هدایت شده از .
بسم الله الرحمن الرحیم
علي بن عاصم میگوید:
خدمت مولانا عسكري عليه السلام مشرف شدم، و سلام کردم و حضرت پاسخ دادند، و فرمودند: خوش آمدی،
آیا میدانی روی چه فرشی نشسته ای؟! گفتم: نمیدانم ای مولای من.
پس حضرت فرمود: ای پسر عاصم،
بر روی فرشی نشسته ای که انببیا و مرسلین بر روی آن نشسته اند
گفتم: مولای من،
ای کاش تا وقتی در دنیا هستم هرگز از شما جدا نمیشدم!
پس در ذهنم گفتم: ای کاش جای پای انبیاء و معصومین را روی این فرش میدیدم!
پس حضرت قلب مرا خواند، و فرمود:
◽️ جلو بیا، و چشم مرا لمس فرمود، و به خدا قسم که چشم برزخی من باز شد
سپس فرمودند:
این اثر قدم پدرمان آدم است!
این اثر قدم هابيل است!
این اثر قدم شيث است!
این اثر قدم إدريس است!
این اثر قدم هود است!
این اثر قدم صالح است!
این اثر قدم لقمان است!
این اثر قدم إبراهيم است!
این اثر قدم لوط است!
این اثر قدم شعيب است!
این اثر قدم موسى است!
این اثر قدم داود است!
این اثر قدم سليمان است!
این اثر قدم خضر است!
این اثر قدم دانيال است!
این اثر قدم ذي القرنين است!
این اثر قدم عدنان است!
این اثر قدم عبد المطلب است!
این اثر قدم عبد الله پدر رسول خداست!
این اثر قدم عبد مناف است!
این اثر قدم جدم پیمبر خدا صلى الله عليه وأله است!
این اثر قدم جدم امیرالمومنین علیه السلام است
پس عاصم میگوید:
خودم را روی آن قدمها انداختم، و آنها را بوسیدم، و سپس دست امام را بوسیدم، و عرض کردم:
من مال و توانی ندارم تا با دشمنان شما بجنگم تا شما را یاری کنم اما ولایت شما را دارم و از دشمنان شما بیزارم، و در خلوتم آنها را لعن میکنم، پس ای مولای من حالم چگونه است⁉️
◽️ پس حضرت فرمودند:
من ضعف على نصرتنا أهل البيت و لعن في خلواته أعداءنا بلغ الله صوته إلى جميع الملائكة…:
ترجمه:
پس اگر در یاری و نصرت ما اهل بیت علیهم السلام ضعیف بودی پس در خلوت ات دشمنان ما را لعن کن
و خداوند متعال نیز صدای تو را نیز به جميع ملائكه - از عرش و تا فرش - میرسانند، و فرشتگان نیز آنها را لعن میکنند و برای تو استغفار میکنند، و تو را ستایش میکنند، و میگویند: خدایا،
بر روح این بنده ات که در نصرت اهل بیت علیهم السلام لعن میکند صلوات بفرست، چون او اگر بیشتر میتوانست باز انجام میداد
پس خداوند به آنها میگوید: ای ملائكه ام،
من دعای شما را درباره این بنده ام دوست دارم،
پس بر روح این بنده ام مثل روح ابرار صلوات فرستادم، او را از بهترین بنده های برگزیده ام قرار دادم!
📚 بحارالأنوار، علامه مجلسي ج٥٠ ص٣١٦
✨انتشار بازمزمه ۳صلوات بلامانع است
هدایت شده از .
بسم الله الرحمن الرحیم
به نیابت از حضرت عبدالمطلب و ابوطالب و عبدالله و آمنه و فاطمه بنت اسد صلوات الله علیهم طواف کن
عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (صلوات الله علیه) وَ لِي عَلَى رَجُلٍ مَالٌ قَدْ خِفْتُ تَوَاهُ فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ ذَلِكَ فَقَالَ لِي إِذَا صِرْتَ بِمَكَّةَ فَطُفْ عَنْ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ طَوَافاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عَنْهُ وَ طُفْ عَنْ أَبِي طَالِبٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ آمِنَةَ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ادْعُ أَنْ يُرَدَّ عَلَيْكَ مَالُكَ قَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ ثُمَّ خَرَجْتُ مِنْ بَابِ الصَّفَا وَ إِذَا غَرِيمِي وَاقِفٌ يَقُولُ يَا دَاوُدُ حَبَسْتَنِي تَعَالَ اقْبِضْ مَالَك.
🔸داود رقى گوید به نزد امام صادق (صلوات الله عليه) رفتم و از شخصى نزد حضرت شكايت كردم كه از او قرض گرفته بودم و می ترسیدم كه مالم از بين برود.
