هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚
🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔
#رمان 📚
#تاپروانگی 🦋
#قسمت_پنجاه_سوم💌
کنار درخت تنومند کوچه ایستاده بود و هنوز هم نفهمیده بود که چه خبر شده. ارشیا با همان چهرهی مشوش در زد. چند دقیقهای طول کشید و بعد بیبی با چادر رنگی و مقنعهی سفید در را باز کرد. با دیدنشان لبخندی زیبا زد. انگار منتظر مهمان ناخوانده بود باز. درست مثل دیروز. ریحانه که سکوت ارشیا را دید، خودش دهان باز کرد:
_سلام بیبی. مهمون بیموقع نمیخواین؟
_علیکسلام مادر. قدمتون رو چشم من. خیر باشه.
_والا چه عرض کنم. اگه اجازه بدین چند دقیقهای وقتتون رو بگیریم.
_خیلی خوش اومدین عزیزم. بفرمایید.
و کنارتر رفت و با دست به داخل اشاره کرد.
حالا به همان پشتیهای مخمل قرمز رنگ تکیه داده بودند و عطر هل چای تازه دم، توی استکانهای کمر باریک، مشامشان را پر کرده بود. چقدر بیبی صبور بود، برعکس ریحانه.
_خواب دیدم.
بیبی سرش را تکان داد، به قاب عکسها خیره شد و با نفسی عمیق گفت:
_خیره انشاالله پسرم. چه خوابی؟
_خواب پسر شما رو. شبیه من بود، خیلی زیاد.
آب دهانش را قورت داد و چنگی به موهایش زد، ادامه داد:
_توی حیاط همین خونه بودیم، من و بابا و شما. مثل سی سال پیش که خبر شهادتش رو آورده بودن. خونه شلوغ بود و شما بیتاب. بابا یه گوشه چمباتمه زده بود و من بچه شده بودم و چسبیده بودم بهش. میترسیدم از صدای جیغای پشت سرهم عمه بتول و گریهی بقیه. چشمم به عمو بود که کنار حوض نشسته و تو نگاهش که میخ شما بود، غم موج میزد. لباسش خاکی بود و پوتینش گلی. به این فکر میکردم که چقدر مهربونه و چرا زودتر از این ندیده بودمش؟ یهو صورتش رو برگردوند سمت من. بهم لبخند زد و گفت:"بیا عمو، منو بیبی رو بیشتر از این منتظر نذار"
نفهمیدم حرفشو. پاش میلنگید وقتی رفت سمت در. چفیهی دور گردنش رو درآورد و انداخت روی شاخهی درخت انجیر؛ بعدم رفت.
ریحانه به شانههای لرزان بیبی نگاه کرد. گوشهی چادر را کشیده بود روی صورت خیس از اشکش و زیرلب چیزهایی نامفهوم میگفت. اما چند ثانیه که گذشت، چادر را پس زد و انگار برای کسی آغوش گشود.
ریحانه هنوز در فکر تعبیر خواب بود و ربط دادن واژه عمو به علیرضا، که در کمال ناباوری همسرش را دید که بین گلهای ریز و درشت چادر نماز بیبی گم شد. نفهمید چه شده و فقط شوکهتر از پیش شد.
بیبی همانطور که با مهر سر ارشیا را نوازش میکرد گفت:
_گفتم که مرده ماییم نه شهدا. از پریشب بهم پیغام داده بود که یکی از عزیزام میاد به دیدنم... همین که درو باز کردم و چشمم به قد و قامتت افتاد وسط کوچه، دلم هری ریخت پایین. مگه داریم غریبهای که گذرش بیفته به این محل و انقدر شبیه علیرضای من باشه؟ مگه میشه مادربزرگی اسم نوهی ارشد پسریش رو فراموش کنه؟ مگه میشه بوش رو نشناسه؟ هرچی بابات بیمعرفت بود و با دوتا چشم و ابرو اومدن مهلقا دل و دینشو داد و نگاه به پشت سرشم نکرد، اما تو از همون اولم سرشتت خوب بود مادر. آخ الهی پیش مرگت بشم که بعد سی سال دلمو شاد کردی.
ریحانه با بهت گفت:
_یکی به من میگه چه خبره؟ ش... شما مهلقا رو چجوری میشناسین؟ نوهی ارشد؟ اینجا چه خبره؟
_خبرای خوش گلبهسر عروس.
