eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 حُرِّمَتْ قبلا بیان شد که ▪️ ماده «حرم» در اصل به معنای «منع» (همراه با شدت) است و «حرام» آن چیزی است که ممنوع شده باشد، خواه بر اثر منع الهی، یا منع بشری، ویا به طور قهری، و خواه عقل این منع را پیش آورد یا شرع. 🔸در تفاوت «حرام» و «منع» و «رد» گفته‌اند: حرام چیزی است که از اصل و اساس ممنوع باشد (چیزی که حتی قبل از اینکه بخواهند انجامش دهند، حکمش ممنوعیت باشد، مانند حرمت ربا)؛ اما منع و ممنوع، ناظر به بعد از پیدایش و وجود چیزی است [یعنی با اصل آن مساله کاری ندارد، بلکه با وقوعش در موردی خاص کار دارد] (مثلا منع از تحصیل یا سخن گفتنِ کسی) و رد، منع کردنی است که بعد از جریان یافتن و شروع عمل باشد. ▪️«حَرَام» و «حَرَم» و «حَرِيم» همگی صفت مشبهه هستند در معنای چیزی که ممنوع است؛ و در میان آنها «حرم» دلالتش بر ممنوعیت شدیدتر از حرام است؛ و «حرام» نقطه مقابل «حلال» می‌باشد. ▪️«حرمة» (حرمت) چیزی است که بی‌احترامی به آن روا نمی‌باشد که تنها جمع آن، یعنی «حُرُمات»، در قرآن کریم به کار رفته است (مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّه؛ حج/۳۰) ▪️«مَحرَم» به خویشاوندانی (ذوی الرحم) می‌گویند که ازدواج با آنها حرام است؛ که اگر چه این کلمه در قرآن کریم به کار نرفته، اما مصادیق آن در آیه‌ای مطرح شده است (نساء/۲۳). ▪️وقتی ماده «حرم» به باب تفعیل می‌رود (حَرَّمَ، مُحَرَّم) هم اصل تکلیف (حرام بودن) و هم اهمیت موضوع (حرمت داشتن) مورد توجه قرار می‌گیرد و تاکید و تشدید آن بیش از کلمه «حرام» است (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُم، نساء/۲۳؛ عِنْدَ بَيْتِكَ‏ الْمُحَرَّمِ‏، ابراهیم/۳۷؛ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ‏، مائده/۲۶؛ وَ مُحَرَّمٌ‏ عَلى‏ أَزْواجِنا؛ انعام/۱۳۹؛ و …) (التحقيق، ج‏۲، ص۲۰۵) و ظاهرا ماه «محرّم» را هم از این جهت چنینن نامیده‌اند که اولین ماه قمری است که کشتار را در آن حرام می دانستند. 🔖جلسه 493 http://yekaye.ir/al-qalam-68-27/ @yekaye
🔹أرْضَعْنَكُمْ ؛ الرَّضاعَةِ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رضع» در اصل به معنای «شیر خوردن از پستان» می‌باشد که در مورد انسان و حیوان [= پستانداران] به کار می‌رود. ▪️ «مُرضِعة» و « أرضعت» هر دو از باب إفعال هستند که معنا را متعدی می‌کند (شیر دادن)؛ اولی اسم فاعل از این ماده است به معنای «شیر دهنده» و دومی فعل ماضی. در زبان عربی هم «مُرضِع» به کار می‌رود و هم «مُرضِعة»، با توجه به اینکه تنها زنان هستند که شیر می‌دهند، در تفاوت این دو گفته‌اند که «مُرضِع» به «زن شیرده» به طور کلی گفته می‌شود (جمعِ آن: مَراضِع، قصص/۱۲)؛ اما «مُرضِعة» به زن شیردهنده در حالتی که در حال شیر دادن به بچه است و پستانش در دهان اوست، گفته می‌شود. ▪️این ماده در قرآن کریم، جمعا ۱۱ بار آمده است که علاوه بر حالت اسم فاعل و فعل، به صورت مصدر «الرَّضاعَة» نیز به کار رفته است. تعبیر «برادر ویا خواهر رضاعی» که در زبان فارسی هم رایج شده، به معنای دو نفری است که هر دو از سینه یک زن شیر خورده باشند، که خواهر و برادر رضاعی، از افرادی‌اند که طبق قرآن کریم به هم محرم می‌باشند: «أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَة: خواهران رضاعی شما» (نساء/۲۳) 🔖جلسه 307 http://yekaye.ir/al-hajj-22-2/ 📖اختلاف قرائت 🔹اللاَّتي‏ أَرْضَعْنَكُمْ / اللاي‏ أَرْضَعْنَكُمْ / الَّتي‏ أَرْضَعْنَكُمْ ▪️اغلب اسم موصول را به صورت جمع «اللاَّتي» قرائت کرده‌اند ▪️اما در قرائت ابن مسعود بدون حرف «ت» و به صورت «اللاي» و ▪️ در قرائت ابن هرمز به صورت مفرد (التی) قرائت شده است؛ که در این صورت مرجع ضمیر جنس مادر و معنای «امهات» خواهد بود و نه لفظ آن. 📚(معجم القراءات، ج2، ص47) @yekaye
🔹 ربائِبُكُمُ در بحث آیه 1 همین سوره بیان شد که ▪️ ماده‌های «ربب» ، «ربی» ، «ربو» ، و «ربأ» چنان به هم نزدیک است که در توضیح اصل ماده اینها بیان اهل لغت گاه بسیار به هم نزدیک می‌شود؛ و به تَبَعِ آن، اینکه کلمه «ربّ» و «تربیت» واقعا از دو اصل مستقلند یا هر دو از یک اصل‌اند محل اختلاف است. ▪️ابن فارس بر این باور است که ماده «ربب» در اصل بر سه معنا دلالت دارد، که این سه معنا نیز بسیار به هم نزدیکند و چه بسا بتوان آنها را به یک معنا برگرداند: 🔸یکی اصلاح شیء و قیام بر آن، که ربّ به معنای مالک و خالق و صاحب؛ و نیز به معنای اصلاح کننده چیزی (مصلحٌ للشیء) از همین اصل است؛ و «ربیبة» (وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ؛ نساء/۲۳) و «رِبّی» (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ؛ آل عمران/۱۴۶) نیز از همین اصل است. 🔸دوم ملازم چیزی بودن و اقامه بر آن است که با معنای اول بسیار نزدیک است، که در این معنا کلماتی «رَباب» برای ابرهای باران‌زا؛ و یا «رُبَّی» ‌برای گوسفندی که به خاطر شیرش دائما در خانه نگه داشته می‌شود گفته می‌شود. 