یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
🔹نگاه کلی به آیه و نسبتش با آیات قبل و بعد
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
1️⃣«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
در این سوره بعد از آیات اولیه که به رابطه مومنان با پیامبر ص پرداخت سراغ روابط مختلف بین خود مومنان رفت.
در آیه قبل از اخوت بین مومنان و از ضرورت اصلاح ذات البین در میان برادران ایمانی سخن گفت؛
و در این آیه و آیه بعد سراغ اقداماتی میرود که میتواند روابط مومنان با هم را خدشهدار کند و بین آنان جدایی و نزاع پدید آورد
📚(مجمع البيان، ج9، ص204).
به نظر میرسد محور این آیه، آن دسته از اموری است که در ظاهر در میان مومنان هست و در حضور همدیگر رخ میدهد: «مسخره کردن همدیگر، از همدیگر عیب گرفتن و روی همدیگر لقب گذاشتن» و در آیه بعدی سراغ مواردی میرود که ظاهر و آشکار نیست و در غیاب همدیگر رخ میدهد: «بدگمانی، تجسس کردن و غیبت کردن».
در هر آیه سه مورد را برشمرده و به نظر میرسد دست کم در آیه محل بحث این سه در طول هم باشد:
مسخره کردن در جایی است که مومن برادرش را به چشم کرامت و اجلال نمی نگرد و او را حقیر میشمرد؛
این موجب میشود که براحتی به عیبجویی از او برآید،
و بقدری پیش رود که حتی لقب زشت بر او بگذارد؛ یعنی عیبی که ابتداءا فقط در زمان و مکان خاصی از او میدید با گذاشتن لقب به یک امر تثبیت شده برای او تبدیل کند
📚(برگرفته از مفاتيح الغيب، ج28، ص107-108 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص234 )
💢اینجاست که هشدار میدهد این رویه موجب میگردد با اینکه اینان در جامعه دینی بوده و متصف به ایمان بودهاند اکنون متصف به فسق هم بشوند؛ و خیلی زشت است که نام فسق بر کسی مستقر شود که قبلا به شرافت ایمان نائل آمده بود؛ و اگر افرادی که چنین میکنند از رویه خود برنگردند و توبه نکنند حتما در زمره ظالمان خواهند بود.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
🔹نگاه کلی به آیه و نسبتش با آیات قبل و بعد
🔹 الف. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
2️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
این آیه به برخی از رذایل اخلاقی در ارتباطات اجتماعی میپردازد که متاسفانه در جامعه مومنان هم رخ میدهد :
مسخره کردن همدیگر، بویژه مسخره کردنهایی که حالت قومیتی پیدا میکنند یا مسخره کردنهایی که در میان زنان رواج دارد، عیبجویی از همدیگر، روی هم لقب گذاشتن و همدیگر را با القاب زشت و ناروا صدا کردن؛ و این گونه کارها را آلوده شدن به فسق و نام فسق را خریدن بعد از ایمان آوردن میداند؛ که اگر کسی که مرتکب این امور شده توبه نکند این فسقش او را در زمره ظالمان قرار میدهد.
جالب اینجاست که این آیه مخاطب خود را «کسانی که ایمان آوردهاند» قرار داده است؛ و در فرازهای پایانی هم این فسقها را فسقی بعد از ایمان معرفی کرده است!
نکته تخصصی #انسانشناسی
#مراتب_داشتن_ایمان و پدیدهای به نام #مومن_فاسق❗️
اینها نشان میدهد که اگرچه اقتضای اولیه ایمان، انجام عمل صالح است؛ و خود این نهی نشان میدهد که «ايمان، با مسخرهكردن بندگان خدا سازگار نيست» (تفسير نور، ج9، ص187)؛
اما در عین حال این گونه نیست که هرکس متصف به نام ایمان شد دیگر آدمی کاملا مبرا از هر گونه فسق و گناهی باشد؛
یعنی کاملا امکان دارد بعد از ایمان آوردن و وارد مرتبه ایمان شدن، انسان متصف به عملی فاسقانه شود که خداوند بناچار بگوید ای کسانی که ایمان آوردید، این فسق را مرتکب نشوید!
💢دقت کنید:
این آیه در همین سورهای آمده است که در آیات بعد، بین «ایمان آوردن» و «اسلام آوردن» فرق گذاشته است؛ و به اعراب بادیهنشین میگوید شما اسلام آوردهاید اما هنوز ایمان در دلتان وارد نشده است (آیه ۱۴). بر اساس ضابطه مربوط به «مفهوم مخالف» با کنار هم قرار دادن این دو آیه میتوان نتیجه گرفت که: ممکن است انسانی از مرتبه اسلام فراتر رفته و ایمان وارد دلش شده باشد اما هنوز مرتکب چنین گناهانی شود.
🤔علت اصلی وقوع این پدیده عجیب (که هم ایمان در دل باشد و هم مرتکب فسق شود)،این است که ایمان یک واقعیت صفر و یکی نیست؛ ایمان امری ذومراتب است و مراتبی از آن با مراتبی از فسق و ظلم قابل جمع شدن است؛
لذا نباید از همه کسانی که مومن نامیده میشوند انتظار عصمت و گناه نکردن داشت؛ و با دیدن یک گناه و فسق از کسی او را از دایره مومنان بیرون قلمداد کرد؛ و یا گمان کرد که هر جا خطاب «یا ایها الذین آمنوا» آمده ویا درباره «مومنین» سخنی گفته شده اینان افراد خاصی از جامعه اسلامیاند، و کسانی را که مرتکب فسق میشوند شامل نمیشود.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
🔹 الف. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا
🔹ب. لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ
در این آیه میتوانست از تعبیر مختصر «لا تسخروا» استفاده کند؛ اما از تعبیر طولانی «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» استفاده کرد.
این تفاوت در تعبیر دست کم از سه زاویه میتواند مورد توجه قرار گرد:
یکی اینکه چرا تعبیر «قوم» را به کار برد؛
دوم اینکه چرا بر زنان به طور خاص تاکید کرد؛ و
سوم اینکه چرا به جای تعبیر مخاطب از تعبیر غایب استفاده کرد؛
که در سه تدبر بعدی به هریک از این سه نکته اشاره میشود:
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
3️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ»
چرا بر کلمه قوم تاکید کرد و فرمود «قومی قوم دیگر را مسخره نکند» و صرفا نفرمود «همدیگر را مسخره نکنید»؟
◾️الف. به قرینه فراز بعدی آیه که زنان را مطرح کرده، مقصود از «قوم» در اینجا مردان است
📚(مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الميزان، ج18، ص321 )
و در شيوهى تبليغ، آنجا كه مسئلهاى مهم است يا مخاطبان متنوّع هستند، بايد مطالب تكرار شود
📚(تفسير نور، ج9، ص187).
◾️ب. «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخرهكننده هستيد؛ و چنین نفرمود، زیرا كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مىدارد نبايد در شيوهى سخنش توهين باشد.
📚(تفسير نور، ج9، ص187)
◾️ج. شاید اینجا بر یک نگاه جامعهشناختی به مساله میخواهد تاکید کند؛ چرا که کلمه «قوم» به یک نسبت خاص بین افراد اشاره دارد که اگر صرفا نهی میآمد (ولو برای این نهی از فعل جمع استفاده میشد) چنین دلالتی نداشت؛
آنگاه چهبسا بتوان گفت آن نکته جامعهشناسی این است که:
▪️ج.۱.چون این تعبیر یک نحوه دلالتی بر تکبری دارد که فرد به خاطر حضورش در قوم خودش به آن تکبر و تحقیر دیگران مبتلا میشود (مفاتيح الغيب، ج28، ص108-109 ).
