💔 #یا_صاحب_الزمان_عج
هَمِہ ےِ
دِلْ خُوشِے اَمْ
آخَرِ شَبْ هٰاایِنْ اَسْٺْ
دُوْ سِهْ خَطْ بٰا تــُو
سُخَنْ گُفْتَنُ و آرٰامْ شُدَنْ
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚
━━━━━━◈❖✿❖◈━━━━━
توی مترو آدمی دیدم، گمان کردم خداست...!
چون که او بود از رگِ گردن، به من نزدیکتر...!
#مرتضی_رحیمی
━━━━━━◈❖✿❖◈━━━━
🔔 چند لحظه تأمل
👌یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت ... گلی شد .
و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود
ولی نشد ...
🌿 بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت :
"این لباس چِرک مرده شده!"
گفت :
"بعضی لکه ها دیر که شود ، می میرند ؛ باید تا زنده اند پاک شوند !"
چرک مُرده شد ...
و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت !
بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید !
حواست که نباشد لکه می شود ؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری ، می شود چرک ...
به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است ، تا زنده است ، باید شست و پاک کرد"
یک فنجان تامل
نکات تاملی که ارزش بارها مطالعه را دارد!
☕️یک فنجان تامل☕️
https://eitaa.com/yekfenjantaamol
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست
به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست
حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک
حال حبسیهنویسی است که زندانی نیست
چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست
با لبی تشنه و... بی بسمل و ... چاقویی کُند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست
عشق رازیست به اندازه آغوش خدا
عشق آنگونه که میدانم و میدانی نیست
دریاب همین خلوت رویایی را
این لحظه شیرین شکیبایی را
یاران همه رفتند ولی باکی نیست
از دست ندادهایم تنهایی را
سرگرم مناجاتم و سرمست امشب
از هرکه جز او کشیدهام دست امشب
دیر آمدهای رفیق ! دیر آمدهای
تنهایی من سرش شلوغ است امشب
جان رفته ولی زخم جفایت نرود
تاثیر طلسم چشمهایت نرود
فرشی زدل شکسته انداختهام
آهسته بیا شیشه به پایت نرود
یا بقیه الله ادرکنی💚
شرمندهی نگاه تو هستم، نگاه کن
یک بار هم نگاه به اعماق چاه کن
ما غرق در«گناه» شدیم و نیامدی
آقا ، بیا دوباره مرا «بی گناه» کن
آقا ، مرا کنار خودت جای میدهی؟
لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن
یک روز، نه، ثانیهای؛ لحظهای فقط
چشم مرا «مسیر قدمهای ماه» کن
آقا؛ زمین شلوغ شده، گم شدم؛ بیا
فکری به حال گمشدهی بیپناه کن
آقا؛ فدای چشم تو؛ چشمان خیس من
شرمندهی نگاه تو هستم، نگاه کن...
🔹اللهم عجل لولیک الفرج 🔹
دست و دلم به شعر نمی رفت مدتی
,,عکس,, تو را کنار قلمدان گذاشتم
شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط
اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم
یا حسین(ع)
بگذار زير پاي تو نقاشي ام كنند
در دومين هجاي تو نقاشي ام كنند
مثل كبوتران شب جمعهء حرم
بگذار در هواي ِ تو نقاشي ام كنند
مثل كتيبه هاي ِ قديم حسينيه
در مجلسِ عزاي تو نقاشي ام كنند
جبريل مي شوم سر سجاده اي اگر
همسايه دعاي ِ تو نقاشي ام كنند
بگذار مثل مَشك پر از آب ، يك غروب
در دست بچه هاي تو نقاشي ام كنند
من نذر كرده ام كه به هنگام مردنم
نزديك كربلاي تو نقاشي ام كنند
حتماً مرا بدون سر و تشنه مي كِشند
روزي اگر براي تو نقاشي ام كنند
آيا نمي شود كه در اين زير سنگها
آقاي من، به جاي تو نقاشي ام كنند؟!