یک آیه در روز
909) 📖 لتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ
.
1⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»
آزمايش، يك سنّت جدّى الهى است، خود را آماده كنيم. (حرف لام در اوّل و حرف نون مشدّد در آخرِ «لَتُبْلَوُنَّ» نشانه جدّى بودن مسأله است.) (تفسير نور، ج2، ص217) و مومن اگر مومن باشد همواره در جان و مالش در معرض آزمون است.
🔖حدیث5 https://eitaa.com/yekaye/4971
💠ثمره #اخلاقی
سختیهایی که در روزگار برایمان پیش میآید را دو گونه میتوان دید:
🔻اینکه خدا ما را به حال خود رها کرده، و اصلا خدا با ما مهربان نیست و ... و از آنها ناراحت باشیم؛
🔺اینکه خدا در ما ظرفیت رشد کردن بر اثر مقاومت دیده و ما را شایسته رسیدن به مقامات عالی دانسته است؛ و از وقوع آنها خوشحال باشیم؛ چرا که قرار است با این سختیها رشد کنیم.
🤔جهان و سختیهایش همین است که هست؛ این دست من و توست که کدام نگاه را برگزینیم❗️
@Yekaye
یک آیه در روز
909) 📖 لتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ
.
6⃣ «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً»
مومن اگر مومن باشد، حتما مورد زخم زبان عدهای قرار میگیرد:
🤔نه فقط مشرکان (که اصلا خدا را قبول ندارند و بتپرستاند، و دشمنیشان با اهل دین واضح است) بلکه حتی از جانب اهل کتاب (که خود را دیندار، و مومن به خدا و نبوت میدانند)
🤔آن هم نه زخم زبانی که از روی سوء تفاهم و ... باشد، بلکه زخم زبانی که با قصد آزار انجام شده و واقعا اذیتکننده است (أذیً)
🤔آن هم نه یکی دو بار؛ بلکه بسیار (أذی کثیرا)
💠ثمره #اخلاقی
اگر در مسیر صحیح الهی گام برمی داریم، انتظار نداشته باشیم که دیگران لزوما ما را تشویق کنند؛ بلکه انتظار طعنه زدنها و اذیتشدنها، آن هم به نحو فراوان، داشته باشیم.
@Yekaye
یک آیه در روز
916) 📖 رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّ
.
7⃣ «مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ»
چرا فرمود «يُنادِي لِلْإِيمانِ» و نفرمود «ینادی الی الایمان»؟
🍃الف. معنایشان یکی است، و کاربرد حرف «لـ» به جای «إلی» رایج است؛ همان طور که در جای دیگر فرمود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا» که به معنای «إلى هذا» است (مجمع البيان، ج2، ص911).
🍃ب. تعبیر «للایمان» علاوه بر اینکه متعلق و موضوع ایمان را معلوم میکند (که با حرف «إلی» هم همین کار انجام میشد) هدف از نداء را هم معلوم میکند؛ یعنی این منادی، نهتنها به ایمان دعوت میکند؛ بلکه هدفش از این دعوتش هم صرفاً همین است که شما ایمان بیاورید؛ برخلاف افرادی که در ظاهر به ایمان دعوت میکنند؛ اما این دعوتشان اصطلاحا از باب استفاده ابزاری از دین است؛ و هدف اصلیشان این است که با این دعوت، جایگاهی برای خود دست و پا کنند و به منافع خویش برسند.
💠ثمره #اخلاقی
همین آیه میتواند دلیل باشد که مبلغ در مقام تبلیغ، تنها و تنها باید دغدغه نشر ایمان داشته باشد، نه منفعتی برای خود؛ پس اگر کسی در مقام تبلیغ دین، برای خود منفعتی طلب کرد، در صداقتش میتوان شک کرد.
💠بحث #اجتماعی
(اجرت بر کار تبلیغی، آری یا خیر؟)
برخی میگویند کار #تبلیغ_دین، امروزه همانند بسیاری از عرصههای دیگر، یک کار تخصصی شده و یک #مبلغ_دین، اگر بخواهد در این کار موفق شود، فرصت رفتن به سراغ کسب درآمد ندارد؛ همان گونه که کسی انتظار ندارد یک #استاد_دانشگاه، و یا یک #پژوهشگر در مراکز پژوهشی برای امرار معاش خود، به کار دیگری بپردازد؛ و از آنجا که او هم باید امرار معاش کند، طبیعی است که او هم برای کار تخصصی خویش، مزدی طلب کند.
در پاسخ باید گفت:
از آن مقدمه لزوما این نتیجه درنمیآید.
بله؛ درست است که همانند آن استاد و پژوهشگر، اگر کسی بخواهد واقعا به فهم و معرفی دین اهتمام بورزد، فرصتی برای کارهای دیگر نخواهد داشت؛
اما یادمان باشد که تبلیغ دین صرفا یک شغل دنیوی نیست؛
و اگر کسی آن را چنین قرار دهد، چهبسا مشمول روایات شدیداللحنی میشود که ارتزاق از راه دین را مذمت کردهاند. (الكافي، ج1، ص46-47؛ بَابُ الْمُسْتَأْكِلِ بِعِلْمِهِ وَ الْمُبَاهِي بِه)
و وقتی شخص کار تبلیغ دین را در ازای مزد انجام دهد، زمینه این مهیا میشود که او به جای تبلیغ حقیقت دین،صرفاً آنچه خوشایند مخاطب است را به او بدهد❗️
🔹راه حل این مساله،
🔸از منظر اجتماعی، چنانکه شهید مطهری بخوبی توضیح داده، آن است که هزینه زندگی این افراد، نه به طور مستقیم، بلکه از طریق سازمان روحانیت، و ... تامین شود (ده گفتار، مقاله مشکل اساسی در سازمان روحانیت)، چنانکه یک استاد دانشگاه حتی در دانشگاههایی که دانشجویان شهریه میدهند نیز مستقیما از خود مخاطبان پولی دریافت نمیکند.
🔸و از منظر خود فرد، آن است که به سیره بزرگان دین عمل کند:
▫️آقای قرائتی میفرمود: من هیچ جا برای سخنرانیهایم، اجرت طلب نمیکنم؛ اما اگر بعد از سخنرانی، کسی مبلغی داد، دست رد نمیزنم؛
▫️و از یکی از بزرگان نقل شده که میگفت: من حتی اگر پولی بدهند آن را نمیشمرم و یکجا در جیبم قرار میدهم تا نفهمم که چه کسی چه مقدار داد، تا در دفعات بعدی، در انگیزهام تاثیری نگذارد.
@Yekaye
@Yekaye
یک آیه در روز
916) 📖 رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّ
.
9⃣ «أُولِي الْأَلْباب ... فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا»
انسان خردمند وقتی به خدایش ایمان میآورد، نهتنها به ایمان خود مغرور نمیشود و خود را برتر از دیگران نمیبیند؛ بلکه بیشتر متوجه قصور و تقصیرهای خود میشود و از خداوند بخشش گناهان و نابود شدن بدیهایش را طلب میکند.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
چنانکه در در بحث از آیه 191 گذشت (جلسه 914 http://yekaye.ir/ale-imran-3-191/)
و حدیث1 نیز موید آن بود https://eitaa.com/yekaye/5204
شأن نزول این آیات، امیرالمومنین ع است؛
یعنی مصداق اول کسی که این جملات را گفت و خداوند این جملات را جملات اولواالباب (خردمندان واقعی) خواند، امیرالمومنین ع است.
او (و در واقع هر خردمند عمیقی) با برخورداری از چنان ایمان قویای، اول چیزی که از خداوند میطلبد، درخواست مغفرت از گناهان خویش است؛
و شاهد این مدعا دعای کمیل امیرالمومنین ع است که با تکرار چندبارهی عبارت «اللهم اغفر لی الذنوب التی ...» آغاز میشود.
🤔در حقیقت،
🔺انسان موجودی است که ناقص آفریده شده تا خودش مسیر کمال را بیماید؛
🔺و این مسیر را با ایمان و عمل خویش میپیماید؛
🔺و طبیعی است که باورها و کارهای وی دنبالههای ناخوشایندی به همراه داشته باشد؛ که از آن به «ذنب» تعبیر میشود (توضیح در «نکات ادبی» گذشت).
♦️پس کسی که در مسیر کمال قدم میگذارد اولین و مهمترین درخواستش این است که اگر کار و تلاشی در این مسیر انجام میدهد، از گزند این عواقب ناخوشایندِ خواسته یا ناخواستهی عملِ خویش در امان بماند؛ و خداوند بدیهای وی را به کرامت خویش زایل گرداند.