▪️ج.۲. از مهمترین آثار مسخره کردن، کاشتن کینه در دل مخاطب است؛ و شاید مهمترین و محوریترین اصل برای بقای هر جامعهای حفظ انسجام اجتماعی آن باشد. هر جامعه و امتی عموما از اقوام متعددی تشکیل شده است؛ و با توجه به حس برتریطلبی در انسان طبیعی است که هریک از این اقوام بخواهد خود را برتر از دیگران ببیند، و اینجاست که این زمینه پیش میآید که این برتریطلبی را از راه تحقیر و مسخره کردن دیگران به دست آورند. اینجاست که اگر انسجام اجتماعی مهم است باید بیش و پیش از هرچیزی بر اینکه چنین فضایی بین قومیتهای مختلف پیدا نشود جلوگیری کرد؛ و شاید به همین جهت است که از این تعبیر استفاده کرد.
▪️ج.۳. ...
📝تذکر #اخلاقی – #جامعهشناختی
متاسفانه امروزه در ایران عزیز ما مسخره کردن اقوام در قالب عبارات طنزگونه بسیار شایع شده است (با عباراتی مانند ترکی چنین گفت؛ رشتیها چنان میگویند؛ اصفهانیها و ...)؛ و انسان احساس میکند که دستهایی در کار است که این روند را تقویت کند؛ و قطعا نقل و بازتکرار این گونه سخنان در خصوص اقوام مختلف خلاف دستور خداوند متعال است.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
4️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ ...»
چرا مجددا بر مسخره کردن زنان همدیگر را تاکید کرد؟
◾️الف. اغلب مفسران از همین جدا ذکر کردن زنان نتیجه گرفتهاند که کلمه «قوم» به معنای «مردان» است (مثلا: مجمع البيان، ج9، ص204؛ الكشاف، ج4، ص367 ؛ الميزان، ج18، ص321)؛ و بر این اساس اگر با سوال فوق مواجه شوند چهبسا پاسخ دهند که وقتی قوم به معنای مردان است لازم است زنان جداگانه ذکر شوند. یعنی بر این اساس، آیه ابتدا به تمسخر بین مردان و سپس به تمسخر بین زنان اشاره کرده است.
🤔بحث:
اشکال مهمی که به این سخن هست این است که اگرچه بسیاری از اهل لغت درباره اینکه دلالت اولیه کلمه «قوم» بر مردان بوده سخنانی دارد (که در نکات ادبی بیان شد) تا جایی که برخی از فقها در بحث وقف فتوا دادهاند که اگر کسی چیزی را بر «قومِ» خودش وقف کند فقط مردان – و نه زنان- حق استفاده از آن موقوفه را دارند (فقه القرآن، ج2، ص293 )؛ اما به نظر میرسد که این کلمه در خصوص مجموعه زنان و مردان هم به کار رفته است، و حداکثر این است که در خصوص زنان بتنهایی استفاده نشده باشد؛ وگرنه در آیات متعددی که خداوند از قوم فرعون و قوم نوح و عاد و ثمود سخن گفته ویا بارها از هدایت نشدن قوم ظالم و کافر و فاسق سخن به میان آورده (مثلا: إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ ... إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ... وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ؛ مائده/ ۵۱ و ۶۷ و 108) آیا کسی احتمال می دهد که این سخن فقط درباره مردان آن اقوام و مردان ظالم و کافر و فاسق باشد؟!
🤔البته زمخشری به این ایراد چنین پاسخ میدهد که در مواردی که کلمه قوم برای مجموع زنان و مردان به کار رفته است از باب این بوده که زنان پیرو مردانشان هستند؛ هرچند به نظر میرسد این صرفا یک احتمال ذهنی و قابل مناقشه جدی است. (البته ابوحیان نیز با تایید موضع زمخشری میگوید که برخی این را از همان باب تغلیب دانستهاند. البحر المحيط، ج9، ص517)
در هر صورت، کسانی که این مبنا را دارند بر این باورند که اساسا تمسخر کردن در میان مردان نسبت به خود مردان و در میان زنان نسبت به خود زنان بیشتر رواج دارد و قرآن نیز این دو حالت خاص را – از این جهت که بیشتر رواج داشته – مورد تاکید قرار داده است؛ و توجیهاتی هم در این زمینه ارائه کردهاند که تکلفآمیز به نظر میرسد (مفاتيح الغيب، ج28، ص108).
◾️ب. چهبسا این آیه به کنایه میخواهد به رواج بیشتر مسخره کردن در میان زنان هشدار دهد؛ یعنی گویی در این آیه درباره عرصههایی که بیشتر در معرض ابتلای به این گناه است تذکر میدهد و آن را دو عرصه میداند: یکی وقتی افراد وقتی در فضای قومیت خود قرار میگیرند؛ و دوم در خصوص زنان نسبت به همدیگر. به تعبیر دیگر، وقتی از منظر جمعی و جامعهشناسی نگاه کنیم حضور انسان در فضای قومی است که ظرفیت و اقتضای ارتکاب به این گناه را (در مقام تقابل با اقوام دیگر) زیاد میکند؛ و وقتی از منظر فردی و روانشناسی نگاه کنیم، زنان بیشتر اقتضای ارتکاب این گناه را دارند.
📝نکته تخصصی #روانشناسی: رواج بیشتر تمسخر در میان زنان؟!
آیا از این آیه می توان نتیجه گرفت که زمینه مسخره کردن در میان زنان بیشتر است؟ و اگر هست، چرا چنین است؟
علیرغم اینکه احتمال فوق احتمالی جدی است اما با توجه به اینکه احتمال رقیب وجود دارد (قول الف) نمیتوان قاطعانه این موضع را به اسلام نسبت داد و خوب است بررسی شود که در روانشناسی تجربی این مطلب چقدر قابل قبول است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر4️⃣
📝نکته تخصصی #روانشناسی: رواج بیشتر تمسخر در میان زنان؟!
آیا از این آیه می توان نتیجه گرفت که زمینه مسخره کردن در میان زنان بیشتر است؟ و اگر هست، چرا چنین است؟
علیرغم اینکه احتمال فوق احتمالی جدی است اما با توجه به اینکه احتمال رقیب وجود دارد (قول الف) نمیتوان قاطعانه این موضع را به اسلام نسبت داد و خوب است بررسی شود که در روانشناسی تجربی این مطلب چقدر قابل قبول است.
🤔البته شاید در همین استظهار فوق هم مناقشه شود که اگر قرار بود بر خصلت روانشناختی زن تاکید شود اقتضای کلام این بود که زن را مفرد بیاورد و مثلا بفرماید «لا امرأة من امرأة»، اما فرمود «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ»؛ که چهبسا دلالت دارد که در خصوص زنان هم وقتی در جمع قرار بگیرند در معرض این گناه خواهند بود؛ و از این رو یک خصلت روانشناسی نیست.