_عروس؟
ارشیا که انگار بالاخره دل کنده بود از نوازش بیبی با چشمهایی سرخ از گریه گفت:
_یعنی هنوز نفهمیدی که بیبی، مادربزرگ منه؟
#ادامه_دارد...
#تیموری ✍
#داستان_سریالی 📨
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
33.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤
قربون کبوترای حرمت امام حسن ع
تو منو رها کنی کجا برم ؟
امام حسن (ع)
نمیتونم دیگه کربلا برم
امام حسن(ع)
امام حسنیام 💚
@yek_hesse_khob 🆔
هدایت شده از یک حس خوب
☎️
#لایف_استایل 📲
🧑💻عصر دیجیتال
♦️انواع ارتباط، چی هست؟ 🤔
🔺ارتباط مستقیم و شخصی
🔻ارتباط غیرمستقیم و غیرشخصی
🔺ارتباط جمعی⁉️
🌀یک نوع ارتباط که از اسمش مشخصه، جمعی و غیر مستقیم هست.
💢ارتباط جمعی، چطور اتفاق میافته؟
▫️به وسیلهی رادیو، تلویزیون، مطبوعات، رسانههای گروهی و شبکههای مجازی مثل تلگرام، اینستاگرام، واتساپ و...
♦️جالبه که ارتباط جمعی، بین هزاران یا صدها نفر از افرادی که همدیگر رو نمیشناسند، به وجود میاد.
💬و ما برای ارتباط جمعی، محدودیت زمانی و مکانی نداریم. میتونیم هرجا و هر زمانی برقرار کنندهی اون باشیم. مثل استفاده از شبکههای اجتماعی که همیشه و همهجا میتونن در دسترسمون باشن.
#ادامه_دارد...
#سبک_زندگی_مجازی 💻
#قسمت_سوم
#عصر_ارتباطات🌐
#اینستاگرام 📺
#بلاگر #سلبریتی #شاخ_مجازی 👑
#شبکه_های_مجازی📲
#یک_حس_خوب 🦋
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
🌿
یا اباعبدالله ♡
در میان نامه اعمال در محشر فقط
روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی ست...
#ای_جگر_گوشهی_جانم_غم_تو ♥️
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ✋🏻
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم🌿
@yek_hesse_khob 🦋
🌾
💌یا ایّها العَزیز...
صدای آمدنت را به گوش ما برسان!
زمان غیبت خود را به انتها برسان...🤍
#نیست_نشان_زندگی_تا_نرسد_نشان_تو 🪴
#صلی_الله_علیک_یا_صاحب_الزمان 🌸
@yek_hesse_khob 🦋
هدایت شده از یک حس خوب
☎️
#لایف_استایل 📲
🧑💻عصر دیجیتال
⁉️مدل ارتباطیِ امروزی با مدل ارتباطی قدیمی چه فرقی داره؟
👥قدیمترها، ارتباط، چهره به چهره و رودر رو شکل میگرفت.
📲📺اما حالا وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو، تلویزیون و موبایل، شکل و مدل ارتباط گرفتن رو عوض کردن.
📞در واقع امروزه ما دیگه نیازی به دیدن آدمها برای رسوندن یک پیام نداریم.
💻بدون تماس مستقیم و با ابزارهایی که در اختیارمون هست، میتونیم ارتباط برقرار کنیم.
#ادامه_دارد...
#سبک_زندگی_مجازی 💻
#قسمت_چهارم
#عصر_ارتباطات🌐
#اینستاگرام 📺
#بلاگر #سلبریتی #شاخ_مجازی 👑
#شبکه_های_مجازی📲
#یک_حس_خوب 🦋
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤
اومدم به پابوسی مشهد،
امشبو عزاداره ایران...
سفرهی عزاداریها باز
جمع میشه با دستای سلطان...
#علیموسیالرضا ♥️
#یڪ_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
🖤
به بام انس تو خو کردهام چون کفتر جلدی
که از هر گوشهای پَر وا کنم پیش تو میآیم
#علیموسیالرضا ♡
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
اتحادیه جهانی کشتی، تمرین تیم ملی کشتی آزاد را با مداحی محمود کریمی منتشر کرد!
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است❤️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
💌
انسان هنگامی که وارد حرم رضوی(ع)
میشود مشاهده میکند که از
در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.
-علامهطباطبایی(ره)-
#علیموسیالرضا ♥️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