بلبل به بهانه ی سرودن آمد
پروانه به شوقِ پر گشودن آمد
برخیز گلِ یاسمنم ؛ صبح شده!
خورشید به شوقِ با تو بودن آمد
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
بیخود که نیست اوقات قهوه همیشه تلخ است
لبهای تو درتصرف چاییهاست
#اقدسخیراللهپور
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
آخر بهمن.... - @mer30tv.mp3
4.82M
صبح دوشنبه 30 بهمن 1402
📻 رادیـــو جرعــــ🌿ـــــه
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
سفر عشق نرفتیم ، نه از بیجگری
شیر هم گاهگداری ، به قفس میافتد
#سیدصادق_رمضانیان
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
نادانی پنج گوسفند به بازار برد تا بفروشد. شخصی خریدار آن شد و گفت:
" پول به همراه ندارم
اگر موافق باشی یکی از گوسفندان
برای ضمانت پیش تو باشد
تا من بقیه آن ها را به خانه ببرم
و پول تو را بیاورم. "
نادان گفت:
"اگر راست می گویی چهارتا
از گوسفندان پیش من باشد
و تو یکی را ببر و زمانی که پول را آوردی بقیه گوسفندان را با خود ببر!"
خریدار نیز پذیرفت.
زمانی که خریدار یک گوسفند را برد
تا پول را بیاورد، نادان چهار گوسفند دیگر
را با خود به خانه برد و در راه
با خود فکر کرد که:
" وقتی خریدار به بازار برگردد
و ببیند که گوسفندانش را برده ام،
خواهد فهمید که من از او زرنگ تر بوده ام !!"
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
قاصد ز برم رفت که آرد خبر از یار
باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد
#ولی_دشت_بیاضی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
گفتی چه خبر ؟ بـاز همان حرف همیشه
وقتی خبری از تو نباشد خبری نیست
#امید_صباغ_نو
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
تاجری دو شاگرد برای تجارت داشت که در سفرهای تجاری، آن دو را همراه خود میبرد که بار تاجر بر شتر میزدند و از بار او مراقبت میکردند تا دزد و سارقی بر آن نزند یا در طول راه بر زمین نریزد. شرط یکی از شاگردان اخذ دستمزد، و شرط دیگری فقط اخذ پند و کلام از تاجر بود؛ و اگر تاجر به او دستمزدی میداد، آن را میگرفت ولی شرط کرده بود که اگر دستمزد از او دریغ کرد، پند و کلام و نصیحت را از شاگرد خود دریغ نکند.
شاگرد عاقل و طالب معرفت هر لحظه برای یادگرفتن درس و حکمتی همراه تاجر بود. روزی در بغداد به مردی برخورد کردند که مرد دیگری را ناسزا میگفت. مرد به نزد قاضی شکایت برد و قاضی به علت ناسزا حد قذف بر آن مرد رأی داد و چون مرد را توان شلاقخوردن در بدن نبود، شکایت را شاکی تغییر داده و بر اساس تغییر شکایت، رأی قاضی به جریمه 20 سکه طلا تغییر یافت.
تاجر روی به شاگرد خود گفت:
ای جوان! بدان چنانچه سیم و زر را در هر جا روی در کیسه و انبانی مینهی و درب کیسه را محکم میبندی و طلا در کیسه زندانی میکنی، باید زبان خود نیز پشت میلههای دندان خود در دهان زندانی کنی. اگر کیسۀ زر بند دهانش باز شود، همۀ زرها به فنا میرود
گاهی انسان سخن بیربطی در تجارت میگوید، گویی کیسه او سوراخ است و اندک سکهای ضرر میکند؛ ولی گاه کیسه زر باز میکند و زبان درنده از کام دهان رها میسازد و مثل آن مرد هرچه در کیسه زر داشت، بیرون میریزد. پس بزرگترین کیسۀ زر تو دهان توست که باید بیش از کیسۀ زر همراه خود، مراقبش باشی.
@yekjoreyshaer.
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