🤔اما به نظر میرسد این مناقشه وارد نباشد زیرا
اولا شأن نزول این آیه نقضی بر این مناقشه است؛ بویژه مواردی که شأن نزول آن را این معرفی کرده که عایشه، امسلمه یا زینب بنت خزیمه را (یعنی یک نفر یک نفر را) مسخره میکرده است. و
ثانیا چهبسا چون مسخره کردن اساسا در مقابل دیگران انجام میشود تعبیر «جمع» آمده است؛ یعنی همین مواردی هم که یک نفر داشته مسخره میکرده است اما حتما دیگرانی بودهاند که مسخره کردن نزد آنان انجام میشده و آنان هم با سکوت خود در زمره مسخره کنندگان قرار میگیرند و خداوند با آوردن تعبیر جمع خواسته آنان که حضور دارند و کاری نمی کنند را نیز مذمت کند (الكشاف، ج4، ص368 )؛ به عبارت دیگر، با اینکه هم کلمه قوم و هم کلمه نساء بر جماعت دلالت دارد، اما [بویژه به خاطر تحلیلی که درباره چرایی این نهی در خود آیه آمده که: «شاید آنان بهتر از شما باشند»] این نهی منحصر به این نیست که حتما مسخره کنندگان جماعتی باشند، بلکه هر فردی هم که اقدام به تمسخر کند مشمول این نهی واقع میشود، بویژه که غالبا این طور است که یک فرد است که مسخره میکند و بقیه در پی این تمسخر او میخندند که عملا تایید کار او را کردهاند؛ و از این رو به این حیث میتوان آنان را نیز در زمره مسخرهکنندگان دانست. (البحر المحيط، ج9، ص517 ) و از این رو، حتی اگر بخواهد به این خصلت به لحاظ فردی تاکید کند ناچار است به حضور وی در جمع اشاره کند. و
ثالثا در مورد کسانی که مسخره میشوند هم تعبیر جمع (قوم و نساء) آورد، و واضح است که این آیه در جایی که فقط یک نفر را مسخره کنند هم شامل میشود؛ پس به همین ترتیب است که جمع آودن تعبیر در مورد مسخرهکنندگان لزوما دلالت بر اقدام جمعی ندارد.
🤔نکته دیگر اینکه از اینکه متعلق تمسخر در زنان را هم با تعبیر «من نساء» بیان کرد چهبسا بتوان نتیجه گرفت که مسخره کردنی که در میان زنان رایجتر است مسخره کردن زنان است، نه مطلق مسخره کردن دیگران؛ یعنی اگر آیه صرفا فرموده بود «لا یسخر بعضکم بعضا» صرف تمسخر افراد نسبت به همدیگر مورد توجه بود؛ اما اینکه هم «قوم من قوم» را آورد و هم «نساء من نساء» نشان میدهد آن تمسخرهای شایعتر که باید برای جلوگیری از آنها اهتمام ویژه داشت، یکی تمسخرهای قومیتی است و دیگری خصوص تمسخرهایی که زنان نسبت به هم دارد؛ نه صرف تمسخرهایی که زنان انجام میدهند.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
5️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ ...»
با اینکه آیه با خطاب «یا أیها ...» شروع شد، و فرازهای بعدی آیه هم با نهی به مخاطب همراه است (از خودهایتان عیبجویی نکنید، و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید) اما نهی از بحث مسخره کردن را به صورت غایب آورد و به جای اینکه بگوید همدیگر را مسخره نکنید، فرمود: قومی قوم دیگر را و زنان همدیگر را مسخره نکنند.
چرا؟
◾️الف. از مهمترین اقداماتی که با ورود دین به عرصه جامعه رقم خورده است برقراری پیوند برادری است بین کسانی که با هم دشمن بودند (وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا؛ آل عمران/۱۰۳)؛ که در آیه قبل هم بدان اشاره شد (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ). اگر رابطه بین مسلمانان را رابطه برادری (که اساسش بر محبت و دوستی و حفظ حرمت متقابل است) بدانیم مسخره کردن کاملا برخلاف آن است؛ گویی کسانی که همدیگر را مسخره میکنند اصلا قبول نکردهاند که برادرند. از این رو، چهبسا بحث را از خطاب به غایب برد که گویی اگر مسلمانی مسلمان دیگری را مسخره کند شایسته مخاطب قرار گرفتن هم نیست.
◾️ب. شاید چون میخواهد بر دو محور مهمی تاکید کند که متاسفانه مسخره کردن آن عرصهها بیشتر رواج دارد (یعنی یکی مسخره کردن قومیتها نسبت به هم؛ و دیگری مسخره کردن در میان زنان)، بحث را از حالت خطاب درآورد تا بتواند به نام گروهایی که بیشتر در معرض ارتکاب این گناه هستند تاکید نماید.
◾️ج. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
7️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
عبارت «شاید آنان [که مسخره شدند] از اینها [که مسخره میکنند] بهتر باشند» («عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ» و «عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ») چه دلالتی دارد؟
🌴الف. این تعبیر، بیان حکمت نهی از تمسخر دیگران است
(الميزان، ج18، ص322 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517 )؛
و نشان میدهد ريشه مسخره كردن، احساس خودبرتربينى است كه قرآن اين ريشه را مىخشكاند و مىفرمايد: نبايد خود را بهتر از ديگران بدانيد، شايد او بهتر از شما باشد
(تفسير نور، ج9، ص187).
🌴ب. چهبسا اینجا «یکونوا» به معنای «یصیروا» باشد؛ چرا که وقتی کسی دیگری را مسخره میکند غالبا نقطه ضعفی در او یافته است که خودش ندارد؛ و آیه میخواهد هشدار دهد که مسخره نکنید، زیرا در همان جهتی که مسخره کردید چهبسا آنان از شما بهتر شوند
(مفاتيح الغيب، ج28، ص108 )؛
که در این صورت این مضمون که در برخی از احادیث آمده که اگر کسی دیگری را به خاطر امری سرزنش [یا مسخره] کند از دنیا نمیرود مگر به اینکه به همان امر مبتلا میشود (مثلا حدیث ۷) کاملا تفسیری بر این آیه خواهد بود.
شاید بر اساس این تحلیل است که برخی از این فراز آیه نتیجه گرفتهاند که:
ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نيستيم، پس نبايد ظاهربين، سطحىنگر وامروزبين باشيم.
(تفسير نور، ج9، ص187)
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
8️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
📝#مسخره_کردن در قرآن
اگر آیاتی که در آنها از کلماتی با ماده «هزء» و «سخر» (در معنای مسخره کردن، نه در معنای تسخیر و تسلط) و «همز» و «لمز» و «نبز» استفاده شده در قرآن را مرور کنیم جمعا با ۴۴ آیه مواجه خواهیم شد.
▪️در این میان مهمترین مطلبی که در آنها مورد توجه قرار گرفته (یعنی در 40 آیه)، این است که: انسانهایی هستند (به طور خاص: کافران و منافقان) که پیامبران، آیات و وعدههای الهی و مومنان را مسخره میکنند و ثمره این مسخره کردنشان را بدانها یا در دنیا و یا در آخرت به خودشان برمیگردد؛ و بویژه در قیامت مورد تمسخر الهی و تمسخر مومنان قرار خواهند گرفت. در واقع، مساله تمسخر کردن به عنوان یکی از ویژگیهای جهنمیان بقدری بارز است که در یکی از این آیات تصریح میشود که بزرگترین مایه حسرت انسان در قیامت این است که شخص در زمره مسخره کنندگان [آیات و وعده های الهی] بوده است (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ؛ زمر/۵۶) .