🔸و سوم، ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است، که این معنا نیز به دو معنای قبل نزدیک است. در این معناست کلماتی مانند «الرِّبابة» به معنای عهد، که به دو نفر که هم‌پیمان می‌شوند نیز «أَرِبَّة» گویند؛ ویا به آب فراوان از این جهت که یکجا جمع شدن «رَبَب» گویند همچنین به گله‌های گاو وحشی «رّبْرَب» گویند ظاهرا بدین جهت که با هم حرکت می‌کنند؛ 🔸وی در مقابل ماده «ربب»، حالتی را قرار می‌دهد که دو حرف «ر» و «ب» بیاید و حرف بعدی حرف عله («ی» یا «و») یا همزه باشد، و همه اینها را در اصل دال بر معنای زیادت و نمو و علو می‌داند که کلماتی مانند «ربا» (يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقات‏؛ بقره/۲۷۶) یا «رَبوَة» به معنای مکان مرتفع (وَ آوَيْناهُما إِلى‏ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعینٍ؛ مومنون/۵۰). و البته اینکه «تربیة» از هریک از دو ماده «ربب» یا «ربی» باشد را محتمل می‌داند. ▪️اما راغب اصفهانی ظاهرا دو ماده «ربب» و «ربی» را به یک معنا برمی‌گرداند و در مقابل، ماده «ربو» را از این دو جدا می‌کند؛ چرا که وی اصلِ «ربّ» را برگرفته از «تربیة» می‌داند و بیان می‌کند که تربیت عبارت است از اینکه چیزی را از حالی به حالت دیگر درآوردن تا اینکه به حالت نهایی خود برشد، و سه فعل «رَبَّهُ» (ثلاثی مجرد از ربب) و «ربّاهُ» (باب تفعیل از «ربی») و «رَبَّبَهُ» (باب تفعیل از «ربب») را به یک معنا می‌شمرد؛ و از سوی دیگر «بحث مستقلی درباره ماده «ربو» باز کرده و کلماتی مانند «ربوة» و «ربا» را دلالت بر معنای زیادی و علو دارد جزء آن برمی‌شمرد. در همین راستا دو کلمه «رَابّ» و «رَابَّة» به یکی از زوجین می‌گویند در صورتی که تربیت فرزندی که از همسر قبلی‌اش دارد را برعهده گرفته باشد؛ و به چنین فرزندی «ربیب» و «ربیبة» گویند؛ و وجه تسمیه ابر باران‌زا به «رباب» هم این است که گویی تربیت گیاهان را برعهده گرفته است. ▪️مرحوم مصطفوی نیز اگرچه معتقد است که در اشتقاق اکبر همه این ماده‌ها را به هم برمی‌گردند، اما به لحاظ معنایی بین سه حالت «ربب» و «ربو» و «ربأ» تفاوت می‌گذارد و بر این باور است که 🔸 ماده «ربب» بر سوق دادن چیزی به سمت کمال و رفع نقایص آن دلالت دارد، و بدین جهت است که در خصوص اصلاح، انعام و تفضل، تدبیر، به تمام رساندن و … به کار می‌رود و مالکیت و صاحب بودن و سروری و زیادت و نمو و علو و … از لازمه‌های این معناست؛ از نظر او، کلمه «رَبّ» هم برای دلالت بر مصدر و هم برای دلالت بر وصف به کار می‌رود (شبیه ضرب و صعب) و بر مبالغه در اتصاف و ثبوت ربوبیت دلالت دارد؛ ربّ کسی است که تربیت شأن اوست و این صفت در او همواره برقرار است؛ که البته تربیت هر چیزی به فراخور خودش است. وی که ماده «ربی» را اصلا برنمی‌شمرد، همچون راغب اصفهانی بر این باور است که تربیت، نه از ماده «ربو» به معنای زیادت و نمو، بلکه از همین ماده «ربب» است و مطلب را این گونه توضیح می‌دهد این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود به خاطر تضاعف مکرر (که سه تا حرف ب پشت سر هم قرار می‌گیرد) تخفیف داده می‌شود و حرف باء آخر به صورت «ی» تسهیل می‌شود چنانکه در کلماتی مانند «تصدية» و «دسّاها» و «أمليت» چین حالتی رخ داده و اصل این کلمات «تصديد» و «دسّسها» و «أمللت» بوده است؛ و با این توضیحات واضح است که ایشان «رِبّی» را هم منسوب به «ربّ» می داند. @yekaye ادامه👇
▪️برخی از اهل لغت، مبنایشان این است که به لحاظ اشتقاقی با نظر دقیق، کلمه، دو حرف اصلی، و نه سه حرف دارد؛ و حرف سوم فقط رنگ و بوی خاصی به کلمه می‌دهد؛ اما حتی اگر به نحو کلی این سخن قابل قبول نباشد، ‌دست کم در جایی که حرف عله، همزه ویا تکرار یکی از دو حرف در کار است، چنین اشتقاقی بسیار محتمل به نظر می‌رسد و قرابت معناییِ ماده‌ها «ربب» ، «ربی» ، «ربو» ، و «ربأ» می‌تواند موید این مطلب باشد. جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/ @yekaye
🔹حُجُورِكُمْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «حجر» در کلمات متعددی مانند «حَجَر» (به معنای سنگ) (اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَر؛ بقره/۶۰)، (که جمع آن «أحجار» و «حجارة» می‌باشد: فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماء؛ انفال/۳۲) ، «حِجر»‌ به معنای عقل (قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ؛ فجر/۵) و به معنای منع و ممنوع (هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ؛ انعام/۱۳۸) ، و در «حجر» کسی بودن به معنای تحت حمایت وی بودن (رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ؛ نساء/۲۳) و … به کار رفته است و یافتن معنای اصلی آن را دشوار نموده است. ▪️برخی معنای اصلی آن را منع کردن و احاطه بر چیزی دانسته‌اند و به تعبیر دیگر، حفظ کردن چیزی با محدود کردن آن؛ و عقل را هم بدین جهت «حِجر» گفته‌اند که انسان را از انجام آنچه سزاوار نیست و قبیح است بازمی دارد. و تحجیر هم سنگ‌چین کردنی است که برای محدود و معلوم کرده محدوده ممانعت از ورود دیگران می‌باشد. بدین ترتیب، «حِجر» به معنای چیزی که ممنوع شده به کار رفته «هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ» (انعام/۱۳۸) و ظاهرا «محجور» هم از همین تعبیر تحجیر گرفته شده است: «وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»‌ (فرقان/۵۳)؛ پس حجرا محجورا یعنی منع و محدود کردنی که هیچ راه مفری باقی نمی‌گذارد. 🔖جلسه 879 http://yekaye.ir/al-fajr-89-05/ @yekaye
🔹دَخَلْتُمْ بِهِنَّ ▪️ماده «دخل» در اصل به معنای وارد شدن و داخل شدن است (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص335) یا به تعبیر دقیق‌تر، داخل شدن در محیط که آن محیط کاملا بر این امر داخل شده احاطه پیدا کند؛ و تفاوتش با ماده «ورد» و «ولج» را نیز در همین دانسته‌اند که 🔸 کلمه «ورود»، نقطه مقابل «صدور» است، و با نزدیک شدن و در معرض دخول قرار گرفتن نیز سازگار است: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ» (قصص/23) و لذا مقدم بر «دخول»‌است؛ و 🔸کلمه «ولوج» در جایی است که داخل شدن با چسبیدن و در اتصال کامل با محیط پیرامونی انجام شود: «حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ في‏ سَمِّ الْخِياطِ» (اعراف/40) «يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ» (سبأ/2 و حدید/4)؛ 🔸 اما «دخول» نقطه مقابل «خروج» است و با قرار گرفتن به طور کامل در یک محیط حاصل می‌شود، نه همچون «ورود» به صرف نزدیک شدن کفایت می‌کند و نه در حد ولوج نیازمند اتصال با دیواره محیطی است که در آن وارد شده باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص184) ▪️اشاره