🔹كَلاَّ
قبلا بیان شد که
▪️اصلیترین معنایی که برای «کلا» بیان شده این است که حرفی است که در مقام برحذر داشتن و نفی کردن و رد کردن دیدگاه شخص مقابل به کار میرود؛ به معنای «نه چنین است»؛ که در متون فارسی تعبیر «حاشا و کلا» نیز گاه به کار رفته است. و تاکیدش از «لا» شدیدتر است و از کسائی نقل شده که «لا» صرفا دلالت بر «نفی» میکند، اما «کلا» چیزی را نفی میکند تا چیز دیگری را اثبات کند.
در هر صورت این معنا چنان شیوع دارد که حتی از قول برخی از اهل لغت (مانند سیبوبه و زجاج و خلیل و مبرد و اغلب علمای نحو بصره) نقل شده که هرجا در قرآن کریم «کلا» آمده تنها به همین معناست.
◾️اما بسیاری از اهل لغت گفتهاند که «کلا» علاوه بر معنای «نفی»، معانی دیگری هم دارد که در قرآن استفاده شده باشد؛ هرچند درباره اینکه آن معانی دیگر چیست، نظر واحدی ندارند و جمعا سه معنا گفته شده است: حقا، ألا، نعم.
▪️برخی گفتهاند در معنای «حقا» به کار میرود و آیه «كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ» (علق/۱۵) را شاهد بر معنای دوم دانستهاند که[در این صورت معنای آیه چنین میشود: حقا اگر او [از گناهش] دست برندارد، پیشانیاش [یا: موهای جلوی سرش] را گرفته، [به سمت عذاب] میکشانیم].
▪️از ابوحاتم سجستانی نقل شده که معتقد است که در قرآن کریم «کلا» به دو معنای «لا» (نفی) و «ألا» (حرف تنبیه، معادل «هان» در فارسی) به کار میرود و «کلا» در آیه «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» (علق/۶) را مشخصا به همین معنا «ألا» دانسته است.
▪️و نهایتا برخی معنای غیرمنفی «الا» را به معنای کلمه جواب («إی»، «نعم»، معادل «آری» در فارسی هنگامی که در جواب کسی و برای تاکید بر مطلب گفته میشود) دانستهاند.
🔖جلسه ۳۵۳ https://yekaye.ir/al-alaq-96-6/
@yekaye
🔹لمّا
کلمه «لمّا» در زبان عربی سه گونه کاربرد دارد:
◾️الف. بر فعل ماضی وارد شود، که در این صورت،
▪️الف.۱. اغلب آن را ظرف زمان (به معنای «حین») دانستهاند (مثلا: إعراب القرآن الكريم، ج۲، ص۲۲۴؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۵، ص۶۲۶) و حداکثر اینکه گفتهاند ظرفی است که معنای شرطیت هم میرساند (الجدول في إعراب القرآن، ج۱۵، ص۲۱۶)؛
▪️الف.۲. اما از ابوالحسن بن عصفور نقل شده که گفته که «لما» حرف است و شاهدش آیاتی است همچون «تِلْكَ الْقُرى أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا» (کهف/۵۹)، چرا که در این آیه عبارت «ظلموا» به عنوان علت برای «أهلکناهم» آمده و ظرف هم دلالت بر تعلیل ندارد، پس «لمّا» حرف است (البحر المحيط، ج۷، ص۱۹۶ )؛ که البته این عمومیت ندارد، چرا که در موارد بسیاری به وضوح دلالت بر تعلیل ندارد مانند: «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ» (بقره/۸۹)، «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُم» (بقره/۲۴۶)، «فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ» (انعام/۵)، «فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُريدُ أَنْ تَقْتُلَني» (قصص/19) و «وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ» (عنکبوت/۳۳) «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْر » (ابراهیم/۲۲)؛ و شاید مقصود وی این بوده که به کاربرد دیگری برای این کلمه (وقتی قبل از فعل ماضی میآید) اشاره کند.
◾️ب. بر فعل مضارع وارد شود؛ که در این صورت حرف جزم (شبیه «لمْ») است و دلالت دارد بر نفی، مانند: «وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ» (یونس/۳۹)، «بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذاب» (ص/۸)، «لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ» (عبس/23) و تفاوتش این دو با با نفی ساده در این است که اینها دلالت بر نفی دارند به نحوی که در فارسی به صورت ماضی استمراری (مثلا: نرفتهاند) - نه ماضی ساده (نرفتند)- بیان میشود؛ یعنی مطلبی که از قدیم این چنین بوده و تاکنون ادامه داشته است. در تفاوت این دو هم گفتهاند «لم» صرفا بر ماضی استمراری دلالت دارد (یعنی صرفا خبر میدهد که این امر از گذشته تاکنون رخ نداده است)؛ اما «لمّا» در جایی است که آن نفی، متصل به زمان سخن گفتن است (که در فارسی غالبا با کلمه «هنوز» بدان اشاره میشود: «هنوز نرفتهاند»)؛ یعنی تا الان که من سخن میگویم این فعل رخ نداده است، که غالبا دلالت دارد بر اینکه آن فعل متوقع است و انتظار میرود که بزودی رخ دهد (التحرير و التنوير، ج۲۶، ص۲۲۱ )؛ و همین یکی از مهمترین وجوهی است که برای تکراری نبودن آمدنِ «لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» بعد از «لَمْ تُؤْمِنُوا» در آیه «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ» (حجرات/۱۴) بیان شده است؛ که ذیل آیه مذکور در تدبر ۷ (جلسه ۱۰۷۹ https://yekaye.ir/https-yekaye-ir-al-hujurat-49-14/) توضیح داده شد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «لما»
▪️ج. کاربرد «لمّا» به معنای «إلّا» در قسم، چنانکه تعبیر «أنشدك الله لمّا فعلت کذا» رایج است (چنانکه برخی افراد در مقام بازداشتن امام حسین ع از رفتن به سوی کوفه میگفتند: «أَنْشُدُكَ اللَّهَ لَمَّا انْصَرَفْتَ»؛ الإرشاد، ج2، ص76).