▪️از ۴ موردی که باقی مانده میتوان سه مورد دیگر را هم با ملاحظاتی به همین موارد بالا مرتبط دانست:
یکی آیهای است که خداوند به پیامبرش وعده میدهد که ما تو را در قبال کسانی که مسخره میکنند کفایت خواهیم کرد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ؛ حجر/95) که این مضمون هم به نحوی در راستای همان آیاتی است که میفرماید ما آنها را مسخره خواهیم کرد و لذا میتوان آن را هم در زمره آیات فوق میتوان قرار داد.
دیگری آیهای است که درباره داستان گاو بنیاسرائیل است که آنان وقتی دستور خداوند به ذبح گاو را میشنوند به ایشان عرض میکنند که آیا ما را مسخره میکنی (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛ بقرة/6)؛ که اینها هم گویی خودشان آیه و دستور خداوند را مسخره کرده و جدی نگرفتهاند که مرتب سوالاتی کردند که کار بر آنها سخت گرفته شد. و
سومی هشداری است که وقتی خداوند دستوری داد آن را جدی بگیرید؛ نه اینکه آیات خدا را مسخره بگیرید و بدانها عملا بیاعتنایی کنید (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ؛ بقرة/231).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 8️⃣ (#مسخره_کردن در قرآن)
▪️تنها یک آیه میماند که همین آيه ۱۱ سوره حجرات است که خطابش مستقیما متوجه مومنان است و آنان را از اینکه همدیگر را مسخره کنند برحذر میدارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».
اگر این آیه را با سایر آیاتی که درباره مسخره کردن در قرآن کریم ناظر شده است میتوان نتیجه گرفت که
🤔مسخره کردنی که در دنیا رخ میدهد، یکی از عادات دشمنان دین (اعم از خارجی: کافران؛ و داخلی: منافقان) است که عموما از جانب آنها نسبت به پیامبران، آیات و دستورات الهی رخ میدهد؛ و اگر نسبت به مومنان هم هست از زاویه ایمان آنهاست؛
ولی این آیه سوره حجرات تنها موردی است که مومنان دارند همدیگر را مسخره میکنند؛
و واضح است که آنان همچون منافقان نیستند که مومنان را به خاطر ایمانشان مسخره کنند؛ بلکه اشاره به اخلاق زشتی است که این اخلاق در درجه اول خصلت کافران و منافقان است، اما برخی از مومنان هم بدان آلوده میشوند؛
و شاید بدین جهت است که قرآن با نارحتی در آخر آیه ابراز میدارد که «چه بعد است نام فسق بعد از ایمان آوردن» و می فرماید اگر کسی که به این رذیله متصف شد اگر توبه نکند در زمره ظالمان است؛ و ظالم بودن وصفی است که خداوند عموما آن را برای کافران (مثلا: وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون؛ بقره/۲۵۴) و منافقان (مثلا: أَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛ نور/۵۰) دانسته است.
📝ثمره #اخلاقی
با توجه به مقدمات فوق چهبسا بتوان گفت:
مسخره کردن دیگران – حتی در جایی که مسخرهکننده نمیخواهد دین و ایمان شخص مقابل را مسخره کند - بقدری زشت و دارای آثار مخرب است که انسان مسلمان و مومنی که مرتکب این عمل در حق برادر ویا خواهر ایمانی خود میشود اگر از این کاری که کرده توبه نکند به خاطر این عملش در عداد کافران و منافقان قرار خواهد گرفت.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
9️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
در تفسیر نور، در ذیل این آیه مطلبی با عنوان «ريشه هاى تمسخر» آمده که میخواهد برخی از عللی که قرآن کریم برای مسخره کردن برشمرده را گردآوری کند. خوبی بحث مذکور این است که مطلب را به صورت موضوعی (نه بر اساس کلیدواژههایی خاص) تعقیب کرده؛ و به نظر میرسد اگر با این نگاه یکبار کل قرآن مرور شود بتوان موارد دیگری به فهرست ایشان افزود. در اینجا ۸ موردی که آنجا مطرح شده (تفسير نور، ج9، ص185-186) (با اصلاحات مختصری: که همه افزودهها داخل کروشه است) تقدیم میشود تا انشاء الله زمینه باشد که موارد دیگر هم بدان افزوده شود.
📝ریشههای #تمسخر
🌵1. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه، 1- 2) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در پيش رو يا پشتسر، از ديگران عيبجويى مىكند. [اگر آیه بعد نیز توجه شود: «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه» ریشه مسخره کردن ثروتاندوزیای است که مبتنی بر دنیاطلبی و دل به دنیا خوش کردن است]
🌵2. گاهى ريشه استهزا، علم و مدرك تحصيلى است كه قرآن درباره اين گروه مىفرمايد: «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (غافر/83) آنان به علمى كه دارند شادند و كيفر آنچه را مسخره مىكردند، ايشان را فرا گرفت.
🌵3. گاهى ريشه مسخره، توانايى جسمى است. كفّار مىگفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» (فصّلت/15) كيست كه قدرت و توانايى او از ما بيشتر باشد؟
🌵4. گاهى انگيزه مسخره كردن ديگران، عناوين و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرايى را كه همراه انبيا بودند تحقير مىكردند و مىگفتند: «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» (هود/27) ما پيروان تو را جز افراد اراذل نمىبينيم.
🌵5. گاهى به بهانه تفريح و سرگرمى، ديگران به تمسخر گرفته مىشوند.
🌵6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از ديگران مىشود. گروهى، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دربارهى زكات عيبجويى مىكردند، قرآن مىفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/58) ريشه اين انتقاد طمع است، اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عيبجويى مىنمايند.
🌵7. گاهى ريشه مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى كه حضرت موسى براى حل اختلاف و درگيرى دستور كشتن گاو را داد، بنىاسرائيل گفتند: آيا ما را مسخره مىكنى؟ موسى عليه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» (بقره/67) به خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم. يعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نيستم.
🌵8. گاهى سرچشمه تمسخر، رياكارى و بهانه گيرى و شخصيت شكنى است. «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» (توبه/79)
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
🔟 «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
📜حکایت
نقل شده که ابن عباس درباره این سخن مجرمان در قرآن کریم که: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ صغیره و کبیرهای (=هیچ کوچک و بزرگی) نیست که فروگذار کرده باشد» (کهف/۴۹) گفته است:
مقصود از صغیره، لبخند تمسخرآلود به مومن است؛ و مقصود از کبیره، قهقهه زدن در چنین موقعیتی است.
مجموعة ورام، ج1، ص113
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
🔹ب. لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی
🔹ج. وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
1️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»
ابتدا مومنان را از تمسخر همدیگر برحذر داشت، و سپس «و از خودتان عیبجویی نکنید»؛ و در ادامه فرمود: «و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید».