شده که «دخول» نقطه مقابل خروج است و هم در مکان (ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ، بقرة/58؛ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏، نحل/32؛ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها، زمر/72) و هم در زمان [در قرآن یافت نشد] و هم در مورد اعمال (قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْر، مائده/61؛ َ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ، حجرات/14) به کار می‌رود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص309) ▪️به تعبیر دیگر، دخول هم می‌تواند دخول مادی و مکانی باشد مانند «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ» (اسراء/) ویا «إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً» (نمل/34) و می‌تواند دخولی معنوی باشد مانند «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» (بقره/208) «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ‏» (حجرات/14) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص184) ▪️این ماده وقتی با حروف مختلفی می‌آید معانی مختلفی می‌گیرد؛ مثلا: 🔸وقتی با حرف «فی»‌بیاید به معنای آغاز و شروع اقدام به داخل شدن می‌کند: «ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ‏» (اعراف/38) «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ» (نصر/2)‏ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» (فجر/29) «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» (بقره/208) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص185) 🔸وقتی با حرف «من» بیاید به مبدا و نقطه‌ای که دخول از آنجا باید شروع شود اشاره دارد: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ» (یوسف/67) «وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ‏» (یوسف/68) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص185) 🔸وقتی با حرف «بـ» بیاید بر چسبیدن و ارتباط و تاکید دلالت دارد: «أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ» (نمل/19) «وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ» (مائده/61) «دَخَلْتُمْ بِهِنَّ» (نساء/23) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص185) و البته در مورد آخر، برخی تذکر داده‌اند که این تعبیر کنایه از نزدیکی کردن و افضاء زن است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص309) ▪️این کلمه با ورود در دو باب افعال و تفعیل متعدی می‌شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص185)؛ که در قرآن کریم فقط باب افعال رفته است: «وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا» (انبیاء/۷۵) «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ‏» (غافر/۸). کلمه «مُدخَل» هم اسم مفعول از همین باب است: «وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً» (نساء/۳۱) و البته این کلمه به صورت «مَدخل» هم قرائت شده است که در این صورت به معنای محل دخول و از صیغه ثلاثی مجرد است (مفردات ألفاظ القرآن، ص309). ▪️و وقتی به باب افتعال برود دلالت بر تقلا و تلاش کردن برای داخل شدن دارد: «لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَيْه« (توبه/۵۵) (مفردات ألفاظ القرآن، ص309). ▪️کلمه «دَخَل» کنایه از فساد و دشمنی‌ای است که شخص در خود مخفی می‌کند و یا در جایی که شخصی را به دروغ به حسب و نسبی نسبت دهند: «تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ» (نحل/92) (مفردات ألفاظ القرآن، ص309) و برخی این کلمه را در اصل «صفت» ‌دانسته‌اند (همانند حسن) و گفته‌اند غالبا به معنای امر زایدی که بر چیزی عارض می‌شود به کار می‌رود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص185) و همینجا نیز وجه تسمیه‌اش در دو موردی که راغب اصفهانی برشمرد معلوم می‌شود. 📿ماده «دخل» و مشتقات آن 126 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «جنح» را در اصل به معنای میل و انحراف دانسته‌اند و برخی گفته‌اند به میل و رغبت به کاری یا به چیزی یا به سمت و سویی گفته می‌شود و تفاوت سه واژه «میل» و «جنح» و «رغبت» این است که «میل» عنوانی مطلق است ولی «جنح» میلی است که همراه با عمل باشد و «رغبت» که میلی است که همراه با علاقه و گرایش درونی باشد. از این توضیح بخوبی معلوم می‌شود که وقتی قرآن در مورد دشمنان تعبیر «جنح للسلم» و نه تعبیر «رغب الی السلم» را به کار می‌برد (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ انفال/۴۱) منظور صرفا ابراز تمایل به صلح نیست؛ بلکه گونه‌ای از تمایل به صلح است که با عمل آنها واقعی بودنش را نشان دهد. ▪️«جَناح» را به بال پرندگان می‌گویند از این جهت که به دو سو میل می‌کند (طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ؛ انعام/۳۸) و به پهلوی انسان و گاه به نحو استعاری به دست انسان هم به این مناسبت «جَناح» گفته می‌شود (وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‏ جَناحِكَ، طه/۲۲؛ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْب، قصص/۳۲)؛ هرچند برخی بر این باورند که استعمال آن در مورد دست، مجازی نیست، و وجه تسمیه دست به «جناح» آن است که انسان به وسیله آن به سوی چیزی متمایل می‌شود. ▪️«جُناح» به گناه می‌گویند از این جهت که از راه حق منحرف شده است و تعبیر «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ» و تعابیر مشابه آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است. 🔖جلسه 701 http://yekaye.ir/al-fater-35-1/ @yekaye