💠ثمره #اخلاقی
اینجاست که دینداری عمیق، با #تواضع همراه میشود؛ نه با #تکبر و #فخرفروشی؛
و اگر عدهای در دین به #مقدسمآبی روی میآورند و دیگران را تحقیر میکنند و خود را برتر از دیگران میبینند، معلوم است که نه ایمانشان ایمان است؛ و نه از خِرَدی که قرآن واجدانِ آن را میستاید، بهرهای بردهاند.
💠ثمره در علم کلام
با این توضیحات معلوم میشود تعبیر «غفران ذنوب» منافاتی با معصوم بودن ائمه ع ندارد؛ چنانکه خداوند در مورد پیامبر اکرم ص که برترین پیامبران الهی است نیز همین تعبیر را به کار برد: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر» (فتح/2)
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
6⃣1⃣«لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ...»
ابتدا گناهان و عيوب محو و نابود میشوند، سپس انسانها را وارد بهشت مىکنند.
(اقتباس از تفسير نور، ج2، ص228)
💠ثمره #اخلاقی
پس، اگرچه بهشت جای گناهکاران و بدکاران نیست؛ اما این گونه نیست که اگر کسی گناه و بدیای مرتکب شد، راهی به بهشت نداشته باشد.
پس،
به خاطر بعضى لغزشها، افراد را طرد نكنيم. در اين آيه، خردمندانى كه حتّى از اولياى خدا و اهل بهشتاند، سابقهاى از لغزش دارند، ولى خداوند آنها را مىپوشاند.
(تفسير نور، ج2، ص229)
@Yekaye
یک آیه در روز
920) 📖 مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ 📖 💢ترجمه کالایی اندک؛ سپس قرار
.
3⃣ «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»
کسی که قرارگاه نهاییاش جهنم است، واقعا بد آسایشگاهی را برای خود برگزیده است!
📜حکایت
کسی در انجام عبادات اهتمام جدی نداشت؛ به او هشدار دادند که عذاب خدا در پیش است.
گفت:
"ما از دغدغه ثواب و عقاب گذشتهایم، نه ترس از عذاب داریم و نه شوق به ثواب.
اگر عبادت میکنیم، تنها عبادت احرار است، که به شوق خداست."
ظریفی پاسخش داد:
"خود را نشناختن، ریشه همه مشکلات است.
آیا همین زندگیات، که برای به دست آوردن ثروت و خانه و ماشین و مقام و ...، این اندازه خود را به تکاپو میاندازی، نشان نمیدهد که تمام زندگیات بر مدار «ثواب» و «پاداش» و «مزد» میگردد؟!
و از سوی دیگر،
آیا واقعا تحمل یک دقیقه روی آهن مذاب ایستادن در همین دنیا را داری، که میگویی ترس از جهنم ندارم؟!
کسی واقعا اهل عبادت احرار است که زندگیاش، زندگیِ عبید و تجار نباشد؛ نه اینکه همه چیزش بر مدار امید به پاداش و ترس از عقوبت باشد، و در عین حال بگوید دغدغه ترس و پاداش ندارم."
💠ثمره #اخلاقی
کسی که بداند جهنم چیست، هرگز جهنم را مأوای خود قرار نمیدهد. مشکل جهنمیان این بوده که جهنم، و اینکه بد جایگاهی است، را جدی نگرفتند؛ و جهنمی شدند.
@Yekaye
یک آیه در روز
960) 📖 وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا ا
.
8️⃣ «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ ... وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ؛ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً»
غالبا چنین است که هر فضلی که میخواهیم درخواست، ابتدا آن فضل را در دیگران دیده و به فضل بودن آن پی بردهایم و سپس آن را درخواست میکنیم.
به تعبیر دیگر،
همین که بخواهیم از خداوند فضلی را درخواست کردیم، عموما فضلی که به کسی دیگر داده را تمنا کردهایم.
پس چه معنی دارد که ابتدا میفرماید «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» سپس میفرماید «از خداوند از فضلش درخواست کنید»؟
🍃الف. مقصود این است که به جاى چشمداشت به داشتههاى ديگران، به فضل و لطف خدا چشم داشته باشيد. (تفسير نور، ج2، ص280)
💠نکته #اخلاقی
در واقع،
اگر انسان میخواهد از فضل خداوند طلب کند، مقیاسش دارایی دیگران نباشد، و چشمش به دنبال داشتههای دیگران نباشد، بلکه از خود خداوند و مستقیما از فضل او درخواست کند؛ زیرا فضل به دست خداست، و اوست که به هر صاحب فضلی فضلش را عطا کرده و میکند: «يُؤْتِ كُلَّ ذي فَضْلٍ فَضْلَه» (هود/3). زیرا خداوند برتریهایی که به برخی افراد داده و به دیگران نداده، کاملا بر اساس علم و حکمتش بوده است. (المیزان، ج4، ص338)
🍃ب. منظور این است که به خصلتها جهت صحيح بدهيم. آرزو در انسان هست، امّا جهت اين آرزو را درخواست نعمت از خدا قرار دهيم، نه سلب نعمت از ديگران. (تفسير نور، ج2، ص280)
🍃ج. چهبسا این تمنی مذموم، تمنای از دیگران باشد؛ و در مقابل، آن درخواست ممدوح، درخواست از خود خداست؛ یعنی از افراد آنچه خداوند بدان وسیله آنان را برتری داده، طلب نکنید؛ بلکه از خود خداوند طلب کنید.
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
975) 📖 فأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 📖 ترجمه 💢پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل ی
.
4️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؛ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؟»
ابتدا فرمود «پس، اهل یُمن و برکت» سپس ادامه دارد «اهل یُمن و برکت چیست؟».
🤔چرا چنین تعبیر کرد؟
عموم مفسران توضیح دادهاند که این گونه تعبیر دلالت بر اهمیت دادن و بزرگ شمردن مساله میکند.
(مثلا: مجمعالبیان، ج9، ص325)
در واقع، به نظر میرسد که این چنین تعبیری میخواهد ذهنیت رایج ما درباره «خوشیُمنی» را به هم بزند.
گویی این آیات میفرمایند:
شما سه دستهاید. اما دسته اول، افراد خوشیُمن ...؛ اما جمله را تمام نمیکند، بلکه توضیحی که درباره افراد خوشیُمن می دهد این است که با «افراد خوشیُمن چیست؟» (توضیح بیشتر در نکات ادبی گذشت). یعنی:
💢ما می خواهیم درباره افراد خوشیمن سخن بگوییم؛ اما فکر نکنید که آنها را بر اساس آنچه شما معیار خوشیُمنی و شومی میدانستید معرفی خواهیم کرد. خیر، اصلا شما حقیقت خوشیُمنی و شومی را نفهمیده بودید. پس گوش کنید تا ما برای شما بیان کنیم.💢
🌐ثمره #جهانشناسی: #اقبال خوب و بد
این آیه و آیه بعد بخوبی نشان میدهد که قرآن کریم، اقبال خوب و بد، و به تعبیر دیگر، خوشیُمنی و شومی در انسانها (که برخی خوشیُمن و برخی شوماند) را قبول دارد؛ اما معیار آن را #شانس و #تصادف و اموری بیرون از انسان نمیداند؛ معیار #خوشیُمن بودن ویا #شوم بودن، #تصمیمها و #اعمال خود انسانهاست.
در واقع، خود انسانهایند که خود را در جهان، شوم ویا خوشیُمن قرار میدهند.
🔆تاملی با خویش
همه ما دوست داریم که هم خودمان خوشیمن باشیم و هم با افراد خوشیمن همکلام و همراه باشیم؛ و از آن سو، از شومی فراری هستیم؛ اگر بدانیم که کسی فرد شومی است از او گریزان خواهیم بود؛
🤔اما معیار ما در خوشیمن و شوم دانستن امور و اشخاص، چه اندازه با معیار قرآنی هماهنگ است؟
🤔آیا معیار خوششانسی و بدشانسی افراد را ثروت و امکانات دنیوی و موقعیت اجتماعی نمیدانیم؟
🤔 آیا در پس ذهن ما این نیست که افرادی که خیلی سریع پولدار میشوند یا بهراحتی به شهرت فراوان و یا مقامات اجتماعی دست پیدا میکنند، افراد خوشاقبالی هستند؛ و ...؟
🤔 آیا باور میکردیم (و هنوز هم باور می کنیم) که مومنان حقیقی و نیکان عالم، حتی اگر در اوج فقر و گمنامی و ... باشند، واقعا خوششانس و خوشاقبال و خوشیمناند؛ و کفرپیشگان [نه لزوما کافران شناسنامهای] و انسانهای بد، هرچقدر هم که پولدار، زیبارو، مشهور، صاحب قدرت، و ... باشند، افراد بدشناس و شوم و نکبتاند؟!
