eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
. 1️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» این آیه از تحولی که در قیامت در خصوص کوهها رخ می دهد سخن می‌گوید. در نکات ادبی گفته شد که در ماده «بسس» هم نوعی حرکت و روان شدن نهفته و هم نوعی خرد و ریزه ریزه شدن. ▪️به نظر می‌آید آنچه در اقوال مفسران بیان شده، اغلب ناظر به یکی از این دو جهت است که اتفاقا هر دو جهت مستقلا در آیات دیگر آمده است؛ ▫️اگر بر روان شدن کوهها تمرکز کنیم، از این جهت مضمون آن، شبیه آیات «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً» (نبأ/20) و «وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت» (تکویر/3) می‌شود؛ ▫️و اگر به معنای خرد و ریزه ریزه کردن تمرکز شود، آیه بعد «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» توضیح آن می‌شود. 🔹در هر صورت، درباره اینکه مقصود از کلمه «بسّ» چه تحولی است، گفته‌اند که مقصود از آن: 🍃الف. متلاشی و ریزه ریزه شدن کوههاست (الميزان، ج‏19، ص116؛ و نیز ابن عباس و مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324) 🍃ب. درهم شکسته شدن و خرد شدن کوههاست. (سدی و سعید بن مسیب، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324) 🍃ج. برکنده شدن کوهها از بن وریشه آن است. (تفسیر القمی، ؛ و حسن، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324) 🍃د. به راه افتادن آنهاست، به طوری که روی زمین جاری شوند (کلبی، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324؛ و الميزان، ج‏19، ص116) 🍃ه. همچون رمل و خاک، پراکنده پخش و پلا شوند (ابن عطیه، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324) 🍃و. بعد از آنکه برافراشته و بلند بودند همچون توده شن نرم و فروافتاده گردند (ابن کیسان، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324 ) 🍃ز. .. @yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
. 2️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» معنای اولیه‌‌ای که از این آیه به ذهنها خطور می‌کند همان معانی‌ای است که در تدبر قبل بیان شد. اما با توجه به اینکه آیات قرآن بطون متعدد دارند، مخصوصا با عنایت به کلمه «جبال» و اینکه مقام بحث، مقام قیامت است، معانی دیگری نیز برای این آیه محتمل است. بدین منظور خوب است ابتدا نگاهی به توصیف «کوه» در قرآن کریم بیندازیم: 🏔 کوه در قرآن🌋 در قرآن کریم کلمه کوه در 39 آیه آمده است که در مجموع چنین تصویری از کوه ارائه می دهد: (برای رعایت اختصار متن آیات را در اینجا نیاوردم. می‌توانید متن را در آدرس زیر مطالعه کنید) 🌐http://yekaye.ir/al-waqiah-56-5/ ⛰خداوند کوهها را میخ‌ها و لنگرهای زمین آفرید و آنها را مظهر استواری و شدت و عظمت و قوت قرار داد به طوری که برای اینکه گردنکشی را مانع شود فرمود هرچقدر هم گردن بکشید با به اندازه کوه نمی شوید ؛ و یا عظیم بودن مکر مکاران ویا یاوه‌گویی یاوه‌گویان را به این تشبیه کرد که گویی می‌خواهند کوه را هم از میان بردارند ویا آن را فروبریزند. 🌄نماد بزرگی و استواری بودن کوه تا حدی است که پسر نوح هم گمان کرد کوه می‌تواند در برابر طوفان نجاتش دهد و خدا هم برای بیان عظمت موج‌های این طوفان، آنها را همانند کوه معرفی کرد و برای تهدید بنی‌اسرائیل کوه را می‌خواست بر سر آنان فرود آورد. ⛰با این حال، امکان تصرف و چیره شدن انسان بر کوه را منکر نشد و حتی به اینکه عده‌ای از کوه، برای خود خانه‌های آنچنانی تراشیدند اشاره کرد اما چه بسا با اشاره به این حقیقت که حرکت رودخانه‌ها هم کوه را تراش می‌دهد زنبور هم در کوه خانه می‌سازد خواست نشان دهد این کار خیلی مهمی نیست. 🗻و کوه با همه صلابتش، اگرچه در برابر خداوند تسبیح‌گوی بوده و حتی با حضرت داوود به درگاه خداوند همصدا بود ؛ اما همچون آسمان و زمین از پذیرش بار امانت الهی خودداری کرد شاید بدین جهت که تاب تحمل تجلی خداوند را نداشت و با تجلی خدا از هم ‌پاشید (همان پاشیده شدنی که در قیامت برایش رخ می‌دهد)؛ و قرآن که کلام خداست می‌تواند کوه را خاشع کند و از هم بشکافد و به حرکت درآورد ؛ شاید بدین جهت که این ثبات و جماد کوه امری است که به خیال ما چنین است وگرنه کوه هم در ذات خود روان است. 