شاید کسی گمان کند که این دو تعبیر اخیر بر همان مسخره کردن دلالت دارند و فقط دارد تکرار میکند. اما این خلاف بلاغت است و از این رو اغلب مفسران سعی کردهاند وجه تفاوت اینها را بیان کنند:
🌴الف. محور تفاوت در دو فعل مسخره کردن و لمز (عیبجویی کردن) است. آنگاه تفاوت در این است که:
🌿الف.۱. این سه مورد به ترتیب از عام به خاص است: مسخره کردن عامترین حالت است، سپس لمز است که هر مسخره کردنی است که رو در رو باشد ولو با اشاره ؛ و سپس لقب گذاشتن است که حالت خاصی از این مسخره کردنِ رو در روست
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص233-234
🌿الف.۲. مسخره کردن با هر بهانه و در حضور و غیاب ممکن است و بیشتر صبغه مادی دارد، اما لمز و عیبجویی ناظر به یافتن عیبی واقعی در شخص مقابل و به رخ کشدن آن است؛ و لقب زشت گذاشتن هم اگرچه با هر بهانهای ممکن است اما بسیاری از اوقات کسی که شخصی را با لقب زشتی که بدان معروف شده لزوما قصد تمسخر وی را ندارد؛
از این رو به نظر میرسد نسبت اینها عام و خاص من وجه است، نه عام و خاص مطلق؛
در واقع اگرچه هرسه اینها به نحوی به تمسخر کردن برمیگردند اما در هریک از زاویهای مورد تاکید است:
اولی خود مسخره کردن و خندیدن به دیگران مورد توجه بوده،
دومی اینکه درصدد یافتن و آشکار کردن عیب دیگران باشیم مورد توجه است (صرف نظر از اینکه با این کارمان قصد تمسخر هم داشته باشیم یا خیر)، و
سومی اینکه از القاب زشت در مورد دیگران استفاده کنیم مورد توجه است (ولو این استفاده کاملا به عنوان یک عادت اجتماعی انجام شود و نه قصد تمسخر باشد و نه عیبی واقعی در او باشد).
🌿الف.۳. ...
🌴ب. تفاوت اینها در متعلق آنهاست؛ در اولی متعلق تمسخر را با تعبیری ناظر به «دیگران» مطرح کرد و در دومی با تعبیری ناظر به «خودتان»، و سومی در گذاشتن «لقب»؛
آنگاه:
🌿ب.۱. در گام اول با تعبیر «چهبسا آنان از شما بهتر باشند» خواست شدت بد بودن این را گوشزد کند؛ در مرتبه دوم با عبارت «انفسکم» آورد که مرتبه پایینتری است؛ و در اینجا مخاطب را همانند خود افراد (نه بهتر از آنها) معرفی کرد
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص108
البته به نظر میرسد تعبیر «شاید از شما بهتر باشند» تعبیری ضعیفتر از «خودتان» است؛ زیرا در اولی به هر حال شخص دیگر در مقام مقایسه با گوینده است اما در دومی گویی دیگریای در کار نیست و شخص با خودش چنین میکند.
🌿ب.۲. تمام مواردی که در تدبر ۱۲ مطرح خواهد شد می توان تبینی برای این حالت باشد.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
2️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»
اینکه انسان اهل مراقبه و محاسبه باشد و عیوب خویش را رصد و شناسایی کند قطعا کار خوبی است و واضح است که عیبجویی مذموم آنجاست که انسان درصدد کشف و ابراز عیب دیگران برآید.
با توجه به اینکه خود فعل «لمز» هم عملا ناظر به شخص دیگر است، چرا در قرآن کریم این تعبیر ناظر به خود مطرح شده و فرموده است «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُم» (حجرات/۱۱)؟
🌴الف. آوردن کلمه «انفسکم» به منزله اشاره به حکمت این نهی است
📚الميزان، ج18، ص322
و مقصود این است که عيبجويى از مردم، در حقيقت عيبجويى از خود است.
📚تفسير نور، ج9، ص187
یعنی کل مؤمنان را به منزله نفس واحد قلمداد کرده که عیبجویی از همدیگر به مثابه عیبجویی از خودشان است
📚ابن عباس و قتاده؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص234؛
چنانکه شبیه این کاربرد در جای دیگری با تعبیر «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُم« (نساء/۲۵) یا «اقْتُلُوا أَنْفُسَكُم» (بقره/۵۴؛ نساء/۶۶) مشاهده میشود.
به تعبیر دیگر، با توجه به اخوتی که در آیه قبل در میان مسلمانان برقرار شده است عیب برادر به برادرش برمیگردد و کسی که عیب برادرش را بیان کند در واقع عیب خویش را بیان کرده است
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴ب. چهبسا میخواهد بگوید نقل عيب ديگران، عامل كشف عيوب خود است.
📚تفسير نور، ج9، ص187
یعنی از دیگران عیبجویی نکنید که آنان هم از شما عیبجویی خواهند کرد
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص747
و با این عملتان باب عیبجویی در جامعه را باز میکنید و با توجه به اینکه در هرکس بالاخره عیبی وجود دارد، همین موجب میشود که عیوب خودتان هم آشکار شود.
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴ج. چهبسا میخواهد افراد فاسق را از بحث خارج کند؛ یعنی عیب کسانی که مانند خودتان متدیناند را آشکار نکنید؛ اما بیان عیب فاسق- بویژه اگر بازدارنده وی یا دیگران از انجام آن کار باشد- مشکلی ندارد
📚مجمع البیان، ج9، ص202 ؛ الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517-518
🌴د. چهبسا «انفسکم» قرینه باشد که نهی «لاتلمزوا» اشاره به لازمه عمل است، نه خود عمل؛ یعنی مقصود این است که کاری انجام نکنید که در معرض عیب گرفتن دیگران قرار گیرید؛ زیرا کسی که کاری انجام دهد که از او عیبجویی کنند به منزله کسی است که از خودش عیبجویی کرده است
📚الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ۵۱۸
🌴ه. چهبسا «انفسکم» به مثابه کل مجموعی در نظر گرفته شده و مراد این است که از تک تک خودتان در مجموع عیبجویی نکنید؛ به این بیان که اگر تک تک شما به عیبجویی روی آورد هریک از شما همان طور که عیبجویی کرده مورد عیبجویی هم واقع شده است؛ پس از خودتان عیبجویی کردهاید
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴و. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
3️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
لقب نامی است غیر از نام اصلی انسان (که از ابتدا بدان نام نامیده شده بود)؛
و مفسران از صحابه تاکنون اتفاق نظر دارند که نهی این آیه ناظر به مواردی است که خود شخص از این نامیده شدن کراهت دارد و یک نحوه تحقیر برایش محسوب میشود، مانند اینکه:
▪️قبلا کافر یا یهودی بوده باشد و الان او را با تعبیر «ای کافر» یا «ای یهودی» خطاب کنند (به نقل از ابن مسعود و قتاده و عکرمه و حسن بصری و مجاهد)؛
▪️یا در گذشته مرتکب کاری شده و از آن توبه کرده اما امروز با اشاره به همان کار لقبی به او بدهند (به نقل از ابن عباس)؛
▪️یا با تعابیر توهینآمیزی مانند «کره خر» و «توله سگ» و ... کسی را صدا بزنند (به نقل از عطاء)؛
🔸وگرنه در مواردی که شخص لقب خوبی دارد و بدان افتخار هم میکند این نهی اصلا شامل وی نمیشود
📚(مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الميزان، ج18، ص322 ؛ الكشاف، ج4، ص369-370 ؛ البحر المحيط، ج9، ص518 ؛ الدر المنثور، ج6، ص91-92 ).
🔸باید گفت شأن نزولی هم که گذشت موید این معناست؛
🔸و شاهد مهم دیگر آن است که در برخی احادیث توصیه شده که برای خودتان و فرزندانتان کنیه بگذارید و وجهش را این دانستهاند که شخص با این کنیه معروف شود تا دیگر کسی لقب زشتی برای او نگذارد (حدیث۱۷) ؛
🔸و حتی گفته شده يكى از كارهاى مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بعثت تغيير نام افراد و مناطقى بود كه داراى نام زشت بودند (اسد الغابة، ج3، ص76؛ ج4، ص362؛ به نقل از تفسیر نور، ج۹، ص۱۸۶).