در یک کلام:
🤔آیا معیار ما برای قضاوت درباره خوشاقبالی و شومی افراد، وضعیت دنیوی آنهاست، یا وضعیت نهایی و اخروی آنها؟
📝ثمره #اخلاقی
اگر توجه کنیم که خوش اقبال و بداقبال بودن انسانها را وضعیت اخروی آنان رقم میزند؛
چند ثمره اخلاقی مهم دارد:
🔅الف. اگر کسی اهل کفرورزیدن در برابر حق، ویا غوطهور در گناه و معصیت بود، هرچقدر هم که دنیا در ظاهر به کام او باشد، می دانیم که واقعا انسان نکبت و شومی است و ارزش دوستی و نزدیکی ندارد.
🔅ب.آن دسته از اولیاء الله که عموم متدینان به ایمان آنان اذعان دارند، (امثال امام خمینی، آیت الله بهجت و ...) همان افراد خوشاقبالی هستند که دوست داشتن آنان، انسان را به خدا نزدیک می کند. (شاید رمز اینکه بر محبت اولیای خدا این اندازه تاکید شده، همین است که خوشیُمنی آنان به ما سرایت کند)
🔅 ج. می دانیم که در مورد اکثریت قریب به اتفاق افراد بر اساس ظاهرشان نمیتوان درباره باطن و وضعیت اخروی آنان قضاوت کرد. پس با دیدن یکی دو گناه، یا یکی دو خوبی در افراد، سریع به قضاوت درباره آنان اقدام نکنیم. شاید به همین جهت بوده که خداوند قبل از بیان خوشیمن و شوم بودن افراد، یادآوری کرد که قیامت، «خافضةٌ رافعةٌ» است؛ یعنی خیلی از افراد که ممکن است ما به لحاظ ایمانی آنها را پایین بشماریم واقعا بالا باشند؛ وبالعکس. در واقع، اینکه ایمان و عمل را ضابطه خوشیمنی و شومی بدانیم، غیر از این است که درباره خود افراد، با آنچه از ایمان یا عمل آنان میبینیم، بتوانیم براحتی قضاوت کنیم.
🔅د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1016) 📖 قلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ 📖 ترجمه 💢بگو همانا همه اولینها و بعدی
.
1️⃣ «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ»
اصحاب شمال کسانی بودند که برانگیخته شدن خویش را بعید و برانگیخته شدن گذشتگان را بعیدتر میشمردند.
خداوند به پیامبرش میفرماید بگو برانگیخته کردن اولینها و بعدیها برای ما هیچ تفاوتی ندارد و همه شما، هم خودتان و هم آن نسلهای قبل، را حتما در آن روز جمع خواهیم کرد. (المیزان، ج19، ص۱۲۵)
📝نکته تخصصی #انسانشناسی:
چرایی جمع کردن انسانها در قیامت
روز قیامت روزی است که خداوند متعال همه گروهها و افراد را از هم جدا میکند: «إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة» (حج/۱۷)
و بلکه آنها را با توجه به هرچیزی که موجب اختلاف بین افراد میشد «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ» (سجده/25) از هم جدا میکند
تا جایی که هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود هم جدا میشود: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳)
تاحدی که روز قیامت را روز جدا شدن (یوم الفصل) نامیده است: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (صافات/21)» «لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَت؛ لِيَوْمِ الْفَصْلِ؛ وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ» (مرسلات/12-14)
و هرکسی بتنهایی باید بیاید و جوابگوی تمامی اعمالش باشد: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» (انعام/94) «وَ نَرِثُهُ ما يَقُولُ وَ يَأْتينا فَرْداً» (مریم/80) «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/95)
😳پس اگر اصل بر احضار جداگانه تک تک افراد است چرا همه را جمع میکنند؟
(جالب اینجاست که اینکه روز جدایی روزی است که همه را جمع میکنند در آیه دیگری تصریح شده: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) و این مضمون که در اینجا بیان میشود که همه برای آن میقات جمع میشوند «لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/50) در خصوص روز جدایی نیز مورد تاکید قرار گرفته است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً» (نبأ/17) «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعين» (دخان/40))
🍃الف. به نظر میرسد ارتباطات ما انسانها بقدری شدید است و بقدری در یک شبکه نامتناهی در بقیه انسانها اثر میگذاریم و از دیگر انسانها تاثیر میپذیریم که زمانی میتوانند حساب و کتاب هرکسی را رسیدگی کنند که همگان را احضار نمایند. این ارتباطات و تاثیر و تاثرها از کمک کردنها و آزاردادنهای در حق دیگران آغاز میشود و تا مواردی همچون یک سلام و احوالپرسی ویا بدگویی و غیبت امتداد مییابد و حتی اثرات اعمال ما بر بسیاری از انسانها که آنها را ندیدهایم و هیچگاه هم نخواهیم دید قابل ردیابی است؛ از گذشتگان (مانند اینکه کسی کاری کرده ویا سخنی گفته و این اقدام وی از خلال قرون متمادی به ما رسیده و اثری در ما داشته ویا اینکه ما درباره او اظهار نظر ویا موضعگیریای میکنیم که در نسبت برقرار کردن دیگران با او موثر خواهد بود) تا آیندگان (هر سخن ویا اقدامی که به نحوی بر هرکسی در آینده تاثیر مثبت یا منفیای بگذارد). یعنی به حساب و کتاب هرکس رسیدن چارهای ندارد جز اینکه به حساب و کتاب تمام انسانها رسیده شود؛ پس همه باید احضار و در یکجا جمع باشند تا حسابرسی کاملی برای هرکس انجام شود.
💠ثمره #اخلاقی
کسی که این حقیقت را جدی بگیرد در تمام اعمال و رفتارش بشدت اهل احتیاط خواهد شد؛ یعنی نه فقط در کارهایی که اثر مستقیم دارد بشدت اهل رعایت حقالناس خواهد بود؛بلکه دائما مراقب است که مبادا کاری انجام دهد که اثرات غیرآشکار آن عواقب غیرمنتظرهای برای وی داشته باشد.
💢خداوند رحمت آیت الله بهجت را؛ میفرمودند:
«تا میتوانید گناه نکنید ... اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد ... اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» ؛ https://bahjat.ir/fa/content/10583
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
یک آیه در روز
1031) 📖 أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ 📖 ترجمه 💢آیا شما آن را میرویانید یا م
.
3️⃣ «أَ فَرَأَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
حتی اگر ما شروع کننده کشت و کار باشیم و نقشی هم در تولید محصول داشته باشیم، اما به ثمر رساننده هرچیزی خداوند است.
💠ثمره #اخلاقی
اگر در نظام عالم و در متن زندگی، انجام دادن بخشی از کاری به دست ما داده شده، نباید به خود مغرور شویم و حتی در به نتیجه رسیدن آن کار خود را همهکاره بپنداریم (حدیث۲)؛ چه رسد به غرور کلی، و خود را در همه امورات خود همهکاره دیدن.
@yekaye
یک آیه در روز
1033) 📖 إِنَّا لَمُغْرَمُونَ 📖 ترجمه 💢که ما واقعا غرامتدیدگانیم! سوره واقعه (56) آیه 66 1399/6/1
.
1️⃣ «إِنَّا لَمُغْرَمُونَ»
اگر خداوند کاری کند که دانههایی که انسان میکارد به نحصول نرسد و خس و خاشاکی شود؛ انسانهایی که منکر نقش خداوند بودند با دهان باز حسرتزده بر جای میمانند و با قاطعیت بسیار (تاکیدات مکرر در متن این کلام در نکات ادبی اشاره شد) میگویند که ما واقعا غرامتدیدگانیم!
💠نکته #انسانشناسی
در نظام زندگی دنیا انسانها را میتوان در دو دسته قرار داد. کسانی که اصل برایشان سعادت اخروی است؛ و لذا در زندگی دنیا وظیفهمحورند؛ و کسانی که اصل برایشان زندگی دنیوی است و در زندگی دنیا دنبال رسیدن به سود و منعت نقد.
