🔹بسَّتِ / بَسًّا
▪️درباره ماده «بسس»
▫️برخی بر این باورند که در اصل برای دو معنای متفاوت به کار رفته است؛
یکی سوق دادن و چیزی را به حرکت واداشتن،
و دیگری ریزه ریزه کردن (آرد کردن) و درهمآمیختن؛
و در مورد این آیه گفتهاند که هر دو معنا محتمل است: هم به معنای راندن کوههاست [که از این جهت مضمون آن، شبیه آیات «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً» (نبأ/20) و «وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت» (تکویر/3) میشود] و هم به معنای خرد و ریزه ریزه کردن کوههاست [که آیه بعد «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» توضیح آن میشود]
📚 (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص181)
▫️ اما اغلب اهل لغت تلفیقی از این معنا را در این ماده دخیل دانستهاند، چنانکه اصل این ماده را
شکستن و تکهتکه کردن [= آرد کردن] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص268)؛
ویا خرد و نرم کردن چیزی، آن گونه که گندم و نان را با آب نرم میکنند؛ و یا پخش و پلا کردن دانستهاند، چنانکه «انْبَسَّتِ الحيّات» به معنای آن است که مارها متفرق شدند (مفردات ألفاظ القرآن، ص122)
در همین راستا برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده عبارت بوده است از اینکه یک ماده خشک ریزه ریزه [شبیه آرد] را با آمیختن مایعی در آن نرم و روان کنند که مناسب بلعیدن شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص116)
و به زبان سادهتر، اصل کاربرد آن در تلیت کردن بوده است (مجمع البيان، ج9، ص323 )
🔶ماده «بسس» به ماده «بثث» بسیار نزدیک است، در تقاوت این دو گفتهاند که «بثّ» صرف پراکندن است، اما در ماده «بسّ» علاوه بر پراکندن، مفهوم خرد و ریز کردن هم نهفته است
(اقتباس از: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص268 )
📿ماده «بس» در قرآن کریم تنها همین دوبار و فقط در همین آیه آمده است.
@yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💢نترسید و نترسیم و نترسانیم
▪️مؤمن اگرچه به خاطر عدم رعایت #بهداشت، جان خود را در معرض هلاکت قرار نمیدهد،
اما چون #مرگ را جدی گرفته، #از_مرگ_نمیترسد؛
پس میتواند بدترین #تهدید را هم به #فرصت بدل سازد.
📝#حاج_قاسم_سليمانى
من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن، این است که:
#نترسید؛
و #نترسیم؛
و #نترسانیم.
.
🔹 الْجِبالُ
قبلا بیان شد که
▪️کاربرد ماده «جبل» در دو معنای اصلی بسیار شایع است،
یکی در معنای «کوه» و
دیگری در معنای طبیعت و فطرتی که موجودات بر آن سرشته شدهاند؛
با این حال، اغلب اهل لغت ریشه واحدی برای این دو معنا در نظر گرفتهاند.