🌋چه‌بسا بتوان گفت با وقوع قیامت همین حقیقت کوه معلوم می‌شود: با وقوع قیامت کوهها را به راه می‌افتند ، بلکه درهم کوبیده می‌شوند ، از بیخ و بن برکنده ، و خرد و خمیر می‌گردند تا حدی که همچون توده شن روان ویا پشم ، آن هم پشم حلاجی‌شده‌ای ویا گرد و غباری پراکنده می‌شوند تا حدی که زمین کاملا صاف و بی‌فراز و نشیب و آشکار می‌گردد؛ چه‌بسا این گونه به حرکت درآمدن، نشان می‌دهد که کوهها از ابتدا سرابی بیش نبوده‌اند @yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
. 3️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» 🌋در اینکه وقوع قیامت با تحولاتی عظیم در زمین همراه است، تردیدی نیست. 🤔اما آیا این تحولات در حد چند زلزله است و فقط چون شدت زلزه‌ها بیشتر است، علاوه بر ساختمانها، کوهها هم فرو می ریزند؟! یا یک احتمال جدی این است که قرآن کریم در تاکید فراوان بر متلاشی شدن کوهها، آن هم نه با یک تعبیر واحد، بلکه با تعابیر بسیار متنوع، که گاه خودشان با هم متفاوتند، می‌خواهد ما را متوجه عمقی بسیار عظیمتر برای این واقعه کند. ♻️در واقع، اگر آیاتی که از درهم‌پیچیده شدن آسمانها و زمین (يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ؛ انبیاء/104 ) ویا سنگین بودن این واقعه بر خود زمین و آسمان (ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ اعراف/187) و یا اینکه اساساً زمین و آسمان زمین و آسمان دیگری می‌شوند (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛ ابراهیم/48) عطف توجه کنیم، آنگاه شاید این آیات از واقعه‌ای بسیار عظیمتر حکایت می‌کنند؛ بویژه که در مورد «کوهها» یکی از تعابیر مهم قرآنی که در پایان تدبر قبل بدان اشاره شد این است که « وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً: کوهها حرکت داده شدند، پس سراب بودند!» 🔰علامه طباطبایی در ذیل این آیه به نکته جالب توجهی اشاره می‌کند و آن این است که تعابیری همچون کوبیده شدن و ریز ریز شدن و همچون پشم حلاجی شدن و ... و حتی حرکت داده شدن، همه و همه غیر از «سراب بودن» است. گویی این سیری که در قیامت رخ می‌دهد ما را به اینجا می‌رساند که به این حقیقت عظیم پی می‌بریم که اینها چیزی از خودشان ندارند و حقیقت و باطن‌ آنها که این گونه در ظاهر استوار و محکم به نظر می‌آمدند، سرابی بیش نیست. 📚(الميزان، ج‏20، ص166-167 ) 🤔آیا اینکه این آیه می فرماید «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا: و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری»؛ آیا این احتمال جدی نیست که آن تحول عظیم بیش از آنکه یک تحول در عالم فیزیک باشد، تحولی در حقیقت جان و روح ماست که بسی گسترده‌تر از عالم فیزیک است؛ یعنی ما وارد مرحله‌ای از عالم می‌شویم که در آن مرحله درمی‌یابیم که حقیقت این گکوهها که این اندازه آنها را محکم و استوار می‌یافتیم، و روی محکم و استواری‌اش حساب می‌کردیم و آن را ضرب المثل در استواری و ثبات قرار داده بودیم، سرابی بیش نبوده، نه فقط خیلی نفوذناپذیر، محکم و استوار نیست، بلکه خرد و خمیر، درهم کوبیده و از بیخ و بن برکنده شده است، حداکثرش چیزی همچون توده شن روان ویا پشم حلاجی‌شده‌ای ویا گرد و غباری پراکنده❗️ @yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
. 4️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» در تدبر 2 اشاره شد که معانی متعددی برای این آیه محتمل است. یکی از آن معانی این است که کوه استعاره باشد از هر حقیقت عظیم، محکم و پابرجایی؛ همان گونه که در آیات دیگری، گاه موج‌های عظیم به کوه تشبیه شده (هود/42) و حتی از ابرهای عظیم پر باران، به عنوان کوه‌هایی در آسمان (نور/43) یاد شده است. 