🔹حَلائِلُ درباره ماده «حلل»‌ در آیه 19 همین سوره توضیحاتی گذشت و اشاره شد که ▪️ماده «حلل» در اصل به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانسته‌اند؛ و ▪️«حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفته‌اند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده‌ شده است. ▪️«فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود می‌آید بارهایش را باز می‌کند؛ و کم‌کم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است. ▪️به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) می‌گویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است (و برخی گفته‌اند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید و یا اینکه چون هریک از آنها در بستر و نزد دیگری حلول می‌کند)؛ و برخی گفته‌اند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفته‌اند. 🔖جلسه 946 http://yekaye.ir/an-nesa-4-19/ @yekaye
🔹أَصْلابِكُمْ ▪️ماده «صلب» در اصل ظاهرا بر دو معنای مستقل دلالت کند، ▫️یکی به معنای نوع خاصی از چربیِ حیوان، که غالبا از مغز استخوانش گرفته می‌شود، و ▫️دوم به معنای سفتی و شدت و قوت است (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص301)، که برخی اساسا همین معنای دوم را معنای اصلی این ماده دانسته‌اند، و وجه تسمیه آن چربی را هم این دانسته‌اند که چون این چربی از استخوان حیوان می‌گیرند به مناسبت محل آن کلمه «صلب» را برایش به کار برده‌اند؛ و ▪️در تقاوت آن با شدت و قوت گفته‌اند که 🔸«صلب»‌در مقابل «لین» (نرمی) است؛ اما 🔸«شدت» در مقابل «رخاء» و «رخوت» (سستی) است و 🔸«قوت» در مقابل «ضعف». (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص262) همچنین در تفاوت «شدت» و «صلابت» گفته‌اند که در صلابت درهم تنیده شدن اجزاء ‌به نحوی که از هرگونه خللی خالی باشد و نیز خشک بودن لحاظ شده است؛ اما در «شدت» عمدتا به هم چسبیدگی اجزاء است و استعمالش در جایی که کلمه صلابت به کار می‌رود نوعی استعاره است. (الفروق في اللغة، ص101) ▪️بدین ترتیب به چیزی که سفت و محکم باشد «صُلب» می‌گویند و پشت [و ستون فقرات] انسان را هم به خاطر محکم بودنش «صُلب» نامیده‌اند: «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» (طارق/7) (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص301؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص489) که جمع آن هم «أصلاب» می‌شود: «حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ» (نساء/23) ▪️همچنین این ماده به صورت فعل برای نوعی اعدام (که با محکم بستن شخص به چوب که امکان حرکت را از او سلب می‌کند تا شخص بمیرد) به کار می‌رود: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ‏» (نساء/157) ، «وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ» (یوسف/41) ، ، «أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا» (مائدة/33) و البته به باب تفعیل هم می‌رود «لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ» (اعراف/124) ، «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ‏» (شعراء/49) ، «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ»‏(طه/71) و ظاهرا بین حالت ثلاثی مجرد (صَلَبَ یصلُبُ) و باب تفعیل آن (صَلَّبَ یُصَلِّبُ) تقاوت فقط در تاکید و مبالغه‌ای است که در دومی است. (لسان العرب، ج‏1، ص529) ▪️ به همین مناسبت، چوبی که شخص را روی آن می‌بندند «صلیب»، و شخصی که این گونه اعدام می‌شود «مصلوب» (= به صلیب کشیده شده) گویند و وجه تسمیه‌اش را ▫️برخی همین محکم بستن دانسته‌‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص262) و ▫️ برخی هم این دانسته‌اند که «صُلب» و پشت وی را به چوب می‌بندند (مفردات ألفاظ القرآن، ص489)؛ و ▫️ این احتمال هم مطرح شده که از همان معنای چربی باشد که گویی شخص مصلوب که غالبا زیر حرارت آفتاب جان می دهد، روغن روی چهره‌اش روان می‌گردد. (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص301) 📿ماده «صلب» و مشتقات آن همین 8 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹غَفُوراً قبلا بیان شد که ▪️ماده «غفر» در اصل در معنای «پوشاندن» ویا «محو کردن اثر شیء» است؛ و 🔸 در تفاوت «مغفرت» با «عفو» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف می‌شود، و لذا در مورد انسان‌های عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده می‌شود؛ اما در مغفرت، گناه شخص را می‌پوشاند و آبروی او را نمی‌برد و در واقع، نحوه‌ای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، ▫️و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار می‌رود. 🔖جلسه ۱۸۳ . http://yekaye.ir/an-nisa-004-099/ @yekaye
🔹رَحيماً قبلا بیان شد که ▪️ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانی‌ای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) می‌کند؛ و 🔸 البته برخی بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائلند و معتقدند رحمت، ‌تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ می‌شود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض. 