البته چنانکه بسیاری از اهل لغت شرح دادهاند این کاربرد منحصر به حالت قسم نمیشود و اگر «لما» بعد از حرف نفی [یا جمله نافیه] بیاید نیز به معنای «إلّا» به کار میرود، که در قرآن چنین کاربردی مشاهده میشود: «وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا» (زخرف/35) (توضیح در البحر المحيط، ج9، ص372 ؛ التحرير و التنوير، ج25، ص250 )، «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ» (طارق/4) (توضیح در البحر المحيط، ج10، ص450 ؛ التحرير و التنوير، ج30، ص232 )، و «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُون» (یس/۳۲)؛ یعنی تقدیر کلام مثلا در مورد اخیر چنین است: «إن کلٌّ إلّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُون».
اما کسائی این را که «لمّا» [جز در قسم] به معنای «إلّا» به کار رود امری نامتعارف شمرده است [و شاید بر همین اساس است که در هر سه مورد اختیار وی (و نیز برخی دیگر از قراء سبعه و عشره) قرائت آن به صورت «لما» و بدون تشدید بوده است؛ که در این قراءات بعضا «إن» ابتدای جمله هم به صورت «إنّ» مشدد قرائت شده]. البته اغلب بر وی خرده گرفتهاند که کاربرد «لمّا» به معنای «إلا» در گویش هذیل و دیگران بسیار شایع، و از این رو امری رایج در زبان عرب است؛ و سیبویه هم آن را ترکیب «لم + ما» دانسته، شبیه «إلّا» که آن را هم مرکب از «إن + لا» میداند. و حتی اگر این کاربرد شایع نباشد باز آن قرائت مشدد قابل توجیه است، چنانکه فراء برای توضیح چنین کاربردی، یک احتمال را این دانسته که «لمّا» به معنای «لَمَن ما» باشد (= إن كل لمن ما جميع) و به خاطر ادغام «ن» در «م» و تلاقی سه میم، یکی از آنها ساقط شده باشد (البحر المحيط، ج۹، ص۶۳ ؛ التحرير و التنوير، ج22، ص223 ).
🔸تبصره:
توجه شود تمام مواردی که در قرآن کلمه «لمّا» آمده لزوما ظرف یا حرف یا در معنای «إلا» نیست؛ بلکه چهبسا همین تحلیل اخیر فراء در موردش صادق باشد؛ چنانکه در آیه «وَ إِنَّ كُلاًّ لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمالَهُمْ» (هود/111) که وجوه بسیار متعددی در توضیحش ارائه شده (مجمع البيان، ج5، ص300-302 )، ظاهرا بهترین توجیه همین تحلیل فراء است که «لَمَّا» در اینجا دو کلمه است نه یک کلمه؛ یعنی «لمن ما» بوده که نون در میم ادغام شده و یکی از این سه میم برای سهولت در تلفظ حذف شده است؛ و حتی در بسیاری از تحلیلهای قرائتی از این آیه که به صورت «وَ إِنْ كُلاًّ لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمالَهُمْ» بوده، باز تمایل دارند که این را «إن» مخففه از مثقله بدانند، نه «إن» نافیه؛ و از این رو، حتی در این قرائت هم بسیاری آن را کلمه مرکب دانستهاند نه ادات استثناء (معاني القرآن (فراء)، ج2، ص29 ؛ التحرير و التنوير، ج11، ص338 ).
📿کلمه «لمّا» با احتساب همین مورد فوق (که احتمالا دو کلمه باشد، اما به صورت یک کلمه نوشته شده) و بر اساس قرائت حفص از عاصم ۱۶۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
(با اینکه تمام شمارشهایی که در اینجا تقدیم شده بر اساس قرائت حفص از عاصم است؛ اما با توجه به اینکه هم موارد متعددی از قرائت «لما» در قرآن به صورت غیرمشدد در قرائت حفص هست که در سایر قراءات به صورت «لمّا» قرائت میشود؛ و هم عکس آن صادق است، از این رو، تفاوت تعداد کاربرد این کلمه در سه معنای مذکور در قراءات مختلف تفاوت بسیار جدی و محسوسی است.)
@yekaye
🔹يَقْضِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قضی» دلالت دارد بر محکم و متقن کردن و یکسره کردن کار، و به نهایت و پایان رساندن امور. «قضاء» به معنای حکمی است که قطعیت یافته و صادر شده است و «قاضی» بدین جهت بدین نام نامیده شده که احکام را جاری میسازد و تفاوت «قضاء» و «حکم» در این است که در کلمه «قضاء» این نکته مطلب تمام شده و نهایت کار معلوم شده مد نظر است، اما در «حکم» به جهت محکمکاری و قطعیتش توجه میشود.
▪️برخی معنای اصلی این ماده را «جدا کردن و فیصله دادن امور» بیان کردهاند که ممکن است با کلام یا با عمل، توسط خدا یا توسط بشر، انجام شود؛ مثلا «وَ قَضی رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ» (إسراء/۲۳) به معنای اعلام حکم قطعی است و «فَقَضاهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یوْمَینِ» (فصلت/۱۲) اشاره به ایجاد و فراغت یافتن از آن [= تمام شدن کار آفرینش آن] است؛ که این گونه به پایان رساندن در مورد بشر هم به کار رفته است: «فَإِذا قَضَیتُمْ مَناسِكَكُمْ» (بقرة/۲۰۰)
▪️این ماده گاه به نحو کنایه در مورد مرگ هم به کار رفته است از این جهت که کار انسان را یکسره میکند «وَ نادَوْا یا مالِكُ لِیقْضِ عَلَینا رَبُّكَ» (زخرف/۷۷)؛ و از این جهت به «گزاره»ها در منطق «قضیه» میگفتند که سخنی بوده که انسان به طور قطعی بیان میکرده است دارد.