🔸برخی معنای دوم را اصل قرار داده، و گفتهاند اصل این ماده به معنای طبع است؛ و کوه را به خاطر اینکه طبعیتش بر ثصبات است «جَبَل» نامیدهاند؛
🔸اما اغلب معنای اول (جَبَل به معنای «کوه»، که جمع آن «أَجْبَال» و «جِبَال» است و البته فقط دومی در قرآن به کار رفته) را اصل دانستهاند،
▪️خواه به طور مستقیم، یعنی گفتهاند معنای اصلی این ماده «کوه» است و به تبع معنای «کوه» این کلمه به طور مجازی برای هرجایی که ثبات دارد و تزلزلی در آن نیست، استعمال شده، و از همین باب در خصوص طبیعتی که در چیزی قرار داده شده که براحتی نمیتوان تغییرش داد، تعبیر «جِبِلّة» به کار رفته (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ؛ شعراء/۱۸۴)؛ و کار برد آن در خصوص جماعت عظیم و کثیر (وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً؛ یس/۶۲) هم از باب تشبیه عظمت و کثرت آنان به کوه است؛
▪️و خواه به طور غیرمستقیم، مثلا
▫️برخی اصل آن را «جمع شدن چیزی در رفعت و علوّ» دانستهاند که تطبیق آن بر کوه واضح است؛ و شاهد دیگر اینکه «امرأةٌ جَبْلة» به زنی گویند که خلق و خوی تندی دارد؛ و «جَبَل» یا «جِبِل» یا «جُبُل» (که البته چهبسا «جُبُل»، جمعِ «جِبِل» باشد) هم به معنای جماعت عظیم و کثیر است؛
▫️ویا اصل این ماده را در معنای «فطری و عظیم بودن» دانستهاند که نمونه بارز چنین چیزی در طبیعت، کوه است و برای هر چیزی که در طبیعتش عظمتی یافت شود به کار رفته است؛
▫️ویا بر این باورند که معنای محوری این ماده «تجمع عظیمی است که هم در بینشان شدید به هم متصل باشند و هم هیات غلاظ و شدادی داشته باشد؛ تطبیق این معنا بر «جبال» [= کوه] که واضح است، در خصوص «جِبِلّ» (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ، شعراء/۱۸۴) هم توضیح داده که این کلمه به معنای جماعت عظیم و فشردهای از مردمان است با ملاحظه اختلاف هیاتهای آنها؛ و همین معنای تجمع درونی شیء است که «جِبِلّة» (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ، شعراء/۱۸۴) را به معنای طبیعت شیء رایج ساخته است.
▪️در هر صورت، بحثی نیست که «جِبِلّ» (که این کلمه در زبان عربی به صورتهای مختلف دیگری هم تلفظ شده، از جمله: جُبُلّ، جُبْل، جَبْل، و …؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۶) به معنای «مردمان فراوان و زیاد» است؛ و در تفاوت کلمه «جبلة» و «ناس: مردم» گفتهاند که «جبلة» جماعتی از مردماند که عظمت و سیاهی لشکری داشته باشند؛ و در این کلمه نوعی غلظت و عظمت لحاظ شده است.
🔖جلسه 811 http://yekaye.ir/ya-seen-36-62/
📖 اختلاف قراءات
🔹بُسَّت الْجِبال
▪️در اغلب قراءات به همین صورت فعل مجهول و نایب فاعل (بُسَّتِ الْجِبالُ) قرائت شده است؛
▪️اما در یکی از قرائات غیرمشهور (زید بن علی) به صورت فعل معلوم و مفعول (بَسَّتِ الْجِبالَ) قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص290
@yekaye
☀️ 1) روایت شده است. شخصی از قبیله بنی ثقیف از رسول الله ص پرسید: این کوهها با این عظمتشان در روز قیامت چگونه خواهند بود؟
فرمود:
همانا خداوند آنها را چنان حرکت می دهد که همانند رمل میشوند؛ سپس بادی بر آنها میوزد و آنها را [همچون گرد و غباری] متفرق و پراکنده میسازد.
📚مجمع البيان، ج7، ص48
قِيلَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ ثَقِيفٍ سَأَلَ النَّبِيَّ ص كَيْفَ تَكُونُ الْجِبَالُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ عِظَمِهَا؟
فَقَالَ ص:
إِنَّ اللَّهَ يَسُوقُهَا بِأَنْ يَجْعَلَهَا كَالرِّمَالِ ثم يرسل عليها الرياح فتفرقها.
@yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
.
1️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
این آیه از تحولی که در قیامت در خصوص کوهها رخ می دهد سخن میگوید.
در نکات ادبی گفته شد که در ماده «بسس» هم نوعی حرکت و روان شدن نهفته و هم نوعی خرد و ریزه ریزه شدن.
▪️به نظر میآید آنچه در اقوال مفسران بیان شده، اغلب ناظر به یکی از این دو جهت است که اتفاقا هر دو جهت مستقلا در آیات دیگر آمده است؛
▫️اگر بر روان شدن کوهها تمرکز کنیم، از این جهت مضمون آن، شبیه آیات «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً» (نبأ/20) و «وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت» (تکویر/3) میشود؛
▫️و اگر به معنای خرد و ریزه ریزه کردن تمرکز شود، آیه بعد «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» توضیح آن میشود.