خداوند نظام عالم را طوری قرار داده است که وقتی تلاشی انجام میدهیم انتظار داریم اوضاع زمین و آسمان هم حتما همراهیمان کند و تلاش ما حتما به نتیجه دلخواه ما برسد. در اینکه دانه برای اینکه رشد کند باید کاشته شود بحثی نیست؛ اما آیا فقط کاشته شدن تنها علت و عامل رشد و ثمردادن دانه است که اگر دانه به ثمر نرسید حسرتزده بر جای بمانیم و خود را غرامتدیده به حساب آوریم؟
اینجاست که تفاوت این دو دسته آشکار میگردد. کسی که بنای زندگی را بر انجام وظیفه قرار داده بود هرگز در چنین موقعیتی حسرت نخواهد خورد؛ او به وظیفهاش عمل کرده و نتیجه را برعهده خداوند گذاشته است؛ اما کسی که تنها و تنها محصول و منفعت دنیوی را در کارهایش مد نظر داشته همواره در این موقعیتها به پوچی و ناامیدی میرسد.
📝ثمره #اخلاقی
انصافا آیا اگر دانهای کاشتیم و خداوند به هر دلیل صلاح در آن دید که به محصول نرسد باید خود را غرامت دیده به حساب آوریم؟!
@yekaye
یک آیه در روز
1037) 📖 لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ 📖 ترجمه 💢اگر میخواستیم آن را شور و ت
.
1️⃣ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ»
انسانها زمانی بابت نعمتی تشکر میکنند که آن نعمت به چشمشان بیاید؛ نعمتی که انسان در آن غوطه ور است غالبا مورد غفلت واقع میشود؛ اما آیا این رواست؟
این آب گوارایی که خداوند به وسیله ابرها از دریاها به مناطق مختلف جهان ارسال میکند و بدون هیچ زحمتی در اختیار همگان قرار میدهد، اگر بخواهد میتواند آن را شور و تلخ نماید؛ و همه ما را اگر از اصل آن محروم نکند لااقل از لذتش محروم کند.
آیا علاوه بر سهولت دسترسی به آب در مناطقی که بسیار از دریا دور است، به لذتی که خداوند در نوشیدن آإ گوارا برایمان قرار داده هیچ اندیشیدهایم؟
آیا اصلا به این نعمت عظیم که تمام زندگیمان بدان بسته است توجه داریم؛ آیا ذرهای شکر آن را به جا میآوریم؟
📝 تذکر #اخلاقی
برای اینکه اهل شکر شویم نیاز نیست که حتما نعمت جدیدی به ما برسد؛ همین روند عادی زندگیمان را ببینیم، و توجه کنیم که بسیاری از اوضاع و احوال به چه صورت دیگری می توانست بشود، که اکنون نشده است، کافی است تا ما را بنده شاکری گرداند.
@yekaye
یک آیه در روز
1061) 📖 وَ تَصْلِیةُ جَحیمٍ 📖 ترجمه 💢و همنشینی [درافتادن به / سوزاندن با] جهنم. سوره واقعه (56) آ
.
2️⃣ «وَ تَصْلِیةُ جَحیمٍ»
تعبیر «جحیم» 26 بار در قرآن کریم آمده است که 25 بار آن ناظر به جهنم است (آن یک مورد دیگر تعبیر نمرودیان است از آتشی که برای سوزاندن حضرت ابراهیم ع آماده کرده بودند: قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحيمِ؛ صافات/97)
▪️درباره ورود افراد به «جحیم» تعابیر مختلفی آمده است: از در حجیم بودن (وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ؛ انفطار/14) و ماوای شخص قرار گرفتن (فَإِنَّ الْجَحيمَ هِيَ الْمَأْوى؛ نازعات/39) تا کشانکشان شخص را به میانه آن بردن (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحيمِ؛ دخان/47) و به سوی صراط حجیم هدایت کردن (فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحيمِ؛ صافات/23) و در مجموع «اصحاب جحیم» شدن (6 مورد).
▪️در این میان چهار مورد از ماده «صلی» برای جهنمی شدن استفاده شده است:
▫️«ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنين؛ إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحيمِ» (صافات/162-163)
▫️«وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ؛ وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ» (واقعه/92-94)
▫️«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ ... ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ (حاقه/25-31)
▫️«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ ... وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثيمٍ ... كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحيمِ» (مطففین/16)
کنار هم گذاشتن این آيات تصویر خوبی از کسی که به «تصلیة جحیم» مبتلا خواهد شد در اختیار ما قرار میدهد. چنین کسی حتما مکذِّب و از اصحاب شمال است؛ و تنها کسی به فتنهی فتنهگران زمین میخورد که قرار باشد به چنین سرنوشتی گرفتار شود.
پس میتوان گفت:
مهمترین عامل زمین خوردن انسانها و جهنمی شدن آنان که قطعا انسان را جهنمی میکند و به وضعیتی میرساند که طعم جهنم را بچشد، تکذیب حق و حقیقت است؛ کسی که حقیقت بر او عرضه شود و زیر بار آن نرود هیچ امیدی به هدایتش نمیتوان بست و هیچ تلاشی برای هدایت وی سودی ندارد؛ مگر اینکه خودش دست از این لجاجت و تکذیب حقیقت بردارد.
📝ثمره #اخلاقی
اگر دقت کنیم که همواره همه انحرافات بزرگ از انحرافات کوک شروع میشود آنگاه شاید بتوان گفت پرهیز از قضاوت سریع و انکارهایی که هنوز دلیل کافی برای انکارشان نداریم مهمترین زمینهای است که میتواند ما را به شقاوت ابدی گرفتار کند؛ و شاید بتوان گفت مهمترین علاج این آسیب، در پیش گرفتن روحیه احتیاط است؛ بویژه در جانب انکار.
این هشداری است که خداوند به طور خاص در مواجهه افراد با قرآن کریم و معارف آن به ما گوشزد میکند؛ که ریشه اصلی مخالفتها با قرآن تکذیب چیزی است که اشخاص هنوز بدان احاطه علمی پیدا نکردهاند: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمين» (یونس/۳۹)
@yekaye
یک آیه در روز
1064) جمعبندی سوره واقعه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ
.
د.۱) مقایسه این سه از حیث سابقه دنیویشان
7️⃣ در خصوص سابقه این سه گروه (مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال؛ در سوره واقعه) در دنیا ابتدا به نظر میرسد که فقط درباره سابقه جهنمیان سخن گفته شده؛ اما اگر دقت کنیم درباره زندگی دنیوی مقربان و اصحاب یمین هم غیرمستقیم سخنی گفته شده است؛
در واقع:
🌴- در مورد مقربان در دنیا دو نکته گفته شده است:
🔺آنان کسانی بودند که بشدت اهل سبقت بودند که به قرینه مقام و نیز به قرینه آیات دیگر قرآن (که قبلا نشان داده شد که همه سبقت گرفتنهایی که در قرآن مدح شده یا سبقت در ایمان بوده یا سبقت در خیرات ویا ثمره آنها یعنی سبقت به سوی مغفرت و بهشت؛ ر.ک: در جلسه ۹۷۷ تدبر2 ) معلوم میشود که این سبقت، سبقت در ایمان و خیرات است؛ یعنی مقربان کسانیاند که در دنیا اهل سبقت در ایمان و خیرات بودهاند؛
🔺آنان عموما از اولین بوده و تنها اندکی از آنان از آخرین بودهاند.
🌿- در مورد اصحاب یمین هم دو نکته گفته شده:
🔺یکی در فراز پایانی سوره است که فرمود از جانب آنان بر تو سلام؛ که یک معنای بسیار محتمل آن این است که اصحاب یمین کسانیاند که هیچ گونه گزندی از آنان به پیامبر ص (و اهل بیت ایشان که قرآن کریم مودت با آنان را اجر رسالت پیامبر ص دانست: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/۲۳) و خود حضرت هم آزار ایشان را آزار خود معرفی نمود (الأمالي( للصدوق)، ص487 ؛ صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱ ؛ صحیح مسلم، ج4، ص1903 )؛
🔺و دیگر اینکه اینان هم در میان اولین جماعت زیادی داشتند و هم در میان آخرین.
🔥- اما در مورد اصحاب شمال توضیحات بیشتری داده شده:
🔻آنان قبلا رفاهزده بودند؛
🔻بر گناهی عظیم اصرار میورزیدند؛
🔻در برانگیخته شدن تردید میکردند؛
🔻 و در یک کلام آنان گمراه و تکذیبکننده بودند.
چنانکه قبلا هم بیان شد این نحوه معرفی نشان میدهد که تا زمان مرگ تنها در خصوص جمع اندکی از انسانها میتوان با قاطعیت قضاوت کرد که در قیامت به عنوان مقربان یا اصحاب یمین و یا اصحاب شمال محشور میشوند؛ یعنی فقط انسانهایی که به وضوح اهل سبقت در ایمان و عمل صالحاند؛ انسانهایی که هیچ گزندی از آنها به پیامبر ص نمیرسد؛ و انسانهای رفاهزدهی گناهکاری که در قیامت تردید دارند و اهل تکذیب حق و حقیقتاند؛ اما کسانی که نمیتوان یکی از این سه ویژگی را در آنها یافت ضرورتا نمیتوا درباره وضعیت اخرویشان قضاوت کرد.