🔖جلسه ۵۲۶ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-36/
همچنین در حدیثی از امیرالمومنین ع گذشت که این کلمه بر ده وجه با معانی مختلف به کار رفته است که عبارتند از:
قضاء فراغ (فارغ شدن از کار)، قضاء عهد (عهدی را به اتمام رساندن)، قضاء اعلام (مطلب را به طور قطعی اعلام کردن)، قضاء فعل (کاری را انجام دادن)، قضاء ایجاب (امری را واجب کردن)، قضاء کتاب (امری را مکتوب و معین کردن)، قضاء اتمام (امری را به پایان رساندن)، قضاء حکم (قضاوت کردن بین افراد)، قضاء خلق (آفریدن)، قضاء نزول موت (مرگ را نازل کردن)؛ که حضرت هریک را به تفصیل توضیح دادند:
جلسه ۷۳۶ https://yekaye.ir/al-fater-35-36/
@yekaye
🔹أَمَرَهُ
قبلا بیان شد که
🔸درباره اینکه ماده «أمر» در اصل به چه معناست، بین اهل لغت اختلاف است:
▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده در پنج معنای اصلی مستقلا به کار رفته است: (۱) «شأن و حال» (که جمعش «امور» است و در فارسی هم کاربرد دارد)، (۲) «دستور» (ضد «نهی»)، که «إمارة» (حکمرانی) و «أمیر» را هم از همین باب دانستهاند؛ (۳) «رویش» (نماء) و «برکت»، که به صورت «أمَر» تلفظ میشود، و «إمرأة» از همین باب است و از این جهت به زن «إمرأة» گفتهاند که بر همسرش مبارک است، و «أَمِرَ الشَّئُ» هم به معنای «زیاد شد» (كَثُرَ) میباشد؛ (۴) علامت و محل قرار (أماره)؛ و (۵) «چیز عجیب» (إمر؛ کهف/۷۱).
▪️برخی همچون فیومی با توجه به اینکه دو جمع «أُمُور» و « أَوَامِر» داریم، دو معنای اول را به عنوان معانی اصلی برای این ماده دانستهاند، و البته در ادامه، معنای سوم را هم به عنوان معنای دیگری برای این ماده قبول کرده، ولی از دو معنای اخیر هیچ سخنی به میان نیاوردهاند.
و
▪️برخی هم سعی کردهاند همه اینها را به یک معنا برگردانند؛ و اغلب معنای «دستور» را اصل قرار دادهاند؛ مثلا
▫️مرحوم مصطفوی چنین توضیح داده که اصل معنای این ماده «طلب کردن ویا مکلف ساختن» است همراه با استعلاء (برتری جویی) است و سپس به هر چیزی که مطلوب و مورد توجه دستوردهنده یا خود شخص، به طور صریح یا غیر صریح قرار بگیرد، اطلاق شده است؛ و با بهرهمندی از دو مولفه «طلب» و «استعلا» است که این ماده در معانی گفته شده، با کلمات مشابه خود متفاوت میشود: «امارة» از این جهت «علامت» است که انسان را به مطلوبی میرساند؛
▫️ویا راغب اصفهانی ضمن اینکه روی معنای «شأن» مانور داده، گفته آن مطلب و کاری است که «باید» انجام و واقع شود و یا در شأن آن این است که در مورد آن دستوری صادر شود، و در واقع یک لفظ عامی است که شامل جمیع سخنان و افعال میشود، و اینکه برای زیاد شدن تعداد یک گروه تعبیر «أَمِرَ القومُ» به کار میرود بدین جهت است که آنان نیازمند امیری میشوند که آنان را مدیریت کند؛ و «إمر» به معنای امر مُنکَر و عجیب هم از باب این تعبیر است که وقتی میگویند «أَمِرَ الإمْرُ» یعنی مطلب خیلی بزرگ و متکثر شده است (كَبُرَ و كَثُرَ)؛
▫️و مرحوم طبرسی هم وجه این را آن دانسته که مطلب فاسدی است که نیازمند آن است که به ترک آن «دستور» داده شود.
🔖جلسه ۶۵۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-71/
@yekaye
🔹ما أَمَرَهُ
به لحاظ نحوی و با توجه به اینکه موصول نیازمند صله است، این جمله در اصل به صورت «ما أَمَرَهُ به» بوده، یعنی آنچه خداوند آن انسان را بدان چیز امر کرده بود؛ و حذفی که در این کلام رخ داده،
▪️بسیاری از افرادی که تحلیل اولیه کردهاند گفتهاند ضمیر محذوف همان صلهای است که به موصول برمیگردد، [که همراه با حرف «ب» حذف شده است] و مرجع ضمیر «ه» که در کلام آمده همان انسان است (التبيان فى اعراب القرآن، ص386 ؛ الجدول فى اعراب القرآن، ج30، ص247 ؛ اعراب القرآن و بيانه، ج10، ص385 ).
▪️اما کسانی که بر قواعد مدون عربی اصرار دارند با توجه به این قاعده که حتما باید در صله ضمیری برای ارجاع موصول وجود داشته باشد و در جایی که مجرور به حرف جر باشد حذف آن (که علی القاعده همراه با حذف حرف جر است) تنها در حالتی مجاز است که که آن حرف محذوف در متن کلام آمده باشد (مثلا حذف «به» در جمله «مُرَّ بالذی مررت»)، و در اینجا چنین چیزی مشاهده میشود این عبارت را این گونه تحلیل کردهاند که: حرف «ب» حذف شده و «ه» اول (که به انسان برگشت میکرد) نیز حذف شده، و «ه» دوم (که در متن کلام موجود است) ضمیری است که به موصول (= آنچه) برمیگردد (مجمع البيان، ج10، ص663 )؛
▪️و بر همین اساس برخی از متاخران هم صریحا تحلیل اول را ناشی از بیدقتی دانستهاند (الدر المصون، ج۶، ص480).
