eitaa logo
یک جرعه‌ شعر🖊️
337 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
967 ویدیو
9 فایل
📌اندڪۍ شعࢪ بخوان حالت اگࢪ بهتࢪ نشد دࢪ طبابت حڪم ابطال مࢪا صادࢪ بڪن... باشد که در محضر شما صاحبدلانِ سخن سنج، جمال زیبای شعر و ادب را به تماشا بنشینیم و از چشمه سارِ زلالِ آن، جرعه‌ای نیوش کنیم. در محفل ما، شعر سخن میگوید https://eitaa.com/MOUSAVIMOTLAG
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان ربط است بین عالَم دنیا و عُقبا که بگیری تا قنوت اینجا بجوشد صد قنات آنجا 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
تحسینِ رقیبان نکن ، اندازه نگه دار بگذار لبم بسته بماند،رمضان است 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده که عکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
من آن شکسته بنایم در این خراب آباد که در خرابی من ناز میکند سیلاب 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
🌸🍃🌸🍃 در سال 56 قبل از میلاد مسیح زمانی که "ارد اشک سیزدهم" پادشاه اشکانی بر تخت سلطنت رسید،اولین رویارویی ایران و امپراتوری روم شکل گرفت. امپراتوری مقتدر روم در آن روزگار تقریبا تمام نواحی دنیای شناخته شده را فتح کرده بود، تا اینکه به پشت مرزهای ایران که در زمان اشکانی در سوریه فعلی قرار داشت رسید، در آن زمان فرمانده ی سپاه روم بر عهده ی" کراسوس "سردار بزرگ بود که تا قبل از این در جنگ های بسیاری پیروز شده بود، در نتیجه گمان می کرد که این همسایه ی شرقی چندان مهم و پر دردسر نخواهد بود. پیش از حمله رومیان چند فرستاده از طرف ارد به نزد کراسوس می روند تا پیغام شاه را به خدمت کراسوس تسلیم کنند، که در حقیقت این پیغام امان نامه ای از جانب ارد بود که به رومیان اجازه می داد، بدون جنگ و خونریزی خاک سوریه را ترک کرده و به مرزهای خود باز گردند. کراسوس پس از خواندن نامه با فرستادگان ایرانی با تحقیر برخورد کرد و گفت :"پاسخ پادشاه شما را شخصاً در سلوکیه خواهم داد"، که منظور کراسوس این بود که تا قلب امپراتوری شما خواهم تاخت. " سرپرست فرستادگان از این حرف سخت آشفته می شود و کف دستش را به کراسوس نشان می دهد و با پوزخند می گوید :ای سردار هرگاه در کف دست من مویی بروید تو هم سلوکیه را خواهی دید. " همانگونه که در تاریخ آمده است حق با فرستاده بود ، چون نه تنها سپاه روم در این جنگ شکست خورد، بلکه کراسوس و همینطور پسرش نیز در این جنگ کشته شدند. اصطلاح "هرگز از کف دست مویی نمی روید" همانطور که در واقعه ی تاریخی آن آماده است، به عنوان یک جواب دندان شکن، در مقابل تهدید کسی به کار می رود. البته در بعضی مواقع به عنوان کنایه از نداری و بی چیزی هم استفاده می شود مثلا میگویند همانطور که کف دست مویی ندارد طرف هم چیزی در دست و بالش نیست و فقیر و ندار است 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
شب است و خواب به چشمم نميرود، آری دلم گرفته برایت، هنوز بيداری...؟ 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟ و به کوتاهیِ"یک عمر"کنارم باشی؟ 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
ملانصرالدین به چرت بود که زنش وارد شد به تعجیل بگفتا: ملا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی! پس ملا به عبا شد و دیگ سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند! ره ز میان صف گشوده بالای دیگ برسید. دیگ آش نیمه یافت. پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی ست شرعی! آشپز بگفت: از چه روی ای شیخ؟ خلق نیز به گوش شدند. ملا بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپند تازه ذبح بکرده سر به کناری نهاده بود. چون ز سر بگذشتم حیوان به ناله و اشک شد که قصاب آب نداده هلاکم نمود.... هم از این روی حرام باشد آن گوشت و این شله! مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که حال که کار ز کار بگذشته چه باید کرد ملا ؟ ملا بخاراند ریش را و بگفتا: خمسِ آش به امام دهید حلال شود! پس خلق بگفتند آشپز را که خمس دهی حلال شود به ز آنست که کل آن حرام شود! پس آشپز دیگ ز ملا بستاند و آش اندر بکرد! خلق شادمان شده ملا را درود گفته صلوات بفرستادند. داروغه که ترش روی حکایت بدید و بشنید ملا را جلو گرفته بگفتا: این چه داستان بود که کردی؟ چه کس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید ای فریبکار؟ ملا بگفت: مهم شله است که به دیگ شد! الباقی نه گناه من است که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری! 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ «نمی‌دانم قلبت چہ دردی می‌ڪشد؛ اما خوب می‌دانم ڪہ چقدر بہ قرآن نیاز دارد...🌱♥️» ‌شبتون معنوی 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