🤔در این صورت، این آیه در مقام توضیح و تفسیر کلمه اول از آیه «خافضة رافعة» خواهد بود. یعنی قیامت چنان فروآورنده است که هرچه را که مظهر بلندمرتبگی و عظمت و استواری است، چنان حرکت می‌دهد که خرد وخمیر شده و از آن گرد و غباری بیش باقی نمی‌ماند❗️ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12/15 10 رجب 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹هَباءً ▪️کلمه «هبوة» هر گرد و غباری است که مانند دود در آسمان پخش شود و «هباء» به معنای گرد و غبار ریزی است که روی زمین بلند و پخش می‌شود؛ و «هباء منبث» به آن گرد وغباری می‌گویند که وقتی نور از یک دریچه وارد می‌شود نمایان می‌گردد (كتاب العين، ج‏4، ص97 ). در واقع، «هباء» از حیث ظرافت و نازکی همانند شعاع [نور] است که غالبا همراه با شعاع نور خورشید که از دریچه می‌تابد دیده می‌شود (مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) و برخی بر این باورند که اساساً خود «هباء» آن گرد و غبار بشدت ریزی است که جز در چنین حالتی (اینکه نور از یک دریچه در اتاق بتابد و تحت آن نور دیده شود) ‌رویت نمی‌شود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص832 ) ▪️بر این اساس برخی بر این باورند که ماده «هبو» در اصل دلالت دارد بر خود گرد و غبار، و رقت و خُردی‌ای که در آن است، هرچند قبول کرده‌اند که تعبیر «هَبَا الغبارُ» در جایی به کار می‌رود که گرد و غبار پخش شود. (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص31 ) یعنی اصل ماده را خود آن چیزی که ریز و نرم است و در هوا بلند می‌شود دانسته؛ و گفته‌اند این کلمه برای دلالت بر آخرین مرتبه تشتت و پراکندگی، که هیچ اثری از ثبوت و استواری در آن یافت نشود به کار می‌برند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص237 ) ▪️ اما به نظر می‌رسد که حق با کسانی است که در محور اصلی این کلمه وضعیت این غبار (و نه صرفاً غبار بودنش) دانسته‌‌اند یعنی: برخاستن گرد و غبار (و هر چیزی که این اندازه خُرد و ظریف باشد) از جایش به نحوی که پخش و پراکنده شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص72 ). 📿از این ماده تنها همین کلمه «هباء» و فقط دو مورد در قرآن کریم آمده است. (مورد دیگر: وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً؛ فرقان/23) @yekaye
🔹مُنْبَثًّا قبلا بیان شد که ▪️ماده «بثث» در اصل دلالت دارد بر نشر و پخش کردن؛ وبه تعبیر دیگر، پراکندن و آشکار کردن چیزی؛ ویا پراکندن و برانگیختن چیزی، آن گونه که باد گرد و خاک را برمی‌انگیزاند و می‌پراکند؛ و در یک کلام بر نشر (پخش کردن) و تفریق (پراکندن): چنانکه «بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّة» (بقره/۶۴؛ لقمان/۱۰) ، «ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ» (جاثیه/۴) ، «بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً» (نساء/۱) از باب این است که با ایجاد آنها، آنان را در زمین پراکند و آشکار نمود، 🔸 تفاوت «تفرّق» (متفرق کردن) و «بثّ» را در این دانسته‌اند که ماده «فرق» و تفرق و «فُرقه» به جدا کردن بین دو امر یا بیشتر اطلاق می‌گردد؛ اما «بث» ‌برای جدا کردن اشیای متعدد و فراوان در مواضع مختلف به کار می‌رود؛ و از این رو برای جدایی انداختن بین دو چیز تعبیر تفرقه به کبار می‌رود، اما «بث» به کار نمی رود. ▪️«مبثوث» به چیزی که «متفرق و پراکنده شده» گویند: «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» (قارعه/۴)؛ و تعبیر «وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ» (غاشیه/۱۶) به معنای فرش‌های متعدد و متفرقی است که پهن شده‌اند. ▪️این ماده وقتی به باب انفعال می‌رود، به معنای پذیرفتن حالت پراکندگی است: «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» (واقعه/۶) چنانکه به استعاره به فردی که غش کرده و بیهوش شده باشد «رجل مُنَبثّ» گویند. ▪️این کلمه در معنای نزدیک به «حزن» هم به کار رفته «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّه» (یوسف/۸۶)؛ ظاهرا بهترین توجیه آن است که «بث» حزن و غم و اندوه شدیدی است که در نفس شخص جمع می‌شود و وی را وادار می‌کند که این ناراحتی‌اش را به دوستانش ابراز کند و در واقع این ناراحتی را بین آنان بپراکند. 