به نظر میرسد این نوع بیان (که هم عرصههایی از آن واضح است؛ و هم در بسیاری از عرصهها تطبیقش بر افراد ابهام دارد)یک خاصیت مهمش این است که
▪️ از سویی در مورد دیگران تا کاملا تکلیفش از یکی از این سه زاویه آشکار نشده سریع دست به قضاوت نزنیم (یعنی با دیدن برخی گناهان در کسی و یا برخی خوبیها در کسی سریع حکم به خوب بودن یا بد بودن وی نکنیم)
▪️و از سوی دیگر، در مورد خودمان حساس شویم که مبادا ویژگیهای اصحاب شمال در ما پیدا شود؛ و اگر نمیتوانیم در ایمان و عمل صالح گوی سبقت را از هم برباییم لااقل برنامه زندگیمان را طوری تنظیم کنیم که کمترین گزندی از ما به پیامبر ص و اهل بیت ع ایشان نرسد.
📝تذکر #اخلاقی
آزار پیامبر ص و اهل بیت ع، صرفا به آژار جسمانی منحصر نمیشود که بگوییم امروز موضوعیتی ندارد؛ بلکه هر موضعگیری ناصواب در قبال آموزههای دینی (هر چالشی در ایمان) و هر گناهی (هر چالشی در عمل صالح) موجب آزار آنان خواهد بود.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
3️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ»
چرا بر کلمه قوم تاکید کرد و فرمود «قومی قوم دیگر را مسخره نکند» و صرفا نفرمود «همدیگر را مسخره نکنید»؟
◾️الف. به قرینه فراز بعدی آیه که زنان را مطرح کرده، مقصود از «قوم» در اینجا مردان است
📚(مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الميزان، ج18، ص321 )
و در شيوهى تبليغ، آنجا كه مسئلهاى مهم است يا مخاطبان متنوّع هستند، بايد مطالب تكرار شود
📚(تفسير نور، ج9، ص187).
◾️ب. «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخرهكننده هستيد؛ و چنین نفرمود، زیرا كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مىدارد نبايد در شيوهى سخنش توهين باشد.
📚(تفسير نور، ج9، ص187)
◾️ج. شاید اینجا بر یک نگاه جامعهشناختی به مساله میخواهد تاکید کند؛ چرا که کلمه «قوم» به یک نسبت خاص بین افراد اشاره دارد که اگر صرفا نهی میآمد (ولو برای این نهی از فعل جمع استفاده میشد) چنین دلالتی نداشت؛
آنگاه چهبسا بتوان گفت آن نکته جامعهشناسی این است که:
▪️ج.۱.چون این تعبیر یک نحوه دلالتی بر تکبری دارد که فرد به خاطر حضورش در قوم خودش به آن تکبر و تحقیر دیگران مبتلا میشود (مفاتيح الغيب، ج28، ص108-109 ).
▪️ج.۲. از مهمترین آثار مسخره کردن، کاشتن کینه در دل مخاطب است؛ و شاید مهمترین و محوریترین اصل برای بقای هر جامعهای حفظ انسجام اجتماعی آن باشد. هر جامعه و امتی عموما از اقوام متعددی تشکیل شده است؛ و با توجه به حس برتریطلبی در انسان طبیعی است که هریک از این اقوام بخواهد خود را برتر از دیگران ببیند، و اینجاست که این زمینه پیش میآید که این برتریطلبی را از راه تحقیر و مسخره کردن دیگران به دست آورند. اینجاست که اگر انسجام اجتماعی مهم است باید بیش و پیش از هرچیزی بر اینکه چنین فضایی بین قومیتهای مختلف پیدا نشود جلوگیری کرد؛ و شاید به همین جهت است که از این تعبیر استفاده کرد.
▪️ج.۳. ...
📝تذکر #اخلاقی – #جامعهشناختی
متاسفانه امروزه در ایران عزیز ما مسخره کردن اقوام در قالب عبارات طنزگونه بسیار شایع شده است (با عباراتی مانند ترکی چنین گفت؛ رشتیها چنان میگویند؛ اصفهانیها و ...)؛ و انسان احساس میکند که دستهایی در کار است که این روند را تقویت کند؛ و قطعا نقل و بازتکرار این گونه سخنان در خصوص اقوام مختلف خلاف دستور خداوند متعال است.
@yekaye
#حجرات_11
ادامه تدبر 8️⃣ (#مسخره_کردن در قرآن)
▪️تنها یک آیه میماند که همین آيه ۱۱ سوره حجرات است که خطابش مستقیما متوجه مومنان است و آنان را از اینکه همدیگر را مسخره کنند برحذر میدارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».
اگر این آیه را با سایر آیاتی که درباره مسخره کردن در قرآن کریم ناظر شده است میتوان نتیجه گرفت که
🤔مسخره کردنی که در دنیا رخ میدهد، یکی از عادات دشمنان دین (اعم از خارجی: کافران؛ و داخلی: منافقان) است که عموما از جانب آنها نسبت به پیامبران، آیات و دستورات الهی رخ میدهد؛ و اگر نسبت به مومنان هم هست از زاویه ایمان آنهاست؛
ولی این آیه سوره حجرات تنها موردی است که مومنان دارند همدیگر را مسخره میکنند؛
و واضح است که آنان همچون منافقان نیستند که مومنان را به خاطر ایمانشان مسخره کنند؛ بلکه اشاره به اخلاق زشتی است که این اخلاق در درجه اول خصلت کافران و منافقان است، اما برخی از مومنان هم بدان آلوده میشوند؛
و شاید بدین جهت است که قرآن با نارحتی در آخر آیه ابراز میدارد که «چه بعد است نام فسق بعد از ایمان آوردن» و می فرماید اگر کسی که به این رذیله متصف شد اگر توبه نکند در زمره ظالمان است؛ و ظالم بودن وصفی است که خداوند عموما آن را برای کافران (مثلا: وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون؛ بقره/۲۵۴) و منافقان (مثلا: أَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛ نور/۵۰) دانسته است.
📝ثمره #اخلاقی
با توجه به مقدمات فوق چهبسا بتوان گفت:
مسخره کردن دیگران – حتی در جایی که مسخرهکننده نمیخواهد دین و ایمان شخص مقابل را مسخره کند - بقدری زشت و دارای آثار مخرب است که انسان مسلمان و مومنی که مرتکب این عمل در حق برادر ویا خواهر ایمانی خود میشود اگر از این کاری که کرده توبه نکند به خاطر این عملش در عداد کافران و منافقان قرار خواهد گرفت.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
5️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
در تدبر قبل تبیین شد عرصهای که عرصه مجاز برای تجسس است آنجایی است که حکومت وظیفهای که برای حفظ جامعه و جلوگیری از آسیب زدن به نظم و امنیت عمومی دارد؛ و تفاوت مهم اسلام با نظامات دیگر این است که اسلام اجازه نمیدهد کارگزاران حکومت برای انجام هرگونه اطلاعاتی به تجسس در احوال مردم برخیزند.
این عدم اجازه اسلام برای #تجسس، ناظر به مسائل #اخلاقی و #احکام_شرعی هم میشود؛ یعنی اگرچه #حکومت_دینی نسبت به تحقق و ارتقای اخلاق انسانی و احکام شریعت (همان احکام ارشادی و مولوی که در تدبر ۱۲ تبیین شد) مسئولیت دارد،
اما حق تعرض به خلوت و حریم خصوصی انسانها و تجسس از احوال غیرعلنی آنها را ندارد؛
و این مساله بقدری در اسلام مهم است که اثبات گناهان خلاف عفت عمومی (همچون زناکاری) که اجرای حد شرعی در پی دارد، را منوط به شهادت چهار شاهد عادل کرده است، که حتی اگر یک یا دو یا سه نفر شهادت دهند همه آنها مجازات میشوند؛
یعنی در این گونه موارد هم باید بشدت علنی شده باشد تا حکومت بخواهد مداخله کند.
🤔پس اگر افراطی در این زمینه از برخی از مدعیان دینداری مشاهده میشود، خلاف صریح تعالیم اسلامی است؛ به نحوی که حتی اگر کسی که خود را حاکم جامعه اسلامی میداند به این کار اقدام کند مسلمانان حق دارند وی را از این تجسس نهی کنند.