🔹در هر صورت، درباره اینکه مقصود از کلمه «بسّ» چه تحولی است، گفتهاند که مقصود از آن:
🍃الف. متلاشی و ریزه ریزه شدن کوههاست (الميزان، ج19، ص116؛ و نیز ابن عباس و مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)
🍃ب. درهم شکسته شدن و خرد شدن کوههاست. (سدی و سعید بن مسیب، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)
🍃ج. برکنده شدن کوهها از بن وریشه آن است. (تفسیر القمی، ؛ و حسن، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)
🍃د. به راه افتادن آنهاست، به طوری که روی زمین جاری شوند (کلبی، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324؛ و الميزان، ج19، ص116)
🍃ه. همچون رمل و خاک، پراکنده پخش و پلا شوند (ابن عطیه، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)
🍃و. بعد از آنکه برافراشته و بلند بودند همچون توده شن نرم و فروافتاده گردند (ابن کیسان، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324 )
🍃ز. ..
@yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
.
2️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
معنای اولیهای که از این آیه به ذهنها خطور میکند همان معانیای است که در تدبر قبل بیان شد.
اما با توجه به اینکه آیات قرآن بطون متعدد دارند، مخصوصا با عنایت به کلمه «جبال» و اینکه مقام بحث، مقام قیامت است، معانی دیگری نیز برای این آیه محتمل است.
بدین منظور خوب است ابتدا نگاهی به توصیف «کوه» در قرآن کریم بیندازیم:
🏔 کوه در قرآن🌋
در قرآن کریم کلمه کوه در 39 آیه آمده است که در مجموع چنین تصویری از کوه ارائه می دهد:
(برای رعایت اختصار متن آیات را در اینجا نیاوردم. میتوانید متن را در آدرس زیر مطالعه کنید)
🌐http://yekaye.ir/al-waqiah-56-5/
⛰خداوند کوهها را میخها و لنگرهای زمین آفرید و آنها را مظهر استواری و شدت و عظمت و قوت قرار داد به طوری که برای اینکه گردنکشی را مانع شود فرمود هرچقدر هم گردن بکشید با به اندازه کوه نمی شوید ؛ و یا عظیم بودن مکر مکاران ویا یاوهگویی یاوهگویان را به این تشبیه کرد که گویی میخواهند کوه را هم از میان بردارند ویا آن را فروبریزند.
🌄نماد بزرگی و استواری بودن کوه تا حدی است که پسر نوح هم گمان کرد کوه میتواند در برابر طوفان نجاتش دهد و خدا هم برای بیان عظمت موجهای این طوفان، آنها را همانند کوه معرفی کرد و برای تهدید بنیاسرائیل کوه را میخواست بر سر آنان فرود آورد.
⛰با این حال، امکان تصرف و چیره شدن انسان بر کوه را منکر نشد و حتی به اینکه عدهای از کوه، برای خود خانههای آنچنانی تراشیدند اشاره کرد اما چه بسا با اشاره به این حقیقت که حرکت رودخانهها هم کوه را تراش میدهد زنبور هم در کوه خانه میسازد خواست نشان دهد این کار خیلی مهمی نیست.
🗻و کوه با همه صلابتش، اگرچه در برابر خداوند تسبیحگوی بوده و حتی با حضرت داوود به درگاه خداوند همصدا بود ؛ اما همچون آسمان و زمین از پذیرش بار امانت الهی خودداری کرد شاید بدین جهت که تاب تحمل تجلی خداوند را نداشت و با تجلی خدا از هم پاشید (همان پاشیده شدنی که در قیامت برایش رخ میدهد)؛ و قرآن که کلام خداست میتواند کوه را خاشع کند و از هم بشکافد و به حرکت درآورد ؛
شاید بدین جهت که این ثبات و جماد کوه امری است که به خیال ما چنین است وگرنه کوه هم در ذات خود روان است.