🔸در تفاوت حزن با بث گفته‌اند که در کلمه حزن، تاکید کلام بر اندوه شدید است، اما در «بث» تاکید بر تشتتی و پراکندگیِ خاطری است که بر شخص عارض می‌گردد. 🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) از امام کاظم ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که مردی از امیرالمومنین ع پرسید مقصود از تعبیر «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) [که خداوند می فرماید «و به هر گونه كارى كه كرده‏اند مى‏پردازيم و آن را هباء منثور مى‏سازيم] چیست؟ فرمود: آن غباری که بر اثر عبور چهارپایان با سمهایشان به هوا بلند می‌شود. گفت: بفرمایید مقصود از «هَباءً مُنْبَثًّا» چیست؟ فرمود: [آن غباری که دیده می‌شود در اثر] شعاع نور خورشید که از دریچه‌ای به درون اتاق می‌تابد. 📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص178؛ النوادر( للراوندي)، ص55 أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ حَدَّثَنِي‏ مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «هَباءً مَنْثُوراً»؟ فَقَالَ ع مَا حَمَلَتِ الدَّوَابُّ بِحَوَافِرِهَا مِنَ الْغُبَارِ. قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «هَباءً مُنْبَثًّا»؟ قَالَ ع شُعَاعُ الشَّمْسِ يَخْرُجُ مِنْ كَوَّةِ الْبَيْتِ. ✅همین مضمون در کتب اهل سنت نیز با سندهای دیگر از امیرالمومنین ع روایت شده است؛ مثلا در: 📚 ‌الدر المنثور، ج‏6، ص154 ؛ 📚 الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏9، ص201؛ 📚 الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏18، ص197 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
. 1️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» با وقوع قیامت، کوهها چنان درهم کوبیده و خرد و خمیر شوند که از آنها صرفا غباری پراکنده بماند؛ آن هم نه غباری که در حالت عادی با چشم دیده می‌شود بلکه «هباء منبث» ذراتی چنان ریز است که تنها اگر نور خورشید از دریچه‌ای به درون اتاقا بتاید آن ذرات به چشم می‌آیند. یعنی از آن استواری و عظمت کوهها در قیامت هیچ نمی‌ماند، اگر هم کوه به گرد و غباری تبدیل می‌شود، چنان غبار ریزی است آن اندازه نیست که مستقیما و در حالت عادی دیده شود❗️ @yekaye
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
. 2️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» چنانکه قبلا هم اشاره شد، این آیات معانی عمیقتری هم دارند. یکی از آن معانی شاید این باشد که ما تعبیر «کانت» را به همان معنای اصلی خود بگیریم. در واقع، اغلب مفسران و مترجمان، با توجه به اینکه حرف «فـ»، فاء تفریع است (یعنی این جمله را مبتنی بر جمله قبل می‌کند)، «کانت» را به معنای «صارت: شد» بلکه به معنای «تصیر:‌ می‌شود» ترجمه کرده‌اند؛ یعنی گویی آیه می‌خواهد بفرماید که وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده می‌شوند. در حالی که «کانت» یعنی «بود»؛ یعنی آیه می‌فرماید وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده بودند. یک معنایش – که تناسب دارد با معنایی از آیه قبل که در تدبر3 در جلسه قبل بدان اشاره شد - شاید این باشد که می‌خواهد ما را به حقیقت و باطن کوهها توجه دهد؛ یعنی قیامت انسان وارد عالمی عمیقتر می‌شود که در آنجا اشیاء را نه به ظاهرشان، بلکه با باطن و حقیقتشان می‌یابد و می‌شناسد. پس وقتی واقعه قیامت برای کسی حاصل می‌شود، کوههای باصلابت در نظرش کاملا خرد و خمیر می‌شود؛ و می‌فهمد که این کوهها نه تنها ثبات و تجمع و استواری و صلابتی از خود ندارند، بلکه به خودوی خود، صرفا همچون غباری پراکنده بی‌ثبات و متفرق و بی‌بنیاد و سست بودند. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7 1398/12/17 12 رجب 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 أَزْواجاً قبلا بیان شد که ▪️ماده «زوج» در اصل بر مقارنت و اینکه چیزی قرین چیز دیگری شود، وبه تعبیر دیگر، تداخل بین دو چیز به طوری که با هم مختلط و مرتبط و درهم‌تنیده شوند، به کار می‌رود؛ و به مناسبت همین مقارنت است که به هریک از زن و شوهر، وقتی در قبال همسرش در نظر گرفته شود «زوج» گفته می‌شود. ▪️در واقع، این ماده در اصل برای مقارنت اشیای مشابه به کار رفته است، چون تشابه یک نحوه مقارنت بین دو چیز ایجاد می‌کند: «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَت‏» (تکویر/7)، «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ» (صافات/22) و بدین مناسبت بتدریج در مورد یک صنف ویا نوع که افرادش با هم در نوعیت ویا صنف مربوطه شباهت دارند هم به کار رفته: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» (حجر/88) ، «وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ» (ص/58) ▪️نکته جالبی که اغلب اهل لغت تذکر داده‌اند این است که «زوج» به «واحد» اطلاق می‌شود نه به «دوتا»؛ یعنی اگرچه در حساب، زوج در مقابل فرد و به معنای عددی است که قابل تقسیم بر دو باشد، اما در استعمالات رایج زبان عربی، به یکی از دو چیزی که قرین همدیگرند «زوج» گفته می‌شود (اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ، بقره/۳۵؛ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ، بقره/230؛ وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ، نساء/20) و وقتی بخواهند به هر دو با هم اشاره کنند باید از تعبیر «زوجین» استفاده کنند (فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى،؛ قيامت/۳۹؛ قُلْنَا احْمِلْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْن، هود/40)؛ مثلا وقتی گفته شود زوجِ کبوتری را دیدم، به معنای این نیست که دوتا کبوتر را دیدم، بلکه به معنای آن است که کبوتری را دیدم که می‌دانم کبوتر دیگری هست که همسرِ اوست؛ پس زوج نه به معنای «دو چیز» بلکه به معنای هر چیزی است که قرینی و همتا [یا مقابل] ای داشته باشد؛ از این رو وقتی که می‌فرماید «وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ» ‏(ذاريات/۴۹) ضرورتاً معنایش این نیست که از هر چیزی دو چیز هست یا هر چیزی مذکر و مونث دارد؛ بلکه بدین معناست که هر چیزی که آفریدیم زوج است از این جهت که ضد یا مشابه یا همتا و یا دست کم ترکیبی – مثلا ترکیب از ماده و صورت، یا جوهر و عرض یا … – دارد. در واقع، زوجیتِ زوج حکایت از آن دارد که در تحقق و سامان یافتنش نیازمند ترکیب و یک نحوه رابطه متقابل با قرین خویش است و شاید بدین معناست که خداوند همه چیز را زوج آفریده و تنها خودش است که زوج نیست و هیچ زوجی ندارد. ▪️جمع کلمه «زوج» ، «أزواج» است که با توضیحات فوق معلوم می‌شود که ضرورتاً به معنای «دوتا»ها نیست، بلکه یا به معنای «همسر»ها (رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا، فرقان/۷۴؛ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً، تحریم/۳) و یا به عنوان مطلقِ «قرین‌»ها و اموری که با هم مشابه‌اند می‌باشد؛ چنانکه در مورد آیه «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ‏» (صافات/۲۲) گفته‌اند به معنای «قرین‌ها»ی [=همنشینانِ] آنهاست که در کارهایشان بدانها اقتدا می‌کردند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۸۵) ویا در آیه «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» (واقعه/7) گفته اند به معنای اصنافی است که با همدیگرند، همان طور که به دو لنگه کفش «زوجان» گفته می‌شود. ▪️بدین ترتیب در مورد کاربردهای «زوج» در قرآن باید دقت ویژه‌ای مبذول داشت، چنانکه برخی بر این باورند که در آیه «أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ» (حج/۵) زوج به معنای «رنگ» است از این جهت که همواره قرین هر چیزی است؛ و یا در آیه «أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى»‏ (طه/۵۳) به معنای انواع متشابه و در آیه «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/۱۰) و آیه «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» (أنعام/۱۴۳)‌به معنای اصناف (صنف‌های گوناگون) می‌تواند باشد و یا در آیه «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» ‏(تكوير/۷) به معنای آن است که هر پیروی قرین و همنشنی بهشتی یا جهنمیِ آن کسی می‌شود که پیرویش را می‌کرده است. این توضیح نشان می‌دهد که این واژه، ظرفیتهای معنایی فراوانی دارد و همان طور که ایشان به برخی از ظرفیت‌هایی معنایی این واژه در برخی آیات اشاره کردند، شخص می‌تواند با یافتن شواهد کافی، در همین آیات، برخی دیگر از ظرفیت‌های معنایی این کلمه را پیاده کند. 🔖جلسه 784 http://yekaye.ir/ya-seen-36-36/ @yekaye