🔸همچنین در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفته‌اند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمی‌رود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمی‌کرد!) ▪️برخی از اهل لغت چنین توضیح داده‌اند که «رحیم» دلالت بر ثبوت و استمرار رحمت دارد و آن را صفت مشبهه دانسته‌اند اما بسیاری آن را صیغه مبالغه دانسته‌اند و البته تذکر داده‌اند که مبالغه در «رحمان» بیشتر از «رحیم» است؛ چرا که رحمان رحمتش همه چیز را در برمی‌گیرد اما رحیم رحمتی است که بسیاری از چیزها را دربرمی‌گیرد (البته وزن «فعیل» هم در صیغه مبالغه به کار رفته و هم در صفت مشبهه). ▪️با توجه به همین توضیحات اخیر، بسیاری اطلاق کلمه «رحمان» – و نه «رحیم» – را مورد فقط در مورد خداوند جایز دانسته‌اند (ازهری، به نقل لسان العرب، ج‏۱۲، ص۲۳۱)، بویژه که این کلمه در قرآن تنها در مورد خداوند به کار رفته، اما کلمه «رحیم» در قرآن کریم در مورد غیر خداوند هم به کار رفته است (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ … بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ‏؛ توبة/۱۲۸) و با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عده‌ای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کرده‌اند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/۳۰؛ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ، انبیاء/۳۶) اما چنانکه در آیات فوق اشاره شد «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مومنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذي … كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً؛ احزاب/۴۳: تقدیم «مومنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد) 🔖جلسه 1 http://yekaye.ir/fatehat-alketab-1-1/ @yekaye
🕋شأن نزول در شأن نزول این آیه گفته‌اند که وقتی پیامبر اکرم به دستور خداوند با همسر زید (پسرخوانده پیامبر) ازدواج کرد، قریش بر ایشان خرده گرفتند و این آیه نازل شد که «حرام شد بر شما ... همسرانِ پسرانتان که از پشت شمایند» 📚مجمع البيان، ج‏3، ص 48؛ الدر المنثور، ج‏2، ص136 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔احادیث ناظر به این آیه چون فراوان بود آنها را دسته‌بندی کردیم و حدیث 2 در آیه قبل هم کاملا به این آیه مرتبط می‌شود که چون یکبار بیان شد تکرار نمی‌کنیم. اما بقیه احادیث:
📖الف. حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ ☀️1) مفضل نامه‌ای خدمت امام صادق ع می‌نویسد و در بخشی از آن، گلایه‌هایی را درباره برخی از اعتقاداتی که در میان برخی از افراد تاویل‌گرا (باطنیه) رواج دارد مطرح می‌کند. در فرازی از پاسخی که از امام ع روایت شده، آمده است: و اما اینکه گفتی آنان نکاح با خویشاوندان که خداوند در کتابش حرام فرموده را حلال می‌شمرند، گمان [استدلال] آنها این است که مقصود خداوند از حرمت مذکور [حرمت ازدواج با خویشاوندان]، حرمت ازدواج با زنان پیامبر ص است، که این کار در راستای بزرگداشت حق خدا و تکریم و تعظیم پیامبرش بوده است، و این همان حرمتی است که خداوند بر پیروان پیامبر مقدر فرمود و ازدواج با زنان پیامبر ص را حرام کرد و فرمود «و شما را نرسد که رسول الله ص را برنجانید و نه اینکه بعد از او هرگز با همسرانش ازدواج کنید؛ که مسلماً این کارتان نزد خداوند [گناهی] بزرگ است.» (احزاب/53)‌ و خداوند تبارک و تعالی فرمود «پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [به‌منزله] مادران آنهایند»؛ و خود او به منزله پدر ایشان است و نیز فرمود «و ازدواج مکنید با آن زنانی که پدرانتان نکاح کردند جز آنچه قبلا گذشته است؛ همانا این کاری شنیع و هلاکت‌بار بوده است و بد راه و رسمی بود.» [ظاهرا یعنی آنان به این بهانه که مقصود از مادران و ... همین زنان پیامبر و ... است که به منزله مادر و ... شمرده شده‌اند، ازدواج با خویشانودان نزدیک را جایز می‌شمرند] در حالی که اگر کسی به خاطر این [آیات] [ازدواج با] زنان پیامبر را حرام بشمرد، باید بداند که خداوند در کتابش «مادران و دختران و خواهران و عمه‌ها و خاله‌ها و برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و کسانی که به خاطر شیر خوردن حرام می‌شوند را نیز حرام اعلام کرد؛ و حرام دانستن اینها هم همانند حرام دانستن زنان پیامبر ص است؛ پس کسی که آنچه خداوند درباره زنان پیامبر ص را حرام کرده حرامن می‌داند ولی سایر آنچه خداوند حرام کرده را حلال می‌شمرد، شرک ورزیده است چرا که این را به عنوان یک دین قرار داده است! 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص532-533؛ مختصر البصائر، ص248-249 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الوَرَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَی أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ هَذَا الْجَوَابُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكَ وَ نَفْسِي بِتَقْوَی اللَّهِ وَ طَاعَتِه‏ ... وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ أَنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ نِكَاحَ ذَوَاتِ الْأَرْحَامِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ، فَإِنَّهُمْ زَعَمُوا أَنَّهُ إِنَّمَا حُرِّمَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ [حَرَّمَ وَ عَنَی بِذَلِكَ النِّكَاحِ] نِكَاحُ نِسَاءِ النَّبِيِّ ص فَإِنَّ أَحَقَّ مَا بَدَأَ مِنْهُ [يُبْدَأُ بِهِ] تَعْظِيمُ حَقِّ اللَّهِ [وَ كَرَامَتُهُ،] وَ كَرَامَةُ رَسُولِهِ وَ تَعْظِيمُ شَأْنِهِ، وَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَی تَابِعِيهِ وَ نِكَاحُ نِسَائِهِ مِنْ بَعْدِ [هِ بـ] قَوْلِهِ «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً» وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی «النَّبِيُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ» ثُمَّ قَالَ «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا» فَمَنْ حَرَّمَ نِسَاءَ النَّبِيِّ لِتَحْرِيمِ اللَّهِ ذَلِكَ فَقَدْ [حَرَّمَ مَا] حَرَّمَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ [مِنَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ] الْعَمَّاتِ وَ الْخَالاتِ وَ بَنَاتِ الْأَخِ وَ بَنَاتِ الْأُخْتِ، وَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ [الرَّضَاعِ] لِأَنَّ تَحْرِيمَ ذَلِكَ [کـ] تَحْرِيمُ نِسَاءِ النَّبِيِّ ص، فَمَنْ {حَرَّمَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ مِنَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْعَمَّاتِ مِنْ نِكَاحِ نِسَاءِ النَّبِيِّ ص وَ} اسْتَحَلَّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَقَدْ أَشْرَكَ [ِاللَّهِ] إِذَا اتَّخَذَ ذَلِكَ دِيناً. @yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است: اگر شخصی مالک پدر و مادر یا خواهر یا برادر یا عمه یا خاله یا دختر برادر یا دختر خواهرش شود - و کسانی که در این آیه ذکر شده‌اند را نام برد – همه اینها آزاد می‌شوند ... و نیز شخص نمی‌تواند مالک مادر رضاعی یا خواهر و عمع و خاله رضاعی خودش شود، که اگر مالک آنها شد خود به خود آزاد می‌شوند. سپس فرمود: هر زنی که به واسطه رابطه نَسَبی حرام است به خاطر رابطه شیرخوارگی هم حرام می‌شود... 