🌋چهبسا بتوان گفت با وقوع قیامت همین حقیقت کوه معلوم میشود: با وقوع قیامت کوهها را به راه میافتند ، بلکه درهم کوبیده میشوند ، از بیخ و بن برکنده ، و خرد و خمیر میگردند تا حدی که همچون توده شن روان ویا پشم ، آن هم پشم حلاجیشدهای ویا گرد و غباری پراکنده میشوند تا حدی که زمین کاملا صاف و بیفراز و نشیب و آشکار میگردد؛ چهبسا این گونه به حرکت درآمدن، نشان میدهد که کوهها از ابتدا سرابی بیش نبودهاند
@yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
.
3️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
🌋در اینکه وقوع قیامت با تحولاتی عظیم در زمین همراه است، تردیدی نیست.
🤔اما آیا این تحولات در حد چند زلزله است و فقط چون شدت زلزهها بیشتر است، علاوه بر ساختمانها، کوهها هم فرو می ریزند؟!
یا یک احتمال جدی این است که قرآن کریم در تاکید فراوان بر متلاشی شدن کوهها، آن هم نه با یک تعبیر واحد، بلکه با تعابیر بسیار متنوع، که گاه خودشان با هم متفاوتند، میخواهد ما را متوجه عمقی بسیار عظیمتر برای این واقعه کند.
♻️در واقع، اگر آیاتی که از درهمپیچیده شدن آسمانها و زمین (يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ؛ انبیاء/104 ) ویا سنگین بودن این واقعه بر خود زمین و آسمان (ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ اعراف/187) و یا اینکه اساساً زمین و آسمان زمین و آسمان دیگری میشوند (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛ ابراهیم/48) عطف توجه کنیم، آنگاه شاید این آیات از واقعهای بسیار عظیمتر حکایت میکنند؛ بویژه که در مورد «کوهها» یکی از تعابیر مهم قرآنی که در پایان تدبر قبل بدان اشاره شد این است که « وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً: کوهها حرکت داده شدند، پس سراب بودند!»
🔰علامه طباطبایی در ذیل این آیه به نکته جالب توجهی اشاره میکند و آن این است که تعابیری همچون کوبیده شدن و ریز ریز شدن و همچون پشم حلاجی شدن و ... و حتی حرکت داده شدن، همه و همه غیر از «سراب بودن» است. گویی این سیری که در قیامت رخ میدهد ما را به اینجا میرساند که به این حقیقت عظیم پی میبریم که اینها چیزی از خودشان ندارند و حقیقت و باطن آنها که این گونه در ظاهر استوار و محکم به نظر میآمدند، سرابی بیش نیست.
📚(الميزان، ج20، ص166-167 )
🤔آیا اینکه این آیه می فرماید «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا: و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری»؛ آیا این احتمال جدی نیست که آن تحول عظیم بیش از آنکه یک تحول در عالم فیزیک باشد، تحولی در حقیقت جان و روح ماست که بسی گستردهتر از عالم فیزیک است؛ یعنی ما وارد مرحلهای از عالم میشویم که در آن مرحله درمییابیم که حقیقت این گکوهها که این اندازه آنها را محکم و استوار مییافتیم، و روی محکم و استواریاش حساب میکردیم و آن را ضرب المثل در استواری و ثبات قرار داده بودیم، سرابی بیش نبوده، نه فقط خیلی نفوذناپذیر، محکم و استوار نیست، بلکه خرد و خمیر، درهم کوبیده و از بیخ و بن برکنده شده است، حداکثرش چیزی همچون توده شن روان ویا پشم حلاجیشدهای ویا گرد و غباری پراکنده❗️
@yekaye
یک آیه در روز
972) 📖 و بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 📖 ترجمه 💢 و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری؛ سوره واقعه (
.
4️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
در تدبر 2 اشاره شد که معانی متعددی برای این آیه محتمل است.
یکی از آن معانی این است که کوه استعاره باشد از هر حقیقت عظیم، محکم و پابرجایی؛ همان گونه که در آیات دیگری، گاه موجهای عظیم به کوه تشبیه شده (هود/42) و حتی از ابرهای عظیم پر باران، به عنوان کوههایی در آسمان (نور/43) یاد شده است.