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
4️⃣1️⃣ «لا یَسْخَرْ ... وَ لا تَلْمِزُوا ... لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
چرا در دو جمله قبل، از فعل ثلاثی مجرد «لا یسخر ... لا تلمزوا» استفاده کرد، اما در خصوص لقب گذاشتن بر همدیگر، از باب تفاعل؟
🌴الف. «تَنابَزُوا» [باب تفاعل] براى كار طرفينى است؛ [شاید میخواهد نشان دهد] بد صدا زدن، يك طرفه باقى نمىماند، دير يا زود مسئله به دو طرف كشيده مىشود.
📚(تفسير نور، ج9، ص187).
در واقع، وقتی کسی از دیگری عیبی را برملا میکند شاید طرف مقابل نتواند عیبی در او بیابد، اما لقب توهین آمیز گذاشتن بر دیگران هیچ زحمتی ندارد (براحتی میتوان کسی را خر و گاو خطاب کرد)؛ از این رو، عیبجویی لزوما از جانب طرف مقابل تکرار نمیشود اما لقب گذاشتن غالبا با انجام آن از سوی طرف مقابل همراه میشود
📚(مفاتيح الغيب، ج28، ص109).
🌴ب. در مسخره کردن و عیبجویی غالبا یکی از طرفین به این کار مبادرت میکند و باید همو را مواخذه کرد؛ اما در لقب گذاشتن (مخصوصا آنجایی که حالت توهینآمیز بدون سابقهای در شخص باشد؛ مانند به کار بردن تعابیری همچون «کره خر» و ...) افراد خیلی سریع در مقام مقابله به مثل برمیآیند؛ از این رو به طرفین نسبت به این کار هشدار داد، که دلالت ضمنی دارد که اگر طرف مقابل شما به این کار اقدام نمود سزاوار نیست شما به همین روش به او پاسخ دهید.
در واقع، درست است که در بسیاری از شرایط، اگر به کسی ظلم بشود وی حق دارد به اندازه ظلمی که شده مقابله به مثل کند و در این گونه موارد صرفا تذکر داده شده که در مقابله به مثل، از حدی که آنان مرتکب شدند تجاوز نکنید (مثلا در قتال: «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا» (بقره/۱۹۰) یا: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/۸))، اما به کار بردن القاب توهینآمیز (= فحاشی کردن) به گونهای است که اگر مقابله به مثل شود عموما به ادامه یافتن و شدت گرفتن منجر میشود؛
و از این رو، اقتضا دارد که در اینجا طرفین را از همان ابتدا نهی کنند؛ یعنی حتی اگر طرف مقابل هم چنین کرد، تو نکن.
🌴ج. چهبسا وجهش این باشد که
در اولی (مسخره کردن) با تعبیری که در ادامه آورد («قوم من قوم» و «نساء من نساء») به وضوح بر این وضعیت متقابل اشاره کرد؛
در دومی (عیبجویی) کلمه «أنفسکم» را آورد که در عین حال که به نحوی بر وضعیت متقابل اشاره دارد، دیگران را به مثابه خود شخص در نظر میگیرد و نکته جدیدی اضافه می کند؛
شاید چون دیگر نکتهای نمانده بود، اقتضای بلاغت این بوده که در اینجا دیگر کلمهای ناظر به این وضعیت اضافه نکند و فقط صیغه فعل را دال بر کار طرفینی قرار دهد.
🌴د. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
5️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید
📜حکایت
ابو بصير روایت کرده است:
روزى خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم بعد از اینکه به سن پيرى رسیده بودم. وقتی بر ایشان وارد شدم نفس نفس میزدم. فرمودند: ابومحمد! این نفس نفس زدن چیست؟
گفتم: فدایت شوم. سنم زیاد شده و استخوانهایم سست گردیده و مرگم نزدیک شده است در حالی که نمیدانم سرانجامم در آخرت چه خواهد بود.
فرمود: ابو محمّد! تو چنین حرفی ميزنى؟
عرض كردم: فدايت شوم چرا نگويم؟
فرمود: مگر نميدانى خداوند تبارك و تعالى جوانان شما را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا ميكند!
عرض كردم: چطور جوانان را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا ميكند؟
فرمود:جوانان شما را گرامى ميدارد از اينكه آنها را عذاب نمايد و از پير مردان شما حيا ميكند که از آنان حساب بكشد. خوشحال شدى؟
گفتم: آقا باز هم بفرمائيد؛ اینان به ما لقبى دادهاند كه كمر ما را شكسته و دلهای ما را میرانده و به واسطۀ آن، حاکمان خون ما را حلال ميدانند به واسطۀ حديثى كه فقهاى آنها نقل كردهاند.
فرمود:منظورت لقب رافضى است؟
عرض كردم: بلى.
فرمود: نه به خدا سوگند که آن نام را ايشان براى شما نگذاشتهاند، بلکه خداوند شما را چنین نامید. مگر نميدانى كه هفتاد نفر از بنى اسرائيل در دربار فرعون دين او را پذيرفته بودند؛اما وقتى گمراهی فرعون و بر هدایت بودن موسی ع برایشان معلوم شد فرعون را رفض (رها) كردند و به موسى پيوستند و در ميان سپاه موسى اينها از تمام سپاهيان كوشش بيشتر در عبادت و فعاليت داشتند جز اينكه آنها فرعون را رفض (رها) كرده بودند. پس خداوند به حضرت موسى ع وحى كرد كه اين اسم را در تورات براى ايشان ثبت كن که من اين را ارزانیشان داشتم. سپس خداوند همين اسم را ذخيره نمود تا شما را بدان نامید هنگامی که شما نيز فرعون و هامان و سپاهيان آن دو را رفض (رها) كرديد و پيرو حضرت محمّد ص و آل محمّد ع شديد. خوشحالت كردم؟
گفتم: فدايت شوم باز بفرمائيد...
📚الإختصاص، ص104
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّيلٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي سُلَيْمٍ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْدَ أَنْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ قَدْ أَجْهَدَنِيَ النَّفَسُ. فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ؟
فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَبِرَ سِنِّي وَ رَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي مَعَ أَنِّي لَسْتُ أَدْرِي مَا أَصِيرُ إِلَيْهِ فِي آخِرَتِي.
فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا الْقَوْلَ؟
فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ لَا أَقُولُهُ؟
فَقَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ؟!
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنَّا وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ؟
قَالَ يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ أَنْ يُحَاسِبَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟!
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْكَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِي حَدِيثٍ رَوَاهُ فُقَهَاؤُهُمْ هَؤُلَاءِ.
قَالَ فَقَالَ: الرَّافِضَةَ؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْكُمْ بَلِ اللَّهُ سَمَّاكُمْ. أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ كَانَ مَعَ فِرْعَوْنَ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَدِينُونَ بِدِينِهِ فَلَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُ فِرْعَوْنَ وَ هُدَى مُوسَى رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ لَحِقُوا بِمُوسَى فَكَانُوا فِي عَسْكَرِ مُوسَى أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِكَ الْعَسْكَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمُ اجْتِهَاداً إِلَّا انَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِي التَّوْرَاةِ فَإِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ هَذَا الِاسْمَ حَتَّى سَمَّاكُمْ بِهِ إِذْ رَفَضْتُمْ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا وَ اتَّبَعْتُمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ. فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي! ...