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص113-114 رُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ أَبِي الْعَبَّاسِ وَ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا مَلَكَ الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ أَوْ أُخْتَهُ أَوْ عَمَّتَهُ أَوْ خَالَتَهُ أَوِ ابْنَةَ أَخِيهِ أَوِ ابْنَةَ أُخْتِهِ وَ ذَكَرَ أَهْلَ هَذِهِ الْآيَةِ مِنَ النِّسَاءِ عَتَقُوا جَمِيعاً ... وَ لَا يَمْلِكُ أُمَّهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ لَا أُخْتَهُ وَ لَا عَمَّتَهُ وَ لَا خَالَتَهُ فَإِذَا مَلَكَهُنَّ عَتَقْنَ. قَالَ وَ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ مِنَ النِّسَاءِ فَإِنَّهُ يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ ... @yekaye
☀️3) ابوبکر حضرمی می‌گوید: از امام باقر ع درباره این آیه که خداوند می‌فرماید «ای پیامبر ص! همسرانت را بر تو حلال کردیم ...» سوال کردم که ازدواج با چند زن بر پیامبر ص حلال بود؟ فرمود: آن اندازه که خودش صلاح می دید. گفتم: اینکه می‌فرماید «و زن مومنی، اگر که خود را بر پیامبر ص ببخشد»؟ فرمود: هبه و بخشش این چنینی فقط برای رسول الله ص مجاز بود، اما در مورد غیر ایشان، ازدواج جز با مهریه مجاز نیست. گفتم:‌نظرتان درباره این سخن خداوند عز و جل چیست که: «از این پس زنان بر تو حلال نیستند» فرمود: همانا مقصود آن زنانی است که خداوند در این آیه سوره نساء حرام کرد که فرمود: « بر شما حرام شد مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان ...» تا آخر آیه؛ و اگر مطلب آن گونه بود که شما می‌گویید باید بر شما چیزی حلال شده باشد که بر او حلال نشده است؛ زیرا هریک از شما هرگاه بواهد می‌تواند همسری را طلاق دهد و با همسر دیگری ازدواج کند؛ [اما طبق تلقی شما پیامبر ص نمی‌تواند] ولیکن مطلب این گونه نیست که می‌گویند؛ همانا خداوند عز و جل برای پیامبرش حلال شمرد آن زنانی را که ازدواج با آنان را به مصلحت می‌بیند، مگر زنانی را که در این آیه سوره نساء حرام شمرد. 📚الكافي، ج‏5، ص388؛ تهذيب الأحكام، ج‏7، ص451 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ‏» كَمْ أَحَلَّ لَهُ مِنَ النِّسَاءِ؟ قَالَ مَا شَاءَ مِنْ شَيْ‏ءٍ؟ قُلْتُ [قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏] «وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِ»؟ فَقَالَ لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص، وَ أَمَّا لِغَيْرِ رَسُولِ اللَّهِ فَلَا يَصْلُحُ نِكَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ. قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ»؟ فَقَالَ إِنَّمَا عَنَى بِهِ لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ»‏ إِلَى آخِرِهَا وَ لَوْ كَانَ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُونَ كَانَ قَدْ أَحَلَّ لَكُمْ مَا لَمْ يُحِلَّ لَهُ لِأَنَّ أَحَدَكُمْ يَسْتَبْدِلُ كُلَّمَا أَرَادَ؛ وَ لَكِنْ لَيْسَ الْأَمْرُ كَمَا يَقُولُونَ. إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ لِنَبِيِّهِ ص أَنْ يَنْكِحَ مِنَ النِّسَاءِ مَا أَرَادَ إِلَّا مَا حَرَّمَ عَلَيْهِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فِي سُورَةِ النِّسَاءِ. @yekaye
☀️4) از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده که امیرالمومنین ع در بیان آیات محکم قرآن کریم فرمودند: و از جمله آنهاست این سخن خداوند که: »بر شما حرام شد، مردار و خون و گوشت خوک و هرآنچه نام غیر خدا بر آن برده شود» پس تاویل آن همان تنزیلش است؛ و نیز این سخن او که «بر شما حرام شد مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان ...» تا آخر آیه، که این کاملا آِه محکم است و چیزی از آن نسخ نشده و با تنزیلش نیازی به تاویل ندارد و هرآنچه که این جنین است. 📚وسائل الشيعة، ج‏20، ص411 عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي [قال شيخنا أبو عبد الله؛ محمد بن إبراهيم بن جعفر النعماني رضي الله عنه في كتابه في (تفسير القرآن): أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة، قال: حدثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب الجعفي، عن إسماعيل بن مهران، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه، عن إسماعيل بن جابر، قال: سمعت أبا عبد الله؛ جعفر بن محمد؛ الصادق عليه السلام، و ذكر الحديث عن آبائه] عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي بَيَانِ الْمُحْكَمِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ: وَ مِنْهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ» فَتَأْوِيلُهُ فِي تَنْزِيلِهِ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَهَذَا كُلُّهُ مُحْكَمٌ لَمْ يَنْسَخْهُ شَيْ‏ءٌ قَدِ اسْتُغْنِيَ بِتَنْزِيلِهِ عَنْ تَأْوِيلِهِ وَ كُلُّ مَا يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى. @yekaye