پس امام (صلوات الله عليه) به من فرمود:
چون وارد مكّه شدى به نيابت از عبدالمطلب طوافی کن و از جانب او دو رکعت نماز بخوان و به نیابت از ابوطالب طوافی کن و از جانب او دو رکعت نماز بخوان و به نیابت از عبدالله طوافی کن و از جانب او دو رکعت نماز بخوان و به نیابت از آمنه طوافی کن و از جانب او دو رکعت نماز بخوان و به نیابت از فاطمه بنت اسد (صلوات الله علیهم) طوافی کن و از جانب او دو ركعت نماز بخوان. سپس دعا کن كه مالت به تو برگردانده شود.
داود گوید: من چنين كردم و آنگاه از باب الصفا خارج شدم، و ناگهان بدهكار خود را ديدم كه در آنجا ايستاده است، و میگويد: اى داود مرا متوقّف ساختى، بيا و مال خودت را دريافت كن.
📚الكافی/ج۴/ص۵۴۴/ح۲۱
📚روضة المتقین/ج۵/ص۲۱۷
📚الحدائق الناضرة/ج۱۴/ص۲۹۱
📚بحارالانوار/ج۳۵/ص۱۱۳
📚وسائل الشيعة - ط الإسلامية/ج۹/ص۴۶۱/ح۳
✨انتشار با زمزمه ۳صلوات بلامانع است
هدایت شده از .
بسم الله الرحمن الرحیم
ایمان کامل و متقن و بی نقص حضرت ابوطالب علیه السلام
●عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: إِنَّ أَبَا طَالِبٍ أَسْلَمَ بِحِسَابِ الْجُمَّلِ قَالَ بِكُلِّ لِسَانٍ.
●امام صادق علیه السلام: همانا ابو طالب (علیه السلام) به حساب جُمَّل، اسلام آورد؛ فرمود يعنى به هر زبان.
●عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: أَسْلَمَ أَبُو طَالِبٍ بِحِسَابِ الْجُمَّلِ وَ عَقَدَ بِیَدِهِ ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ.
●از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: ابو طالب با حساب جمّل اسلام آورد و با دستش رقم شصت و سه را به هم آورد.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص: ۴۴۹
أو المراد أن إسلامه بحساب الجمل كان بكل لسان
گفته شده حساب جُمَّل يعنى به حساب ابجد و اینکه به هر زبانى، مراد آن است كه به تمام شصت و سه لغت، اظهار ايمان و اسلام نمود. والله العالم.
هدایت شده از .
بسم الله الرحمن الرحیم
عنْ كَثِيرِ بْنِ شَاذَانَ، قَالَ: شَهِدْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) وَ قَدْ اشْتَهَى عَلَيْهِ ابْنُهُ عَلِيٌّ الْأَكْبَرُ عِنَباً فِي غَيْرِ أَوَانِهِ، فَضَرَبَ يَدَهُ إِلَى سَارِيَةِ الْمَسْجِدِ فَأَخْرَجَ لَهُ عِنَباً وَ مَوْزاً فَأَطْعَمَهُ، وَ قَالَ: مَا عِنْدَ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِهِ أَكْثَر
🔸کثیر بن شاذان روایت می کند که گفت: خدمت حسین بن علی (علیه السلام) بودم که فرزندش علی اکبر (علیه السلام) انگور از پدر خواست، در حالی که فصل انگور نبود. امام حسین (علیه السلام) دست به ستون مسجد زد و انگور و موزی بیرون آورد و به او خوراند و فرمود: آن چه نزد خدا برای دوستانش می باشد بیشتر است.
📚دلائل الإمامة (ط - الحديثة)/ص۱۸۳
📚نوادر المعجزات/ص۲۴۳
📚مدينة المعاجز/ج۳/ص۴۵۲
📚إثبات الهداة/ج۴/ص۵۴
📚نفس المهموم/ص۲۸۰
📚القطرة/ج۲/ص۳۰۶
📚فرسان الهيجاء/ص۴۱۸
📚الدرّ النظيم/ص۵۳۱
✨انتشار بازمزمه صلوات بلامانع است
هدایت شده از .
کارت مخصوص مجالس روضه امام حسین علیه السلام.....
صرف خرید
چای
قند
گُلاب
لیوان یک بارمصرف
اطعام عزاداران ....
هزینه های جاری مجالس روضه....
6037697574703325
حسین اکبری صادرات
رقم مهم نیست باهر مبلغی به وسع توان میتونیدبانی مجالس روضه واز برکات آن سهیم شوید
سهم شما ۱۰هزار تومان......
هدایت شده از .
سلام وعرض ارادت
مخاطبین گرامی چندین مجلس روضه بخاطره کمبود منابع مالی کلا روبه تعطیلی هست .....
