سلام امام زمانم
سلام عشق بی انتهایم
صبحت به خیرعزیزترازجانم
🔹خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد، همه هوای تو باشد
🔹خدا کند که گذارت فتد بہ منظر چشمم
که سجده گاه نمازم، جای پای تو باشد
اللهم عجل لولیک الفرج
صبحتون معطر به عطر صلوات بر مهدی صاحب زمان (عج)✨
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
🌸🪷🌸
شعبان شد و پیک نور از راه آمد
عطرِ نفسِ #بقیةالله آمد
با جلوه #سجاد و #اباالفضل و #حسین
یک ماهو سهخورشید در این ماه آمد
حلول #ماه_شعبان مبارک
🌸🪷🌸
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
خورشید دمیده کِل کشد شادی را
فریاد کشد نغمه ی آزادی را
با بهمنی از عشق و امید آمده تا
بیدار کند مردم آبادی را
#صفيه_قومنجانی(از اعضای خوب و شاعر کانال یک جرعه شعر)
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
ای که از صبـحِ بهـار🌤
نیـز دل انگیـزتـری
شـاخه ی نستـرنی
پیچک آغـوش منی
صبح آغاز شد و چشم دلم منتظرت
پلک بگشـای
که آغـاز من و جـاااان منی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
شد "صبــحِ دگر.خیرِ مرا باز تو بشـــمار
غیراز تو مگر خیرِ دگر هست بہ تڪرار.
#صبحتون_پربرکت
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
وقتی که عکسِ ماهِ تو در برکه قاب شد
هی شعر روی شعر نشست و کتاب شد
مردان شهر ؛ مثل خودم شاعرت شدند
از آن به بعد ؛ انجمن شعر باب شد
تا آمدم ببوسمش آن روی ماه را
یکباره رفتی و همه جا آفتاب شد
هی سمت عشق رفتم و چیزی نیافتم
از دور چشمه بود و جلوتر سراب شد
روزی تو را خدا به خودم داد و بعدها
از من تو را گرفت شبی، بی حساب شد
هنگام آفرینش و تبیین رنگ ها
بخت من از نخست ، سیاه انتخاب شد
دیدم تو را دوباره شبی بعد سالها...
هرچند توی خواب ! ولی مستجاب شد
می خواستم ببوسمت آن روزها... ولی
تا آمدم عمل بکنم، انقلاب شد . . . 😍
#حسین_نصیری
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
یه جا هست که محمدرضا نظری میگه:
گیرَم که به هر حال مَرا بُردهای از یاد
یِک ذَره دِلَت تَنگ نشُد خانِهات آباد؟!🥲
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
یک قاچ🍉کتاب📚
"دن پاپولو گفت: شنیدهام در این کوه معدنی وجود دارد.
بونیفاتسیو با نگرانی واکنش نشان داد: خدا نکند! - چرا؟
مرد چوپان در توضیح میگوید:
مادام که کوه فقیر است مال ماست اما همین که معلوم شود غنی است دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز دولت به همه جا میرسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیک اند!
📚 *نان و شراب*
✍🏻 *اینیا تسیوسیلونه*
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
از حال دل ریش بقاصد چه توان گفت
دل در بر یار است چه حاجت به پیام است
#میرزاحسین_حسرت
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
🕊❤
اگر عشق
عشق باشد ،
زمان ، حرفِ احمقانه ایست... !
#فروغ_فرخزاد
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
#حافظ
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
چندیست از تو غافلم ای زندگی، ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
#فاضل_نظری
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
نویسندهای نامدار، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه و در سرش اندیشههای دور و دراز از نابسامانی و ناسازگاری زندگی. قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
"سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند. مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقهام از دستم رفت. سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکیاش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد." و در پایان نوشت، "خدایا، چه سال بدی بود پارسال!"
در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهرهاش را اندوهزده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
"سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزونتر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمینگیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند." و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!"
نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.
نتیجه آن که در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد.
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
[•. 🌙.•]
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
انگار که هر شب آسمان، ماه به دست
تا صبح به دنبال کسی میگردد
#حامد_طونی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