@yekaye
☀️۱) در حدیث «۲.الف» ذیل آیه ۱۷، روایتی از امام باقر ع گذشت. در ادامه راوی میپرسد:
گفتم: منظور از اینکه فرمود «سپس هرگاه بخواهد وی را برمیانگیزاند» چیست؟
فرمود: بعد از کشتهشدنش درنگی میکند در رجعت؛ پس آنچه خداوند وی را بدان دستور داده بود را محقق میکند.
📚تفسير القمي، ج2، ص406؛ مختصر البصائر، ص163
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ [أَبِي بَصِيرٍ] عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ...
قُلْتُ: مَا قَوْلُهُ: «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»؟
قَالَ: يَمْكُثُ بَعْدَ قَتْلِهِ فِي الرَّجْعَةِ فَيَقْضِي مَا أَمَرَه.
فرازهای بعدی این حدیث امام باقر ع ضمن آیات بعد خواهد آمد.
✳️ضمنا حدیث فوق با طول و تفصیل بیشتری ذیل آیه ۱۷ و به عنوان حدیث «۲.ب» گذشت؛ و چون کاملا بدین آیه مرتبط است مجددا تقدیم میشود:
☀️ب. ذیل آیه ۱۷ (حدیث۲) اشاره شد که محمد بن عباس حدیث فوق را با تفصیلی بیشتر روایت کرده است که آن فرازهای چون در فهم کل حدیث مهم است، در اینجا نیز آن را میآوریم:
ابواسامه روایت کرده است:
از امام باقر (علیه السلام) دربارهی این آیه «كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ: زنهار! هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او] دستورش داد» (عبس/۲۳) پرسیدم و گفتم: فدایت شوم! چه زمانی وی را رسد که آن را محقق کند؟
فرمود: «آری! این در خصوص امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است؛ اینکه فرمود: «قُتِلَ الْإِنْسانُ: آن انسان کشته شد» یعنی امیرالمومنین ع؛ «مَا أَکْفَرَهُ» یعنی [چه چیزی موجب شد که] با او قتال کرد به اینکه او وی را به قتل رساند. سپس نَسَب امیرالمومنین را ذکر کرد، پس نَسَب آفرینش وی و این را که خداوند چه اکرامی در حق او کرد بیان نمود و فرمود: «از چه چیزی وی را آفرید؛ از نطفه»ی پیامبران «وی را آفرید؛ پس تقدیر وی را رقم زد» برای خوبی؛ «سپس راه را برایش آسان کرد» یعنی راه هدایت را؛ «سپس وی را میراند» همچون میراندن پیامبران؛ «سپس هرگاه بخواهد وی را برمیانگیزاند».
گفتم: منظور از اینکه فرمود «سپس هرگاه بخواهد وی را برمیانگیزاند» چیست؟
فرمود: بعد از کشتهشدنش آن مقدار که خداوند بخواهد درنگ میکند، سپس خداوند وی را برمیانگیزاند و این همان سخن خداست که «هرگاه بخواهد وی را برمیانگیزاند».
و در ادامه فرمود: «هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او] دستورش داد» در حیاتش بعد از کشتهشدنش در رجعت. [یعنی هنوز آنچه را در حیاتی که وی در رجعت و بعد از کشته شدنش بدان مأمور شده است محقق نکرده است].
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص740
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»، قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَقْضِيَهُ؟
قَالَ: نَعَمْ؛ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَوْلُهُ «قُتِلَ الْإِنْسانُ» يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع «ما أَكْفَرَهُ» يَعْنِي قَاتِلَهُ بِقَتْلِهِ إِيَّاهُ؛ ثُمَّ نَسَبَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَنَسَبَ خَلْقَهُ وَ مَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِهِ، فَقَالَ: «مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ؛ مِنْ نُطْفَةِ» الْأَنْبِيَاءِ «خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» لِلْخَيْرِ «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» يَعْنِي سَبِيلَ الْهُدَى «ثُمَّ أَماتَهُ» مَيْتَةَ الْأَنْبِيَاءِ «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ».
قُلْتُ: مَا مَعْنَى قَوْلِهِ «إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»؟
قَالَ يَمْكُثُ بَعْدَ قَتْلِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَبْعَثَهُ اللَّهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»؛ وَ قَوْلُهُ «لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ» فِي حَيَاتِهِ بَعْدَ قَتْلِهِ فِي الرَّجْعَةِ.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
بندهای نیست مگر اینکه خداوند حجتی علیه او دارد: یا به خاطر گناهی که مرتکب شده؛ و یا به خاطر نعمتی که در شکرش کم گذاشته است.
📚الأمالي (للطوسي)، ص211
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ، عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ:
مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ حُجَّةٌ، إِمَّا فِي ذَنْبٍ اقْتَرَفَهُ، وَ إِمَّا فِي نِعْمَةٍ قَصَّرَ عَنْ شُكْرِهَا.
☀️ب. روایت شده که امام کاظم به یکی از فرزندانشان فرمودند:
فرزندم! هیچگاه خود را از حد تقصیر در خصوص عبادت و طاعت خداوند بیرون مبین؛ که همانا خداوند آن گونه که سزاوارش است عبادت نشود.
📚الكافي، ج2، ص72؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 408؛ الأمالي (للطوسي)، ص211
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قَالَ لِبَعْضِ وُلْدِهِ:
يَا بُنَيَّ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ.