📖ب. وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي‏ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ ☀️5) از امام صادق ع روایت شده است: رسول الله ص فرمودند: بر اثر رضاع [شیر دادن] همان حرمت و محرمیتی حاصل می‌شود که بر اثر نَسَب (نسبت‌های خویشاوندی) حاصل می‌شد. 📚الكافي، ج‏5، ص446 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... ثُمَّ قَالَ: أَ لَيْسَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ: يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ. 📚این حدیث نبوی تقریبا به طور متواتر و با سندهای متعدد در کتب شیعه و سنی آمده است. @yekaye
☀️۶) الف. حماد بن عثمان می‌گوید: شنیدم که امام صادق ع فرمود: بعد از فطام (بچه را از شیر گرفتن)، دیگر شیر دادن (رضاع) (که موجب محرمیت و حرمت ازدواج می‌شود) در کار نیست. گفتم: «فطام» چیست؟ فرمود: همان دو سالی که خداوند عز و جل در قرآن فرمود. [اشاره به آیه: وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ؛ بقره/233] ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که: رسول الله ص فرمودند: «بعد از فطام (بچه را از شیر گرفتن)، دیگر شیر دادن (رضاع) در کار نیست.» و مقصود ایشان از این جمله آن است که اگر فرزندی بعد از اینکه او را از شیر گرفتند، از شیر زنی بخورد، این شیرخوردن موجب حرمت ازدواج نمی‌شود. 📚الكافي، ج‏5، ص443-444 ☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ. قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْفِطَامُ؟ قَالَ: الْحَوْلَانِ اللَّذَانِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. ☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ .... فَمَعْنَى قَوْلِهِ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ أَنَّ الْوَلَدَ إِذَا شَرِبَ مِنْ لَبَنِ الْمَرْأَةِ بَعْدَ مَا تَفْطِمُهُ لَا يُحَرِّمُ ذَلِكَ الرَّضَاعُ التَّنَاكُحَ. @yekaye
☀️7) الف. زراره می‌گوید: از امام صادق ع درباره شیر دادن سوال کردم که حداقل مقداری که موجب حرمت و محرمیت می‌شود چه اندازه است؟ فرمودند: آن مقدار که موجب شود گوشت و خونی بروید. سپس فرمود: آیا گمان می‌کنی که با یکبار شیر دادن گوشت و خونی بروید؟! گفتم:‌ خداوند شما را خیر دهد، یا دوبار چطور؟ فرمود: خیر. و من این سوالم را مرتب تکرار کردم تا به ده بار شیر دادن رسیدم. ☀️ب. باز هم از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: آن شیر دادنی که از آن گوشت و خون می‌روید، شیر دادنی است که [شکم بچه] پر می‌شود و قوت می‌گیرد [یا: پهلویش برآمده می‌شود] و خودش شیر خوردن را تمام می‌کند. 📚الكافي، ج‏5، ص438 و 445 ☀️الف. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّضَاعِ مَا أَدْنَى مَا يُحَرِّمُ مِنْهُ قَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ أَوِ الدَّمَ. ثُمَّ قَالَ تَرَى وَاحِدَةً تُنْبِتُهُ؟ فَقُلْتُ أَسْأَلُكَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ [اثْنَتَانِ‏]؟ قَالَ لَا. فَلَمْ أَزَلْ أَعُدُّ عَلَيْهِ حَتَّى بَلَغْتُ عَشْرَ رَضَعَات‏. ☀️ب. عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الرَّضَاعُ الَّذِي يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ الدَّمَ هُوَ الَّذِي يَرْضِعُ حَتَّى يَتَمَلَّى وَ يَتَضَلَّعَ وَ يَنْتَهِيَ نَفْسُهُ. @yekaye
📖ج. وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ ☀️8) الف. در کتب اهل سنت با سندهای متعدد از پیامبر ص روایت کرده‌اند که فرمود: هرگاه مردی با زنی ازدواج کند، جایز نیست که با مادرش ازدواج کند، خواه با آن زن نزدیکی کرده باشد یا نکرده باشد؛ و اگر با مادری ازدواج کند و با او نزدیکی نکرده باشد و وی را طلاق دهد، اگر بخواهد می‌تواند با دختر وی ازدواج کند. 📚الدر المنثور، ج‏2، ص135 ☀️ب. ابوحمزه می‌گوید: از امام باقر ع درباره مردی سوال کردم که با زنی ازدواج کرد و پیش از آنکه به وی نزدیکی کند او را طلاق داد، آیا جایز است با دختر وی ازدواج کند؟ فرمود: همانا امیرالمومنین ع در چنین موردی حکم کرد که اشکالی ندارد، چرا که خداوند می‌فرماید: «و دختران همسرانتان که در دامان شمایند از آن زنانتان که با آنان نزدیکی کرده‌اید، که اگر به آنان نزدیکی کرده‌اید، گناهی بر شما نیست» (نساء/23) ولیکن اگر با دختری ازدواج کرد و سپس پیش از آنکه با وی نزدیکی کند طلاقش داد، مادر وی بر او حلال نیست. گفتم: آیا این دو یکسان نیستند؟ فرمود: خیر، این مثل آن نیست؛ همانا خداوند [در مورد این دومی] می‌فرماید «و مادران زنانتان» و در اینجا آن شرطی را که در مورد قبل گذاست [اینکه: «با آنان نزدیکی کرده باشید] را نگذاشت و به ابهامش رها کرد؛ در اینجا شرطی نگذاشت در حالی که آن قبلی را مشروط کرده بود. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص230 ☀️ج. از امام صادق ع از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت شده که ایشان می‌فرمودند: [ازدواج با] ربیبه‌ها (دخترانِ همسران) بر شما حرام است در مورد آن مادرانی که با آنها نزدیکی کرده‌اید؛ خواه این دختران در دامان شما رشد یافته باشند یا خیر، که از این جهت یکسانند؛ ولی مادران [که با دخترشان ازدواج کرده‌اید] را خداوند مبهم گذشاته، چه با دخترشان نزدیکی کرده باشید چه نکرده باشید؛ پس در هر صورت [ازدواج با] آن مادران را حرام بشارید و آنچه خداوند مبهم گذاشته را مبهم نامتعین بدانید. 📚تهذيب الأحكام، ج‏7، ص273؛ تفسير العياشي، ج‏1، ص231؛ مجمع البيان، ج‏3، ص48 ☀️د. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده که امیرالمومنین ع درباره این سخن خداوند عز وجل «و دختران همسرانتان که در دامان شمایند از آن زنانتان که با آنان نزدیکی کرده‌اید» فرمودند: این دخترِ مادری است که بر مرد حرام است اگر که با مادرش نزدیکی رخ داده باشد؛ اما اگر با مادرش نزدیکی رخ نداده باشد، ازدواج با وی حلال است؛ و در مورد این سخن خداوند «در «حجور» [= دامان] شما» فرمود: «حِجر» حرمتی است که در حرمت شماست؛ و این همانند آن سخن خداوند متعال است که فرمود «چارپایان و زراعتی که «حِجر» [= ممنوع] است» (انعام/138)؛ یعنی بر شما حرام است. ✅توضیح: کلمه «حجور» هم می‌تواند جمع «حِجر» به معنای «آغوش» باشد که در فارسی به «در دامان کسی بودن» تعبیر می‌شود و هم می‌تواند جمع «حِجر» به معنای منع کردن باشد؛ و حضرت در اینجا دو معنای «حجر» را با لطافت خاصی به هم برمی‌گرداند. 📚دعائم الإسلام، ج‏2، ص232 @yekaye 👇ادامه دارد👇