🤔در این صورت، این آیه در مقام توضیح و تفسیر کلمه اول از آیه «خافضة رافعة» خواهد بود. یعنی قیامت چنان فروآورنده است که هرچه را که مظهر بلندمرتبگی و عظمت و استواری است، چنان حرکت میدهد که خرد وخمیر شده و از آن گرد و غباری بیش باقی نمیماند❗️
@yekaye
🔹هَباءً
▪️کلمه «هبوة» هر گرد و غباری است که مانند دود در آسمان پخش شود و «هباء» به معنای گرد و غبار ریزی است که روی زمین بلند و پخش میشود؛ و «هباء منبث» به آن گرد وغباری میگویند که وقتی نور از یک دریچه وارد میشود نمایان میگردد (كتاب العين، ج4، ص97 ).
در واقع، «هباء» از حیث ظرافت و نازکی همانند شعاع [نور] است که غالبا همراه با شعاع نور خورشید که از دریچه میتابد دیده میشود (مجمع البيان، ج9، ص323 )
و برخی بر این باورند که اساساً خود «هباء» آن گرد و غبار بشدت ریزی است که جز در چنین حالتی (اینکه نور از یک دریچه در اتاق بتابد و تحت آن نور دیده شود) رویت نمیشود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص832 )
▪️بر این اساس برخی بر این باورند که ماده «هبو» در اصل دلالت دارد بر خود گرد و غبار، و رقت و خُردیای که در آن است، هرچند قبول کردهاند که تعبیر «هَبَا الغبارُ» در جایی به کار میرود که گرد و غبار پخش شود. (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص31 )
یعنی اصل ماده را خود آن چیزی که ریز و نرم است و در هوا بلند میشود دانسته؛ و گفتهاند این کلمه برای دلالت بر آخرین مرتبه تشتت و پراکندگی، که هیچ اثری از ثبوت و استواری در آن یافت نشود به کار میبرند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص237 )
▪️ اما به نظر میرسد که حق با کسانی است که در محور اصلی این کلمه وضعیت این غبار (و نه صرفاً غبار بودنش) دانستهاند یعنی: برخاستن گرد و غبار (و هر چیزی که این اندازه خُرد و ظریف باشد) از جایش به نحوی که پخش و پراکنده شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص72 ).
📿از این ماده تنها همین کلمه «هباء» و فقط دو مورد در قرآن کریم آمده است. (مورد دیگر: وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً؛ فرقان/23)
@yekaye
🔹مُنْبَثًّا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «بثث» در اصل دلالت دارد بر نشر و پخش کردن؛ وبه تعبیر دیگر، پراکندن و آشکار کردن چیزی؛ ویا پراکندن و برانگیختن چیزی، آن گونه که باد گرد و خاک را برمیانگیزاند و میپراکند؛ و در یک کلام بر نشر (پخش کردن) و تفریق (پراکندن):
چنانکه «بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّة» (بقره/۶۴؛ لقمان/۱۰) ، «ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ» (جاثیه/۴) ، «بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً» (نساء/۱) از باب این است که با ایجاد آنها، آنان را در زمین پراکند و آشکار نمود،
🔸 تفاوت «تفرّق» (متفرق کردن) و «بثّ» را در این دانستهاند که ماده «فرق» و تفرق و «فُرقه» به جدا کردن بین دو امر یا بیشتر اطلاق میگردد؛ اما «بث» برای جدا کردن اشیای متعدد و فراوان در مواضع مختلف به کار میرود؛ و از این رو برای جدایی انداختن بین دو چیز تعبیر تفرقه به کبار میرود، اما «بث» به کار نمی رود.
▪️«مبثوث» به چیزی که «متفرق و پراکنده شده» گویند: «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» (قارعه/۴)؛ و تعبیر «وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ» (غاشیه/۱۶) به معنای فرشهای متعدد و متفرقی است که پهن شدهاند.
▪️این ماده وقتی به باب انفعال میرود، به معنای پذیرفتن حالت پراکندگی است: «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» (واقعه/۶) چنانکه به استعاره به فردی که غش کرده و بیهوش شده باشد «رجل مُنَبثّ» گویند.