☀️ج. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
[خدایا] ما آن گونه که سزاوارت بود عبادتت نکردیم و آن گونه که سزاوارت بود تو را نشناختیم.
📚مرآة العقول، ج8، ص146؛ بحار الأنوار، ج68، ص23 و 235
قَالَ رسول الله ص:
مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.
@yekaye
☀️۳) الف. فضل بن یونس روایت کرده که امام کاظم ع به من فرمودند:
این دعا را زیاد تکرار کن که: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ: خدایا مرا از به عاریه سپردهشدگان قرار مده و مرا از [حد] تقصیر بیرون مبر».
گفتم: در مورد به عاریه سپردهشدگان، میدانم که مقصود شخصی است که دین به عاریت نزد او سپرده شده و بعد از مدتی از دین بیرون میرود؛ اما مقصود از «مرا از [حد] تقصیر بیرون مبر» چیست؟
فرمود: هر عملی که آن را برای خداوند عزوجل انجام می دهی نزد خویش خود را در آن مقصر بدان؛ که همانا مردم همگی در اعمالشان بین خود و خدایشان مقصرند مگر کسی که خداوند وی را حفظ کند.
📚الكافي، ج2، ص73 و ۵۷۹
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ [و مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوب] عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ:
قَالَ: أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ».
قَالَ: قُلْتُ: أَمَّا الْمُعَارُونَ، فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ؛ فَمَا مَعْنَى «لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»؟
فَقَالَ: كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ [وَجْهَ] اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ؛ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
اهل عمل بر اعمالی که به خاطر دریافت ثواب من انجام میدهند تکیه نکنند زیرا اگر بکوشند و تمام عمر خویش را در عبادت من به زحمت اندازند، همچنان در عبادتم کمکاری کرده و کنه عبادتم را بجا نیاوردهاند در قبال آنچه از کرامت من و نعمت بهشتم و درجات رفیع در جوارم طلب میکنند، ولیکن به رحمتم اعتماد کنند و به فضلم امید داشته باشند و به حسن ظن به من اطمینان نمایند که همانا رحمت من در این وضع آنان را دریابد، و به منت خویش آنان را به رضوانم میرسانم و لباس عفو بر ایشان بپوشم که همانا من خداوند رحمان و رحیم هستم و به این نام نامیده شدم.
📚الأمالي (للطوسي)، ص212
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ، عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ،
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):
لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِي، فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي، كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي، فِيمَا يَطْلُبُونَ مِنْ كَرَامَتِي، وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي، وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ فِي جِوَارِي، وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا، وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا، وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا، فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ، وَ بِمَنِّي أُبْلِغُهُمْ رِضْوَانِي وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِي، فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ.
@yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
🔸 آیت الله بهجت رضواناللهعلیه:
🔹اگر مورچهای ما را گاز بگیرد، آرام و قرار نداریم و از گزیدن یک پشه ناراحت میشویم،
پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از زمین و هوا آتش و موشک میبارد، ولی ما ناراحت نمیشویم؟!
چگونه ما که از نیش یک پیشه آرام و قرار نداریم،
حاضر میشویم این همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد؟!
آیا خوب است فردا هم بلا بر سر تو بیاورند و از کسی سر و صدا و فریاد بلند نشود و اصلا متأثر نشوند؟ آیا ناراحت نمیشوی؟!
در محضر بهجت، ج۳، ص۲۸
☀️۵) روایت شده است که زید بن علی [برادر امام باقر ع] بر امام باقر ع وارد شد و همراهش نامههای اهل کوفه بود که وی را به سوی خویش دعوت کرده و به او درباره گردهم آمدنشان خبر داده بودند و از او میخواستند که خروج کند.
حضرت ع فرمود: این نامه ابتداءا از جانب آنها آمده یا جواب نامهای است که تو بدانان نوشته و دعوتشان کردهای؟
گفت: ابتداءا از جانب آنان رسیده به خاطر معرفتی که به حق ما و به قرابت ما با رسول الله دارند و به خاطر اینکه در کتاب الله عز و جل وجوب مودت ما و ضرورت اطاعت از ما را یافتهاند و به خاطر آگاهیشان از وضعیتی که ما از حیث لحاظ فشار و تنگنا و بلا در آن گرفتاریم.
امام باقر ع فرمود: همانا اطاعت، امری است که از جانب خداوند عز و جل واجب میشود و سنتی است که در گذشتگان جاری شده و به همانسان در آیندگان جاری میگردد؛ و اطاعت تنها برای یکی از ماست در حالی که مودت نسبت به جمیع ماست؛ و امر خداوند برای اولیای خویش با حکمی متصل و قضایی رانده شده و حتمیتی محقق شده و تقدیری مقدّرشده و زمانی معین شده برای وقتی معلوم جاری میشود؛ پس «مبادا كسانى كه يقين ندارند تو را به سبكى و اضطراب وادارند» (روم/۶۰) «همانا ايشان بى نيازت نكنند از خدا به چيز» (جاثیه/۱۹)؛ پس عجله نکن که همانا خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نکند؛ و بر خداوند سبقت مگیر که بلایا تو را به عجز آورد و پشتت را بر زمین زند...
