون فضای اصلی در این روابط، فضای عاطفی - و نه فضای حقوقی- است، با خود می‌پندارد که اگر این بار سخن طرف مقابل را قبول کنند، نوعی ضعف از خود نشان دادن است که منجر به پررویی و جسارت‌های بعدیِ طرف مقابل می‌شود. نفس آدمی و خودپرستی نیز در این زمینه‌ها بشدت فعال می‌شود؛ اما فعال شدنش بیش از آنکه باشد، است: یعنی می‌خواهد به هر ترتیب که شده «من» محور قرار بگیرد؛ نه صرفاً «منافع ویا نیازهای من». در چنین فضایی، ▪️داوران 🔸اولا بیش از آنکه در عرصه شناسایی حق از ناحق توانا باشند باید در عرصه شناخت ابعاد عاطفی شخص مذکور توانا باشند، پس ارحجیت با نزدیکان و خویشاوندان وی است تا فقیه و حقوق‌دان؛ و 🔸 ثانیا مهمترین کاری که هریک باید بکنند این است که هریک به سخن شخص مربوط به خود گوش دهند و خواسته واقعی و درونی وی را کشف کنند و این خواسته را با خواسته واقعی و درونی همسر وی که حَکَم دیگر کشف کرده، مقایسه نمایند، و چون عواطفی که بین زن و شوهر هست (خشم از طرف مقابل، نگرانی از پررو شدن طرف مقابل، و ...) بین خود دو حَکَم وجود ندارد ، بهتر می‌توانند بفهمند که آیا اینها در یک‌راستاست، تا حکم به بقای ازدواج بدهند؟ یا واقعا قابل جمع نیستند، تا حکم به جدایی بدهند؟ 🤔در جایی که داور قرار است صرفا رفع نزاع کند، عدد داور را فرد قرار می‌دهند (یا یک قاضی، یا هیات منصفه‌ای که رای اکثریتشان فیصله‌بخشِ نزاع شود) اما اینجا چون مساله، برداشتن شکافی است که بین دو روح متحد رخ داده، نه صرفاً رفع نزاع، فرد بودن داورها ضرورتی ندارد: و کار داورها زمانی می‌تواند مساله را حل کند که بوضوح معلوم شود که این دو روح باید با هم متحد شوند یا از هم منفک؛ و از این رو، باید هردو بر سر جدایی یا ماندن با هم توافق کنند تا نظرشان اعمال شود. ❇️ تبصره اغلب فقها، تعبیر «مِنْ أَهْلِهِ» و «مِنْ أَهْلِها» را حکم ارشادی دانسته‌اند، و لذا اغلب، آن را شرط استحبابی دانسته‌اند، نه شرط وجوبی؛ اما اینکه واجب نباشد، منافاتی با بحث فوق ندارد؛ زیرا همین ارشادی بودنش نشان می‌دهد که وجهی در این مساله هست که در جای دیگر نیست؛ و وجه اینکه فقها آن را واجب ندانسته‌اند، این نبوده که خویشاوند بودن هیچ مدخلیتی نداشته باشد؛ بلکه توضیح داده‌اند که چون مساله اصلی رفع نزاع است؛ و اگر این نزاع به وسیله افراد خبره‌تری غیر از بستگان شخص بتواند مرتفع شود، ضرورتی ندارد که حتما مساله از طریق بستگان حل شود. (جواهر الكلام، ج‌31، ص213)‌ ✳️* پی‌نوشت: این قید از این جهت گفته شد که برخی از پیوندهای اجتماعی، با صبغه کاملا الهی انجام می‌شود و مشمول این قاعده (که افراد حتما به خاطر نفع خود در این پیوند حضور یافته‌اند) نمی‌شود؛ و این موارد، چون در آنها نزاعی حاصل نمی‌شود، نقضی بر بحث فوق نیست. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥شهادت مظلومانه بزرگی مثل حاج قاسم در وقتی که همه خواب بودیم، سینه‌مان را مالامال از درد و خشم و انتقام کرده بود و می‌رفت آتشی که در وجودمان شعله‌ور شده بود کاخ ستم را در جهان براندازد. با این حال وقایعی رخ داد تا غرورمان ما را از خدا غافل نکند و عجز خود در پیشگاه او را فراموش نکنیم. این وقایع، منافقانی را که در اثر آن حضور میلیونی مردم، جرأت نُطُق کشیدن نداشتند به وجد آورد؛ یاوه‌گویی‌ها آغاز شد؛ و این یاوه‌گویی‌ها محمل را چنان مهیا کرد که در حالی که هنوز کفن حاج قاسم خشک نشده، عده‌ای کینه‌های بدری و خیبری و حُنَینی خود را بروز دادند؛ وحتی از پاره کردن عکس او، که توهینی مستقیم به میلیونها مردم عزادار بود، دریغ نکردند! خدا می‌داند؛ شاید قرار است آتش انتقامی که اندکی آرام گرفته بود با شدت بسیار بیشتر شعله‌ور شود. 