🔹ثَلاثَةً قبلا بیان شد که ▪️کاربرد ماده «ثلث» بر معانی ناظر به «عدد سه» چنان شیوع دارد که بسیاری از اهل لغت اصل این ماده را همین دلالت بر عدد سه می‌دانند. با این حال برخی بر این باورند که اصل این ماده امساک و تعلق [= نگه داشتن] تعدادی دانه یا چیز کوچک بوده، چنانکه کلمه «ثَلِثان» به معنای انگور ثعلب است که درختهای کوتاهی دارد و خشه‌هایش از چند دانه تجاوز نمی‌کند، و احتمال داده‌اند که عدد سه را به همین مناسبت اول بار از این ماده اخذ کرده‌اند؛ و البته در قرآن هم فقط در همین معنای عدد سه به کار رفته است. ▪️خود عدد ۳ (در مقام شمارش و بدون اینکه وصف شیء خاصی قرار بگیرد) به صورت «ثلاثة» (چه برای مذکر و چه مونث) بیان می‌شود: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ» (مجادله/۷) «وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا» (نساء/۱۷۱) «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا» (توبه/۱۱۸) «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ» (کهف/۲۲) «قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» (مائده/۷۲) ▪️این کلمه وقتی به عنوان وصف و مقدار چیزی به کار می‌رود، به لحاظ لفظی مذکرو مونث می‌شود و غالبا قبل از موصوف خود می‌آید: «ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا» (مریم/۱۰) «ثَلاثَ مَرَّاتٍ» (نور/۵۸) «ذي ثَلاثِ شُعَبٍ» (مرسلات/۳۰) و «ثَلاثَةَ قُرُوءٍ» (بقره/۲۲۸) «ثَلاثَةَ أَيَّامٍ» (بقره/۱۹۶ و آل‌عمران/۴۱ و مائده/۸۵ هود/۶۵) «فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ» (طلاق/۴)؛ و گاه بعد از موصوف خود نیز به کار می‌رود: «في‏ ظُلُماتٍ ثَلاث» (زمر/۶) «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» (واقعه/۷) ▪️و «ثلاثاء» هم که الف ممدود (اء) به جای تای تانیث (ة) می‌آید عددی است که خاص روز می‌شود و لذا به معنای سه‌شنبه است. ▪️«ثُلاث» (سه تا سه تا) (وزن فُعال همانند شجاع) صفتی است که صیغه‌اش دلالت بر نحوه‌ای استمرار و تداوم دارد؛ و این تداوم با عبارت اخرای این معنا (ثلاثه ثلاثه) نشان داده می‌شود: «مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» (نساء/۲ و فاطر/۱) 🔖جلسه 937 http://yekaye.ir/an-nesa-4-12/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) جابر جعفى روايت كرده است كه امام صادق عليه‌السلام فرمودند: اى جابر، همانا خداوند تبارك و تعالى خلق را سه قسم آفريد و اين است معنى سخن خداوند که فرمود: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً، فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ: و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: پس اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست؟ و اصحاب شومی، و اصحاب شومی چیست؟ و سبقت‌گیرندگان سبقت‌گیرندگان؛ آنان‌اند که مقرب‌اند» (واقعه/7-11) پس سبقت‌گیرندگان همان رسولان خدا [یا:‌رسول الله ص] و افراد خاص از آفریدگان خداوندند، خدا پنج روح را در ايشان قرار داده است: آنان را به روح‏القدس [روح مقدس] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، چيزها را شناختند [یا: با امداد او پیامبران مبعوث شدند]، و آنان را به روح‏الإیمان [= روح ایمان] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، ترس از خداوند عزّوجلّ در دل داشتند، و آنان را به روح‏القوّة [=روح قوت و توانایی] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، بر طاعت خداوند توانايى یافتند، و آنان را به روح‏الشهوة [روح شهوت و تمایل] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، میل به طاعت و خداوند عزّوجلّ پیدا کردند، و نافرمانى‌اش را ناخوش داشتند، و در آنان روح‏المدرج [روح حركت كردن و در نورديدن] را قرار داد كه به واسطه آن است که مردمان رفت و آمد می کنند. 