📚الكافي، ج1، ص356-357
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْجَارُودِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرِ بْنِ دَأْبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
أَنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع دَخَلَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مَعَهُ كُتُبٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَدْعُونَهُ فِيهَا إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ يُخْبِرُونَهُ بِاجْتِمَاعِهِمْ وَ يَأْمُرُونَهُ بِالْخُرُوجِ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع: هَذِهِ الْكُتُبُ ابْتِدَاءٌ مِنْهُمْ أَوْ جَوَابُ مَا كَتَبْتَ بِهِ إِلَيْهِمْ وَ دَعَوْتَهُمْ إِلَيْهِ؟
فَقَالَ: بَلِ ابْتِدَاءٌ مِنَ الْقَوْمِ لِمَعْرِفَتِهِمْ بِحَقِّنَا وَ بِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لِمَا يَجِدُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ وُجُوبِ مَوَدَّتِنَا وَ فَرْضِ طَاعَتِنَا وَ لِمَا نَحْنُ فِيهِ مِنَ الضِّيقِ وَ الضَّنْكِ وَ الْبَلَاءِ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع: إِنَّ الطَّاعَةَ مَفْرُوضَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةٌ أَمْضَاهَا فِي الْأَوَّلِينَ وَ كَذَلِكَ يُجْرِيهَا فِي الْآخِرِينَ وَ الطَّاعَةُ لِوَاحِدٍ مِنَّا وَ الْمَوَدَّةُ لِلْجَمِيعِ وَ أَمْرُ اللَّهِ يَجْرِي لِأَوْلِيَائِهِ بِحُكْمٍ مَوْصُولٍ وَ قَضَاءٍ مَفْصُولٍ وَ حَتْمٍ مَقْضِيٍّ وَ قَدَرٍ مَقْدُورٍ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى لِوَقْتٍ مَعْلُومٍ فَ«لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ» «إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» فَلَا تَعْجَلْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَا تَسْبِقَنَّ اللَّهَ فَتُعْجِزَكَ الْبَلِيَّةُ فَتَصْرَعَكَ...
@yekaye
☀️۶) الف. روایت شده که نزد امام صادق ع حکایت از پادشاهان آل فلان شد؛ فرمودند:
همانا مردم را عجله کردنشان برای این امر به هلاکت انداخت؛ همانا خداوند به خاطر عجله مردم عجله نکند؛ همانا این امر را غایتی است که بدان میرسد؛ که اگر بدان برسند لحظهای نه جلو میافتد و نه تاخیر میکند.
📚الكافي، ج1، ص369
📚الغيبة للنعماني، ص296
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ؛ فَقَالَ:
إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا.
@yekaye
۶) ب. احمد بن محمد خدمت امام رضا ع شرفیاب میشود و سوالاتی بین ایشان و امام ع رد و بدل میشود که فرازی از آن قبلا گذشت؛ و فرازهای دیگری در اینجا تقدیم میشود:
سپس امام رضا ع فرمود: و شما در عراق اعمال این فرعونها را میبینید و مهلتی را که بدانها داده شده است؟! پس بر شما باد رعایت تقوای الهی، و مبادا دنیا فریبتان دهد؛ و با دیدن این کسانی که بدانها مهلت داده شده است فریفته نشوید؛ که گویی که این امر به شما رسیده است...
[این گفتگو ادامه پیدا میکند تا اینجا که امام رضا ع میفرماید:]
فرمود: چه نیکوست صبر و انتظار فرج؛ آیا سخن آن بنده صالح را نشنیدی که «چشم به راه باشید که من هم همراه شما چشم به راهم» (هود/۹۳) [این سخن حضرت شعیب است] و «منتظر باشید که من هم همراه شما از منتظرانم» (اعراف/۷۱) [این سخن حضرت هود است] پس بر شما باد به صبر، که همانا فرج در [زمان] ناامیدی میرسد؛ و بر شما باد به صبوری، که کسانی که پیش از شما بودند صبورتر بودند. [...] شما را چه میشود که جلوی خودتان را نگه نمیدارید و صبر نمیکنید تا خداوند تبارک و تعالی آنچه را میخواهید بیاورد؟ این امر بر اساس آنچه مردم دلشان میخواهد نخواهد آمد؛ بلکه آن همانا امر خداوند تبارک و تعالی و قضای اوست و صبر [باید کرد]؛ و فقط کسی عجله میکند که از فوت وقت میترسد. [...]
و فرمود: اگر آنچه میخواهید به شما داده شود برایتان بدتر خواهد بود؛ ولیکن عالم [ظاهرا کنایه از امام معصوم ع است] بدانچه میداند عمل میکند [نه بدانچه شما دلتان میخواهد.]
📚قرب الإسناد، ص380-381؛
📚مختصر البصائر، ص293-295
مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ ...
وَ قَالَ: «وَ أَنْتُمْ بِالْعِرَاقِ تَرَوْنَ أَعْمَالَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ، وَ مَا أُمْهِلَ لَهُمْ، فَعَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا، وَ لَا تَغْتَرُّوا بِمَنْ أُمْهِلَ لَهُ، فَكَأَنَّ الْأَمْرَ قَدْ وَصَلَ إِلَيْكُمْ»...
فَقَالَ: «مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ! أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ: «ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ، وَ قَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ... مَا لَكُمْ لَا تَمْلِكُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تَصْبِرُونَ حَتَّى يَجِيءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالَّذِي تُرِيدُونَ؟ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ يَجِيءُ عَلَى مَا يُرِيدُ النَّاسُ، إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَضَاؤُهُ وَ الصَّبْرُ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ [يَجْعَلُ] مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ...
وَ قَالَ: لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ مَا تُرِيدُونَ لَكَانَ شَرّاً لَكُمْ، وَ لَكِنَّ الْعَالِمَ يَعْمَلُ بِمَا يَعْلَمُ.
@yekaye
☀️۶) ج. در فرازی از دعایی که امام سجاد ع در روز عید قربان و روز جمعه میخواندند آمده است:
و دانستم که همانا در حکم تو ظلمی نیست و در عقوبت کردن عجلهای نداری؛ و فقط کسی عجله میکند که از فوت شدن زمان [= اینکه فرصت از دستش برود] بترسد و فقط کسی به ظلم کردن نیاز دارد که ضعیف باشد؛ و خدایا! تو بسیار برتر و متعالی هستی از اینکه چنین باشی.