مثلا خلیفه دوم بارها این آیه را زیر پا گذاشت ولی هربار از جانب مسلمانان (حتی از جانب گناهکارانی که با تجسس وی، گناهشان برملا شده بود) بشدت مورد مذمت واقع شد؛ و فضای جامعه دینی در جدی گرفتن حرمت تجسس چنان بود که این کسی که بر مسند خلافت نشسته بود چارهای جز عقبنشینی نمیدید. و این واقعهای است که مورد اذعان شیعه و سنی بوده است،
و به همین مناسبت، علاوه بر حکایتی که در تدبر قبل گذشت چند حکایت دیگر از کتب معتبر شیعه و سنی تقدیم میشود:
📜حکایت ۲
💢الف. به عمر بن خطاب خبر دادند که ابامحجن ثقفی همراه با عدهای از دوستانش در منزلش مشغول شرابخواری هستند. عمر راه افتاد تا بر او وارد شد و فقط یک نفر را نزد او دید.
ابومحجن گفت: یا امیر! این کار برایت حلال نبود چرا که خداوند تو را از تجسس نهی کرده بود.
عمر گفت: این چه میگوید؟
زید بن ثابت و عبدالله بن ارقم گفتند: راست میگوید.
پس عمر بیرون آمد و از آنجا رفت.
📚تفسير عبد الرزاق، ج3،/ص 223 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚مجمع البیان، ج9، ص203 ؛
📚قریب به این مضمون در الأمالی (للطوسی)، ص130 هم روایت شده است.
💢ب. عمر شب در حال گشت زدن در شب بود که صدایی شنید. مظنون شد. از دیوار بالا رفت. زن و مردی را در کنار بساط شراب دید. گفت: ای دشمن خدا! آیا گمان میکنی که تو معصیت میکنی و خدا تو را میپوشاند؟
گفت: ای امیر! اگر من یک مورد معصیت خدا کردم تو در سه مورد معصیت کردی: خداوند متعال فرمود «و لا تجسسوا» (حجرات/۱۲) و تو تجسس کردی؛ و فرمود: «به خانهها از درشان وارد شوید» (بقره/۱۸۹) و تو از دیوار وارد شدی؛ و فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید وارد خانهای غیر از خانه خودتان نشوید مگر اینکه ابتدا انس برقرار کنید و بر اهل خانه سلام کنید» (نور/۲۷) و تو بدون سلام وارد شدی. ...
📚البصائر والذخائر (ابوحیان توحیدی)، ج6، ص137 ؛
📚شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج1، ص182 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
💢ج. عبدالرحمن عوف حکایت کرده که یکبار همراه با عمر بن خطاب شبانه مشغول گشت زدن بودند که دیدند چراغی در خانهای روشن است. سراغش رفتند وقتی نزدیک شدند صداهای بلند و نامناسبی میآمد. عمر گفت: آیا میدانی خانه کیست؟
گفتم: نه.
گفت: خانه ربیعةبن امیة بن خلف است و الان مشغول شرابخواریاند؛ به نظرت چه کنیم؟
گفتم: آیا میدانی که ما کاری کردهایم که خداوند ما را از آن نهی کرده و فرموده: «تجسس نکنید» (حجرات/۱۲) و ما تجسس کردیم. پس عمر از آنجا برگشت و آنها را رها کرد.
📚مصنف عبد الرزاق، ج10، ص231 ،
📚الثقات لابن حبان، ج4، ص267؛
📚مسند الشاميين للطبراني، ج3، ص60؛
📚المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج4، ص419 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10163
ادامه تدبر ۲۲ (درباره دو معنای حکم ارشادی)
با این توضیح اکنون وقتی گفته میشود فلان مساله حرمت #شرعی ندارد؛ معنایش این نیست که لزوما انجام آن به لحاظ #اخلاقی هم روا باشد؛ یعنی ممکن است ممنوعیت اخلاقی داشته باشد (یعنی عقل انسان به بد بودن آن حکم کند)، اما انجامش مجازات اخروی نداشته باشد؛ بلکه فقط آثار سویی در دنیا به همراه داشته باشد، که البته به خاطر آن آثار سوء عقل حکم میکند که انسان از آن اجتناب کند (شبیه مخالفت با دستور پزشک، که مجازات اخروی ندارد، اما کار خوبی نیست).
🤔با این بیان معلوم میشود که وقتی در برخی از موارد بیان میشود که غیبت (یا هر مطلب دیگری)، حکم مولوی و حرمت شرعی ندارد،
معنایش این نیست که انجام آن کاملا بلااشکال است؛
بلکه چهبسا با اینکه انجام آن شرعا حرام نیست (مجازات اخروی ندارد) اما عقل انجام آن را ناروا بشمرد؛
شبیه تخطی کردن از دستور پزشک، که شرعا حرام نیست؛ اما عقل آن را ناروا میشمرد.
با این توضیح معلوم میشود اینکه بسیاری از فقها و مفسران بیان کردهاند که «غیبت انسان کافر» حرمت شرعی ندارد؛ لزوما به معنای این نیست که عقلا هم بلااشکال است؛
بلکه اگر فلسفه حرمت غیبت را که در تدبر ۱۶ بیان شد یکبار دیگر مرور کنیم (غیبت موجب میشود پیوندهای اجتماعی بین مردم سست شود و کسی به کسی اعتماد نکند)
ویا به ریشههایی که موجب اقدام به آن میشود (عجز از مواجهه مستقیم، حسد و ...) توجه نماییم
آنگاه عقل حکم میکند که اگر انسان در یک جامعهای هم زندگی میکند که برخی از آنها مسلمان نیستند باز در اکثریت موارد (غیر از استثنائاتی که عقل در هر جایی آنها را مجاز میشمرد مثل شهادت در دادگاه) سزاوار است از غیبت کردن آنها اجتناب نماید.
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
2️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ... أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»
قرآن کریم بعد از اینکه توضیح داد که مومنان واقعی چه کسانیاند؛ آنان را با این وصف که «فقط آناناند که راستگویاناند» توصیف فرمود. این جمله، اگرچه - چنانکه در تدبر قبل گذشت- دلالت بر حصر دارد؛ اما دلالت غیرمستقیم مهم دیگری نیز دارد درباره جایگاه صداقت.
📝نکته تخصصی #اخلاقی:
جایگاه #صداقت در منظومه #دینداری
این آیه به طور غیرمستقیم اعتبار و ارزش راستگویی و صداقت را در اوج ارزش های دینی قرار میدهد؛ زیرا وقتی میخواهد «مؤمن» واقعی را بستاید او را با وصف اینکه آناناند که واقعا راستگویند، میستاید. یعنی صداقت سنجهای است که ارزشمندترین ویژگی انسان دیندار (که همان «ایمان» است) با آن توصیف میشود.
🔺شبیه این نکته قبلا در آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/۱۳) بیان شد
(در جلسه ۱۰۷۸ تدبر۱۲ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/)
و گفتیم که این آیه در عین اینکه بیان میکند که باارزشترین انسانها اهل تقوا هستند، در همان حال به خاطر اینکه از تعبیر «کرامت» برای دلالت بر «باارزشترین» استفاده کرد عملا نشان میدهد که «کرامت» انسان مهمترین ویژگی بنیادین انسان است؛ چرا که تقوا (که اینچنین مدح شده) ثمرهاش این است که «کرامت» انسان را به اوج خود میرساند. پس آنچه اولا و بالذات ارزشمند است «کرامت» داشتن است؛ که تقوا چون این کرامت داشتن را تقویت میکند چنین ارزشمند شده است.)
💢در آیه محل بحث هم «مؤمن» مهمترین وصف انسان دیندار است؛ اما همین «مؤمنان» وقتی کاملا خالص و واقعی میشوند عنوان «صادق» و راستگو بر آنان حمل میشود؛
از این رو میتوان نتیجه گرفت که «صداقت» است که حتی ایمان را هم ایمان میکند؛ و
از این رو میتوان گفت، صداقت بنیادیترین اصل برای مومن بودن است.
چیزی که میتواند موید این برداشت باشد این است که بالاترین درجه انسانها (البته بعد از نبوت که یک ویژگی بسیار خاص و محدود به افراد معینی است و اکتسابی نیست) «صدیق» بودن معرفی شده است: «الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين» (نساء/۶۹).
@yekaye
#حجرات_15
یک آیه در روز
۱۰۸۰) 📖 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُ
.
3️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ... أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»
حصری که در عبارت پایانی این آيه آمده، نه فقط «مومنان» واقعی را نشان میدهد، بلکه عملا «صادقان» واقعی را هم معلوم میکند.