🖌خواستم چند کلمه درباره این اوضاع و احوال‌مان در این ایام بنویسم؛ اما برای بیان آن، 📖سخنی رساتر از سخنان امام کاظم ع در دعای نیافتم: 🔹خدایا! چه بسیار دشمنی که را به روی من کشید و لبه تیغش را بر من تیز کرد و تیزیِ سلاحش را برایم آماده نمود و زهرهای کشنده‌اش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بی‌خطایش را سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت؛ و درصدد است که به من آزاری رساند و زهر جگر سوزش را به من بچشاند؛ خدایا! پس تو نگاهی افکندی به ناتوانی‌ام در تحمل حوادث ناگوار، و درماندگی‌ام از انتقام گرفتن از آن که با ستیزه‌جویی‌اش قصد مرا کرده، و در برابر بسیاریِ آنان ‌که آزار مرا در سر دارند و سرِ راهم کمین کرده‌اند و فکر من درخلاصى از آنها به جایى نمى‌رسد، پس به نیرویت مرا تأیید کردی، و با یاریت پشتم را محکم نمودی، و تیغ برنده او را بر من کُند نمودی، و او را پس از اینکه عِدّه و عُدّها گرد آورده بود، خوار کردی و موقعیت مرا بر او برتری دادی و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندى، در حالی که نه فرونشسته بود و نه هنوز دلش از کاری که می خواست با من بکند خنک شده بود؛ از بر من انگشت به دندان می‌گزید و پشت کرده، پا به فرار نهاد و تجهیزات و نفراتش شد. پس تو را سپاس ای پروردگار که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست و مرا در برابر نعمت‌هایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛ 🔹خدایا! چه بسیار ستمگری که با نقشه‌هایش به من ستم کرد، را در راهم نهاد و و مرا دقیقا زیر نظر گرفت و مانند درنده اى که براى شکار خود مى کند به دست آوردن در کمین من نشست، درحالی‌که در با من نشان می‌داد و گشاده‌روییِ بى‌حقیقتى به من مى‌نمود، پس چون باطنش و زشتی آنچه را حتی برای هم‌کیشان در دل نهفته کرده بود مشاهده نمودی و دیدی که چگونه مرا می‌خواهد مرا در دام ستم خود گرفتار آوَرَد، او را سرنگون ساختی و ریشه‌اش را از بیخ‌وبن برکندی و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودال خودش انداختی و گونه‌اش را در ردیف خاک پایش قرار دادی؛ او را به بدن و روزی خودش سرگرم کردی و با سنگ خودش زدی و با زه کمان خودش خفه‌اش نمودی و با سر نیزه‌های خودش هلاک کردی و به رو به خاک مذلّت افکندی و حیله‌اش را به خودش برگرداندی و از فرط حسرت به باد فنایش دادی. ازاین‌رو، پس از کبر و نخوتش خوار گشت و به دنبال گردن‌فرازی‌اش درهم کوبیده شد و گرفتار در بند دامی که در آن هنگام غرورش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند، و پروردگارا! اگر نبود که رحمتت بر من فرود آمد، نزدیک بود آنچه دامن او را فرا گرفت، بر من وارد آید؛ پس تو را سپاس پروردگارا که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب، بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست و مرا در برابر نعمت‌هایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛ 🔹خدایا! چه بسیار که از حسرت برافروخته گشت و دشمنی که افروخته شد و مرا در معرض قرارداد و [با نگاه بغض‌آلود] مژگانش را چون نیزه‌ای به بدنم فرو برد و مرا هدف تیرهای نمود و بود به گردنم انداخت؛ پروردگارا پناه‌جویانه تو را خواندم، درحالی‌که اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم، و بدانچه همواره از می‌دانستم، کردم، آگاه به اینکه هرکس به سایه حمایت تو پناه بَرَد، تحت فشار نماند؛ و کسی که به قلعه مددجویی تو پناه آورد، هرگز حوادث روزگار او را درهم نکوبد، پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی. پس تو را سپاس پروردگارا که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب، بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست و مرا در برابر نعمت‌هایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛ 🔹خدایا! ... @souzanchi @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4️⃣1️⃣ «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» مشكلات مردم را با كمك خود مردم حل كنيم. در واقع، اسلام به مسائل شورايى وكدخدامنشى توجّه دارد؛ و نظرش این است که همه مسائل را به قاضى و دادگاه نكشانيد، [تا می‌توانید] خودتان درون‏گروهى حل كنيد. