باچتــربیاااا
بہ خواندن اشعاارمـ !!!!
شعرام دل پاییزند وباران زده اند...!!
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
سرم به کار خودم بود و شعر،،،،خیر سرت
به روی شیشه احساس من تو ها کردی...
#محمدجواد_منوچهری
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
مثل این گل آخرش یک روز پرپر می شوم
دوستم دارد؟ ندارد؟ نه! نمی دانم چرا؟...
#سیدهتکتمحسینی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
.
•اگه یه روز واسه خنده های یه نفر ضعف کردم
و توی دلم هزار جور قربون صدقش رفتم قول میدم اسمشو سیو کنم :
"همهِ ی من"🫂🤍✨🌱
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#نه_سیخ_بسوزد_نه_کباب
شجاعالسلطنه، پسر فتحعلیشاه، یک وقتی حاکم کرمان بود. اسم کوچکش حسنعلی میرزا بود. او در کرمان تجربه کرده بود و متوجه شده بود که ترکههای نازک انار میتواند کار سیخ کباب را بکند و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزهتر هم میشود.
برای همین پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: «طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزه نه کباب.»
این دستور او به صورت ضربالمثل درآمد و برای بیان و توصیه میانهروی و اعتدال در کارها توسط مردم به کار میرود
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
- در نامهی آخرت نوشته بودی ك . .
دلت برای یک آغوش عاشقانه لک زده است .
و من ك نتوانسته بودم در پاسخ برایت بوسه بفرستم ، نوشته بودم :
زبانت را کلید کن و بچرخان درون دهانم . .
لالمانی گرفته است از بس نبودهای .
نوشته بودی آنجا مدام باران میآید ؛
و دلتنگ چشمان من شدهای . .
و من که نتوانسته بودم همراه نامه برایت چتر بفرستم ، نوشته بودم :
اینجا اما ، نه بارانی میآید و نه کسی برای چشمان ِ من اسپند دود میکند .
فقط منم و دلی ك برایت یک تهران تنگ شده است .
نوشته بودی کاش راهمان انقدر دور نبود ؛
و کاش سرت انقدر درد نمیکرد .
و من ك نتوانسته بودم اشکهایم را نشانت دهم . .
نوشته بودم :
دلیل سر دردهایت منم آبی جان . .
همه به زخمها دستمال میبندند و تو . .
دل بستهای؟!
نوشته بودی دیروز وسط یک چهارراه
که جای سوزن انداختن نبود . .
عطر مرا شنیدهای .
و من که سال ها بود دیگر آن عطر را نمیزدم ،
آه کشیده و نوشته بودم :
من اما از لابلای این نامهها . .
چشمانت را دیده ام که سرخ شدهاند .
نوشته بودی :
محبوب من ، شاید این نامه آخرم باشد .
قرار است لباس سپیدی بر تن کنم ؛
و دست در دست مردی بدهم که هیچ بویی از تو نبرده است .
± و من ك نتوانسته بودم چیزی بنویسم .
برایت همراه نامه یک خرمن دلتنگی فرستاده
و تمام روز . .
کنج اتاقم سخت اشک ریخته بودم :)))!🖤'💭
- پویا رفیعی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
بخند و عشوه بریز و برقص و مستم کن
كمي از آن تن كاشانيت گلاب بريز
#علی_فرزانه_موحد
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
چنان درسی به من داده است چشمانت که با یادش
هنوز از چشم های دل فریبان، چشم میپوشم
#حسین_دهلوی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