وقتی میگوییم «تنها این مومناناند که واقعا صادقان محسوب میشوند» نشان میدهد که «صادق» واقعیای هم غیر از مومنان نداریم؛ یعنی اگر کسی ایمان ندارد حقیقتا صداقت هم ندارد؛ ولو در ظاهر انسان راستگویی به نظر برسد.
📝نکته تخصصی #اخلاقی:
انحصار #صداقت در #مومنان
این ادعا که صداقت تنها و تنها از آنِ مومنان حقیقی است، ادعایی است که در بدو نظر ممکن است عجیب به نظر برسد زیرا بسیاری از ما افرادی را میشناسیم که در معنی دقیق کلمه #مومن نیستند اما آدمهای راستگویی هستند.
توجیه این چیست؟
🌴الف. باید بین دو امر تفکیک کرد: عمل «راست گفتن» و خصلت «راستگویی».
اگرچه در نگاه نخست به نظر میرسد که این دو با هم تلازم دارند و ویژگی «راستگویی» مربوط به انسانی است که همواره فعل راست گفتن از او سرمیزند؛ اما این تحلیل ناشی از بیتوجهی به پیچیدگیهای زندگی انسان و تصمیمات اوست؛ که اگر عمیق بنگریم خواهیم دید تلازم قطعی بین «فعل» راست گفتن و «خصلت» راستگویی در انسان وجود ندارد؛
یعنی گاه میشود که خصلت واقعی کسی «دروغگویی» است، یعنی وی حقیقتا یک انسان دروغگوست، اما در مطالبی که تاکنون ابراز کرده همواره راست گفته است؛
و از آن سو کسی بهرهمند از خصلت «راستگویی» باشد اما بارها و بارها دروغ بگوید!
مطلب را با دو مثال از دوسر طیف توضیح میدهم:
(۱) دروغگویی که همواره راست میگوید: اگر جمله کاملا بدیهی «اولین دروغ هرکس، اولین دروغ اوست» را در کنار این جمله بگذاریم که «الف اولین دروغش را در ۴۰ سالگی گفت» براحتی میتوانیم بفهمیم که چگونه ممکن است خصلت «دروغگویی» با فعل همواره راست گفتن همراه شود. در واقع، دروغگوی حرفهای کسی نیست که زیاد دروغ بگوید (زیرا در این صورت همانند چوپان دروغگو میشود که کسی به دروغ وی وقعی نمینهد)؛ بلکه دروغگوی حرفهای کسی است که همواره راست بگوید تا بتواند اعتماد مخاطب را به خود جلب کند تا در وقت مقتضی دروغش را بگوید. کسی که ۴۰ سال دروغ نمیگوید تا در زمان مناسب بتواند دروغ مورد نظرش را بگوید خصلت درونی او دروغگویی است هرچند که تمام جملات او در این ۴۰ سال راست باشد.
(۲) راستگویی که غالبا دروغ میگوید: همه میدانیم که هر انسانی که خصلت راستگویی داشته باشد ممکن است در شرایطی قرار بگیرد که مجبور شود برای اینکه حق برتر و مهمتری را حفظ کند دروغ بگوید. مثلا اگر ظالمی درصدد کشتن انسان بیگناهی است و این شخص راستگو میداند آن بیگناه کجا مخفی شده است؛ اگر برای اینکه شر آن ظالم را کم کند بگوید «نمیدانم وی کجا مخفی شده» سخنش دروغ است، اما همگان میفهمند که با این سخن ذرهای از خصلت راستگویی از وجود او کم نشده است. اکنون در نظر بگیرید که این انسان راستگو (فرض کنید که یک پیامبر باشد که میدانیم معصوم است) در موقعیتی قرار بگیرد که برای حفظ جان خویش و دیگران دائما مجبور به تقیه شود (همانند شیعهای که در میان داعشیان گرفتار آمده باشد). وی بارها و بارها سخن غیرمطابق با واقع بیان میکند اما هرگز متصف به دروغگویی نخواهد شد.
با این مقدمه، یکبار دیگر ادعای نخست را مرور کنیم:
اگر باطن امور آشکار شود درخواهیم یافت که تنها و تنها مومنان حقیقی راستگویند یعنی تنها آنان برخوردار از خصلت راستگویی هستند؛ و هرکس که حقیقتا و در عمق وجود خویش ایمان ندارد حقیقتا و در عمق وجود خویش فاقد خصلت راستگویی است؛ولو که بارها و بارها راست بگوید و امر حتی بر خودش مشتبه شود.
به تعبیر دیگر، همان طور که ممکن است ایمان در دل قلبی نفوذ نکرده باشد اما وی وحتی دیگران وی را مومن بدانند، کاملا محتمل است که کسی در عمق وجود خویش فاقد خصلت راستگویی باشد ولو خود و دیگران وی را راستگو بدانند.
🌴ب. همان طور که خصلت ایمان یک امر درونی است و بر اساس ظاهر نمیتوان قضاوت قطعی کرد خصلت راستگویی هم طبق بیان فوق یک خصلت درونی است و دربارهاش بر اساس ظاهر نمیتوان قضاوت قطعی کرد.
پس اینکه ما در مورد برخی افراد گمان میکنیم که مومن نیستند اما راستگو هستند دو احتمال وجود دارد:
یکی مطلبی که در بند الف گذشت یعنی چهبسا آنان واقعا راستگو نیستند اما ما چون بر اساس ظواهر حکم میکنیم آنان را راستگو میپنداریم؛ و
احتمال دوم اینکه چهبسا آنان واقعا مومن هستند اما چون ما بر اساس ظواهر حکم میکنیم آنان را غیرمومن میپنداریم.
🌴ج. ...
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
📝#ثمره_اخلاقی
ادامه تدبر ۳ (درباره #اخلاق_دینشناسی)
📝ثمره #اخلاقی
هرجا حکمی از احکام الهی بر مذاق ما خوش نیامد و به نظرمان رسید که بهتر است این حکم به طور دیگری باشد، بدانیم که از عقل پیروی نمیکنیم؛
زیرا اگر آن، حکم خدایی بوده که همه چیز آسمانها و زمین را میداند و بر همه چیز آگاه است، کسی که خلاف آن را بهتر میپندارند حتما بر اساس اطلاعات غلط یا دلخواههای نفسانی به چنین نظری رسیده است؛
💢اینجاست که معلوم میشود که با اینکه در اسلام بشدت تاکید شده است که عقل و ایمان از هم جداییناپذیرند: «الْإِيمَانُ وَ الْعَقْلُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَحَدَهُمَا إِلَّا بِصَاحِبِهِ: ایمان و عقل دو برادر همراه و دو رفیقیاند که از هم جدا نمیشوند؛ خداوند سبحان هیچیک را بدون همراهش قبول نمیکند» (امام علی ع، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص65)؛
اما اعلام میدارد که ایمان واقعی زمانی است که انسان نهتنها به حکم خدا تن دهد بلکه در دلش هیچ اعتراضی بدان حکم وجود نداشته باشد و کاملا تسلیم باشد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما: ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمىآورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى نكنند، و كاملًا سرِ تسليم فرود آورند» (نساء/۶۵).
💢پس هر جا دیدیم که دربرابر یک حکم شرع – ولو در دل- اعتراض داریم، نهتنها در ایمان خود شک کنیم، بلکه در اینکه از عقل خود کمک گرفته باشیم هم شک کنیم، چرا که نظر دادن برخلاف حکم خداوندی که همه چیز را میداند قطعا حاصل توهم و هوس است نه عقل، هرچند که بسیار رنگ و لعاب عقلی داشته باشد.
@yekaye
#حجرات_16
ادامه تدبر ۳ (رابطه #منت و #اطاعت)
آنچه این معضل را دوچندان میکند این است که همواره، در فقدان انبیاء (همانند حکایت سامری) و بویژه بعد از درگذشت آنان، عدهای از دنیامداران همان شریعت الهی را ابزاری برای کسب قدرت قرار میدهند؛ واقعهای که در تمام دینهای قبلی رخ داد و در اسلام هم تکرار شد.
و آنچه باز کار را سختتر میکند این است که گاه برخی از عالمان دین به این قدرتطلبی از راه دین اقدام میکنند؛ چنانکه قرآن کریم صریحا این را هم در مورد سامری (طه/۷۸-۹۸) و هم در مورد علمای بعدی یهود و نصاری حکایت کرده: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه» (توبه/۳۱)؛ و پیامبر اکرم ص نیز در مورد انحراف و دنیامداری برخی از علما پس از خویش هشدارهای فراوانی داده است.
و البته از آن سو همواره علمایی هم بودهاند که در مقابل این انحرافات میایستادهاند و واقعا برای رضای خدا – و نه برای رسیدن به قدرت- مردم را به دینداری دعوت میکردهاند.