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص64-65) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا ... إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» این تعبیر که «اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند توفیق می‌دهد»، 🔹از طرفی نشان می‌دهد که: «از آشتى دادن نااميد و مأيوس و نسبت به آن بى‏تفاوت نباشيم. هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مى‏شود.» (تفسير نور، ج‏2، ص65) 🔹و از طرف دیگر نشان می‌دهد که: «دلها به دست خداست. به عقل و تدبير خود مغرور نشويد، توفيق را از خداوند بدانيد.» (تفسير نور، ج‏2، ص65) 💠ثمره اجتماعی 📝ضرورت در درست است که حکمین باید قصد اصلاح داشته باشند؛ اما این بتنهایی کافی نیست؛ توفیق خداوند باید همراه شود تا کار به ثمر برسد. در آیه دیگری فرمود بسیاری از افراد ادعای اصلاح‌گری و اصلاح‌طلبی دارند اما کارشان ثمره‌ای جز فساد ندارد هرچند که خودشان هم نفهمند (وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون‏؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون‏؛ بقره/11-12) و در اینجا آن نکته را کامل می‌کند و می‌فرماید اما اگر افرادی واقعا با نیت اصلاح وارد کاری شوند خداوند حتما بدانان توفیق خواهد داد. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9️⃣1️⃣ «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» اگر دو فردی که در مقام حکمیت قرار گرفته‌اند قصد اصلاح داشته باشند، خداوند بین آنان وفاقی حاصل می‌کند. پس، اگر دو نفر در مقام حکمیت قرار گرفتند و هیچ وفاقی (حتی بین خود آنان در اینکه زن و شوهر باید با هم بمانند یا طلاق بگیرند) حاصل نشد، در قصد اصلاح یکی از آنان ویا هردوی آنان، می‌شود تردید کرد. (جواهر الكلام، ج‌31، ص217 ) 📜حکایت📜 بین هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق ع) و یکی از مخالفان شیعه درباره جریان حکمیتی که توسط عمروعاص و ابوموسی اشعری واقع شد اختلاف افتاد. آن شخص مدعی بود که آن دو نفر واقعا قصد اصلاح بین دو طایفه درگیر جنگ را داشتند؛ اما هشام می‌گفت که آنان چنین قصدی نداشتند. مخالف گفت: از کجا چنین مطلبی را می‌گویی؟ هشام گفت: از این سخن خداوند در مورد حَکَمین که می‌فرماید «اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد می‌کند» پس چون با هم اختلاف کردند و اتفاقی بر یک امر واحد بین آن دو رخ نداد و خداوند بین آن دو وفاق ایجاد نکرد معلوم می‌شود که آن دو قصد اصلاح نداشتند❗️ 📚(من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص522 ) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یک آیه در روز
✅ توجه: در دو آیه قبل، بحث نشوز از طرف زن و نشوز طرفینی مطرح شد. بحث نشوز از طرف مرد در آیه 128 همین سوره مطرح شده؛ از این رو به نظر می‌رسد بهتر باشد آن آیه نیز همینجا مورد بحث قرار گیرد:
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً 📖 💢ترجمه و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت، پس بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح بهتر است؛ ولی نفس‌ها در [پیشگاه] تنگ‌چشمی احضار شده‌اند؛ و اگر نیکی کنید و تقوا ورزید پس حتما خداوند همواره بدانچه می‌کنید بدقت آگاه است. سوره نساء (4) آیه 128 1398/10/23 17 جمادی الاولی 1441 @yek‌Aaye
📝دل‌نوشته‌ای از در فراق و این روزهای تلخ مسلّم ، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‌ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! ... خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ... و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! ... آری، دیروز بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می‌آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم... در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه‌گیری کرده بودند ... و جیره‌خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند ... و برای از بین بردن خون و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه را خواهد داد... خداوندا! تو می‌دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و و . ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا! را به _شیرینی_فرج_حضرت_بقیة_الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما. 📚صحیفه امام خمینی، ج21، ص92-95 @souzanchi @yekaye