@yekaye
#حجرات_11
🔹ه. بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ
💢نکات ادبی
▪️«اسم» در اینجا میتواند به معنای «ذکر» باشد، یعنی یاد کردن از دیگران
📚(الكشاف، ج4، ص370 )؛
▪️وهم میتواند به معنای علامت باشد، یعنی علامت گذاشتن بر خود یا دیگران
📚(الميزان، ج18، ص322 )؛
با این مقدمه میگوییم:
🌳الف. عبارت «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ» به لحاظ نحوی چندگونه قابل تحلیل است:
🌴۱) در اصل چنین بوده: الفسوق بئس الاسم بعد الایمان: یعنی «بئس الاسم» جمله فعلیه («بئس» فعل ماضی جامد برای انشاء ذم و «اسم» فاعل آن است) است، و خبر مقدم است برای «فسوق»، و «فسوق» متعلق ذم [المخصوص بالذم] و مبتدای موخر است؛ و آنگاه معنای جمله چنین میشود: این فسوق، بد اسمی است بعد از آن ایمان.
📚(اعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص143 ؛ اعراب القرآن و بيانه، ج9، ص269 ؛ الإعراب المفصل لكتاب الله المرتل، ج11، ص174 )
🌴۲) در اصل چنین بوده: بِئْسَ الاِسْمُ [هو] الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ؛ یعنی «بئس الاسم» جمله معترضه باشد که محلی از اعراب ندارد، «فسوق» خبر برای مبتدای محذوف باشد و این جمله «هو الفسوق» حال برای «اسم» باشد؛ و آنگاه معنای جمله چنین میشود: بد اسمی است، این چیزی که همان فسوق است بعد از آن ایمان.
📚(الجدول فى اعراب القرآن، ج26، ص287 ؛ اعراب القرآن و بيانه، ج9، ص269 ؛ الإعراب المفصل لكتاب الله المرتل، ج11، ص174 )
🌴۳) بِئْسَ الاِسْمُ، الْفُسُوقُ ... بَعْدَ الْإیمانِ؛ یعنی مخصوص بالذم محذوف باشد و فسوق هم بدل از اسم باشد؛ و آنگاه معنای جمله چنین میشود: بدنامی است، بد فسوقی است، [در پیش گرفتن این رویه] بعد از آن ایمان.
📚(تعلیقهی الجدول فى اعراب القرآن، ج26، ص287 )
🌳ب. در عبارت «بَعْدَ الْإیمانِ»، «بعد» ظرف زمان است؛ که میتواند متعلق باشد به:
🌴۴) فسوق ؛ یعنی این فسوق بعد از آن ایمان، بد نامی است.
📚(الجدول فى اعراب القرآن، ج26، ص287)
🌴۵) بئس؛یعنی بعد از ایمان آوردن، بد است این نام، این فسوق.
📚(الإعراب المفصل لكتاب الله المرتل، ج11، ص174 )
🌴۶) به محذوفی که حال است
📚(اعراب القرآن و بيانه، ج9، ص269 )، که:
🌿۶.۱) هم میتواند حال برای فسوق باشد
📚(الإعراب المفصل لكتاب الله المرتل، ج11، ص174)
یعنی بد است این نام، این فسوق، در حالی که این فسوق واقع شده باشد بعد از ایمان؛ که به لحاظ معنایی ظاهرا به معنای اول برمیگردد؛ و
🌿۶.۲) میتواند حال برای «اسم» باشد، یعنی بد است این نام، این فسوق، در حالی که این نام (نامیدن یا نامیده شدن) واقع شده باشد بعد از ایمان.
@yekaye
کاربرد این معانی متفاوت در تدبر ۱۶ بیان خواهد شد
یک آیه در روز
. 5️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید 📜حکایت ابو بصير روایت
.
6️⃣1️⃣ «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»
در نکات ادبی بیان شد که تعبیر «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» به لحاظ نحوی چندگونه قابل تحلیل است؛ که اگر آن تحلیلها را بخواهیم در چند معنا جمع کنیم، در یک تقسیم کلی،
تاکید کلام، یا بر ارتکاب فسوق است یا بر نام فسوق یا بر بعد از ایمان بودنِ یکی این دو؛
آنگاه دست کم معانی زیر برای این فراز از آیه قابل فرض است (که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که همه آنها مد نظر باشد):
🌳- تاکید بر ارتکاب فسوق بعد از ایمان باشد، و فسوق، بدل برای اسم باشد، که آنگاه معنایش چنین میشود:
🌴۱. بد است این نام، این فسوق، در حالی که این فسوق واقع شده باشد بعد از ایمان. چنین فسوقی (فسوق بعد از ایمان) یک اقدام و در نتیجه یک اتصاف زشت معرفی شده است؛ بدین معنا که در جامعه دینی انتظار نمیرود که کسی مرتکب فسق شود.
🌳- تاکید بر نام (نامیدن یا نامیده شدن) فسوق بعد از ایمان است، نه بر خود فسوق؛ یعنی بر بازنمایی فسوق تاکید شده، که البته این بازنمایی بعد از ایمان رخ داده است؛ که آنگاه معنایش چنین میشود: بد است این نام و این فسوق، در حالی که این نام (نامیدن یا نامیده شدن) واقع شده باشد بعد از ایمان.
که خود این چند وجه دارد:
🌴۲. تاکید بر نامیده شدن است؛ یعنی مذمت شده که در مورد کسی بعد از ایمان آوردنش همچنان با تعابیری زشت از او یاد شود؛ که در اینجا خود این عمل نامگذاری مورد مذمت واقع شده است.
🌳- تاکید بر نامیدن است؛ یعنی اینکه کسی بعد از ایمان آوردن (خودش یا دیگران) همچنان اصرار داشته باشد از دیگران با تعابیری زشت یاد کند؛ که در اینجا شخص عامل مورد مذمت است؛ که این دو حالت دارد:
🌴۳. اگر بعد از ایمان آوردن دیگران مد نظر باشد، معنایش این است که اینکه چه بدی میکنند کسانی که بعد از ایمان آوردن افراد همچنان آنها را با تعابیر زشت خطاب قرار میدهند، و تفاوتش با حالت قبل برگشت میکند به اینکه در قبلی عمل نامگذاری دیگران مذمت شده، اما در اینجا خود افرادی که بر دیگران چنین نام مینهد و موجب رنجش آنان میشوند مذمت شدهاند.
🌴۴. اگر بعد از ایمان آوردن خودش مد نظر باشد، مقصود این است که بعد از ایمان آوردنتان از شما انتظار نمیرود که چنین نامگذاریهایی انجام دهید.
🌳- تاکید بر بعد از ایمان بودن یکی از این دو است، نه بر خود فسوق یا بر نام فسوق؛ یعنی اگرچه هم خود فسوق و هم متصف شدن به فسوق امر بدی است، اما اینکه بعد از ایمان و در جامعه ایمانی این دو رخ دهد خیلی بد و محل تاکید است؛
🌴که حالت اولش (بعد از ایمان فسوقی رخ دهد) معنایش شبیه همان حالت (۱) میشود؛ و
🌴 حالت دوم (بعد از ایمان، نام فسوق واقع شود) هم عملا به سه مورد بعدی برمیگردد.