📚الصحيفة السجادية، دعاء ۴۷
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَوْمَ الْأَضْحَى وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ:
... وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَ قَدْ تَعَالَيْتَ- يَا إِلَهِي- عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيرا....
@yekaye
☀️۶) د. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
همانا خداوند متعال میداند که بندگان چه میکنند و به کجا رواناند؛ پس هنگام وقوع اعمال بد از جانب آنان به خاطر علمی که از قبل درباره آنان دارد بردباری میورزد؛ و همانا کسی عجله میکند که نگران از دست رفتن فرصت است؛ پس به تاخیر انداختن عقوبت، فریبت ندهد.
📚إرشاد القلوب (للديلمي)، ج1، ص106
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع:
... إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَلِمَ مَا الْعِبَادُ عَامِلُونَ وَ إِلَى مَا هُمْ صَائِرُونَ فَحَلُمَ عَنْهُمْ عِنْدَ أَعْمَالِهِمُ السَّيِّئَةِ بِعِلْمِهِ السَّابِقِ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ فَلَا يَغُرَّنَّكَ تَأْخِيرُ الْعُقُوبَة.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۰۹) 📖 كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ 📖 ترجمه 💢زنهار! [/آری!] هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او
.
1️⃣ «كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
در نکات ادبی بیان شد که «کلا» حرفی است که در مقام برحذر داشتن و نفی کردن و رد کردن دیدگاه شخص مقابل به کار میرود؛
چرا کلام را با «کلا» شروع کرد؟
🌴الف. از سیاق آیات چنین برمیآید که گویی بعد از اینکه خداوند در آیات قبل اشاره به تدبیر خداوند برای انسان از ابتدا تا انتهای وجودش رقم زده که همه اینها نعمتی از جانب خداوند بر او بوده، اکنون گویی میپرسد این انسان که حالش چنین بود بالاخره چه کرد؟ آیا در برابر ربوبیت خداوند خاضع شد و شکر نعمت را به جا آورد؛ و این آیه میفرماید: «خیر» و سپس توضیح می دهد که این انسان دستور خدا را عمل نکرد بلکه کفر ورزید و عصیان کرد
(الميزان، ج20، ص208 ).
🌴ب. کلمه «لما» که بعد از آن آمده، دلالت بر امری دارد که منتظرش هستیم و هنوز به وقوع نپیوسته است. شاید وجه شروع آیه با «کلا» این باشد که وقتی در آیات قبل، سیر انسان از نطفه تا حشر در قیامت را برشمرد، ممکن است مخاطب گمان کند پس تمام شد و تکلیف انسان معلوم شد؛ با این «کلا»، دوباره سراغ زندگی دنیوی انسان رفت و تذکر داد که هنوز امر خداوند و آنچه را خدا در خصوص انسان میخواسته محقق نکرده است.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_23
یک آیه در روز
۱۱۰۹) 📖 كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ 📖 ترجمه 💢زنهار! [/آری!] هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او
.
2️⃣ «لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
در نکات ادبی اشاره شد که علی القاعده یک تعبیر «به» در تقدیر است و اصلا کلام این چنین بوده است: «لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ به».
این عبارت به خاطر ضمیرهایی که دارد ظرفیت معانی متعددی دارد
که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست همه آنها مد نظر باشد:
🌴الف. فاعل «یقض» انسان باشد، آنگاه فاعل «أمر» خداوند، و مفعول «أمر» هم انسان باشد، و ضمیر «ه» در «به» (که در تقدیر است) به صله (ما» برگردد؛ آنگاه معنا چنین میشود: هنوز انسان آنچه را که خداوند به انسان دستور داده محقق نکرده است (الميزان، ج20، ص208 ؛ البحر المحيط، ج10، ص409 )؛
که در این صورت:
🌿الف.۱. مذمتی است درباره انسان که مثلا اخلاص در عبادت را رعایت نکرده و حق خداوند متعال با این همه نعمتی که بر او داده است را بجا نیاورده است (مجمع البيان، ج10، ص666 )؛
که در این فرض، مقصود از انسان:
🌱الف.۱.۱. عموم انسانهاست، از این جهت که هیچ انسانی حق عبودیت خداوند را محقق نکرده و نخواهد کرد (احادیث ۲ تا ۴) (مجاهد، به نقل مجمع البيان، ج10، ص666 )؛
چرا که در پیشگاه خداوند به هر حال هیچ انسان از قصور و تقصیر خالی نیست (الكشاف، ج4، ص703 )؛
و البته برخی از مفسران در این تفسیر مناقشه دارند از این جهت که سیاق آیات قبل ناظر به انسان کافر بود نه مطلق انسانها (مفاتيح الغيب، ج31، ص58 ؛ الميزان، ج20، ص208).
🌱الف.۱.۲. انسان کافر و متکبری است که کفران نعمت میکند؛ به قرینه آیات قبل، که در مقام مذمت چنین انسانی بود (مفاتيح الغيب، ج31، ص58 ؛ الميزان، ج20، ص208 ).
🌿الف.۲. خبر و حکایتی درباره انسان خاصی است که قرار بوده دستورات خدا را محقق کند (امیرالمومنین ع) اما موانع بیرونی فرصتش را به وی نداد و در رجعت آن دستورات را محقق خواهد کرد (حدیث۱).