▪️این کلمه در معنای نزدیک به «حزن» هم به کار رفته «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّه» (یوسف/۸۶)؛ ظاهرا بهترین توجیه آن است که «بث» حزن و غم و اندوه شدیدی است که در نفس شخص جمع میشود و وی را وادار میکند که این ناراحتیاش را به دوستانش ابراز کند و در واقع این ناراحتی را بین آنان بپراکند.
🔸در تفاوت حزن با بث گفتهاند که در کلمه حزن، تاکید کلام بر اندوه شدید است، اما در «بث» تاکید بر تشتتی و پراکندگیِ خاطری است که بر شخص عارض میگردد.
🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
@yekaye
☀️ 1) از امام کاظم ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که
مردی از امیرالمومنین ع پرسید مقصود از تعبیر «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) [که خداوند می فرماید «و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را هباء منثور مىسازيم] چیست؟
فرمود: آن غباری که بر اثر عبور چهارپایان با سمهایشان به هوا بلند میشود.
گفت: بفرمایید مقصود از «هَباءً مُنْبَثًّا» چیست؟
فرمود: [آن غباری که دیده میشود در اثر] شعاع نور خورشید که از دریچهای به درون اتاق میتابد.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص178؛ النوادر( للراوندي)، ص55
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «هَباءً مَنْثُوراً»؟
فَقَالَ ع مَا حَمَلَتِ الدَّوَابُّ بِحَوَافِرِهَا مِنَ الْغُبَارِ.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «هَباءً مُنْبَثًّا»؟
قَالَ ع شُعَاعُ الشَّمْسِ يَخْرُجُ مِنْ كَوَّةِ الْبَيْتِ.
✅همین مضمون در کتب اهل سنت نیز با سندهای دیگر از امیرالمومنین ع روایت شده است؛ مثلا در:
📚 الدر المنثور، ج6، ص154 ؛
📚 الكشف و البيان (ثعلبی)، ج9، ص201؛
📚 الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج18، ص197
@yekaye
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
.
1️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً»
با وقوع قیامت، کوهها چنان درهم کوبیده و خرد و خمیر شوند که از آنها صرفا غباری پراکنده بماند؛
آن هم نه غباری که در حالت عادی با چشم دیده میشود بلکه «هباء منبث» ذراتی چنان ریز است که تنها اگر نور خورشید از دریچهای به درون اتاقا بتاید آن ذرات به چشم میآیند.
یعنی
از آن استواری و عظمت کوهها در قیامت هیچ نمیماند، اگر هم کوه به گرد و غباری تبدیل میشود، چنان غبار ریزی است آن اندازه نیست که مستقیما و در حالت عادی دیده شود❗️
@yekaye
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
.
2️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً»
چنانکه قبلا هم اشاره شد، این آیات معانی عمیقتری هم دارند.
یکی از آن معانی شاید این باشد که ما تعبیر «کانت» را به همان معنای اصلی خود بگیریم.
در واقع، اغلب مفسران و مترجمان، با توجه به اینکه حرف «فـ»، فاء تفریع است (یعنی این جمله را مبتنی بر جمله قبل میکند)، «کانت» را به معنای «صارت: شد» بلکه به معنای «تصیر: میشود» ترجمه کردهاند؛ یعنی گویی آیه میخواهد بفرماید که وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده میشوند.
در حالی که «کانت» یعنی «بود»؛ یعنی آیه میفرماید وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده بودند.
یک معنایش – که تناسب دارد با معنایی از آیه قبل که در تدبر3 در جلسه قبل بدان اشاره شد - شاید این باشد که میخواهد ما را به حقیقت و باطن کوهها توجه دهد؛ یعنی قیامت انسان وارد عالمی عمیقتر میشود که در آنجا اشیاء را نه به ظاهرشان، بلکه با باطن و حقیقتشان مییابد و میشناسد.
پس وقتی واقعه قیامت برای کسی حاصل میشود، کوههای باصلابت در نظرش کاملا خرد و خمیر میشود؛ و میفهمد که این کوهها نه تنها ثبات و تجمع و استواری و صلابتی از خود ندارند، بلکه به خودوی خود، صرفا همچون غباری پراکنده بیثبات و متفرق و بیبنیاد و سست بودند.
@yekaye