📚الكافي، ج‏1، ص271-272؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص446؛ 📚تفسير فرات الكوفي، ص465 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ [النَّاسَ] ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع [هُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص] وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ‏ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ [بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ] وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا [قَوُوا] عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ [يَذْهَبُ بِهِ] النَّاسُ [يَذْهَبُ النَّاسُ فِيهِ] وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ [فِي الْمُؤْمِنِينَ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ] رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا [قَوُوا] عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ [يَذْهَبُ بِهِ] وَ يَجِيئُونَ. ✅تبصره معلوم است که مقصود از «پنج» روح، نه پنج روح مجزا، بلکه مراتب روح انسان است، که طبق این روایات و روایات دیگری که ذیل آیات بعدی هم خواهد آمد، سه‌تای آخر تقریبا در همه انسانها وجود دارد، پیامبران به همه این پنج مرتبه دست یافته‌اندن و بقیه مردم متناسب با میزان ایمان‌شان به مراتبی از اینها دست می‌یابند. @yekaye
☀️2) اصبغ بن نباته می‌گوید:‌شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت: مردم می‌پندارند که بنده زنا نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و دزدی نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و شرابخواری نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و ربا نمی‌خورد در حالی که مومن باشد؛ و خون کسی را به حرام بر زمین نمی‌ریزد در حالی که مومن باشد. این بر من سنگین آمده است و سینه‌ام از آن به تنگ آمده چرا که گمان می کنم یک چنین بنده‌ای که مانند من نماز می‌خواند و مثل من دعا می‌کند و می‌توانیم با هم رابطه سببی [پیوندهای خانوادگی] داشته باشیم و او از من ارث ببرد و من از او ارث ببرم، به خاطر یک گناهی که انجام داده کاملا از ایمان خارج شده باشد! امیرالمومنین ع فرمودند: درست است؛ و من از رسول الله ص شنیدم که می فرمود: دلیل بر این مطلب، کتاب الله است که [خداوند در آن توضیح داده] که خداوند عز و جل مردم را در سه دسته آفریده یعنی آنان را در سه جایگاه قرار داده است؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود »اصحاب میمنت» و «اصحاب شومی» و «سبقت‌گیرندگان». ✳️تبصره در ادامه این حدیث، حضرت ضمن اشاره به وجود مراتب روح در هرکس - که در حدیث قبل نیز اشاره شد - می‌خواهند با توجه دادن به این سه گروه، نحوه تطبیق متفاوت مطلب مذکور بر افراد جامعه را بیان کنند؛ که این ادامه به تناسب، در بحث‌های حدیثی آیات بعد خواهد آمد. 📚الكافي، ج‏2، ص282 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص فَقَالَ‏: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا يَزْنِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَأْكُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ. فَقَدْ ثَقُلَ عَلَيَّ هَذَا وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِي حِينَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ يُصَلِّي صَلَاتِي وَ يَدْعُو دُعَائِي وَ يُنَاكِحُنِي وَ أُنَاكِحُهُ وَ يُوَارِثُنِي وَ أُوَارِثُهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ يَسِيرٍ أَصَابَهُ. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص صَدَقْتَ؛ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ كِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ‏ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» وَ «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» وَ «السَّابِقُونَ»... @yekaye