🌴ب. فاعل «یقض» خداوند باشد، آنگاه فاعل «أمر» هم خداوند باشد، و مفعول «أمر» انسان باشد، و ضمیر «ه» در «به» (که در تقدیر است) به صله (ما» برگردد؛ آنگاه معنا چنین میشود: خداوند آنچه را به انسان دستور داده محقق نکرده است؛
که مقصود از انسان:
🌿ب.۱. انسان کافر است؛ در واقع آیه میخواهد بگوید درست است که خداوند آنچه را به این انسان کافر دستور داده، وقوعش بر وی به نحو قضای حتمی قرار نداده است؛ یعنی این انسان کافر را به ایمان آوردن امر کرده است، اما در قضای الهی این رانده شده که او ناچار باشد ایمان بیاورد (ابن فورک، به نقل از مفاتيح الغيب، ج31، ص58 و البحر المحيط، ج10، ص409 )؛ که مقصود از این قول آن است که خداوند او را بدان امر کرده از باب اتمام حجت، نه از باب وقوع قضای الهی بر او (الميزان، ج20، ص208 ).
🌿ب.۲. عموم انسانهاست، یعنی می خواهد بفرماید هنوز قضای الهی در خصوص انسان به اتمام نرسیده است و باید منتظر برخی از امور در قضای الهی باشیم که در خصوص انسان رخ دهد، که نمونه بارزش بحث مهدویت و ظهور نهایی حق بر باطل است (احادیث 5 و 6).
🌿ب.۳. انسان خاصی است که قرار بوده دستورات خداوند در عالم (عدالت و عبودیت) از طریق او محقق شود و چون فعل او در طول فعل خداوند است، آیه میفرماید هنوز قضای الهی در این خصوص محقق نشده است (حدیث۱).
@yekaye
#عبس_23
3️⃣ «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ... لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
با اينكه راه باز و حركت آسان است، امّا گروهى وامانده اند
(تفسير نور، ج10، ص387).
@yekaye
4️⃣ «كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
برخی وقتی این وجود ظلم و نابسامانی در جهان را میبینند اعتراض میکنند که پس کجاست عدل خداوند؟!
این آیه پاسخشان را میدهد: این طور نیست که شما گمان میکنید؛ کار از دست خدا خارج نشده است؛ بلکه هنوز خداوند آن دستوراتی را که داده است محقق نکرده است.
📝نکته تخصص #جهانشناسی:
#مساله_شر و #عدل_الهی و #مهدویت
یکی از مسائلی که در کتب کلام و فلسفه دین از دیرباز مطرح بوده است، مساله شر و تبعیض در جهان است؛ که اگر خداوند عادل است وجود این همه بدی و ظلم در عالم چه توجیهی دارد؟
عجیب اینجاست که بسیاری از متکلمان در مقام پاسخگویی به این اشکال میکوشند توجیهاتی ارائه دهند که نتیجهاش این شود که در مجموع عدل در این دنیا محقق شده است؛ در حالی که اساسا یکی از مهمترین ادله اثبات معاد این است که این دنیا ظرفیت تحقق عدالت را ندارد؛ و لازمه این سخن آن است که اگر نظام عالم را صرفا در افق دنیا خلاصه کنیم حتما عدالت محقق نشده است. چهبسا این آیه- بویژه که بعد از آیهای آمده که درباره قیامت است- میخواهد همین را تذکر دهد. در آیه قبل خبر داد که خداوند هر وقت بخواهد انسان را برای قیامت برمیانگیزاند؛ و اکنون میفرماید: بدانید که هنوز دستورات خداوند و عدلی که خداوند وعدهاش را داده بود محقق نشده است؛ و بیهوده عجله نکنید (حدیث۶).
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۰۹) 📖 كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ 📖 ترجمه 💢زنهار! [/آری!] هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او
.
5️⃣ «كَلّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
هنوز آنچه خداوند بدان امر کرده محقق نشده است؛ و کسی که گمان می کند قبل از اینکه زمان تحقق قضای الهی فرا رسد میتواند آن امر الهی را محقق کند با نظام عالم ناآشناست و تنها خودش ضرر خواهد کرد.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی: #مهدویت
وعده به ظهور منجی جهانی در تمام ادیان توحیدی مطرح شده است؛ و در شیعه برجستگی و نمود خاصی دارد؛ به طوری که انتظار یکی از مفاهیم اصلی در حیات دینی شیعیان است. انتظار واقعی در آن خود واجد دو معناست: یکی اینکه آینده خوبی در پیش روست و با دیدن این هم ظلم و بدی ناامید نشویم؛ و دوم اینکه ما بتنهایی قرار نیست آن آینده را محقق کنیم؛ بلکه باید صبر کنیم تا آن منجی موعود بیاید و البته این صبر به معنای آماده شدن برای پیوستن به اوست نه دست روی دست گذاشتن.
♦️پس باور به انتظار موعود جهانی در میانه یک افراط و تفریط است:
🔻تفریط آن است که خداوند جهان را به حال خود رها کرده و قرار نیست این ظلم و ستم پایان داشته باشد؛ و ثمره این دیدگاه آن است که چارهای نیست و باید دست روی دست گذاشت! و واضح است که انتظار با تسلیم وضع موجود شدن سازگاری ندارد.
🔺و افراط این است که ما خودمان میتوانیم مشکلات عالم را حل کنیم و عدل و دین الهی را در سراسر جهان برپا نماییم. ثمره این دیدگاه عجله کردن و دست زدن به اقداماتی است که هلاکت انسانها را در پی دارد (حدیث۶).
⛔️همان قدر که دیدگاه اول نادرست، و با فهم عمیق دینی ناسازگار است؛ دیدگاه دوم هم نادرست و با فهم عمیق دینی ناسازگار است؛ و این آیه دارد تذکر میدهد که حواستان باشد هنوز قضای خداوند بر ای تعلق نگرفته است که امرش در عالم محقق شود
(درباره خطرات این دیدگاه دوم قبلا تحت عنوان «تهدید زیدیگری برای آینده انقلاب اسلامی» به تفصیل بحث شد؛ جلسه ۱۰۶۶، تدبر۱۰ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/).
@yekaye
#عبس_23