🤔در واقع، در اینجا با این تعبیر دست کم چهار وضعیت هشدار داده شده است؛
که برای هریک، دست کم ترجمهای از یکی از مترجمان که با آن معنا تناسب دارد ارائه شده است:
🌴۱. بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود.
(ترجمه دهلوی: بدنامى است فاسقى بعد از ايمان آوردن؛ ترجمه انصاری: فسق بعد از ايمان بد رسمى است).
🌴۲. بد است که بعد از اینکه مردم مومن شدند و جامعه دینی شد، برای اشاره به مسلمانی از تعابیر زشت استفاده شود ویا به آنها نسبت فسوق داده شود.
(ترجمه طاهری: بد [رسمى] است ياد كردن [مردم] به انحراف، پس از [آنكه] ايمان [آوردهاند]).
🌴۳. بد است که با استفاده از تعابیر زشت در مورد مومنان موجب رنجش آنها شوید.
(ترجمه صفار زاده: با القاب زشت و ناپسند از يكديگر ياد نكنيد بخصوص دربارهى آنها كه تازه ايمان آوردهاند).
🌴۴. بد است که کسی که مسلمان شده همچنان دهانش به استفاده از سخنان زشت آلوده باشد.
(ترجمه عاملی: چه زشت است از پس ايمان و مسلمانى نام فسق و كفر بر كس نهادن؛ ترجمه خواجوی: سخن زشت بعد از ايمان بدنامى است)
💢با توجه به این چهار معنا میتوان نکات متعددی از آیه استنباط کرد که در تدبرهای بعدی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
7️⃣1️⃣ «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»
ترجمه۱: بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود.
این گونه فهم از معنای آیه به منزله تعلیل و حکمت دستورات قبلی در آیه (و بلکه حکمتی برای کل دستورات شارع) است؛ بر این اساس، میخواهد بفرماید:
یکی از بارزترین مصادیق متصف شدن به فسوق همین است که رعایت نکنیم دستورات خدا را در مورد خودداری کردن از تمسخر و عیبجویی و لقب زشت گذاشتن بر دیگران؛ و به خاطر همین رعایت نکردن عملا در میان مردم متصف به نام فاسق شویم؛ و این خیلی بد است.
📚(مجمع البيان، ج9، ص204-205 ؛ الكشف و البيان عن تفسير القرآن (ثعلبی)، ج9، ص82 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص109 ؛ الميزان، ج18، ص322 )
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
8️⃣1️⃣ «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»
صرفا نفرمود «بِئْسَ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» (به معنای «بِئْسَ الفِسْقُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ») و کلمه «الاسم» را به عنوان فاعل «بئس» آورد.
شاید بدین جهت که اگرچه بسیار زشت است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق شود، اما این عبارت نمی خواهد فقط نمیخواهد به بد بودن خود این امر تذکر دهد، بلکه میخواهد به بازنمایی آن در جامعه نیز تذکر دهد.
به عبارت دیگر،
یکبار کسی بعد از ایمانش مرتکب گناه و عملا فاسق میشود. این بد است؛
اما بدتر از آن که محل تاکید این آیه است فسق علنی ویا پخش شدن ارتکاب گناه مخفیانه است که موجب میگردد شخص در جامعه ایمانی متصف به نام فاسق شود؛ و این است که خیلی بد است و مورد تاکید در این آیه.
📜نقل شده که آیت الله بهجت قریب به این مضمون میفرمودند:
💢خدا کند گناه نکنیم؛ اگر هم گناه کردیم خدا کند گناه علنی نکنیم که تبعات اجتماعی داشته باشد.💢
📝نکته تخصصی #ارتباطات:
بازنشر مطالب در #شبکههای_اجتماعی از منظر #قرآن
اگرچه اسلام بر پرهیز از گناه و عدم رواج بدیها در جامعه اصرار دارد؛ اما افق خود در نهی از منکر را محدود به خود گناهان نمی کند و با بازنمایی گناهان در جامعه نیز به طور جدی مخالفت دارد.
به تعبیر دیگر، در نگاه قرآنی، علاوه بر مدیریت اخلاقی جامعه و جلوگیری از آلودگی جامعه به رذایل اخلاقی، مدیریت فضای رسانهای، و نحوه بازنمایی وقایع در جامعه نیز مورد توجه است؛ از این رو، فقط به بد بودن فسوق بعد از ایمان اشاره نکرد بلکه به بعد بودن چنین تسمیهای تاکید نمود.
این مطلبی است که در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم هم مورد تاکید قرار گرفته است، مانند آیه «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة: همانا کسانی که دوست دارند فحشاء در میان کسانی که ایمان آوردهاند شیوع پیدا کند برایشان عذابی دردناک است در دنیا و آخرت» (نور/۱۹).
تا حدی که پخش خبری درباره وقوع رفتار خلاف عفت از کسی حتی اگر دو سه شاهد عادل هم آن واقعه را مشاهده کرده باشند خلاف روال دینداری، و چنین نقل قول کردنهایی را دلیل بر دروغگو بودن افراد شمرده است؛ چنانکه میفرماید: «لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُون: چرا برای این [ادعایشان درباره وقوع روابط نامشروع بین آن دو نفر] چهار شاهد نیاوردند؟! پس چون آن شاهدها را نياوردند در نزد خداوند آنان خود دروغگويند».*
در واقع قرآن کریم این روال که در میان ما رایج شده که هر حرفی را میشنویم (یا در شبکههای مجازی میخوانیم) بلافاصله و بدون تحقیق کافی نشر میدهیم و آن را امری کماهمیت میشمریم، گناهی بزرگ میداند: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم:آن گاه كه آن را زبان به زبان از يكديگر مىگرفتيد و با دهانهايتان آنچه را كه بدان علم نداشتيد مىگفتيد و آن را آسان مىپنداشتيد در حالى كه در نزد خدا بزرگ بود.» (نور/۱۵)
✳️* پینوشت:
آیه تاکید میکند که اثبات این واقعه نیازمند آمدن ۴ شاهد است (و میدانیم که شاهدی معتبر است که عدالتش احراز شود) و اگر ۴ شاهد نیاید کسی که ادعا میکند دروغگوست. این تعبیر نشان میدهد حتی اگر دو یا سه شاهد عادل هم واقعه را دیده باشند حق ندارند بیان کنند؛ و اگر بیان کردند مسلمانان حق و بلکه وظیفه دارند آنان را دروغگو به حساب آورند.
🤔همه اینها نشان میدهد که با اینکه قرآن کریم با وقوع عمل زناکاری مخالفت جدی دارد، اما مخالفت بسیار بیشتر و شدیدتری با پخش خبر زناکاری افراد دارد؛
به تعبیر دیگر، قرآن کریم این واقعیت تلخ را پیذرفته که حتی در جامعه دینی هم ممکن است افرادی به عمل شنیع زنا روی آورند، اما فضای رسانهای را طوری مدیریت کرده که تنها اگر آنها بسیار وقیح بودند که عملشان را چنان علنی انجام دادند که ۴ شاهد عادل آن را مشاهده کرد در فضای عمومی اجازه نشر خبر و سپس محاکمه آنان مطرح شود.
💢 آیا رویه ما که خود را مسلمان و پیرو قرآن میدانیم در نشر اخبار مربوط به انحرافات اخلاقی در جامعه با این آیات تناسبی دارد؟!
@yekaye
#حجرات_11