خواهش منداست کمک کنید تا بیرق دستگاه امام حسین علیه السلام تعطیل نشه.....
اجر همگی شما با حضرت زهرا سلام الله علیها.....
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایتی ازکرامت حضرت خضرنبی علیه السلام
به چه علت حضرت خضر علیه السلام به غلامی فروخته شد؟
روزی حضرت خضرعلیه السلام از بازار بنی اسرائیل می گذشت ناگاه چشم فقیری به او افتاد و گفت: به من صدقه بده! خداوند به تو برکت دهد! خضر گفت: من به خدا ایمان دارم ولی چیزی ندارم که به تو دهم. فقیر گفت: بوجه الله لما تصدقت علی ؛ تو را به وجه (عظمت) خدا سوگند می دهم! به من کمک کند! من در سیمای شما خیر و نیکی می بینم تو آدم خیّری هستی امیدوارم مضایقه نکنی.
خضر گفت: تو مرا به امر عظیم (وجه خدا) قسم دادی و کمک خواستی ولی من چیزی ندارم که به تو احسان کنم مگر اینکه مرا به عنوان غلام بفروشی. فقیر: این کار نشدنی است چگونه تو را به نام غلام بفروشم؟ خضر: تو مرا به وجه خدا (خدای بزرگ) قسم دادی و کمک خواستی من نمی توانم ناامیدت کنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتیاجت را برطرف کن!
فقیر حضرت خضرعلیه السلام را به بازار آورد و به چهار صد درهم فروخت. خضر علیه السلام مدتی در نزد خریدار ماند، اما خریدار به او کار واگذار نمی کرد. خضر: تو مرا برای خدمت خریدی، چرا به من کار واگذار نمی کنی؟ خریدار: من مایل نیستم که تو را به زحمت اندازم، تو پیرمرد سالخورده هستی. خضر: من به هر کاری توانا هستم و زحمتی بر من نیست. خریدار: حال که چنین است این سنگها را از اینجا به فلان جا ببر!
با اینکه برای جابجا کردن سنگها شش نفر در یک روز لازم بود، ولی سنگها را در یک ساعت به مکان معین جابجا کرد.
خریدار خوشحال شد و تشویقش نمود و گفت: آفرین بر تو! کاری کردی که از عهده یک نفر بیرون بود که چنین کاری را انجام دهد.
روزی برای خریدار سفری پیش آمد خواست به مسافرت برود، به خضرعلیه السلام گفت:
من تو را درستکار می دانم می خواهم به مسافرت بروم، تو جانشین من باش، با خانواده ام به نیکی رفتار کن تا من از سفر برگردم و چون پیرمرد هستی لازم نیست کار کنی، کار برایت زحمت است. خضر: نه هرگز زحمتی برایم نیست. خریدار: حال که چنین است مقداری خشت بزن تا برگردم. خریدار به سفر رفت، خضر به تنهایی خشت درست کرد و ساختمان زیبایی بنا نمود.
خریدار که از سفر برگشت، دید که خضر خشت را زده و ساختمانی را هم با آن خشت ساخته است، بسیار تعجب کرد و گفت: تو را به وجه خدا سوگند می دهم که بگویی تو کیستی و چه کاره ای؟ حضرت خضر گفت: چون مرا به وجه خدا سوگند دادی و همین مطلب مرا به زحمت انداخت و به نام غلام فروخته شدم. اکنون مجبورم که داستانم را به شما بگویم:
فقیر نیازمندی از من صدقه خواست و من چیزی از مال دنیا نداشتم که به او کمک کنم. مرا به وجه خدا قسم داد، لذا خود را به عنوان غلام در اختیار او گذاشتم تا مرا به شما فروخت. اکنون به شما می گویم هرگاه سائلی از کسی چیزی بخواهد و به وجه خدا قسم دهد در صورتی که می تواند به او کمک کند، سائل را رد کند روز قیامت در حالی محشور خواهد شد که در صورت او پوست، گوشت و خون نیست، تنها استخوانهای صورتش می مانند که وقت حرکت صدا می کنند (فقط با اسکلت در محشر ظاهر می شود.)
خریدار چون حضرت خضرعلیه السلام را شناخت گفت: مرا ببخش که تو را نشناختم. و به زحمت انداختم. خضر گفت: طوری نیست. چون تو مرا نگهداشتی و درباره ام نیکی نمودی. خریدار: پدر و مادرم فدایت باد! خود و تمام هستی ام در اختیار شماست. خضر: دوست دارم مرا آزاد کنی تا خدا را عبادت کنم. خریدار: تو آزاد هستی! خضر: خداوند را سپاسگزارم که پس از بردگی مرا آزاد نمود.
📚 بحارالانوار ج ۱۳، ص ۳۲۱
✨انتشار بازمزمه ۳صلوات بلامانع می باشد
️️