🤔اینجاست که کار، هم بر دعوتکنندگان واقعی دین و هم بر مخاطبان سخت میشود:
مدعیان دروغین خود را همچون مدعیان واقعی جلوه میدهند و بلکه علمای واقعی را قدرتطلب معرفی میکنند و مخاطب هم درمیماند که کدام از اینان که با ادعای اقامه دین از ما حمایت میخواهند، هدف اصلیشان، به قدرت رسیدن و کسب منافع دنیوی است، و کدام هدفشان برپایی خود دین و رساندن انسانها به سعادت؟
💢شاید این آیه یک راهکاری برای تشخیص به ما میدهد:
خداوند به پیامبرش میفرماید در برابر منت گذاشتن آنان بر خود بگو که منت نگذارید، بلکه اگر منتی باشد از جانب خداست آن هم در خصوص هدایت شما به ایمان.
اکنون آن کس که دارد به دین دعوت میکند وقتی با منت گذاشتن پیروانش مواجه میشود به سمت سهم دادن به آنها و کوتاه آمدن از احکام شریعت مطابق مذاق مخاطبان گام برمیدارد یا همچنان بر ارائه تعالیم شریعت الهی آن گونه که واقعا در متن شریعت آمده است – هرچند مخاطبان خوششان نیاید – اصرار میورزد (حتی اگر در عمل، بخاطر مشکلات اجرایی از عهده اجرای احکام شریعت برنیاید)؟
اگر وی دیندار شدن مخاطبان را منتی بر خود ببیند و آنگاه به اقتضای این رفتار خاصی مرتکب شود (مانند اینکه بکوشد علمای دیگر را صرفا از این بابت که شمار پیروان را میکاهند از میدان بدر کند، ویا حتی اندکی بخاطر دل مخاطبان در تبیین احکام شریعت تصرف کند، ویا ...) معلوم است که وی هدفش کسب قدرت است نه رساندن مردم به سعادت.
اما اگر در این گونه موقعیتهای خطیر همچنان از مسیر تقوا خارج نشود در مسیر هادیان حقیقی دین گام برمیدارد.
شاید احادیثی که از رسول الله ص و امام صادق ع آمده که اگر کسی به نام دین دست به قیام بزند و مردم را به خویش دعوت کند در حالی که میداند در میان مردم عالمتر از او وجود دارد شخص گمراه است (الكافي، ج5، ص27 ؛ الغيبة للنعماني، ص115) هشداری بوده برای پرهیز از این گونه قدرتطلبیهایی که در لوای دعوت به دین انجام میشود.
تاریخ شیعه پر است از علمایی که بخاطر اینکه علیرغم اینکه مردم آنها را تنها گذاشتهاند حاضر نشدهاند ذرهای در احکام خداوند دست ببرند ویا از باب اینکه عالم دیگری را از خود برتر میدیدهاند از تصدی مرجعیت و یا حتی تدریس و هر کار دیگری که یک نحوه اقبال مردم به آنان را در پی داشته کنار میکشیدهاند.
📝ثمره #اخلاقی
کسانی هم که اسلام آوردن خود را منتی بر دین میبیند، دین را صرفا از زاویه دنیاخواهی و دنیامداری تحلیل میکنند؛ آنان نیز مسلمانانیاند که حقیقتا ایمان در دلشان وارد نشده است.
اگر برخی از عالمان آن چنان میلغزند این دسته از مردم هم که با منت گذاشتن خود، انتظارات ناروایی از دین و عالمان دینی رقم میزنند و می خواهند که احکام دین همواره به میل آنان باشد، در این انحراف مقصرند.
@yekaye
#حجرات_17
یک آیه در روز
۱۰۸۳) 📖 إنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ 📖 ترجم
.
5️⃣ «إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
انگيزه هاى پنهان بشر، گاهى به مراتب پيچيده تر از غيب آسمانها و زمين است؛ جالب اینجاست که در مورد آسمانها، واژه «يَعْلَمُ» به كار رفته و در مورد عمل انسانها، واژه «بَصِيرٌ» آمده است.
📚تفسير نور، ج9، ص202
📝ثمره #اخلاقی
اگر انسان به علم و بصيرت خداوند ايمان داشته باشد، در رفتار و گفتار خود دقّت مىكند. (اگر بدانيم از روزنهاى فيلم ما را مىگيرند و يا صداى ما را ضبط مىكنند، در كلمات وحركات خود دقّت بيشترى مىكنيم.)
(تفسير نور، ج9، ص202)
@yekaye
#حجرات_18
یک آیه در روز
۱۰۸۴) 📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَي
.
5️⃣ در آیات ۴ و ۵ سوره حجرات فرمود: «إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛ وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ».
وقتی آدم این آیات را میبیند ابتدا به ذهنش میرسد چه ربطی به ما دارد؟! الان که رسول الله ص در میان ما نیست که صدا کردن ایشان از ورای حجرهها مصداقی پیدا کند؛
اما در آیه ۷ میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیكُمْ رَسُولَ اللَّهِ».
آیا این آیه نمیخواهد شبهه فوق را حل کند؟
(در ذیل این آیه [جلسه ۱۰۷۲، تدبر۲] گفتیم که با توجه به آيه «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ» (توبه/۱۰۵) کاملا محتمل است که این آیه ۷ سوره حجرات هم خطاب به ما باشد).
در همین آیه ۷ ادامه می دهد « لَوْ یطیعُكُمْ فی كَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ: اگر در بسیاری از آن امور از شما فرمان برد، قطعا [خودتان] به دردسر میافتید».
این را ضمیمه کنید به آنچه در آیه ۱۶ فرمود: «قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ؟»
و باز این را ضمیمه کنید به این نکته که در آیات قبل و بعد این (یعنی آیات ۱۴ تا ۱۷) در مقام بیان این است که خیلیها که ادعای ایمان دارند مومن واقعی نیستند و فقط نام اسلام را بر دوش میکشند؛ مومن واقعی به خدا و رسولش واقعا ایمان دارند!
💢به نظر میرسد این سوره در این فراز و فرودها میخواهد بفرماید:
زمانی انسان واقعا مومن است که حضور رسول الله ص و پیام الهی در زندگیاش را جدی بگیرد (آیه ۷) و تمام برنامههای خود در مدار آن تنظیم کند، نه اینکه بخواهد رسول الله ص از دلخواههای او اطاعت کند (آیه۷)؛ بقدری جدی بگیرد که بداند هر موضعی که دارد میگیرد، اگر این موضعش خلاف رسول الله ص باشد که حبط تمام اعمالش را در پی دارد (آیه۳) و اگر برگرفته از تعالیم رسول الله ص نباشد از پشت دیوار صدا زدن رسول الله ص (آیه ۴) و تعلیم دادن دین خود به خداست (آیه۱۶)! آیا بیادبانهتر و نامعقولتر از این دو رفتاری متصور است؟
📝ثمره #اخلاقی
بسیاری از اوقات میشود که مطلبی به ذهنمان میرسد و به بهانه #روشنفکری و #آزاداندیشی میکوشیم آن را چنان مطرح کنیم که همه قبول کنند؛ بدون اینکه مراجعهای بیتعصب به آیات و روایات داشته و بررسیای کرده باشیم که آیا این دیدگاه ما چه نسبتی با آموزههای دینی دارد؟
در واقع در این موقعیت، دانسته یا ندانسته، صدای خود را فوق آموزههای دین قرار میدهیم و عملا داریم تعالیم دین را تحت الشعاع نظرات شخصی خود میگردانیم.
اگر واقعا چنین میکنیم، از منظر این آیات، آیا واقعا جزء انسانهای فرهیختهایم، یا انسانهای بیادب و بیعقل (آیه ۴)؟!
@yekaye
#حجرات
یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
.
3️⃣ «عَبَسَ وَ ...»
نابینایی برای سوال کردن از پیامبر ص میآید و شخص ثالثی به این نابینا اخم میکند و خداوند این اخم کردن را ذکر و مذمت میکند.
این یعنی حتی کمترین حرکات چهره، که مخاطبِ مستقیمش هم متوجهاش نمیشود، نهتنها در رصد دستگاه الهی است، بلکه برایش آیه نازل شده است.
📝ثمره #اخلاقی
همین آیه آیا کافی نیست که نظارت شدید الهی بر اعمال و رفتار خود را باور کنیم و خیلی جدی مراقب تک تک حرکات و سکنات خود باشیم؟
آیا واقعا این اندازه مراقب حرکات و سکنات خویش هستیم؟
@yekaye
#عبس_1