ادامه احادیث بند ج. شماره 8 ✅چنانکه دیدیم هم احادیث شیعه و هم در احادیث اهل سنت، درباره اینکه اگر نزدیکی رخ نداده باشد، حکم مادر با دختر متفاوت است؛ یعنی مادر زن به صرفا خواندن عقد حرام می‌شود اما دخترش تنها در صورتی حرام می‌شود که نزدیکی رخ داده باشد.با این حال در فضای اهل سنت، برخی فتوایشان این بوده که این دو مساوی‌اند و در مورد مادر زن هم تنها در صورتی که نزدیکی رخ داده باشد، وی حرام می‌شود. فضای اختناق در زمان امام صادق ع چنان بوده که ایشان گاه مجبور می‌شدند از باب تقیه همین را به عنوان حکم شرعی اعلام کنند روایت زیر فضای تقیه‌ای حاکم بر دوره امام صادق ع در این مورد را بخوبی نشان می‌دهد، که یکی از اصحاب متوجه فضای تقیه نیست و سخن خلاف تقیه می‌گوید: ☀️ه. منصور بن حازم می‌گوید: من خدمت امام صادق ع بودم که شخصی آمد و از ایشان در مورد مردی سوال کرد که با زنی ازدواج کرده و قبل از اینکه نزدیکی‌ای رخ دهد آن زن وفات یافته است؛ آیا با مادر آن زن ازدواج بکند؟ امام صادق ع فرمود: مردی از آشنایان ما چنین کاری کرد و ما بر او خرده نگرفتیم. من گفتم: فدایت شوم! می‌دانید که شیعه افتخار می‌کند به قضاوت حضرت علی ع در جریان «شمخیه»* که ابن مسعود فتوا داد که اشکالی ندارد، سپس نزد حضرت علی ع آمد و این را از ایشان سوال کرد و حضرت علی ع فرمود: چنین فتوایی را از کجا به دست آوردی؟ او گفت: از این سخن خداوند عز و جل «و دختران همسرانتان که در دامان شمایند از آن زنانتان که با آنان نزدیکی کرده‌اید، که اگر با آنان نزدیکی نکرده‌اید، گناهی بر شما نیست [= ازدواج با آنان بر شما حرام نیست].» حضرت علی ع فرمود: این قید دارد اما آنجا که فرمود «و مادران زنانتان» قیدی ندارد. امام صادق به آن مرد فرمود: آیا این چیزی را که این مرد از حضرت علی ع روایت کرد، نشنیدی؟! منصور می‌گوید: وقتی از جایم بلند شدم و رفتم با خودم گفتم این چه کاری بود که من کردم؛ امام می فرماید ما بر او خرده‌ای نگرفتیم، آن وقت من جلوی امام ع می‌گویم که حضرت علی ع چنان قضاوتی کرد؟! بار دیگر که امام ع را دیدم عرض کردم: فدایت شوم! مساله آن مرد، آن چیزی که من گفتم، لغزشی بود که از من سر زد؛ شما در مورد آن چه می‌فرمایید؟ فرمود: پیرمرد! به من خبر می‌دهی که حضرت علی ع چنان حکم کرد و بعد سوال می‌کنی، من در این مورد چه می‌گویم؟! 📚الكافي، ج‏5، ص422؛ تهذيب الأحكام، ج‏7، ص274؛ النوادر (للأشعري)، ص99؛ تفسير العياشي، ج‏1، ص231 ✳️* «شمخیه»: این کلمه در نقل‌های مختلف به الفاظ متعددی نقل شده، ممکن است مقصود اسم شخصی باشد ویا اینکه از ریشه «شمخ» به معنای تکبر و اشاره باشد به مساله‌ای که موجب شکستن غرور ابن مسعود شد، ویا اشاره به نام جد اعلای ابن مسعود که «حبیب بن شمخ» نام داشت. @yekaye 👇متن احادیث فوق👇
ج. وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ ☀️8) الف. أخرج عبد الرزاق و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و البيهقي في سننه من طريقين عن عمرو بن شعب عن أبيه عن جده عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال: إذا نكح الرجل المرأة فلا يحل له ان يتزوج أمها دخل بالابنة أو لم يدخل و إذا تزوج الام فلم يدخل بها ثم طلقها فان شاء تزوج الابنة. 📚الدر المنثور، ج‏2، ص135 ☀️ب. عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا أَ تَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا؟ قَالَ فَقَالَ قَدْ قَضَى فِي هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا بَأْسَ بِهِ؛ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُم» لکنه وَ لَوْ تَزَوَّجَت الِابْنَةَ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أُمُّهَا. قَالَ قُلْتُ: لَهُ أَ لَيْسَ هُمَا سَوَاءً؟ قَالَ فَقَالَ لَا، لَيْسَ هَذِهِ مِثْلَ هَذِهِ. إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ» لَمْ يَسْتَثْنِ فِي هَذِهِ كَمَا اشْتَرَطَ فِي تِلْكَ هَذِهِ؛ هُنَا مُبْهَمَةٌ لَيْسَ فِيهَا شَرْطٌ، وَ تِلْكَ فِيهَا شَرْطٌ. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص230 ☀️ج. مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ: الرَّبَائِبُ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ مَعَ الْأُمَّهَاتِ اللَّاتِي قَدْ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ هُنَّ فِي الْحُجُورِ وَ غَيْرِ الْحُجُورِ سَوَاءٌ وَ الْأُمَّهَاتُ مُبْهَمَاتٌ دُخِلَ بِالْبَنَاتِ أَمْ لَمْ يُدْخَلْ بِهِنَّ فَحَرِّمُوا وَ أَبْهِمُوا مَا أَبْهَمَ اللَّهُ. 📚تهذيب الأحكام، ج‏7، ص273؛ تفسير العياشي، ج‏1، ص231؛ مجمع البيان، ج‏3، ص48 ☀️د. رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ‏ .. وَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَ‏» قَالَ ع: هِيَ ابْنَةُ امْرَأَتِهِ عَلَيْهِ حَرَامٌ إِذَا كَانَ دَخَلَ بِأُمِهَّا فَإِنْ لَمْ يَكُنْ دَخَلَ بِأُمِّهَا فَتَزْوِيجُهَا لَهُ حَلَالٌ‏ وَ قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَ‏ فِي حُجُورِكُمْ‏ الْحَجْرُ الْحُرْمَةُ الَّتِي فِي حُرْمَتِكُمْ وَ ذَلِكَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ» يَقُولُ مُحَرَّمَةٌ. 📚دعائم الإسلام، ج‏2، ص232 @yekaye 👇ادامه متن احادیث بند 8👇